رفتن به مطلب

نگاهی به شعر و اندیشه قیصر امین پور


.Apameh

ارسال های توصیه شده

شعر قیصر امین پور در آغاز به دلیل خاستگاه ایدئولوژیکش بیشتر روایت آرمان خواهی انسان انقلابی و بیانگر فضای اجتماعی، سیاسی پس ازانقلاب درجامعه ایران بود . عناصر زبانی ، ایماژهای شاعرانه ودیگر ساحات شعر در خدمت محتوای متعالی و اندیشه گرای شاعرقرار داشت . از این رو شعراو در فضایی جزمی و قطعیت گرا و ارزش گذار به روایت تقابل ، و کشاکش ازلی خیر و شر و ستیزه با بیعدالتی وستم پیشگی می پرداخت ، اما در ساحت اندیشه و، به تبع آن، شعر او به تدریج قطعیت جای خود را به نسبیت و جزمی گرایی جای خود را به تشکیک فلسفی می دهد ..

خرده روایت های تشکیک آمیز جایگزین روایت کلان وارزش گذارنده ی شاعر می شود. رویکرد دوالیستی شاعر به نگرشی کثرت گرا د دگرگونی می یابد و نمونه را "جنگ "– با خوانشی دو قطبی وخیر و شرمدار – به صلح با نگرشی کلان ، جهانی و انسانمدار تغییر ماهیت می دهد :

 

شهیدی که بر خاک می خفت

سرانگشت در خون خود می زد ومی نوشت

دو سه حرف بر سنگ:

"به امید پیروزی واقعی

نه در جنگ که بر جنگ!"

(امین پور،1387،ص18)

 

گزاره های پرسشگر ساحات یقین و جزمیت شعر او را در می نوردد و خواننده را درگستره ای از گزینه هایی یحتمل – و نه قطعی – رها می کند : هزار شــــاید وآیا به جای یک بـــاید گمان کنم به گمانم نشسته جای یقین (امین پور،1387،ص53) " من" فردی شاعر که روایت تمامت خواهی انسانی انقلابی بود؛ از گذرگاه" من "اجتماعی او می گذرد و به ساحت بیکران انسان جهان وطنی و جهانی شده گام می گذارد.

پرسشگری :

چرا در آخر هر جمله ای که می گویم تو ای نشانه پرسش نشسته ای به کمین؟! (امین پور،1387،ص53)

لینک به دیدگاه

گزاره های پرسشگر ساحات یقین و جزمیت شعر او را در می نوردد و خواننده را درگستره ای از گزینه هایی یحتمل – و نه قطعی – رها می کند :

هزار شــــاید وآیا به جای یک بـــاید گمان کنم به گمانم نشسته جای یقین

(امین پور،1387،ص53)

 

" من" فردی شاعر که روایت تمامت خواهی انسانی انقلابی بود؛ از گذرگاه" من "اجتماعی او می گذرد و به ساحت بیکران انسان جهان وطنی و جهانی شده گام می گذارد.

پرسشگری :

چرا در آخر هر جمله ای که می گویم تو ای نشانه پرسش نشسته ای به کمین؟!

(امین پور،1387،ص53)

 

اگر فلسفه را بنا بر تعریف برتراند راسل" دانش پرسش ها "بدانیم ؛ پرسش هایی که بیشتر به پاسخی محتوم نمی رسند ، شعر امین پور – بویژه آثار متاخر او-- از مایه ای فلسفی بهره می برد . امین پور در بسیاری از سروده ها یش با نگاهی جستجو گر و کشف آمیز - که لازمه نگرش خلاق و هنری است – به پرسشگری در عرصه مسائل انسان و مناسبات انسان معاصر با جهان و حقیقت می پردازد. پرسش های او نیز چونان پرسشگری های دیگر اذهان فلسفی جهان اندیشه و تفکر به پاسخ هایی قطعی دست نمی یابدو گاه به هیچ :

 

اگر چه پرسش بی پاسخی است ،می پرسم:

چرا همیشه چنان و چرا همیشه چنین؟

(امین پور،1387،ص53)

 

هزار پرسش و اما

هزارچون وهزاران چرای بی زیرا

هزار بود ونبود

هزار شاید وباید...

هزار کاش و اگر

هزار بار نبرده

هزار بوک ومگر...

"مگر تو ای همه هرگز

مگر تو ای همه هیچ!

مگرتو نقطه پایان

بر این هزار خط ناتمام بگذاری!"

(امین پور، 1385، ص 43-42)

لینک به دیدگاه

اما ویژگی شعر امین پور در این است که این نگره های فلسفی در بافتاری ساده و همه فهم از زبان، تصویر،مفاهیم و واژگان ارائه می شود ؛در زبانی روان ، زلال و ساده بی آن که به "تفلسف" بیانجامد. به عقیده ی نگارنده مهم ترین مولفه جهان اندیشه امین پور را می توان در روند دگرگونی اندیشه جزئی نگر ،و فردی – اجتماعی او به اندیشه انسان محور ، جهانی شده و کلان نگر شاعر دانست. بازتاب این دگر گونی را می توان آشکارا در گزاره های پرسشی شعر او که بسیاری از مسائل و مناسبات انسان را در جهان مدرن به چالش می کشد، باز جست؛ این پرسشگری ها گاه به نقدی اندیشمندانه از ناهنجاری های اجتماعی می انجامد،چنان که مخاطب را در برابر پرسشی تامل برانگیزو بیدارگرقرارمی دهد :

ما که این همه برای عشق

آه و ناله دروغ می کنیم

راستی چرا

در رثای بی شمار عاشقان

که بی دریغ

خون خویش را نثار می کنند،

از نثار یک دریغ هم

دریغ می کنیم ؟

( امین پور،1385 ، ص38 )

هرچه و همه تمـــــــــام مال تو هیچ و هیچ مــال من چراچنین؟!

سال و ماه و روز توچرا چنان روز و ماه و سال من چرا چنین؟!

ای چرا وای چـــــگونه ی عزیز جرات ســـــــوال من چرا چنین

(امین پور،1375،ص98)

 

و گاه پرسشی از خود برای رهیافت به خود شناسی و نقد خویشتن خویش :

چرا تا شکفتم ؟

چرا تا داغ بودم ، نگفتم ؟

چرا بی هوا سرد شد باد ؟

چرا از دهن

حرف های من افتاد ؟

 

( امین پور، 1385، ص 41)

لینک به دیدگاه

جزر و مد یال آبی ام چه شد؟

اهتزار بال من چرا چنیـــن؟

آبگینه تاب حیرتم نداشـــــت حیرت زلال من چرا چنین؟

خشک و خالی پریده لـب دلم کــاسه سفال من چرا چنین؟

در گذشته سرگذشـتم این نبود حال شرح حال من چرا چنین؟ (امین پور،1375،ص99-98) و پرسش از حقیقت و راه رستگاری: در میان این جهان راه راه این هزار راه راه راه کو؟

کجاست راه ؟

(امین پور،1385،ص67-66)

 

در جستجوی نا کجا آباد

خدا روستا را

بشر شهر را...

ولی شاعران آرمانشهر را آفریدند

که در خواب هم خواب آن را ندیدند!

(امین پور،1385،ص62)

 

شعر امین پور از یک سو بازتاب دهنده ی راستین و صادق عواطف فردی و هویت یافته ی اوست و از سوی دیگر آیینه ای تمام نما از عواطف جمعی آرزوها و آرمان های اقشار مختلف جامعه است .

تمایز امین پور با بسیاری از شاعران پس از انقلاب اسلامی در این است که او علاوه بر تعهد داشتن به هنجارها و ارزش های آرمانی انقلاب در همه آثارش – از نخستین سروده ها تا آثار متاخرش – شاعری است دارای جهان بینی ، نظام فکری و رویکردی اندیشمندانه به مناسبات انسان و جهان نسبت میان انسان و حقیقت .

امین پور شاعری کمال گرا و ایده آلیست است . او همواره یا در آرزوی شکل گیری جامعه ای است آرمانی یا در حسرت این نا کجا آباد به مویه می نشیند . وی هنرمندی است که با نگاهی جستجوگر به دنبال مکاشفه ای در مناسبات انسان ، جهان و حقیقت است. او نیز مانند هر هنرمند اصیل می کوشد تا در هزار توی معضلات انسان جامعه مدرن بیرون شدی از ظلمات حیرت و جهل پیدا کند .سلوک جستجوگرانه، او را به مسافری تبدیل میکند که مدام حسرت آباد گمشده خود را می جوید اما باز نمی یابد و دست خود را از رهیافتی که او و ذهن کمال گرایش را خشنود سازد، تهی می بیند :

در تمام طول این سفر اگر

طول و عرض صفر را

طی نکرده ام

در عبور از این مسیر دور

از الف اگر گذشته ام

از اگر اگر به یا رسیده ام

از کجا به نا کجا ...

باز هم دویده ام

(امین پور،1385،ص71)

 

رفتـــیم به جســـــتجوی زیبــایی در جاده آینه ســــــــــــفر این است گشتیم و نداشت میوه جز حسرت در باغ جــمال برگ و بر این است

(امین پور،1387،ص78)

لینک به دیدگاه

در جای جای شعر امین پور – چه به عنوان شاعری متعهد به انقلاب و چه متعهد به انسانیت، وجوه مختلف آرمانگرایی را می توان دید.این کمال طلبی گاه بنیانی ایدئولوژیک و بر آمده از خاستگاه هایی آیینی پیدا می کند و گاه نیز رها از این هنجارها و معیارها در نگاهی کلان ، انسانی و فرا ایدئولوژیک مفهوم می یابد . در آثار نخستین امین پور آرمانگرایی بیشتر به تحقق ارزش ها و باورها ی انقلابی محدود می شود و با توجه به رویکرد پر شور و مشتاقانه شاعر به مفاهیم و مسائل اجتماعی ، سیاسی در این دوره، امری ناگزیر و طبیعی است و اگر در این بخش از سروده های امین پور حس حسرت و نوستالژی وجود داشته باشد ، بر آمده از ذهنیت کمال گرایانه او و شاعران انقلاب اسلامی در تحقق یافتن آرمان های انقلابی است؛آرمان هایی با ماهیت اجتماعی ، سیاسی و ایدئولوژیک :

 

عمری بجز بیهوده بودن سر نکردیم تقویم ها گفتــــند و ما بــــــاور نکردیم

(امین پور،1363.،ص97)

 

خسته ام از آرزوها ، آرزوهای شعاری شوق پرواز مجازی بال های استعاری

(امین پور،1378،ص46)

 

هرچه روی آرمان پنداشت حرمان شد همه هرچه می پنداشت درمان است عین درد شد

(امین پور،1387،ص49)

هرچه کاشتم به باد رفــــــــت و ماند کاش ها و کــــــــاش ها و کـــاش ها

(امین پور،1387،ص59)

نا امــــــــیدم از زمین و از زمــان پاســـــــــخم نه این و نه آن می دهد

(امین پور،1375،ص99)

 

ویژگی امین پور در این جستجوی کمال طلبانه این است که هر چند گاهی از یافتن" آدمی در عالم خاکی "اظهار نا امیدی می کند ، بازمی کوشد تا جستجو گری خستگی ناپذیر برای درک آرزوها و آرمان های خود باشد . در این رهگذر او همچنان امیدوار است با منشی انقلابی و روحیه تحول طلب از پرسیدن و جستن باز نمی ماند :

یپشینیبان با ما

درکاراین دنیا چه گفتند ؟

گفتند : باید سوخت

گفتند: باید ساخت

گفتیم : باید سوخت،

اما نه با دنیا که دنیا را

گفتیم: باید ساخت

اما نه با دنیا که دنیا را

(امین پور،1385،ص19)

این آرمانگرایی در ذهنیت شاعرانه امین پور گاه آن قدر دور ازدست و دیریاب جلوه می کند که در نظمی جدید و هیئتی نوین که جنبه طنز و تسخر به خود می گیرد ، نمود می یابد :

پرنده نشسته روی دیوار گرفته یک قفس به منقار!

 

(امین پور،1387،ص33)

 

اما شوق مکاشفه لحظه ای شاعر را به خود وا نمی نهد ، زیرا حقیقت ، گوهر گمشده او ، دیر یاب و دشوار یاب است ، طی این راه برای هر سالک جستجوگر دشواری های خاص خود را دارد :

برای رســــــیدن چه راهی بریدم در آغاز رفتــــن نه پایــــــان رســـــــیدم

(امین پور،.1385،ص108)

 

گرچه چون موج مرا شوق ز خود رستن بود موج موج دل من تشنه پیوستن بود

(امین پور،1385،ص137)

 

دل در خیال رفتن و من فکر ماندن او پخته ی راه است ومن خام رسیدن هر چه دویدم جاده از من پیشتر بود پیچیده در راه است ابــــــــهام رسیدن

(امین پور،1387،ص73)

لینک به دیدگاه

اعتدال در عناصر شعری

امین پور از نادر شاعران پس از انقلاب است که در ساحات زیبا شناختی شعر همواره کوشیده است جانب اعتدال را نگاه دارد . وی هر چند آشنایی کاملی به جریان های نو گرای معاصر دارد ، اما آگاهانه منش و سلوک شاعری خود را بر اصول و قواعدی بنیان می نهد که بتواند در نگاهی نو به انسان و جهان به مکاشفاتی فردی دست یابد . از این رو شعر او در عرصه ی نوسازی زبان ، محتوا و فرم حرکتی ملایم و لطیف دارد و همین امر به عقیده نگارنده از دلایل اصلی مقبولیت عام شعر اوست : شعری پویا ، تپنده و گره خورده با لایه های پنهان و آشکار زندگی امروزین و عواطف پیچیده انسان هزاره سوم که در ضمن جلوه های رنگین ادبیات کهن فارسی را نیز با خود بروز می دهد. یکی از معضلات شعر پس از انقلاب گرفتار شدن در ورطه افراط و تفریط در فنون شعری است . در شعر های دهه شصت شاعران به شدت تصویر گرا بودند . گرایش به آفرینش تصاویر و ایماژهای جدید موجب ظهور و بروز تصاویری می شد ، گاه بس متعارف و گاه تکراری و مبتذل .ظهور ترکیبات جدول ضربی که حاصل میل افراطی به تصویر سازی و فرموله شدن ذهنیت شاعرانه است، یکی از آفات این نابهنجاری است، از سوی دیگر اصالت دادن بیش از حد به محتوا – که به گونه ای بر آمده از گفتمان غالب هنر و شعر تعهد گرا بود ، عرصه را برای پیدایش آثاری فراهم کرد، به دور از هرگونه کشف و مکاشفه ای در زبان و بیان، به گونه ای که شعر انقلاب اسلامی را به دایره تکرار و ابتذال و شعار زدگی فرو افکند . نظیر این شعار زدگی و برهنگی هنری را در شعر تعهد گرا ، مبارز و ستیزنده ی دهه چهل و پنجاه که بیشتر متاثر از ایدئولوژی های انقلابی چپ بود ، می توان دید . اما در این میان نقش هنرمند مبتکر چیست ؟ رهایی از فضا و گفتمان غالب و ایجاد فضایی جدید برای رستن از بند ابتذال و کلیشگی.

امین پور تجددگرایی در فرم و محتوا را به صورتی معتدل مورد توجه قرار می دهد و شعری زلال ، ساده، روان ، اندیشمندانه وعاطفی را به شعر معاصر پیشنهاد می کند که به عقیده نگارنده می تواند نجات دهنده بسیاری از استعدادهای ناب این مرز و بوم باشد که تحت تاثیر جریانهای افراطی ای مانند شعر حرکت ، شعر پسانیمایی ، شعر ارتعاش ، شعر پسامدرن و... طبع آزمایی می کنند وپس از چندی حیرت و سرگردانی چیزی به گنجینه شعر معاصر نمی افزایند.

لینک به دیدگاه

تصویرآفرینی

کوشش امین پور برای دستیابی به زبانی ساده و پیراسته بر کیفیت استفاده او از صور خیال تاثیر می گذارد.وی به خوبی امکانات زبان را در تصویر آفرینی می شناسد و از قابلیتهای آن استفاده شایانی می کند.در بسیاری از سروده های وی سادگی زبان و تصاویرخیال چنان است که گویی صور خیال شعر مانند جویباری روان در بستر زبان پیراسته شاعر جاری می شوند و بدون ایجاد تزاحم وثقل تصویری، خواننده را از ارتباطی صمیمی و سیال با شعر بی نصیب نمی گذارند.

امین پور در مجموعه شعر تنفس صبح تحت تاثیر تصویرگرایی افراطی دهه شصت است،ازین روگاه در شعر او با کلافی از تصاویر در هم تنیده روبرو می شویم وگاه به عکس بیان حماسی،شعاری وی مجالی به حضور ایماژهای شاعرانه نمی دهد. امین پور در تنفس صبح بین تصویرگرایی و تصویرگریزی مردد می ماند؛گاه وحدت تصویر و عاطفه لحاظ می شود:

 

ناودان ها شرشر باران بی صبری است آسمان بی حوصله حجم هوا ابری است

کفش هایی منتظر در چــــــارچوب در کوله باری مختصرلبریزبی صبری است

پشت شیشه می تپد پیشـــانی یک مرد در تب دردی که مثل زندگی جبری است

(امین پور،1375،ص156-155)

 

و گاه در هم آمیختگی نامتناسب تصاویر حماسی و تغزلی:

 

باران گرفت نیزه و قصد مصـــاف کرد آتش نشست و خنجر خود را غلاف کرد

گویی که آسمان سر نطقی فصـیح داشت با رعد سرفه های گران سینه صاف کرد...

جایـــــی دگر برای عبادت نیافـت عشق آمد به گــــــــــــــرد طایفه ما طواف کرد

اشراق هر چه گشت ضریحی دگر نیافت درگوشه ای ز مســــجد دل اعتکاف کرد

(امین پور،1363،83-84)

لینک به دیدگاه

ازین مجموعه به بعد امین پور می کوشد تا فضای تصویری شعر با زمینه عاطفی آن هماهنگی بیشتری داشته باشد.وحدت معنوی ای که تصاویر این مجموعه را کولاژوار در شبکه ای از ایماژهایی متناسب با زمینه عاطفی شعر قرار می دهد، در سرودهای پیشین وی کمتر دیده می شود،نیزدر مجموعه دستور زبان عشقصور خیال با بسامدی اندک اما پرتاثیر در زنجیره ی کلام آشکار می شوند؛بار عاطفی شعر را افزایش می دهند وپیام شاعر را به صورتی ساده اما تاثیر گذار به خواننده القا می کنند:

 

اما چرا

آهنگ شعرهایت

ورنگشان تلخ است؟

وقتی که بره ای

آرام و سر به زیر

با پای خود به مسلخ تقدیر ناگزیر

نزدیک می شود

زنگوله اش چه آهنگی دارد؟!

(امین پور،1387،ص23)

 

به اختصار می توان گفت که امین پوراز تصویرگرایی افراطی در نخستین آثارش به استفاده بهنجاروهنری از تصویر در آثار متاخرش می رسد،چنانکه در این دسته از سروده هایش دیگر از ابیاتی که کلافی از تصاویر را در خوشه های در هم تنیده خیال عرضه می کنند ،نشانی نیست؛ بیتی ازاین دست از مجموعه تنفس صبح:

 

موسی تبار مرد شبان شولا در گرگ و میش آتش و دود آمد.

(امین پور،1363،ص110)

 

 

 

 

منابع:

1.امین پور،قیصر: آینه های ناگهان، چاپ دوم، تهران: افق، 1375ش 2.ــــــــــــــــــ: تنفس صبح، چاپ اول، تهران: حوزه هنری، 1363 ش 3.ــــــــــــــــ : دستور زبان عشق ، چاپ هفتم، تهران : مروارید، 1378ش 4.ـــــــــــــــــ : گزینه اشعار، چاپ دوم، تهران: مروارید،1378ش 5.ــــــــــــــــ : گلها همه آفتابگردانند ، چاپ هفتم، تهران: مروارید، 1385ش

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...