shaden. 18583 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۸۹ آدمی اگر فقط بخواهد خوشبخت باشد به زودی موفق می گردد، ولی او می خواهد خوشبخت تر از دیگران باشد و این مشکل است. زیرا او دیگران را خوشبخت تر از آنچه هستند تصور می کند. 4 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 دی، ۱۳۸۹ نشاط انگيز و ماتم زايي اي عشق عجب رسوا گر و رسوايي اي عشق اگر چنگ تو با جاني ستيزد چنان افتد كه هرگز برنخيزد تورا يك فن نباشد ، ذوفنوني بلاي عقل و مبناي جنوني تو «ليلي» را زخوبي طاق كردي گل گلخانه ي آفاق كردي اگر بر او نمك دادي ، تو دادي بدو خوي ملك دادي ، تو دادي لبش گلرنگ اگر كردي ، تو كردي دلش را سنگ اگر كردي ، تو كردي به از «ليلي» فراوان بود در شهر به نيروي توشد جانانه ي دهر تو «مجنون» را به شهر افسانه كردي ز هجران زني ديوانه كردي تو اورا ناله و اندوه دادي ز محنت سر به دشت و كوه دادي چه دلها كز تو چون درياي خون است چه سرها كز تو صحراي جنون است به «شيرين» دلستاني ياد دادي وز آن «فرهاد» را بر باد دادي سر و جان ودلش جاي جنون شد گران كوهي ، ز عشقش بيستون شد ز «شيرين» تلخ كردي كام «فرهاد» بلند آوازه كردي نام «فرهاد» يكي را بر مراد دل رساني يكي را در غم هجران نشاني يكي را همچو مشعل بر فروزي ميان شعله ها جانش بسوزي خوشا آنكس كه جانش از تو سوزد چو شمعي پاي تا سر بر فروزد خوشا عشق و خوشا نا كامي عشق خوشا رسوايي و بد نامي عشق خوشا بر جان من ، هر شام و هر روز همه درد و همه داغ و همه سوز خوشا عاشق شدن ، اما جدايي خوشا عشق و نواي بينوايي خوشا در سوز عشقي سوختن ها درون شعله اش افروختن ها چو عاشق از نگارش كام گيرد چراغ آرزوهايش بميرد اگر ميداد «ليلي» كام «مجنون» كجا افسانه ميشد نام «مجنون»؟؟؟ هزاران دل به حسرت خون شد از عشق يكي در اين ميان مجنون شد از عشق در اين عشق هر آنكس بيشتر سوخت چراغش در جهان روشنتر افروخت نواي عاشقان در بينواييست دوام عاشقي ها در جداييست 4 لینک به دیدگاه
shaden. 18583 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 دی، ۱۳۸۹ مهم اين نيست که قطره باشي يا اقيانوس، مهم اين است که آسمان در تو منعکس شود. 2 لینک به دیدگاه
shaden. 18583 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 دی، ۱۳۸۹ زندگي هنر نقاشي كردن است بدون استفاده از پاك كن سعي كن هميشه طوري زندگي كني كه وقتي به گذشته برميگردي نيازي به پاك كن نداشته باشي. 3 لینک به دیدگاه
TA.RA 78 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 خرداد، ۱۳۹۱ در بازگشت از زیارت " تنهایی " خنده سوغات بیاور من هم پیش پایت " سکوت " را سر می برم 3 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 تیر، ۱۳۹۱ زندگي فرصت بس کوتاهيست... تا بدانيم که مرگ... آخرين نقطه پرواز پرستو ها نيست... مرگ هم حادثه است... مثل افتادن برگ که بدانيم پس از خواب زمستاني خاک... نفس سبزبهاري جاريست!!!! 2 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آذر، ۱۳۹۱ زندگی رويش يک حادثه نيست زندگی رهگذر تجربههاست تکه ابريست به پهنای غروب آسمانيست به زيبايی مهر بارگاهیست ز دريای حضور زندگانی چو گل نسترن است بايد از چشمهی جان آبش داد... 4 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آذر، ۱۳۹۱ زندگی یعنی این: 1- با وجود اینکه یک فاجعه بزرگ تو زندگیت رخ داده گوشه خونه نشینی و بگی: خدایا هنوزم شکرت شاید قسمت نبود 2- با اینه ذره ذره از داخل داغون میشی ابخندی 3- دوستت میاد پیشتو درد دل میکنه بار غمشو سبک کنی 4- قدر اونایی رو که تو سخت ترین روزهای زندگیت کنارت بودند بدونی 5- زندگی یعنی .............................. ( می ترسم اخطار بگیرم ) 6- به این نقطه برسی که : زندگی دنده عقب نداره و یکبار هم فرصت زندگی کردن نداری پس ازش لذت ببر آره زندگی یعنی چند خط بالا و این بود زندگی من 3 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آذر، ۱۳۹۱ زندگي يعني بوي خاك بارون خورده در يك صبح دل انگيز بهاري .... 3 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آذر، ۱۳۹۱ زندگی یعنی زیستن برای بقا و مردن برای حیات دیگران. زندگی یعنی یادت بمونه در همسایگی تو کسی هست که نمیتونه فریاد بزنه پس صدایش باش. زندگی یعنی عدالت خواستن و دوست داشتن و منتفر بودن و خوشایند و ناخوشایند را باهم درآمیختن تا لذت معنا بده زندگی یعنی فداکاری و گذشت و بخشیدن به هنگامه گذر کردن از گناه و خطاهای دیگران و بوسیدن و ناگه کردن به عقب ها و گذشته ها تا بتونی درحال و بعدهایت تصمیمات خوب و پسندیده بگیری. زندگی رو بازم بگم................................... آخرنداره. ز: زیبا نگریستن ن: نگاه عاشقانه داشتن د: دادگر بودن گ: گناه نکردن و انتظار بخشش داشتن. ی: یاری نکو و پسندیده بودن تا لحظه آخرعمر زندگی را باید زندگی کرد تا بفهمی آنقدر تفسیر داره که در جملاتی چند نگنجه 3 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آذر، ۱۳۹۱ زند گی يعنی تکا پو زند گی يعنی هياهو زند گی يعنی شب نو، روز نو، اند يشه ی نو... آری آری زند گی زيباست زندگی آتشگهی ديرنده پا برجاست گربيفروزيش رقص شعله اش از هرکران پيدا ست ورنه خاموش است وخاموشی گناه ماست.... 3 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آذر، ۱۳۹۱ زندگی یعنی... دلگیر نباش !!! دلت که گیر باشد رها نمی شوی 3 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آذر، ۱۳۹۱ زندگی یعنی خط های کف دست.................................. خط . فكر . زندگي در دستانم خطي نيست نه خطي كه طول عمرم را نشان دهد نه خطي كه آينده ام را بگويد و نه خطي كه مرا به كسي برساند تمام خطوط دنيا را در چشمانم پنهان كرده ام تا از نگاه متعجب كف بين ها دلم خنك شود 3 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آذر، ۱۳۹۱ برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام زندگـــی زیبـاســـت چشمـی بـاز کـن گردشـــی در کوچــه باغ راز کن هر که عشقش در تماشا نقش بست عینک بد بینی خود را شکسـت علـت عـاشــــق ز عـلتــها جــداســـت عشق اسطرلاب اسرار خداست 3 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آذر، ۱۳۹۱ زندگی همچون یك خانه شلوغ و پراثاث و درهم و برهم است و تو درآن غرق ... این تابلو را به دیوار اتاق مى زنى ، آن قالیچه را جلو پلكان مى اندازى، راهرو را جارو مى كنى، مبلها به هم ریخته است، مهمان ها دارند مى رسند و هنوز لباس عوض نكرده اى، در آشپزخانه واویلاست و هنوز هم كارهات مانده است . یكی از مهمان ها كه الان مى آید نكته بین و بهانه گیر و حسود و چهارچشمى همه چیز را مى پاید... از این اتاق به آن اتاق سر مى كشى، از حیاط به توى هال مى پرى، از پله ها به طبقه بالا میروى، بر میگردى پرده و قالى و سماور و گل و میوه و چاى و شربت و شیرینى و حسن وحسین و مهین و شهین ....... غرقه درهمین كشمكش ها و گرفتاری ها و مشغولیات و خیالات مى روى و مى آ یى و مى دوى و مى پرى كه ناگهان سر پیچ پلكان جلوت یك آینه است ... از آن رد مشو...! لحظه اى همه چیز را رها كن ، خودت را خلاص كن، بایست و با خودت روبرو شو، نگاهش كن خوب نگاهش كن او را مى شناسى ؟ دقیقا ور اندازش كن كوشش كن درست بشنا سی اش، درست بجایش آورى فكر كن ببین این همان است كه مى خواستى باشى ؟ اگر نه پس چه كسى و چه كارى فوری تر و مهم تر از اینكه همه این مشغله هاى سرسام آور و پوچ و روزمره و تكرارى و زودگذر و تقلیدى و بی دوام و بى قیمت را از دست و دوشت بریزى و به او بپردازى، او را درست كنى، فرصت كم است مگر عمر آدمى چند هزار سال است ؟! چه زود هم مى گذرد مثل صفحات كتابى كه باد ورق مى زند، آنهم كتاب كوچكى كه پنجاه، شصت صفحه بیشتر ندارد... دکتر علی شریعتی 3 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آذر، ۱۳۹۱ زندگی زیباست و هر روزش آغازی دوبارهبرایاستفاده از فرصت ها و جبران گذشته زندگی زیباست ... به سادگی و لطافت شبنمی نشسته بر برگی سبز ... و با اندکی زبری به زبری حاشیه های برگ گل رُز ... و اما با دور نمایی زیبا و فراموش نشدنی با صحنه های رنگارنگ و دل نشینش ... بی سایه، بی غم و با اندکی پستی و بلندی ... کسی چه می داند ؟ همیشه آنگونه که میخواهیم نیست ... و هرچه میخواهیم به دست نمی آید ... هجران ها هم حکمتی دارند اما زندگی همچنان زیباست می توان خاطراتی خوب در ذهن حک کرد و باقی را دور ریخت ... یاد زیبایی های زندگی تا پایان عمر نشاط و سرزندگی به دنبال دارد پاییز را هم می توان زیبا دید نگو خزان است و زردی اتفاقات هم حکمت خاص خود را دارند همانطور که شاخه های خشک مجموع صدای دل نشین ِ قدم هایمان را می سازند خش خش برگ ها هم زیباست اگر بخواهیم مشکل همیشه هست نگاه ماست که به آن قیمت و تخفیف می دهد باید دید و نگرش عوض شود نگاه کردن از قابی دیگر به زندگی هم جذابیت و سودمندی اثر بخشی را برایمان به ارمغان می آورد این راهی ست برای غلبه بر مشکلات و نهایت پیروزی و شادکامی گاه باید مسیر خود را عوض کنیم همیشه یک راه پاسخگو نیست جرئت انتخاب روشی جدید را داشته باشیم شاید اینگونه پیروز شدیم ... راه های حل مشکلات زیاد است و همه کلیدی به دستمان خواهند داد و البته به شرط آن که ریسمان امید و هدفهایمان گسیخته نشود ... بپذیریم که مسئول اعمالمان خودمان هستیم و خالق ِ یکتا، بی حساب و کتاب ما را رها نخواهد کرد و نظاره گر و دست گیر ماست تنهایمان نمیگذارد چه در سختی و چه شادی و بدانیم هرچه انجام میدهیم ثبت خواهد شد و خوبی و نیکی کردن را فراموش نکنیم آری اینگونه است رسیدن به اوج باید بخواهیم نهراسیم بتوانیم ببینیم تلاش کنیم فردا را بخواهیم از گذشته به جز تجربیاتش مابقی را دور ریزیم آریزندگی با همه سختی ها و مشکلاتشباز هم زیباسترنگارنگو شیرین 3 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آذر، ۱۳۹۱ زندگی یک مشکل است با آن روبرو شو. زندگی یک معادله است موازنه کن زندگی یک معما است آن را حل کن. زندگی یک تجربه است آن را مرور کن. زندگی یک مبارزه است قبول کن. زندگی یک کشتی است با آن دریا نوردی کن. زندگی یک سوال است آن را جواب بده. زندگی یک موفقیت است لذت ببر. زندگی یک بازی است برنده و پیروز شو. زندگی یک هدیه است آن را دریافت کن. زندگی دعا است آن را مرتب بخوان. زندگی یک دوربین است سعی کن با صورت خندان و شاد با آن روبرو بشی . زندگی هدیه ای است که خدا در هنگام تولد به ما تقدیم می کند. زندگی آغاز یک راه است بسوی افتخار و سربلندی، یا انحراف و سرافکندگی. زندگی دشتی است که سبزه های آن نمایانگر زیبایی اند و دریایش نشان از عمردارد بلندیهای آن شدائد زندگی است و سرانجام پاییزش فانی بودن این دنیا رابه نمایش میگذارد. زندگی پازلی از ترکیب همین ثانیه هاست. زندگی نتیجه ای است که از حل معمای ثانیه ها حاصل می گردد. زندگی تئاتری است در حد واقعیت و ما بازیگران واقعی این تئاتر هستیم. زندگی ترکیبی از تنوع است، پس متنوع اش ساز. زندگی برد و باخت نیست، بردن در عین باختن است. و چه زیبا : مفهوم زندگی در نهاد خودش نهفته است، زندگی شعله شمعی است در بزم وجود، که به نسیم مژه بر هم زدنی خاموش است ... و در آخر: زندگی با همه ناملایمات اش دوست داشتنی است چون هدیه ای از جانب پروردگار است ... 3 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آذر، ۱۳۹۱ زندگی..!!" گاهگاهی به خودم می گویم : زندگی آسان نیست زندگی پر شده از تلخی ها زندگی خالی خالیست پر از خالی ها گاهگاهی دوستان می گویند: زندگی شاخه نباتیست که حافظ دارد زندگی فصل بهاریست که هردم دوسه تا شاخه پرازگل دارد زندگی آب حیاتیست که انسان دارد مادرم می گوید: زندگی چیزی نیست توچرا سخت گرفتی آنرا؟ زندگی پروازیست میبرد پیش خدا روح تو را؟ دگری می گوید: زندگی آزادیست زندگی یک بازیست و من سرگردان ، مانده ام در گرو یک معنا زندگی چیست...؟!.. 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده