laden 4758 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آذر، ۱۳۹۱ به چشمان مهربان تو می نویسم حکایت بی نهایت عشق را ، تا بدانی که محبت و عشق را در چشمان تو آموختم و با تو آغاز کردم با تو می مانم بی آنکه دغدغه فردا را داشته باشم زیرا می دانم فردا بیشتر از امروز دوستت خواهم داشت [TABLE=class: tborder, align: center] [TR] [TD=class: alt1] آنقدر دل کندن از تو سخت است که در آخرین کوپه از آخرین واگن قطار نشسته ام تا هر چقدر میشود دیر تر ترکت کنم [/TD] [/TR] [/TABLE] 2 لینک به دیدگاه
S a d e n a 11333 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آذر، ۱۳۹۱ [TABLE=class: tborder, align: center] [TR] [TD=class: alt1] آنقدر دل کندن از تو سخت است که در آخرین کوپه از آخرین واگن قطار نشسته ام تا هر چقدر میشود دیر تر ترکت کنم [/TD] [/TR] [/TABLE] [TABLE=width: 500] [TR] [TD]با ی حرف خیلی ساده از نگاهی بی اراده[/TD] [/TR] [TR] [TD]اینو فهمیدم که حسم به تو بد جوری زیاده.......[/TD] [/TR] [TR] [TD]توی قلبم واسه عشقت چیزی کم نذاشته بودم[/TD] [/TR] [TR] [TD]خیلی بی اراده رفتی توی ذرات وجودم:icon_gol:[/TD] [/TR] [/TABLE] 2 لینک به دیدگاه
laden 4758 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آذر، ۱۳۹۱ [TABLE=width: 500][TR] [TD]با ی حرف خیلی ساده از نگاهی بی اراده[/TD] [/TR] [TR] [TD]اینو فهمیدم که حسم به تو بد جوری زیاده.......[/TD] [/TR] [TR] [TD]توی قلبم واسه عشقت چیزی کم نذاشته بودم[/TD] [/TR] [TR] [TD]خیلی بی اراده رفتی توی ذرات وجودم:icon_gol:[/TD] [/TR] [/TABLE] [TABLE=class: tborder, align: center] [TR] [TD=class: alt1] اینجــــا ، عشــــق قنـــــدیـــــل می بنـــــدَد ، بــــا ایـــن واژه هــــای یَـــــخ زَده ! نگفتـــــه بــــودی دَمـــــای ، نبـــــودَنتـــــ زیــــر ِ صفــــر استـــــ . . . ! [/TD] [/TR] [/TABLE] 2 لینک به دیدگاه
S a d e n a 11333 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آذر، ۱۳۹۱ [TABLE=class: tborder, align: center] [TR] [TD=class: alt1] اینجــــا ، عشــــق قنـــــدیـــــل می بنـــــدَد ، بــــا ایـــن واژه هــــای یَـــــخ زَده ! نگفتـــــه بــــودی دَمـــــای ، نبـــــودَنتـــــ زیــــر ِ صفــــر استـــــ . . . ! [/TD] [/TR] [/TABLE] [TABLE] [TR] [TD=width: 559][/TD] [/TR] [TR] [TD=width: 100%, bgcolor: black]نخستین نگاهی ما را به هم دوخت نخستین سلامی که در جان ما شعله افروخت نخستین کلامی که دلهای ما را به بوی خوش آشنایی سپرد وبه مهمانی عشق برد........ پر از مهر بودی پر از نور بودم پر از شوق بودی پر از شور بودم چه خوش لحظه هایی که از هم نگاهی ربودیم و رازی نهفتیم چه خوش لحظه هایی که می خواهمت را به شرم و خموشی نگفتیم وگفتیم [/TD] [/TR] [/TABLE] 3 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 آذر، ۱۳۹۱ و حال شده ام مردی با آرزوهایی بزرگ...اما خسته... ... دلم پرواز می خواهد... ... دیگر کوله ام خالیست... ... دیگر صدای باران هم درمان نیست... ... باید بروم... ... جای من اینجا نیست... ... بروم آنجایی که باران از اوست... ... جایی فراسوی ابرها... ... آنجا که سنگها هم نفس می کشند... 2 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 آذر، ۱۳۹۱ میـــخواهــم عــوض شوم... میخواهم آن سیــب ِ بالای درخت باشم! در دورترین نقطــه! دقـــت کــن!! رسیدن به من آســـان نیــست، اگــر همــتش را نداری، آسیــبی به درخــت نزن! به همان سیبــهای کــرم خورده ی روی زمــین قــانع باش! 2 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 آذر، ۱۳۹۱ من خـــدایی دارم، که در این نزدیکی است نه در آن بــالاها مهربان، خوب، قشنگ چهره اش نورانیست گاهگاهی سخنی می گوید، با دل کوچک من، ساده تر از سخن ساده من او مرا می فهمد او مرا می خواند، او مرا می خواهد ! 2 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 آذر، ۱۳۹۱ روزها "بــی" در دنیای من غوغا میکند! بــیکس ، بــیمار ، بــیزار ، بــیچاره بــیتاب ، بــیدار ، بــییار ، بــیدل ، بـیریخت،بــیصدا ، بــیجان ، بــینوا بــیحس ، بــیعقل ، بــیخبر ، بـینشان ، بــیبال ، بــیوفا ، بــیکلام ،بــیجواب ، بــیشمار ، بــینفس ، بــیهوا ، بــیخود،بــیداد ، بــیروح ، بــیهدف ، بــیراه ، بــیهمزبان بــیتو بــیتو بــیتو...... 2 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 آذر، ۱۳۹۱ مهربانم تو بگو بعد از تو از کدام دریچه، آسمان را به تماشا بنشینم؟ و با کدام واژه عشق را معنا کنم!!! بازگرد که با تو زندگی رنگ و بوی دگر دارد باور کن من هنوز هم به قداست چشمان تو ایمان دارم… 2 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 آذر، ۱۳۹۱ میگن دلت گرفته بیا یه بار دیگه همه دنیام و بسوزون میگن دلت گرفته بیا غمات و با گرمی خنده هام بپوشون میگن جونم و می خوای تو که دارو ندارم و گرفتی خب اینم روش میگن شدم اسیرت تو رو خدا اسیرت و یه وقت نکن فراموش با تموم بدی هایی که کردی باز می مونم برای زندگی هر دو مون دل نگرونم هنوز حرمت قولایی که دادیم سر جاشه هنوز خونه قلب من هوای تو باهاشه هنوزم قاب عکس تو روی دیوار خونست به جون تو از اون روزی که رفتی دل دیوونست هنوزم توی خونمون حریمت سر جاشه نذاشتم کسی پا بذاره حرمتت بپاشه… 2 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 آذر، ۱۳۹۱ با این که رفتی از پیشم تو هنوزم عاشقمی می دونم پشیمونی هنوزم تویِ فکرمی هنوز دوسَم می داریُ دلداده یِ عشقمونی دلت برام تنگ شده وُ دلباخته و پشیمونی… می دونم پشیمونی… با این که رفتی از پیشم تو هنوزم عاشقمی می دونم پشیمونی هنوزم تویِ فکرمی هنوز دوسَم می داریُ دلداده یِ عشقمونی دلت برام تنگ شده وُ دلباخته و پشیمونی . . . …غرورُ بشکنُ برگرد برگرد هنوزم دیر نیست هنوزم این دلِ خسته عاشقِ وُ دلگیر نیست… 2 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 آذر، ۱۳۹۱ تقدیم به امید زندگانی ام، تقدیم به شکوه شب و شکوه مهتاب، تقدیم به اشکهای سوزان روی کوه گونه هایت، تقدیم به خنده های دلنشینت و نگاه های پنهانت . تقدیم به تو ای خیال من......... ای آسمان قلبم و ای سرچشمه ی الهام من......... تقدیم به تو ای محبوب ترین قلبم....... تقدیم به تو که یادت از فکر من، عشقت در قلب من و نگاهت همیشه در ذهن من ماندگار و عطر مهربانیت همیشه در وجودم جاریست. میدانی که طاقت دوری از تو را ندارم ولی جدایی با تو را دوست دارم. می دانی چرا؟ چون با اینکه جدایی از تو بسی برایم دشوار است ولی در عین حال دلپذیر هم هست، زیرا به خاطر تو دلتنگی به سراغم می آید. پس بدان که دل تنگی ها هم بخاطر تو دوست دارم و تو از حال من خبر نداری. بنابراین: هر که می خواهد من و تو ما نشویم مرگش باد و خانه اش ویران. ای عشق من ، ای عزیزترینم: چه خوب شد که به دنیا آمدی و چه خوب شد که دنیای من شدی . پس: برای من بمان و بدان که هیچ چیز با ارزشتر از عشق نیست و بزرگترین ویژگی عشق بخشایش است. بنابراین: قلبم را که لبریز از عشق است به تو تقدیم می کنم و سوگند می خورم که تا ابد : عاشقانه دوستت بدارم 2 لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۹۱ [h=2][/h] ماه نازنین شبانگاه خاطراتت را به رویاهایم سنجاق کرده ام از این پس دیگر فرشته خواب هم نمیتواند تو را از من پس بگیرد... 1 لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۹۱ مجنون زیبای نازنین دیر زمانی است که گیاه عشق تو را در گلدان قلبم کاشته ام حال گیاه محبت تو همانند یک پیچک تمامی وجودم را در برگرفته ومن دیگر بدون تو قادر به نفس کشیدن نیستم! من را درآغوش بکش بگذار عطر نفس هایت چشمان شیدا و عاشق پیشه ات و دستان مهربانت تضمینی برای خوشبختی ام باشد.... 2 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۹۱ نامی از هزار نام ای شما ای تمام عاشقان هر کجا از شما سوال می کنم : نام یک نفر غریبه را در شمار نام هایتان اضافه می کنید ؟ یک نفر که تا کنون رد پای خویش را، لحن مبهم صدای خویش را، شاعر سروده های خویش را نمی شناخت گرچه بارها وبارها نام این هزار نام را از زبان این وان شنیده بود یک نفر که تا همین دو روز پیش منکر نیاز گنگ سنگ بود گریه ئ گیاه را نمی سرود اه را نمی سرود شعر شانه های بی پناه را نمی سرود حرمت نگاه بی نگاه را نمی سرود وسکوت یک سلام در میان راه را نمی سرود نیمه های شب نبض ماه را نمی گرفت روز های چار شنبه ساعت چهار بارها شماره های اشتباه را نمی گرفت ای شما ای تمام نام های هر کجا زیر سایبان دستهای خویش جای کوچکی به این غریب بی پناه می دهید ؟ این دل نجیب را، این لجوج دیر باور عجیب را در میان خویش راه می دهید؟ 2 لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۹۱ سرم روی پاهایت بگذار و با عاشقانه ترین بوسه ات موهایم را تزیین کن سپس در گوشم از مکنونات دلت سخن بگو سخن بگو تکیه گاهم تابه همه دنیا ثابت کنم وقتی در آغوش تو ام خوشبخت ترینم 2 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۹۱ ای آسمانی ترین ستاره ی هستی ! با تو ... جرقه های عاشق شدن ، در آتشکده ی متروک قلبم شعله کشید !! و .. ترانه های عاشقانه ام با تو ... به حقیقت رسید !! و با تو ... و وجود گرم توست که میخواهم بمانم .. و تا همیشه و همیشه .. در کلبه ی عشقم میزبان نفسهای عاشقانه ات خواهم بود .. !!! 2 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۹۱ هر صبح طلوعی دیگر است بر انتظار فرداهای من قاصدک خوش خبرم روزهاست که نیامده و من درپشت پنجره تنهایی تو را می خوانم و خاطراتت را، خواهم ماند تنها در انتظار تو... چرا نوشتم در برگ؛ تنهاییم را برایت، نمی دانم... 2 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۹۱ تمام شب مرا تسخیر کرده گاه رنگ اشکهایم در سیاهی شب گم می شود داشتن تورا به هیچکس نمی فروشم اما نگاهی به ساعت مرا به یاد خواب می اندازد کاش بتوانم چشمانم را روی هم بگذارم باشد که در خواب نبودن تورا فراموش کنم هر چند رویای تو نیز مرا تنها نمی گذارد 2 لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۹۱ زودتر بیا من زیر باران نشسته ام و انتظار تو را می کشم. چتری روی سرم نیست می خواهم قدم هایت را،با تعداد قطره های باران شماره کنم تو قبل از پایان باران می رسی یا باران قبل از آمدن تو به پایان می رسد؟ هر وقت چلچله برایت نغمه ی دلتنگی خواند و خواستی دیوار را از میان دیدارهایمان برداری بیا من تا آخرین فصل باران منتظرت میمانم! لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده