رفتن به مطلب

مکالمات روزمره آمریکایی


sam arch

ارسال های توصیه شده

مجموعه ای از اصلاحات روزمره ای که در جامعه ی آمریکایی رد و بدل می شه به همت سایت آقای بهرامیان در

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
گردآوری شده که من اون ها رو از این سایت نقل می کنم:icon_gol::icon_redface:

 

بخش اول

 

۱- این قدر به اون ماشین ور نرو

1- Stop missing around with that car.


2- شما دو تا بس کنید (از دعوا سر و صدا و ...) نمی بینید دارم کار می کنم.

2- Knock it off you two. Don't you see I'm working.

لغت :

knock off (something): to stop working and go somewhere else بس کردن ، سراغ کار دیگری رفتن


۳- اون فقط داره از شما سو ء استفاده میکنه.

3- He is just using you.

لغت:

to use: to make someone do something for you in order to get something you wantسو ء استفاده کردن (یکی از معانی آن ) و معنای دیگر آن همان استفاده کردن است که اینجا مراد نیست


۴- درست ازش استفاده کن (ازش بد استفاده نکن).

4- Don't misuse it.


۵- این ممکنه باعث دردسرت بشه.

5- This might get you into trouble.


۶- تازگی ها تو مدرسه مشکل پیدا کردی (تو دردسر افتادی)؟

6- Are you getting into trouble at school lately?


۷- سیستم الکتریکی ایراد (عیب) داره.

7- There must be a flaw in the electrical system.


۸- اگر فکر میکنی مشکل الکتریکی داره بهش دست نزن.

8- Don't touch it if you think it's got an electrical fault.


۹- بس کن و گرنه چغلی تو پیش بابات می کنم.( به بابات می گم)

9- Stop it, or I'ii tell your dad on you.

لغت:

tell on somebody : to tell someone in authority about something wrong that someone you know has done - used especially by children چغلی کردن گزارش کار غلطی را دادن


۱۰- این قدر فضولی (دخالت ) نکن

10- Stop being so nosy.

لینک به دیدگاه

11- این قدر بچه نشو (بچه بازی در نیار)

11- Stop being such a baby.


۱۲- این که دلیل نمیشه.

12- That's no excuse.


۱۳- اون کار دزدیه.

13- That is called stealing.


۱۴- خیلی با احتیاط رفتار کن.

14- Use extreme caution.


۱۵- باید آروم و با احتیاط کار کنی.

15- You have to do it slowly and always with caution.


۱۶- حواست جمع باشه.

16- Be alert.


۱۷- حماقت نکن.

17- Stop being a fool.


۱۸- از عواقب کارت خبر داری.

18- Are you aware of consequences to you.


۱۹- سعی خودتو بکن ممکنه فرصت دیگری گیرت نیاد.

19- Do the best you can, you might not get another chance.


۲۰- مستقیم میرم سر اصل مطلب.

20- I come straight to the point.

لینک به دیدگاه

۲۱- تمبر را با آب دهانش خیس کرد.

21- He moistened the stamp with his own saliva.


۲۲- اگر آب نباشد از تشنگی هلاک میشویم.

22- If there is no water, we will die of thirst.


۲۳- این سفر برایمان خیلی آب خورد.

23- This trip cost us a lot.


۲۴- این شایعات از کجا آب می خورد؟

24- Where these rumors originate from?

Or : where is the source of these romers?


۲۵ - مهمانی آنها خوب از آب درآمد.

25- Their party ended up being good.


۲۶- بی خود و بی جهت از همه انتقاد می کند.

26- She criticizes everyone for no reson at all.


۲۷ - با دیدن آن خوراک خوشبو دهانم آب افتاد.

27- Upon seeing that Fragnant food, My mouth waterd.


۲۸ - تنها پخت و پزی که بلدم آب پز کردن تخم مرغ است .

28- The only cooking I can do is to boil eggs.


۲۹ - یک مشت آبدار به سرش کوفتم.

29- I gave him a strong punch to his head.


۳۰ - آبروی خوانده ام در خطر است.

30- my family's honor is at stake.

لغت:

at stake: if something that you value very much is at stake, you will lose it if a plan or action is not successful در معرض خطر و نابودی بودن

لینک به دیدگاه

۳۱- برای حفظ آبرو این کار را کرد.

31- He did it to save his face


۳۲- مواظب باش ممکنه لیوان از دستت لیز بخوره و بیفته.

32- Becareful, the glass might slip out of your hand.


۳۳- در آینده ای نزدیک

33- In the near future.


۳۴ این آخرین مد لباس مردانه است .

34- This is the latest men's fashion.


۳۵- یکی مانده به آخر.

35- The last but one.

or - The one before last.


۳۶ - در این شرکت حتی یک آدم حسابی نداریم.

36- We don't have even one qualified person in this company.


۳۷- این آرزو را به گور خواهد برد.

37- she shall not live to see her wish fulfilled.


۳۸ - بهترین موفقیت ها را برایت آرزو میکنم

38- I wish you the best of luck.


۳۹ - ورود برای عموم آزاد است.

39- It is open to the public.


۴۰ - آیا از عهده کار بر می آئید؟

40- Can you handle the job/task?

لینک به دیدگاه

۱- اگر رد بشی شانس دیگه ای نداری

If you flunk out you won't get a second chance


2- عصبانیم نکن

Don't get on my bad side.


۳- خوب گوش بده ( این رو تو مغزت فرو کن ) دیگه نباید او مسئله رو شروع کنی

Now , get it straight . You shouldn't get started on that again.


۴- دلم برایت می سوزد

I feel sorry for you.


۵- این آخرین پیشنهاد منه ، می خوای بخواه ، می خوای نخواه.

That's my last offer, take it or leave it.


6- انتظار دارم این مسئله را خیلی جدی بگیری.

I expect you to take this seriously.


7- اگر نمی خواهیم از پروازمون عقب بمونیم بهتره که الان حرکت کنیم.

We'd better take off now if we don't want to miss our flight.


8- بهتره تصمیمتو بگیری .

ِYou'd better make up your mind.


9- فقط ایندفعه رو بهت اجازه میدهم ، بار دیگه نه.

I let you have it this time, but not anymore.


10- تو دخالت نكن (این به تو ارتباطی نداره )

Keep out of this - This is not your bussiness - Don't try to get involved.

 

11- همون قدر كه به تو ارتباط داره به من هم داره .

It's just as much my bussiness as yours.


12- اگر روی اون نون را نپوشانی زود خشك می شود.

If you don't cover that bread, it will soon dry out.


13- صبرم داره تموم می شه .

My patience is running out.


14 - با اون كاری نداشته باش .

Don't mess with him.

لینک به دیدگاه

در این بخش به مکالمات روزمرۀ آمریکایی میپردازم. بسیاری از زبان آموزان وقتی صحبت میکنند، فقط از چند کلمه ساده روزمره استفاده میکنند و سعی میکنند کل منظورشان را با همان چند کلمه جزئی بیان کنند و حال آنکه اگر بخواهند به شکل مدرن حرف بزنند کلامشان بسیار زیباتر خواهد شد. در این عبارات که همه از کتابهای زبان اصلی اخذ شده است، سعی کرده ام تا حدی این زیبائی در مکالمات به روز را منعکس کنم.

 

جملات زیر همه کاربردی و رایج هستند و سعی شده است تا حد امکان از اصطلاحات خودمانی و عامیانه پرهیز شود مگر اینکه بسیار شایع و رایج باشد.

 

* * *

 

1- بدون داشتن هدفی معین، نسبت به زندگی ات احساس نارضایتی خواهی کرد.

 

Without a clearly defined purpose, you feel unsatisfied with your life.

 

2- اگر در مورد این موضوع فکر کنی میتوانی به جمع بندی درستی برسی.

 

If you think about the matter, you can reach the right conclusions.

 

3- از کتاب او بعد از انتشار بیش از ده ملیون نسخه فروخته شد.

 

His book has sold over 10 million copies since its release.

 

4- زندگی من 180 درجه بهتر شده است.

 

My life has taken a 180 degree turn for the better.

 

5- احساس میکنم که دوباره به دنیا آمده ام

 

I feel like I've been re-born

 

6- خیلی هزینه کردم ولی فقط مقدار کمی عائدم شد.

 

I've paid a lot more and just gotten far less.

 

7- من این نصیحت پدرانه تو را به هر کس که میخواهد زندگی اش را تحت کنترل داشته باشد توصیه میکنم.

 

I recommend your fatherly advice to every one who wants to be in control of his own life.

 

8- گویا که دنیای جدیدی به روی من باز شده است.

 

It seems like a whole new world has opened up for me.

 

9- بر خجالتی که مانع از آن میشود که چیزی بگوئی، غلبه کن.

 

Overcome the shame that hold you back from saying something.

 

این جمله را میتوان به طور رسمی تر اینگونه نیز بیان کرد.

 

Overcome the mental 'shame & shyness' blocks that hold you back from saying something

 

10- از بروز دادن انرژیهای منفی ای مانند "من شکست خورده ام" که آدمهای کم بنیه همه جا از خودشان پخش میکنند، خودداری کنید.

 

Avoid sending out the negative "I've been defeated..." signals that low status men broadcast all over the place

لینک به دیدگاه

11- دیگر یک آدم پاچه خوار نباش و سعی کن روی پای خودت بایستی.

 

Stop being the bootlicking guy and try to be on your own feet

 

12- ما از اینکه مورد قبول قرار نگیریم � حرفمان پذیرفته نشود - آنقدر در قلبمان احساس ترس میکنیم که قادر نیستیم مانند یک انسان عادی رفتار کنیم.

 

We have so much FEAR OF REJECTION in our hearts that we are incapable of acting on like a normal human

.

13- باید بیاموزی که چگونه از فکرت استفاده کنی

 

You need to learn how to use your intellect

 

14- رفتار یک فرد معرف شخصیت اوست.

 

A Mans' Demeanor Reveals His Status

 

15- زنان موجودات بسیار حساسی هستند.

 

Women are highly emotional creatures

 

16- غرورت را از بین ببر

 

Fade out your own ego

.

17- دوست داری در چه موردی صحبت کنیم؟

 

What do you enjoy talking about?�

 

18- چطور شد که به این نتیجه رسیدی

 

How did you come to this conclusion?�

 

19- قوزک پایم بدجوری رگ به رگ شده است.

 

My ankle is badly sprained.

 

20- این زخم بسیار عمیقی است متاسفانه باید بخیه بخورد.

 

It's quite a deep wound. I'm afraid it needs some stitches.

لینک به دیدگاه

22- واقعا از حرفی که دیروز به تو زدم پشیمان هستم.

 

I deeply regret what I said to you yesterday.

 

 

23- خانم من10 سال از من بزرگتر است ولی این فاصله سنی مشکلی برای ما بوجود نیاورده است.

 

My wife is ten years older than me, but the age difference has never been a problem

 

24- او فقط دو سال دارد ولی میتواند از یک تا ده بشمارد.

 

He is only two years old, but he can count up to ten.

 

25- او فقط 14 سال دارد ولی به اندازه سن و سالش خیلی خوب رشد کرده است.

 

He is only 14, but he is quite grown-up for his age.

 

26- او سن و سالی ازش گذشته است.

 

He is over the hill.

 

27- او پیر است و هرگز طرز فکرش را عوض نخواهد کرد.

 

He is old and will never change the way he does think.

 

28- دیگر خیلی پیر شده ام فکر میکنم دیگر باید کمی زندگی را آسان تر بگیرم.

 

I think I will have to start taking life a little easier. I am over the hill.

 

29- آیا او هنگام تولد پسرش حاضر بود.

 

Was he present at the birth of his son?

 

30- احساس میکنم که دوران کودکی بسیار خوبی داشتم.

 

I think I had a very happy childhood.

لینک به دیدگاه

31- دخترها معمولا چند سال قبل از پسران بالغ میشوند. (به سن بلوغ میرسند).

 

Girls usually reach puberty about some years before most boys.

 

32- (دوران) جوانی میتواند بهترین یا بدترین سالهای زندگی باشد.

 

Adolescence can be the best or the worst years of your life.

 

33- متاسفانه اولین ازدواج من فقط دو سال به طول انجامید.

 

My first marriage unfortunately only lasted a couple of years.

 

34- پدرم در دوران بازنشتگی اش کتابی در مورد تجربیات دوران جنگش نوشت.

 

In his retirement my father wrote a book about his wartime experiences

.

35- زنان هنگامی بارداری نباید سیگار بکشند.

Women shouldn't smoke during pregnancy.

 

36- مراقبت از نوزاد تازه متولد شده سختر از آن است که تصور میکنی.

 

Looking after a newborn baby is more difficult than you think.

 

37- خیلی خسته ام هر شب باید سه بار برای شیر دادن به بچه ام بیدار شوم.

 

I'm exhausted. I have to get up three times every night to feed my baby

.

38- به اینکه فرزند پسر باشد یا دختر، اهمیتی نمیدهم. فقط سالم باشد.

 

I don�t mind whether it's boy or a girl as long as it's healthy.

 

39- فراموش نکن که برای بچه ها مقداری اسباب بازی بیاوری تا بازی کنند.

 

Don't forget to bring some toys for the children to play with.

 

40- یکی از دوستانم در حالیکه باردار بود با ماشینش تصادف کرد و فرزند در شکمش از بین رفت.

 

A friend of mine crashed her car when she was pregnant and lost her child.

لینک به دیدگاه

41- او نوزاد دختر بسیار زیبائی به دنیا آورد.

 

She gave birth to a beautiful baby girl.

 

 

42- او را سریع به بخش زایمان بردند.

 

She was rushed to the maternity ward.

 

43- از وقتی که بچه دار شدیم خیلی شبها بی داریم و من واقعا اکثر اوقات خسته ام.

 

We've had quite a few sleepless nights since the baby was born. I'm absolutely exhausted most of the time.

 

44- بچه دوباره گریه میکند. فکر میکنم باید جایش (کهنه اش) را عوض کنی.

 

The baby is crying again. I think his nappy needs changing.

 

45- دو ماه برای زایمانم مرخصی گرفته ام.

 

I've still got two months maternity leave.

 

46- استخدام کردم یک دایه برای نگه داری از فرزندم خیلی گران است.

 

Employing a baby-sitter to look after my baby will be so expensive.

 

47- او شش ماه دارد و تازه شروع کرده به حالت سینه خیز حرکت کند.

 

He is *** months now. He is just started crawling.

 

48- سارا سه ساله شده است و به زودی میتواند به مهد کودک برود و من هم دیگر میتوانم به سر کارم بروم.

 

Sara is nearly three now. She'll soon be able to go to nursery school and I will be able to go back to my work.

 

49- اگر فکر میکنی که مراقبت از یک فرزند سخت است تصور کن که داشتن یک دوقلو یا سه قلو چگونه میتوانست باشد.

 

If you think having one baby to look after is difficult, imagine what it's like if you have twins or triplets.

 

50- من زمان بازی با ماشینهای اسباب بازی ام را به یاد می آورم.

 

I remember playing with my toy cars.

لینک به دیدگاه

51- من زمانی که در حیات مدرسه طناب بازی میکردیم را به یاد دارم.

 

I remember skipping in the playground at school.

 

لغات:

 

skip: to jump over a rope as you swing it over your head and under your feet, as a game or for exercise

 

طناب بازی کردن

 

52- پدر و مادرم تا قبل از سن 14 سالگی به من اجازه آرایش کردن نمیدادند.

 

My parents didn't let me wear make-up till I was 14.

 

53- در برخی از کشورها سیلی زندن به فرزند خلاف قانون است.

 

In some countries it is against the law to smack your children.

 

54- کمی ناراحتم

 

I'm a bit upset.

 

55- پدر او بر اثر سرطان در حال مرگ است (در بستر مرگ افتاده است).

 

His father is dying of cancer.

 

56- برادرم بعد از فوت ناگهانی همسرش دیگر نتوانست خودش را بدست آورد

 

My brother never recovered after his wife's sudden death.

 

57- امسال مرگ و میر ناشی از تصادف در جاده ها افزایش یافته است.

 

The number of deaths in road accidents has increased again this year.

 

58- او به محض اینکه متوجه شد دارد میمیرد، وصیت کرد که اموالش را به پسرش بدهند.

 

As soon as he knew he was dying, she made a will, leaving all his money to his son.

 

59- او خیلی مشهور بود و وقتی که فوت کرد بیش از دویست نفر در تشییع جنازۀ او شرکت کردند.

 

He was so popular. When he died more than two hundred people came to her fneral.

 

60- بیچاره سارا. یک سال بعد از عروسی اش بیوه شد.

 

Poor Sara! She was widow only a year after she got married.

لینک به دیدگاه

61- عجب شهر خسته کننده ای . ساعت 10 شب به بعد همه جا تعطیل است.

 

What a boring city. It's completely dead after 10 o'clock at night.

 

62- واکمن من کار نمیکند . فکر میکنم که باتری اش تمام شده باشد.

 

My Walkman doesn't work. I think the battery I dead.

 

63- زبان لاتین یک زبان منسوخ (مرده) است.

 

Latin is a dead language.

 

64- بینی او مانند بینی پدرش است.

 

She has got her father's nose.

 

65- او اخلاق بدی دارد. به پدرش رفته است.

 

He has got a terrible temper. She takes after his father.

 

66- ما گه گاه برای غذا خوردن به بیرون میرویم.

 

We go out for dinner every now and again (some times).

67- او نویسنده ای با قابلیتهای چشمگیر است.

 

He's a writer of remarkable ability.

 

68- ادارۀ ما در بالای آرایشگاه قرار دارد.

 

Our office is above the hairdresser's

 

69- امشب باید درجۀ هوا فقط کمی بالای صفر باشد.

 

Tonight, temperatures should be just above freezing.

 

70- حقوق ماهیانه ای که میدهیم کلی بالاتر از حد متوسط است.

 

The salaries we offer are well above average.

لینک به دیدگاه

71- صدای او از بقیه بلندتر (رسا تر) است.

 

Her voice is above everybody else's

 

72- برای اطلاعات بیشتر به آدرس فوق نامه ای پست کنید.

 

Write to the address above for further information.

 

73- قبل از این زمان تا بحال در خارج زندگی نکرده بودم.

 

I had never lived abroad before.

 

74- در نبود من آقای لینگتون مسئول (کارها) خواهد بود.

 

Ms Leighton will be in charge during my absence

 

75- کار او مستلزم این است که او دم به دم از خانه دور باشد.

 

Her work involved repeated absences from home

 

76- با نبود هیچ شاهدی، پلیس باید اجازه دهد که او برود.

 

In the absence of any evidence, the police had to let him go

 

77- غیبت او برای دیگر افراد تیم، مشکلاتی را بوجود آورده است.

 

His absences have made it difficult on the rest of the team

 

78- با اطمینان کامل نمی توانیم بگوئیم که پروژه به نتیجه برسد.

 

We can't say with absolute certainty that the project will succeed

 

79- محل ادارۀ او واقعا شلوغ (بی نظم و ترتیب) است.

 

His office is an absolute mess

 

80- او دلیل استعفا دادنش را کاملا شفاف بیان کرد.

 

He made his reasons for resigning absolutely clear.

لینک به دیدگاه

81- آیا کاملا مطمئنی که امهمیتی نمی دهی.

 

Are you absolutely sure you don't mind?

 

82- پلیس اعتقاد داشت که او آنچه اتفاق افتاده بود، گزارش صحیحی ارائه داده است.

 

Police believed she gave an accurate account of what had happened.

 

83- پیش بینی وضع دقیق هوا غیر ممکن نیست.

 

It's possible to predict the weather accurately

 

84- تصور میکنم که برآورد شما از وضعیت اقتصادی کنونی کاملا صحیح است.

 

I think your assessment of the current economic situation is pretty accurate

 

85- آنها یک ضرب (بدون توقف) طول جاده را دویدند.

 

They ran straight across the road.

 

86- از این سر تا آن سر سقف ترک عمیقی وجود دارد.

 

There is a deep crack across the ceiling

 

87- به نظرت آیا سرشانه های این لباس خیلی تنگ است؟

 

Do you think this shirt is too tight across the shoulders?

 

88- یکی دقیقا (ماشینش را) مقابل مسیر رفتن به گاراژ پاک کرده است.

 

Someone's parked right across the entrance to the driveway

 

89- او میدانستند که آزادی درست آن طرف مرز قرار دارد.

 

He knew that just across the border lay freedom

 

90- اولین کار رئیس جمهور جدید باید خاتمه دادن به گرانی باشد

 

The new president's first act should be to end the expensiveness.

لینک به دیدگاه

91- عملکرد او دقیقا از روی بی فکری انجام شده بود.

 

His work was really a thoughtless act.

 

92- ما هر نوع فعالیت خشونت بار را محکوم میکنیم، اهمیتی ندارد که دلیلشان (برای اعمال خشونت) چه باشد.

 

We condemn all acts of violence, no matter what the reason

 

93- شرکت کار خوبی کرد که او را اخراج کرد.

 

The company acted correctly in sacking him

 

94- او عملش با وقار است.

 

She acts with dignity.

 

95- وقتی عصبانی هستی رفتار دیوانه واری از خود بروز میدهی.

 

You act crazy when you are angry.

 

96- او مطابق دستور وکیلش رفتار میکند.

 

She is acting on the advice of her lawyer.

 

97- بچه ها مشغول شدند که نقش داستانی که شنیده بودند را اجرا کنند.

 

The children were acting out the story of what they heard.

 

98- او بچۀ سرسختی است و کلی بی ادبی میکند.

 

He's a tough kid and he acts up a lot.

 

99- برای اینکه وضعیت از تحت کنترل ما خارج نشود به یک تصمیم قاطعی احتیاج داریم.

 

Firm action is needed to keep the situation from getting out of control.

 

100- او واقعا اشتیاق داشت که به نظراتش جامۀ عمل بپوشاند.

 

She was looking forward to putting her ideas into action

لینک به دیدگاه

101 � او با نهایت مهربانی با خواهش ما موافقت کرد.

 

He graciously acceded to our request.

 

یا

 

He kindly agreed to our demand.

 

102- کمی طول کشید تا با شغل جدیدم خو بگیرم.

 

It took me a while to adapt to the new job

 

103- خوبی بچه ها این است که به راحتی با محیط جدید خو میگیرند.

 

The good thing about children is that they adapt very easily to new environments

 

104- او دوست دارد که با عنوان "جناب" یا "آقای" پارتریج مورد خطاب قرار گیرد.

 

He likes to be addressed as 'Sir' or 'Mr Partridge"

 

105- آیا برای بیست مهمان به اندازۀ کافی غذا تهیه کرده ای.

 

Have we got adequate/enough food for twenty guests

 

106- برای آماده شدن وقت کافی نداشتم.

 

I didn't have adequate time to prepare

 

107- این حقوق به هیچ وجه یک حقوق چشمگیری نیست ولی برای احتیاجات ما کافی می باشد.

 

It's not by any means a brilliant salary but it's enough for our needs.

 

108- در آینده آیا به مقدار نیاز جهان، ذخائر نفتی وجود خواهد داشت.

 

Will future oil supplies be adequate to meet world needs?

 

109- برای تعمیر آن صندلی به چسبی قوی احتیاج خواهی داشت.

 

You'll need a/some strong adhesive to mend that chair.

 

110- پدرم همواره زندگی پر تکاپوئی داشت.

 

My father always led a very active life

لینک به دیدگاه

111- او شاید بیش از 80 سال داشته باشد ولی هنوز خیلی فعال است.

 

She may be over 80, but she's still very active

 

112- آن آتشفشان دوباره ممکن است فعال شود.

 

The volcano will become active again.

 

113- آیا او واقعا تو را زد یا فقط تهدیدت کرد؟

 

Did he actually hit you or just threaten you

 

114- در واقع تو به من دویست دلار بدهکاری.

 

Actually, you still owe me $200.

 

115- ماشین خودمان خراب شد از این مجبور شدیم که برای کرایه یک ماشین یک خرج اضافه ای را متحمل بشویم.

 

Our own car broke down, so we had the additional expense of renting a car.

 

116- آن زن و شوهر نمیتوانند بچه دار شوند ولی امید دارند که یکی را به فرزندی قبول کنند.

 

The couple are unable to have children of their own, but hope to adopt

 

117- بعضی از بچه ها سختشان است که با بزرگترها صحبت کنند.

 

Some children find it difficult to talk to adults

 

118- قبلا از کمک شما تشکر میکنم.

 

Many thanks, in advance, for your help

 

119- قد بلند او موجب برتری او بر دیگر بازیگران است.

 

His height gives him an advantage over the other players

 

120- کشورهای غربی در زمینه تکنولوژی از مزایای قابل توجهی برخوردارند.

 

Western countries enjoyed considerable advantages in terms of technology.

 

121- همه ما به شدت از کلام او تحت تاثیر قرار گرفتیم.

 

We were all deeply affected by his speech.

 

به شرط حیات این تاپیک ادامه دارد....:icon_gol::icon_redface:

لینک به دیدگاه

نوشته امروز را به مکالماتی اختصاص می دهم که تا حدی به درد کسانی می خورد که در دانشگاه ترم Lecture را می گذرانند که فراتر از مکالمات روزمره به دانستن معادل یکسری جملات غیر محاوره ای نیز احتیاج دارند.

 

این عبارات از فرهنگهائی نظیر Longman و منابع معتبر و یا سوال از چند نفر آمریکائی که دوست اینجانب هستند نقل شده است به معادلها اطمینان کامل داشته باشید.

 

قابل توجه است که از آنجا که همه را تایپ می کنم ممکن است غلطهائی تایپی وجود داشته باشد که به بزرگی خودتان ببخشید.(سام:نقل نویسنده هست:icon_redface:)

1- مغولها نیشابور را به آب بستند.

1- The Mongols flooded Neishboor.


2- سویس یکی از آبادترین کشورهای جهان است.

2- Switzerland is one of the world�s most prosperous countries.


3- هیچ کشوری بدون برنامه صحیح آباد نمی شود.

3- No country will become prosperous without a corrent plan.


4- ما خرمشهر را دوباره آباد خواهیم کرد.

4- We will make Khramshahr habitable again.


5- آبادی شهر به خاطر کارخانه های متعدد آن است.

5- The city�s prosperity is due to it�s many factories.


6- سرزمین آبا و اجدادی اعراب جزیره العرب بود.

6- The ancestral home of the Arab was the Arabian Peninsula.

لغات:

Peninsula: a piece of land almost completely surrounded by water but joined to a large area of land

شبه جزیره � پیشرفتگی خاک در آب


7- آبراه پاناما چندین آب بند دارد.

7- The Panama Canal has several locks.


8- میزان آبدهی سد کرج حدود پنج متر مکعب در ثانیه است.

8- The water yield of Karaj Dam is about five cuble meters per second.


9- معلمی یک شغل آبرومندی است.

9- Teaching is a respectable profession.


10- این دستگاه سیب را آب می گیرد و تصفیه میکند.

10- This machine presses out the apple�s juice and strains it

 

 

 

لینک به دیدگاه

11- پس از بارندگی شدید آب دهکده را فرا گرفت.

11- After the heavy rain, water flooded the village.


12- او داستان ازدواج خود را با آب و تاب شرح داد.

12- He recounted the story of his marrtiage in detail.

لغات:

Recount: formal to tell someone a story or describe a series of events

برشمردن یکایک گفتن


13- می خواهم این مجله را مشترک شوم.

13- I want to subscribe to this magazine.


14- این گلها در آب و هوای سرد عمل نمی آیند.

14- These flowers do not grow in cold climates.


15- این باغ هفته ای یکبار آبیاری می شود.

15- This garden is irrigated once a week.


16- یک بنای آپارتمانی بیست طبقه.

16- A twenty-story apartment building.


17- فقط مقدار کمی زمین برای ساختمان سازی وجود دارد.

17- There is a limited supply of land for building.


18- واحد توپخانه ضد هوائی

18- The anty aircraft battery.

لغات:

Battery: several large guns used together

واحد توپخانه


19- آن معتاد همه میراث پدرش را نابود کرد. (دود کرد)

19- The addict wasted all of his father�s inheritance.


20- بنزین از قابلیت اشتعال بالائی برخوردار است.

20- Gasoline is highly flammable.

 

توضیح:

کلمه petrol انگلیسی می باشد نه آمریکائی

لینک به دیدگاه

21- او ناگهان خشمگین شد و شروع کرد به ناسزا گفتن.

21- Suddenly he become furious and started cursing.


22- شوهر او مرد آتشی مزاجی است.

22- Her husband is a hot-tempered man.


23- او آینده درخشانی دارد.

23- She has a bright future.


24- بیشتر ساختمانهای دوران صفویه آجری هستند.

24- Most of the Safavid-era buildings are of bricks.


25- بالاخره تعطیلات نوروز هم به پایان رسید.

25- Finally Norouz vacation ended too.


26- تو باید آداب اخلاقی را به جا بیاوری.

26- You should observe the rules of morality.


27- برای یک لحظه حسابی از درخواستش جا خوردم.

27- For a moment, I was completely taken aback by her request.


28- مجبور شدیم ماشین رو ول کنیم و بقیه راه را پیاده برویم.

28- We had to abandon the car and walk the rest of the way.


29- او یک پسری خشن با اخلاقی تند است.

29-Hhe is a tough boy with rather an abrasive manner.


30- پدر بزرگ این اواخر همچنان کم حواستر میشود.

30- Grandad's been getting rather absent-minded lately.

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...