رفتن به مطلب

یــاد یـــار


آریودخت

ارسال های توصیه شده

خزان آمد به این بستان و گلزارم چه ویران شد

خداوندا چرایارم چنین بشکسته پیمان شد

دلم از اینهمه اندوه دیگر غرق خون گشته

دلی آسوده خاطر داشتم آن هم پریشان شد

نگار نازنین ما که حرف با وفایی زد

وفا را برد از یاد و به راه بی وفایان شد

نه مهری دید دل از او نه لبخندی به روی لب

همه خوبی ز خاطر برد و از نا مهربانان شد

قرارم بود تا مردن بمانم بر سر عهدش

ولی او خود گسست آن عهد و عشق ما به پایان شد

به او گفتم رفاقت را ز خاطر برده ای دیگر

بگفتا رسم این دنیا مرام نارفیقان شد

به او گفتم وفا رابین به پایت سوختم عمری

بسوزاند او مرا بدتر ز دیدارم گریزان شد

به او گفتم پشیمان می شوی از رفتنت جانا

تو می آیی ولی آندم که عمر من به پایان شد

زمان دوستی چو عمر گل کوتاه بود اما

به یادت تا ابد قلبم چه سرگردان و نالان شد

کنون چون رفت بی همره خداوندا نگهدارش

ولی با رفتن لیلی دل مجنون چه ویران شد

 

images?q=tbn:ANd9GcR5yRMJOLTpIeMf9EJYOSsDC1FPl8IHjOGDLHkkSnskr4FSWWqu6g

[flash=quality='high' width='216' height='116']

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 1
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 663
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

تـو رفـتـﮯ

 

انـگـار ڪـﮧ مـن از اولـش نـبـودم !

 

مـن ولـﮯ مـﮯمـانـم

 

انـگـار ڪـﮧ تـو تـا آخـرش هـسـتـﮯ ! . . / .

 

13358656751.jpg

  • Like 2
لینک به دیدگاه

کـولـه بـارم را بـسـتـه بـودم

 

کـه تـنـهـایـَت بـگـذارم . .

 

امـا یـک نـفـر رفـیـق نـیـمـه راه بـود . . .

 

"دلـم" نـیـامـَد . . . !

  • Like 2
لینک به دیدگاه

از آن شب که میان اس ام اس هایمان خوابت برد

 

سال ها می گذرد ...

 

من هنوز منتظرم از خواب بیدار شوی ..

  • Like 2
لینک به دیدگاه

هـــــوایـــت دستــــان سنــگینــی داشــــت ،

 

وقــتـی بـه ســـرم زد فـهمیدمــــــــ ...!

 

kk96g0tz3bim4omns6r.jpg

  • Like 2
لینک به دیدگاه

دیگــر نـمی نــویسـمت ...

هــرکـس بــه چشــم هــایــم نگــــــاه کنــدتـــو را خــواهــد خــوانـد....

 

634982bf30e2707f5df58a72d360faa2009_h.jpg

  • Like 2
لینک به دیدگاه

بعضـے ها خود را یکـرنگ مے پنــدارند

آرے بہ راسـتے یک رنـگند

اما سـپـــیـــد

کافیســت یکــبار

با منشــورِ گذرِ زمـان دیدشـان

تا فهمــید همہ رنـــگهاےعالم را بلــدند

  • Like 2
لینک به دیدگاه

یه " فنجان خالی " ... ؟

 

را که نگاه میکنم

 

گلـویم به خاطر چای هایی

 

...

 

که با تو نخورده ام چقدر میسوزد ...

 

qtk21irb2out7yargz1l.jpg

  • Like 1
لینک به دیدگاه

تمــــــام فنــــجان های قـــهوه دروغ می گـــــفتند ،..

 

 

تـــــو بر نـــــــمی گردی ..

  • Like 2
لینک به دیدگاه

چقدر سخته تمام اعضای بدنت بخواهند حرف بزنند

 

اما ندانند چه می خواهند بگویند...

7mx4dmixjrwzit73sns0.jpg

  • Like 2
لینک به دیدگاه

مثل کشیدن کبریت در باد

دیدنت دشوار است

 

من که به معجزه ی عشق ایمان دارم

می کشم

آخرین دانه ی کبریتم را در باد
هر چه بــــــادا بــــــــــاد!
ifygxck0uctni119bhdy.jpg

  • Like 3
لینک به دیدگاه

خواستن ،همیشه توانستن نیست

گاهی فقط،

داغ بزرگی است

که تا ابد بر دلت می ماند

rch5rrtfog4xw8r04wy.jpg

  • Like 3
لینک به دیدگاه

تن-خسته از

خوابهای آشفته ،

بقچه بر دوش

ذهن پریشان کرده و

راهی میشویم

در پی تعبیر .

انتهای مقصد بیداری

تو باشی

شاید
...

thumb_COLOURBOX3226095.jpg

  • Like 2
لینک به دیدگاه

پی آینه نگرد

برای دیدن خودِ گم شده ات.

تو در لا به لای

تمام حرفهای نزده

خاطرات ننوشته

نامه های بی تمبر و

نگاه های فرو افتاده من

پیدا میشوی.

Www.Mypix_.IR807.jpg

  • Like 3
لینک به دیدگاه

هی دیر می‌کنی و هی

نمی‌رسی

که خواب آشفته جهان را

تعبیر کنی به خیر!

مادر نشدی آخر برایم

و این همه گریه

نه آغوش عاشقانه‌ای به خود دید

نه چاه ِ خاموشی

  • Like 1
لینک به دیدگاه

پیراهن نگاه مرا مکش از پشت

 

 

که برمیگردم

 

 

 

 

وبی خیال عزیزهای مصری و یعقوب های چشم براه

 

 

چنان به خود می فشارمت

 

 

که هفتاد و هفت سال تمام

 

 

باران ببارد و گندم درو کنیم.

  • Like 2
لینک به دیدگاه

رنگ آرزوهایم این روزها خیلی پریده

تو اگر دستت به آسمانش رسید

چند تکه ابر نقاشی کن

تا دل من به ابرها خوش باشد... !

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 2
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...