B nam o neshan 12214 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 27 آبان، ۱۳۹۱ خيلي بده كه يكي خيلي راحت بهت توهين كنه و تو نتوني بهش چيزي بگي!چون بزرگتره و احترامش واجب!:5c6ipag2mnshmsf5ju3 آيييييييييي بزرگتري كه احترامت واجبه!خودت احترام خودتو نگه دار:icon_razz: نه اينكه من مجبور باشم نگه دارمش! 9 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آبان، ۱۳۹۱ مهم نيست!... . . . مي دونم كه مي دوني!همين بهم آرامش ميده عزيز دلم ....... 7 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 آذر، ۱۳۹۱ من و تو... دست در دست هم... پرواز كرديم...تا آغوش باز خدا!:aghosh: چه گرم بود آغوشش...چه تنگ بود آغوشش...:w36: . . . آدم شديم!:banel_smiley_90: . . . خدايا شكرت... 9 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 آذر، ۱۳۹۱ پَرررررررررررررر.......... 6 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 آذر، ۱۳۹۱ يا رب آن آهوي مشكين به ختن باز رسان وان سهي سرو خرامان به چمن بازر سان دلِ آزرده ما را به نسيمي بنواز يعني آن جان ز تن رفته به تن باز رسان ماه و خورشيد به منزل چو به امر تو رسند يار مه روي مرا نيز به من باز رسان ديده ها در طلب لعل يماني خون شد يا رب آن كوكب رخشان به يمين باز رسان برو اي طاير ميمون همايون آثار پيش عنقا سخن زاغ و زغن باز رسان سخن اين است كه ما بي تو نخواهيم حيات بشنو اي پيك خبرگير و سخن باز رسان آنكه بودي وطنش ديده حافظ يا رب به مرادش ز غريبي به وطن باز رسان 6 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 آذر، ۱۳۹۱ چرا دستمو ول كردي؟! تو به من قول دادي!!!!مگه نه اينكه قولت،قول مردونه بود؟! پس چي شد؟... . . . چرا نخواستي عزيز دلم؟چرا؟... 8 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۹۱ مرسي مهربونم...مرسي:hapydancsmil::aghosh: ميدونستم ميتوني...بهت ايمان داشتم! . . . گفتم ميتوني ولي همش ترسيدي!ديدي شد!ديدي تونستي!:flowerysmile: 6 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۹۱ . . . چي بگم وقتي همه چيو ميدوني؟! (دوستاي خوبم ببخشيد كه پستام گاهي به شدت بي معني ميشه) 7 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۹۱ عجيبه!!!خيلي عجيب!!! من با اينهمه ضعف!بشم تكيه گاه يه آدم ديگه! به نظر تو اين عجيب نيست؟! فكر مي كني بتونم تكيه گاه خوبي برات باشم؟ من كوچيكم...و ضعيف... اگه تو اين فكر به ذهنت رسيد كه ميتونم لابد مي تونم!نه؟! باشه!قبول!...ولي... نه نه!...ولي نداريم...من ميتونم!...تو تنها كسي هستي تو اين عالم كه مي خواي بهم تكيه كني!من بايد قوي باشم!بايد بتونم محكم و استوار پشتت باشم!تا ته خط!تا اونجا كه بهم بگي چقدر خوب كه به تو تكيه كردم! ضعيفم...اما...براي تو..قوي ميشم و محكم! 7 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آذر، ۱۳۹۱ عجب وضعي شده!به خداااا!....... بعضي وقتا بدجور قاطي مي كنيم!نه؟!!!گنگ...سردرگم! . . . انگار مارو آويزون كرده باشن! پا در هوا! معلق!بلا تكليف...:5c6ipag2mnshmsf5ju3 الان دقيقا نميدنم كجاي اين زندگي هستم!مسخره نيست؟!يه حس مزخرف... خوبه كه اينارو نميخوني وگرنه دارَم ميزدي!... . دارم چرت ميگم اسااااااااااااسي! . . . فاصله كمي دارم بار مرز جنون!:icon_pf (44): 7 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آذر، ۱۳۹۱ امروز....بد نبود...از صب استرس داشتم ولي حالا...خوبم! يه چيزي تو وجودم بدجور شيطنت مي كرد كه:gnugghender:...ولي كنترلش كردم! امروز اصلا وقتش نبود! نه نه!!! . . . 8 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 آذر، ۱۳۹۱ من منتظرم!!!...:hapydancsmil: اميدوارم يادت نره عزيز دلم 9 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۹۱ تو آخرش منو ديوونه مي كني!من مي دونم ديگه!!! ميگي باشه!...ولي آخرشم كار خودتو مي كني!... . . . از دست تو... خودت بگو من با تو چيكار كنم؟! 8 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آذر، ۱۳۹۱ نمي دونم آخرش چي ميشه! اين ندونستن بدجوري كلافم مي كنه:5c6ipag2mnshmsf5ju3! انگار جلومو مه گرفته اما يكي از پشت سر هلم ميده سمت جلو...هر قدممو آهسته و نا مطمئن بر ميدارم!!... خدايا خودت مواظبم باش!:5c6ipag2mnshmsf5ju3چشمام هيچ جا رو نمي بينه!... ... 7 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آذر، ۱۳۹۱ خوب من...ممنون كه هستي... حتي فكر بودنت بهم آرامش ميده!حتي وقتي نيستي!حتي وقتي دوريم از هم!حتي حالا كه روزهاست صداتو نشنيدم!حتي حالا كه روزهاست نديدمت... ... خوب من...ممنون كه هستي!... 8 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آذر، ۱۳۹۱ لعنت لعنت لعنت.......... دست از سرم بردار لعنتي! دارم با سردرگمي امروزم دعوا مي كنم... تو رو خدا...خسته ام كردي...ولم كن لعنتي! 6 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آذر، ۱۳۹۱ دو شب...گذشت!... من ... اكنون... ديگر... منتظر هيچ كس و هيچ چيز نيستم... ... دروغگوي قهاري شده ام!...مي بيني؟!!! ... چشمانم را مي بندم... به روي تمام خواستن ها... من... ديگر... هيچ چيز... نمي خواهم!... ... چشمانم پاك پاك است.... از بودن كسي... .... دورغگوي قهاري شده ام!!! ... 4 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آذر، ۱۳۹۱ خوبه!!! ما چقدر تفاهم داريم!!! تو دوست داشتن و نداشتن!!! ... كاش همه مثل ما بودن! كاش... 4 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آذر، ۱۳۹۱ دوش آب گرم... كف توي چشمام... داغي رد اشك روي گونه هام... ... چشمام...آرامش حين طوفان! ... 4 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آذر، ۱۳۹۱ وقتي عصبي ميشم همش حرف ميزنم! يا با خودم و در و ديوار!!! (وقتي گوش فقط شنوايي براي شنيدن ندارم)...يا با ديگران (اونم فقط حرفاي بي سر و ته!!!) حس مي كنم دارم خفه ميشم!!! 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده