رفتن به مطلب

به رنگ من...به رنگ بنفش...به رنگ پاييز!


ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

واي كه حس حضورت چقدر به من آرامش ميده!:hapydancsmil:

...

 

:icon_redface:

  • Like 4
  • پاسخ 196
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

  • B nam o neshan

    197

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ارسال شده در

من به همينم راضي ام...ميدونم بهتر از اين ميشه!:ws37:

ميدونم عزيزم...:icon_redface:

  • Like 4
ارسال شده در

ديدي چه راحت باختم؟!...دلم را ميگويم!!!:ws37:

اصلا از همان اول به قصد باخت جلو آمدم!...

باختم... و چقدر اين باخت به دلم چسبيد...

باختم...به مرد ميدان...

:icon_redface:

  • Like 4
ارسال شده در

از دست خودم ناراحتم!آخه چرا بايد اينجوري بشه؟!:sigh:

  • Like 3
ارسال شده در

مرور خاطرات نه چندان دور...هم لبخند...هم اشك...

:ws37:

  • Like 4
ارسال شده در

هنوزم منو ميبيني!:icon_redface:

 

:aghosh:

  • Like 2
ارسال شده در

تقويم داره ورق ميخوره تا برسه به...

2 ماه و 1 روز ديگه!:hapydancsmil:

...

 

 

  • Like 2
ارسال شده در

ميون اين اومدنا و رفتنا...

من قفط نگاه ميكنم و سكوت...

و صبر...:sigh:

...

اگه چيزي نميگم،به اين معنا نيست كه نميبينم!نه!...فقط فكر ميكنم كه بهترين تصميمو گرفتي...گرچه علتشو نميدونم...:ws37:

  • Like 3
  • 2 هفته بعد...
ارسال شده در

قرار گذاشتيم(من و دلم!) وقتي دلم بهانه ات را گرفت...بيايم همان جاي هميشگي!جايي كه نه من ديده ام...نه تو!

زير باران...بي،پناهِ بي منت چتر!

 

u2totl523sfgnjg8kex8.jpg

يا

كنار درياي بي كران...هم نفس با نسيم دريا!...يادت آمد؟!:icon_redface:

 

7o7fhlhz1vcscowf0az.jpg

يا

...

همان جايي كه دلمان هوايش را ميكند!!وقتي دلم هوايت را ميكند...

...

وقتي دلم هواي دلت را ميكند...

نفس كشيدن سخت ميشود در هوايي كه نفس نميكشي در آن!...سخت نفس ميكشم اين روزها!!!

:hanghead:

  • Like 4
  • 2 هفته بعد...
ارسال شده در

نازنينم...:icon_gol:

سكوت مي كنم ميان هجوم بي امان بغض ها!

اما...

نازنينم...تو نبين اين بغض را كه هوس شكستن دارد!

 

...

فاصله، سرد است...تلخ است...

دوري ات سخت است و انتظار، سخت تر...

:sigh:

 

  • Like 4
  • 2 ماه بعد...
ارسال شده در

دلم براي نوشتن تو تاپيكم يه ذره شده بود:ws37:

بعد يه مدت كه شايد خيلي ام طولاني نبود...يك ماه و اندي...

 

 

  • Like 11
ارسال شده در

شايد اصلي ترين دليلم براي برگشتن،نوشته هام بود...نوشته هايي كه سطر سطرشون باهام خاطراتمو نجوا ميكنن...:ws37:

حالا كه برشون داشتم،خيالم راحته كه اگه رفتم...سطر سطر وجودمو برداشتم و رفتم!دلم آرومه...:icon_redface:

آرومه...

................................

دلم برات تنگ شده...هر روز...هر ساعت...هر لحظه...

باور كن!:ws37:

  • Like 13
ارسال شده در

خداياااااااااااااا!!!!آخه چرا با من اينجوري ميكني؟!:4564:

مگه من چقدر توان دارم؟!!هان؟؟؟:4564:

ازت بدم مياد دنيا!!!ازت متنفرم!!!متنفر...

:4564:

  • Like 9
ارسال شده در

روزهاست كه خورشيد دلم تلاش ميكند تا ديگر از شمال طلوع نكند...

ميفهمم كه خسته شدي خورشيد من

ميفهمم...:ws37:

تلاش تو در نگاه من ستودني ست!:ws37:

ببخش اگر پيش از اين اجباري در كار بود...:sigh:

از امروز مختاري تا از هر كجاي اين سرزمين كه دوست داري طلوع كني و در هر نقطه از اين كره خاكي غروب...

ديگر نميگويم براي من طلوع كن!

....

فقط طلوع كن...

:hanghead:

 

  • Like 10
ارسال شده در

من گلايه دارم از رد پاي آشناي تو ميان ده ها رد پاي غريبه كه غريبي شان را به رخ ام ميكشند!!!

من گلايه دارم از زمانه كه تو را دور كرد از من!!!

من گلايه دارم از تو كه نخواستي بجنگي با زمانه...با دوري!!!

من گلايه دارم از خودم كه آنقدر توان دارم كه دور شدن هر روزت را ببينم و دم نزنم!!!

من گلايه دارم از خودم كه سكوت و آرامش ظاهرم تو را گول زد! كه فكر كردي ميتوانم درك كنم!كه ميتوانم صبوري كنم!!!

خدايا من از خودم گلايه دارم!!!

:ws37:

 

  • Like 9
ارسال شده در

c9zzjk3tmf7wyouslrh.jpg

 

عزيزكم

لبخند بزن! :icon_redface:

ميخواهم لبخندت را قاب بگيرم براي روزهاي نبودنم...

 

براي روزهايي كه دلم براي سير تماشا كردن لبخندت ضعف ميرود...

 

براي روزهايي كه دلم ميخواهد تمام دنيا به رنگ دوست داشتن باشد!

 

براي روزهايي به رنگ من...به رنگ بنفش...به رنگ پاييز!

  • Like 14
  • 3 ماه بعد...
ارسال شده در

خنده ام ميگيره از اينهمه كشمكش كه آخرشم ختم ميشه به همون خنده! :icon_redface:

  • Like 7
ارسال شده در

امروز يكي از بدترين روزاي عمرم بود...

چقدر سخت گذشت، حتي يه لحظه ام تحمل اون شرايطو نداشتم:sigh:

اين روزا چقدر روحم تحت فشاره:ws37:

  • Like 7
ارسال شده در

چه روزهاي دلگيري ست اين روزها...

واژه اي كه بيشتر از تو، با آن خو گرفته ام...انتظار...

صرف كردنش، مثل يك نفس عميق ته دريا برايم زجرآور است (و غير ممكن):ws37:

تو را نيمدانم اما...:hanghead:

من تا مرز مرگ پيش ميروم، اينجايي كه تو نيستي!

اينجايي كه اين روزها آلودگي هوا دليلي شده است براي نفس هاي عميق ام تا شايد از اين فاصله بتوانم نفس هايت را نفس بكشم، تا هوا براي نفس كشيدن كم نياورم...يا بهانه اي براي سردرد هايم...

دلم اين روزها پي بهانه ميگردد تا تنگ و تنگتر شود و تو چه خوب با نبودنت بهانه به دستش مي دهي:ws37:

چه نيازي ست به آزمودنم وقتي خودت ميداني كه كم طاقت ام؟!:hanghead:

...

اين روزها دلم يك دل سير تو را ميخواهد! بدون مزاحمت هاي "سكوت"...

سكوت من

سكوت تو

:ws37:

 

 

 

 

  • Like 7
  • 3 هفته بعد...
ارسال شده در

يك سال گذشت...

دارم با خودم فكر ميكنم امسال يادت هست روز تولدم، بهم تبريك بگي؟

بهم زنگ بزني و بگي: ريحانه تولدت مبارك

اگه بگم همين سه كلمه از تمام هديه هايي كه قراره بگيرم برام با ارزش تره، باور كن دروغ نگفتم...

چه انتظار مبهمي...

  • Like 6

×
×
  • اضافه کردن...