Sophist 808 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آبان، ۱۳۹۱ وایتهد گفته تمام فلسفه جهان غرب چیزی جز حواشی بر افلاطون گرایی نیست در این جا می خوام اصول کلی اکثر فلسفه های موجود رو بررسی کنیم و در نهایت بررسی اینکه ایا تمامی خیرهای برین با هم سازگار هستند یا نه؟در واقع کاری که انجام میشه بررسی تاریخ سیر اندیشه هاست افلاطون و افلاطون گراها و به طور کلی بسیاری از فیلسوف ها و عقاید سه فرض اصلی زیر رو در پاسخ دادن به مسائل هستی داشتند 1-تمام پرسش های اصلی در جواب دادن به هستی باید تنها یک پاسخ صحیح داشته باشند و تمام پاسخ های دیگر ناگریزنادرستند 2-باید مسیری قابل اطمینان به سوی کشف این حقایق وجود داشته باشد 3-پاسخ های درست پس از ان که ان ها را یافتیم ناگریز نباید نا هم خوانی با یکدیگر داشته باشند و کلی واحد را تشکیل می دهند زیرا ممکن نیست هیچ حقیقتی با حقیقت دیگر در تضاد باشد موانعی برای رسیدن به این حالت ایده ال وجود داره ولی همه این مانع ها ذهنی و مربوط به شخص هستند برای مثال گناه الود بودن ضعیف بودن فاسد بودن و اگر این مانع ها برداشته بشن امکان رسیدن به این حقیقت بیرونی که منتظر هست توسط انسان کشف بشه و نه خلق وجود داره برخی این مسیر رو در کلیسا ها دیدن بعضی در ازمایشگاه ها برخی به کشف وشهود اعتقاد داشتند بعضی تجربه یا محاسبات ریاضی و ...... اعتقاد بر این بود که پاسخ این پرسش ها باید وجود داشته باشد در غیر این صورت به نظام نهایی امکان پذیر نیست کسی باید به این پرسش ها پاسخ داده باشد حضرت ادم در بهشت یا فرشته ها و در نهایت خداوند در واقع امکان پی بردن به این حقیقت جاویدان باید وجود داشته باشد ...........(ادامه دارد) لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده