afa 18504 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۱ این امکان نداره............. همه ی امیدم خداست بدون اون دنیام ظلمات محض میشه 5 لینک به دیدگاه
B-neshan 691 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۱ من این نتایج رو از جمله ای که قرمز رنگ کردم گرفتم محل تمرکز همه ی علت ها کجاست ؟ شما کجا متوقف میشین؟ منظور این جمله رو متوجه شدین؟ فکر میکنم منظورتون اینه که هرچیزی علتی داره و هر علتی هم علتی و... تا چایی که ما نمیتونیم این سلسله رو تا بینهایت ادامه بدیم. این سلسله در جایی متوقف میشه. اون نقطه توقف خداست. این فرمایش شما یک قرائت از همون برهان علیت یا واجب الوجود هستش... که جز محکمترین برهانهای اثبات خدا محسوب میشه بگذریم که این برهان رو میشه در تاپیک های جداگانه بررسی کرد اما من در اینجا خواستم بدونم : احساس شما در همچین دنیای فرضی چی هست. این که با این برهان شما نتیجه میگیرید 100 درصد خدا وجود داره به کنار؛ خواستم خودتون رو در یک دنیای فرضی تجسم کنید و ببینید چه حسی بهتون دست میده. بعد از خودتون بپرسید آیا من میتونم با اون اجساس کنار بیام و در اون دنیا زندگی کنم؟؟ یا نه ؛کاملا غیرقابل تحمله. ================= راستی چطور از محل تمرکز همه ی علت ها کجاست ؟ شما کجا متوقف میشین؟ نتیجه گرفتید: زندگی بدون خدا در نهایت به جنون میرسه 4 لینک به دیدگاه
B-neshan 691 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۱ بی نشان عزیز لطف کردی... :icon_gol: این امکان نداره............. همه ی امیدم خداست بدون اون دنیام ظلمات محض میشه یعنی غیر قابل تحمله. چون خیلی تاریکه 1 لینک به دیدگاه
Waffen 15118 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۱ وقتی کسی میگه من چند وقته بدون خدا زندگی کردم تا الان که اتفاقی نیافتاده، دقیقا نوعی ترس پنهان در بیانش نهفته ست... انگار که در نا خود آگاهش میگه تا الان شانس آوردم چیزی نشدا!!! اما نکته ی اساسی اینه که اصلا قرار نیست کسی که این ادعا رو داره که به خدا اعتقاد نداره بلایی سرش بیاد و اگر نیومد یعنی کارش درست بوده ============= هر جیزی در جهان هستی علتی داره و قائل نبودن علت برای یک چیز نشانه ی نداشتن تحیلیه اگر انسان بخواد برای هر مساله ای علتی پیدا کنه برای اون علت هم علتی دیگر و الی آخر ... این آخر هم حتما علتی داره و باز هم الی آخر ...اما این علت های متوالی تا کجا؟ محل تمرکز همه ی علت ها کجاست ؟ شما کجا متوقف میشین؟ زندگی بدون خدا زندگی بدون تمرکزه زندگی بدون خدا در نهایت به جنون میرسه .. اشاره به برهان علیت و تسلسل کردید... اشاره به این دو برهان خدای ابراهیمی شما رو اثبات نمیکنه... به فلسفه ای اشاره داره که قرن ها قبل از وجود خدای ابراهیمی هم وجود داشته... به هر حال نمیخوایم اینجا در این مورد بحث کنیم... فقط این مسئله خیلی جالب بود که با اشاره ی گنگ به دو برهان استقرایی به این نتایج رسیدید... اشاره ی دوستان به اینکه تا حالا مشکلی براشون پیش نیومده به این معنا بود که نیازی به وجود خدا در زندگی نیست... نه اون حرفی که شما زدید... اما جالب ترین بخش این پست دو خط آخره... بهتر بود این دو جمله این رو به این شکل بیان میکردید: زندگی بدون خدا برای من، زندگی بدون تمرکزه زندگی بدون خدا برای من، در نهایت به جنون میرسه شما از کجا و با چه علمی اومدید این مسئله رو عمومیت دادید که تمامی افرادی که به خدای شما اعتقاد ندارند زندگی بدون تمرکز دارند و در نهایت هم دیوانه میشند... مسلما افرادی مثل ریچارد داکینز، داروین، انیشتن و خیلی های دیگه زندگی ای داشتند بسیار متمرکز تر از شما و خیلی های دیگه که به خدا اعتقاد دارید... همچنین این افراد مجنون هم نبودند... وقتی هر چیزی رو میاید جهانی میکنید حرف ها بیشتر به شوخی شبیه میشه... 13 لینک به دیدگاه
p mehdi q 6226 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۱ فکر میکنم منظورتون اینه که هرچیزی علتی داره و هر علتی هم علتی و... تا چایی که ما نمیتونیم این سلسله رو تا بینهایت ادامه بدیم.این سلسله در جایی متوقف میشه. اون نقطه توقف خداست. این فرمایش شما یک قرائت از همون برهان علیت یا واجب الوجود هستش... که جز محکمترین برهانهای اثبات خدا محسوب میشه بگذریم که این برهان رو میشه در تاپیک های جداگانه بررسی کرد اما من در اینجا خواستم بدونم : احساس شما در همچین دنیای فرضی چی هست. این که با این برهان شما نتیجه میگیرید 100 درصد خدا وجود داره به کنار؛ خواستم خودتون رو در یک دنیای فرضی تجسم کنید و ببینید چه حسی بهتون دست میده. بعد از خودتون بپرسید آیا من میتونم با اون اجساس کنار بیام و در اون دنیا زندگی کنم؟؟ یا نه ؛کاملا غیرقابل تحمله. ================= راستی چطور از محل تمرکز همه ی علت ها کجاست ؟ شما کجا متوقف میشین؟ نتیجه گرفتید: زندگی بدون خدا در نهایت به جنون میرسه نتیجه ش رو در انتهای پستم گفتم اگر فردی که به خدا اعتقاد نداره اهل تحلیل و تفکر نباشه در گیر جهل مرکبه و معمولا این جور افراد آسوده هستن و فقط به دیگران ضرر میرسونن اما افرادی که به خدا اعتقاد ندارن و اهل علت ها و تفکر هستن در نهایت قطعا به جنون میرسن من هم خودم رو در چنین شرایطی حس میکنم در اون شرایط .. هر چند که لازم نیست کسی بیاد به صورت علنی بگه به خدا اعتقاد نداره .. خیلی از انسان ها به صورت نسبی به خدا اعتقاد ندارن و در جاهای مختلفی از زندگی اصلا وجود خدا رو در نظر نمیگیرن .. ( خود من هم تا حدی همینجوری ام) نتیجه ش هم همین فشار های روحی و روانی در افراده .. که اتفاقا اثبات کننده ی این هست که هر چی این نسبت بی خدایی بیشتر بشه در فرد به جنون نزدیک تر میشه تا به جنون مطلق برسه نمونه ی جنون مطلق هم اعمال عجیب و غریب شیطان پرستا هست که تا خوردن مدفوع و نجاسات هم پیش روی کردن! 5 لینک به دیدگاه
p mehdi q 6226 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۱ اشاره به برهان علیت و تسلسل کردید... اشاره به این دو برهان خدای ابراهیمی شما رو اثبات نمیکنه... به فلسفه ای اشاره داره که قرن ها قبل از وجود خدای ابراهیمی هم وجود داشته... به هر حال نمیخوایم اینجا در این مورد بحث کنیم... فقط این مسئله خیلی جالب بود که با اشاره ی گنگ به دو برهان استقرایی به این نتایج رسیدید... اشاره ی دوستان به اینکه تا حالا مشکلی براشون پیش نیومده به این معنا بود که نیازی به وجود خدا در زندگی نیست... نه اون حرفی که شما زدید... اما جالب ترین بخش این پست دو خط آخره... بهتر بود این دو جمله این رو به این شکل بیان میکردید: زندگی بدون خدا برای من، زندگی بدون تمرکزه زندگی بدون خدا برای من، در نهایت به جنون میرسه شما از کجا و با چه علمی اومدید این مسئله رو عمومیت دادید که تمامی افرادی که به خدای شما اعتقاد ندارند زندگی بدون تمرکز دارند و در نهایت هم دیوانه میشند... مسلما افرادی مثل ریچارد داکینز، داروین، انیشتن و خیلی های دیگه زندگی ای داشتند بسیار متمرکز تر از شما و خیلی های دیگه که به خدا اعتقاد دارید... همچنین این افراد مجنون هم نبودند... من هیچ جای بحثام اشاره ای به اثبات وجود خدا نکردم .. اصلا من این برهان ها رو بلد نیستم! شما معمولا تیتر ها رو خوب بلد هستین اما زیاد وارد عمق مسائل نمیشین ... من با منطق فازی به زبان کاملا محاوره ای در مورد محل تمرکز همه ی علت ها یک سوال رو مطرح کردم که پاسخ من خداست وقتی هر چیزی رو میاید جهانی میکنید حرف ها بیشتر به شوخی شبیه میشه... مساله ی بی خدایی جهانی نیست! همه ی مردم جهان خداپرستن مگر چند درصد! من یه توصیه میکنم : به جای اینکه از دانشمندان بی خدا الگو برداری کنید تا دانشمند بشین از علم اونها استفاده کنید و مثل دانشمندان با خدا مثل ابو علی سینا و خوارزمی و ابوریحان بیرونی بشین ... مردم ایران از وقتا به اونور نگاه کردن تا مثل اونا بشن هیچی نشدن! 4 لینک به دیدگاه
Waffen 15118 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۱ نتیجه ش رو در انتهای پستم گفتماگر فردی که به خدا اعتقاد نداره اهل تحلیل و تفکر نباشه در گیر جهل مرکبه و معمولا این جور افراد آسوده هستن و فقط به دیگران ضرر میرسونن اما افرادی که به خدا اعتقاد ندارن و اهل علت ها و تفکر هستن در نهایت قطعا به جنون میرسن من هم خودم رو در چنین شرایطی حس میکنم در اون شرایط .. هر چند که لازم نیست کسی بیاد به صورت علنی بگه به خدا اعتقاد نداره .. خیلی از انسان ها به صورت نسبی به خدا اعتقاد ندارن و در جاهای مختلفی از زندگی اصلا وجود خدا رو در نظر نمیگیرن .. ( خود من هم تا حدی همینجوری ام) نتیجه ش هم همین فشار های روحی و روانی در افراده .. که اتفاقا اثبات کننده ی این هست که هر چی این نسبت بی خدایی بیشتر بشه در فرد به جنون نزدیک تر میشه تا به جنون مطلق برسه نمونه ی جنون مطلق هم اعمال عجیب و غریب شیطان پرستا هست که تا خوردن مدفوع و نجاسات هم پیش روی کردن! شما باز هم دارید حرف خودتون رو میزنید که دوست عزیز... شما بر چه اساس و با کدام منطق و دلیلی دارید میگید هر کسی به خدا اعتقاد نداره و اهل تفکر و منطق هست در نهایت قطعا به جنون میرسه ؟ شما با چه علمی و چه دانشی و با کدام شواهد به این نتایج عجیب رسیدید ؟ وقتی شما میایید میگید "قطعا به جنون میرسه" این یعنی یک حقیقت مطلق... من فقط میخوام بدونم شما چطوری به خودتون اجازه ی همچین کاری رو میدید وقتی دارید در مورد یک حقیقت فردی صحبت میکنید ؟ من در پست قبلی پند خط با شما صحبت کردم و شما منظور بنده رو متوجه نشدید... بعد به من این نقد رو وارد کردید که مسئله رو در عمق بررسی نمیکنم؟ شما وقتی با این اطمینان در مورد مسائلی کاملا نسبی صحبت میکنید و برای راحت کردن خودتون به اون جنبه ی جهانی بودن رو میدید (همون چیزی که بنده گفتم و شما متوجه نشدید) چطور از من انتظار دارید که یک بحث عمیق با شما داشته باشم ؟ شما همچنین در مورد شیطان پرستان و تاریخچه و فلسفه ی اونها هم بی اطلاع هستید (براساس حرف هاتون میگم)... شیطان پرستان اتفاقا خیلی هم به خدا اعتقاد دارند... با کدوم مطالعات میفرمایید که شیطان پرستان به خدا اعتقاد ندارند؟ میدونید چند سبک و اعتقاد شیطان پرستی وجود داره؟ میدونید تاریخچه ی این مسئله به چند قرن قبل برمیگرده؟ میدونید اون چیزی که شما به اون شیطان میگید و اونها اون رو میپرستند در حقیقت چی هست؟ اگر بله، پس این حرف های شما از کجا میاد؟ اگر خیر، پس لطفا با این همه اطمینان در مورد مسائل صحبت نکنید... شما دوست دارید به خدا اعتقاد داشته باشید تا فشار های روحی و روانیتون کاهش پیدا کنه ؟ و چون خودتون بدون اعتقاد به این موجود فراماده توان زندگی رو ندارید فکر میکنید همه ی افراد دنیا هم چنین توانی رو ندارند ؟ بسیار خوب... این اعتقاد شما باشه... برای شما همچین چیزی صدق میکنه... برای دیگران خیر... لطفا اینقدر سعی نکنید مسائل رو مطلق جلوه بدید... مشکل شما خدا پرست ها این هست که مطلق گرا هستید... دلیل این همه اطمینان های پوچ و این همه تعصب بی جا و کور در مورد مسائل هم همین هست... مساله ی بی خدایی جهانی نیست! همه ی مردم جهان خداپرستن مگر چند درصد! من یه توصیه میکنم : به جای اینکه از دانشمندان بی خدا الگو برداری کنید تا دانشمند بشین از علم اونها استفاده کنید و مثل دانشمندان با خدا مثل ابو علی سینا و خوارزمی و ابوریحان بیرونی بشین ... مردم ایران از وقتا به اونور نگاه کردن تا مثل اونا بشن هیچی نشدن! بنده اصلا در اونجا اشاره ای به مسئله ی بی خدایی نکردم و در ضمن "جهانی بودن" به معنای بین المللی بودن نیست... جهانی بودن اشاره به حقیقت فردی یا جهانی داره... گذشته از این ها باید بگم که حرفتون در مورد بی خدایی اشتباه هست... اولا که مسلما کسی انتظار نداره در تمامی جوامع بی خدایی در بین تمام قشر های جامعه رواج داشته باشه... چنین چیزی برای اکثریت عام غیر ممکن هست... دوما در بیشتر جوامع سکولار بی خدایی در حال گسترش هست و هر روز داره بر تعداد اگناستیک ها و بی خدا ها افزوده میشه... منطق شما هم در بیان مسئله اشتباه هست... وجود چند درصد بی خدا در بین تمام جمعیت جهان بی خدایی رو "جهانی" میکنه... شما مطلبی که بنده بیان کردم رو دوباره مطالعه کنید دوست عزیز... شما برچه اساس میگید بنده از دانشمندان بی خدا الگو برداری میکنم ؟ بنده در جواب حرف شما که فرمودید بی خدایی مطلقا جنون میاره افراد بی خدایی رو مثال زدم که بسیار توانمند و موفق هستند به جنون نرسیدند که این حرف شما رو به کلی رد میکنه... دلیلش هم مطلق بودن حرف شما بود... شما همچنین در توصیه ی آخرتون به بنده دارید غیر مستقیم به این مسئله اشاره میکنید که بنده دارم سعی میکنم که با "الگو برداری" از دانشمندان بی خدا به دانشمندی برسم و بهتره به جای اینکار از علم اونها استفاده کنم... این هم باز برداشت بسیار جالب شما هست که فکر میکنید بنده از علم بی بهره هستم و همچنین دارم از اون دانشمندان به دلیل بی خدا بودن اونها الگو برداری میکنم که باز هم کاملا عمومی کردن شخصی ترین نظرات شما هست... لطفا از اینکار بپرهیزید... اینکه دلیل "هیچی نشدن" مردم ایران چی هست رو به یک بحث دیگه موکول میکنیم دوست عزیز... ولی اون افرادی که به جایی میرسند براشون مهم نیست که فلان دانشمند با خدا هست یا بی خدا، شرقی هست یا غربی... این تفکر شما هست که انعکاسش رو در دیگران میبینید... در حقیقت دارید با خودتون بحث میکنید شما... 12 لینک به دیدگاه
p mehdi q 6226 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۱ شما باز هم دارید حرف خودتون رو میزنید که دوست عزیز... شما بر چه اساس و با کدام منطق و دلیلی دارید میگید هر کسی به خدا اعتقاد نداره و اهل تفکر و منطق هست در نهایت قطعا به جنون میرسه ؟ شما با چه علمی و چه دانشی و با کدام شواهد به این نتایج عجیب رسیدید ؟ وقتی شما میایید میگید "قطعا به جنون میرسه" این یعنی یک حقیقت مطلق... من فقط میخوام بدونم شما چطوری به خودتون اجازه ی همچین کاری رو میدید وقتی دارید در مورد یک حقیقت فردی صحبت میکنید ؟ من در پست قبلی پند خط با شما صحبت کردم و شما منظور بنده رو متوجه نشدید... بعد به من این نقد رو وارد کردید که مسئله رو در عمق بررسی نمیکنم؟ شما وقتی با این اطمینان در مورد مسائلی کاملا نسبی صحبت میکنید و برای راحت کردن خودتون به اون جنبه ی جهانی بودن رو میدید (همون چیزی که بنده گفتم و شما متوجه نشدید) چطور از من انتظار دارید که یک بحث عمیق با شما داشته باشم ؟ شما همچنین در مورد شیطان پرستان و تاریخچه و فلسفه ی اونها هم بی اطلاع هستید (براساس حرف هاتون میگم)... شیطان پرستان اتفاقا خیلی هم به خدا اعتقاد دارند... با کدوم مطالعات میفرمایید که شیطان پرستان به خدا اعتقاد ندارند؟ میدونید چند سبک و اعتقاد شیطان پرستی وجود داره؟ میدونید تاریخچه ی این مسئله به چند قرن قبل برمیگرده؟ میدونید اون چیزی که شما به اون شیطان میگید و اونها اون رو میپرستند در حقیقت چی هست؟ اگر بله، پس این حرف های شما از کجا میاد؟ اگر خیر، پس لطفا با این همه اطمینان در مورد مسائل صحبت نکنید... شما دوست دارید به خدا اعتقاد داشته باشید تا فشار های روحی و روانیتون کاهش پیدا کنه ؟ و چون خودتون بدون اعتقاد به این موجود فراماده توان زندگی رو ندارید فکر میکنید همه ی افراد دنیا هم چنین توانی رو ندارند ؟ بسیار خوب... این اعتقاد شما باشه... برای شما همچین چیزی صدق میکنه... برای دیگران خیر... لطفا اینقدر سعی نکنید مسائل رو مطلق جلوه بدید... مشکل شما خدا پرست ها این هست که مطلق گرا هستید... دلیل این همه اطمینان های پوچ و این همه تعصب بی جا و کور در مورد مسائل هم همین هست... بنده اصلا در اونجا اشاره ای به مسئله ی بی خدایی نکردم و در ضمن "جهانی بودن" به معنای بین المللی بودن نیست... جهانی بودن اشاره به حقیقت فردی یا جهانی داره... گذشته از این ها باید بگم که حرفتون در مورد بی خدایی اشتباه هست... اولا که مسلما کسی انتظار نداره در تمامی جوامع بی خدایی در بین تمام قشر های جامعه رواج داشته باشه... چنین چیزی برای اکثریت عام غیر ممکن هست... دوما در بیشتر جوامع سکولار بی خدایی در حال گسترش هست و هر روز داره بر تعداد اگناستیک ها و بی خدا ها افزوده میشه... منطق شما هم در بیان مسئله اشتباه هست... وجود چند درصد بی خدا در بین تمام جمعیت جهان بی خدایی رو "جهانی" میکنه... شما مطلبی که بنده بیان کردم رو دوباره مطالعه کنید دوست عزیز... شما برچه اساس میگید بنده از دانشمندان بی خدا الگو برداری میکنم ؟ بنده در جواب حرف شما که فرمودید بی خدایی مطلقا جنون میاره افراد بی خدایی رو مثال زدم که بسیار توانمند و موفق هستند به جنون نرسیدند که این حرف شما رو به کلی رد میکنه... دلیلش هم مطلق بودن حرف شما بود... شما همچنین در توصیه ی آخرتون به بنده دارید غیر مستقیم به این مسئله اشاره میکنید که بنده دارم سعی میکنم که با "الگو برداری" از دانشمندان بی خدا به دانشمندی برسم و بهتره به جای اینکار از علم اونها استفاده کنم... این هم باز برداشت بسیار جالب شما هست که فکر میکنید بنده از علم بی بهره هستم و همچنین دارم از اون دانشمندان به دلیل بی خدا بودن اونها الگو برداری میکنم که باز هم کاملا عمومی کردن شخصی ترین نظرات شما هست... لطفا از اینکار بپرهیزید... اینکه دلیل "هیچی نشدن" مردم ایران چی هست رو به یک بحث دیگه موکول میکنیم دوست عزیز... ولی اون افرادی که به جایی میرسند براشون مهم نیست که فلان دانشمند با خدا هست یا بی خدا، شرقی هست یا غربی... این تفکر شما هست که انعکاسش رو در دیگران میبینید... در حقیقت دارید با خودتون بحث میکنید شما... من اینجا اصلا بحثم سر اثبات " من " نیست من نظراتم رو دادم .. اعتقاداتم در مورد خدا همونطور که دیدید کاملا قطعی و روشن بود ... خوندن کتاب زیادی هم همیشه مفید نیست برای انسان ! گاهی نگاه کردن به یک جوی آب و یا آسمان و تمرکز کردن کمک میکنه انسان بیشتر بفهمه 3 لینک به دیدگاه
Farnoosh Khademi 20023 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۱ ممنون دوستان. اما من پرسیدم در همچین دنیایی شما چه احساسی دارید؟ دارم حدس میزنم که شاید شما اصلا خدتون رو در اون مدل دنیایی که گفتم تصور نکردید که کار به درک احساس یرسه... منم جواب سوال شما رو اول دادم.به نظرم بدون حضور خدا دنیایی وجود نخواهد داشت.پس احساسیم وجود نداره 5 لینک به دیدگاه
Sophist 808 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۱ با سلام فرض کنید! فرض کنید روزی به طریقی متوجه شدید که این دنیا خالقی نداره، یا حداقل خالقش اونطوری نیست که شما فکر میکردید. فرض کنید دنیا به شکلی باشه که نه آخرتی در کار باشه و نه زندگی دوباره و نه بهشت و جهنم و .... حالا چه احساسی بهتون دست میده؟ دوست دارم خوب برید تو حس و این شرایط رو با همه وجود شبیه سازی کنید. بعد احساستون رو بگید. بدیهتا این موضوع جای بحث نداره و فقط یک تمرین روحی هستش و یک نظر سنجی .. میل به زیستن دوباره یا میل به فرصت دوباره برای ادم خیلی قویه! این که میگیم دنیا بدون خدا سخت میشه بیشتر دلیلش اینه که ذهن من نوعی این فرض رو که زندگیی سرشار از عدالت و خوبی در اینده در پیش روش نیست و به نابودی مطلق قدم میزاره رو نمیتونه بپذیره و براش وحشتناک هست اما هم زمان ذهن میتونه adaptive هم باشه .شما یک سری شرایطی رو درستیش رو پذیرفتی (چه بخوای چه نخوای!)و باید باهاش کنار بیای خیلی ها نمیتونن کنار بیان و بره جلوگیری از به قول دوستان جنون یا از ترس به خودشون می قبلونن که این حرف ها بی ارزشه خیلی ها هم با قبول این شرایط سعی می کنن بهشت برین رو تو همین دنیا بسازن احساس و سعی من بر این بوده که تا اونجایی که ممکن باشه در دسته دوم جا بگیرم سعی هم می کنم که بیشتر رو پای خودم وایسم و منتظر کمک های غیبی نشم و اشتباه هامو هم به پای اینکه خدا نخواست نمیزارم خلاصه این دنیا شما میتونه خیلی مفید تر و کاربردی تر باشه 4 لینک به دیدگاه
B-neshan 691 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۱ منم جواب سوال شما رو اول دادم.به نظرم بدون حضور خدا دنیایی وجود نخواهد داشت.پس احساسیم وجود نداره خانم خادمی، فرض کنید خدا هست ولی شما به دلایلی( و به اشتباه) فکر میکنید خدا نیست. حالا چه احساسی دارید. این اعتقاد نداشتن به خدا باور شماست و خدا هنوز وجود داره و دنیا هم وجود داره. این یک فرضه!! یک فکر و اعتقاده در مغز شما. واقعا این همه مقاومت برام جالبه! 1 لینک به دیدگاه
sahar 91 9480 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۱ مرسی که گفتی یه لحظه برداشت کردم که شما از ترس خدا کار بد نمیکنی، و اگه از خدا نمترسیدی هرکاری میکردی.... اما فکر کنم اشتباه برداشت کردم. این درسته که از ترس خدا هم کارهای ناپسند نمی کنیم ولی ببین وقتی یه مرجعی نباشه که تو درست و غلط و از اون یاد بگیری شاید اصلا ندونی کاری که داری می کنی اشتباه. منظورم واضحه یا بیشر توضیح بدم؟!! سوال شما خیلی کلی بود منم در کل نظرمو گفتم. 2 لینک به دیدگاه
NYC 20977 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۱ ه چقدر باحال حرف میزنی. از نوع حرف زدنت خوشم اومد. خیلی خاصِ خیلی منطقی و خونسردی، روی منو کم کردی. به پوچی میرسم چون مدام این سوال برام ایجاد میشه که پس واسه چی دارم زندگی میکنم واسه چی کار خوب بکنم واسه چی کار بد نکنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ انسانیت! اخلاق! این ها از هر دینی بالاتره. به یک نفر کمک میکنید چون اون شخص انسانِ نه برای ثوابش نه برای ترس از کسی که گفته این کار خوبه. آزار و اذیت انسان ها کار بدیه! این قضیه همیشه بد بوده! حتی قبل از ظهور اسلام و دیگر ادیان ابراهیمی هم بد بوده. شما برید توی قبایل سرخ پوستی تو آمریکای جنوبی یا آفریقا که پای هیچ کدوم از این ادیان به اونجا نرسیده یا جوامع کمونیستی و میبینید که کارهایی مثل کمک به دیگران یا خوبی کردن بین اون جوامع هم ارزش حساب میشه. دین به شما میگه اگر مردی یا زنی که همسر دارد و طبق شرایط خاصی رفت با یک نفر دیگر هم بستری کرد سنگسارش کنید! آیا واقعاً اخلاق شما این رو بهتون میگه؟! برای خو شما اگر (امیدوارم که هیچ وقت نیوفته) همچین اتفاقی بیوفته آیا راضی به سنگسار همسرتون هستید؟! اخلاق بر دین برتری داره! من به اسلام و خدا کاری ندارم، نه اینکه بی اعتقاد باشما ولی خب اعتقادی هم ندارم. بذار خدایی باشه یا نباشه من کارم رو میکنم و اخلاق و انسانیت رو رعایت میکنم. با همین طرز فکر مسائلی برام مهمه و رعایت میکنم که از خیلی از همین انسان های با اعتقاد ندیدم رعایتش رو. 4 لینک به دیدگاه
sahar 91 9480 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۱ اخلاق بر دین برتری داره! من به اسلام و خدا کاری ندارم، نه اینکه بی اعتقاد باشما ولی خب اعتقادی هم ندارم. بذار خدایی باشه یا نباشه من کارم رو میکنم و اخلاق و انسانیت رو رعایت میکنم. با همین طرز فکر مسائلی برام مهمه و رعایت میکنم که از خیلی از همین انسان های با اعتقاد ندیدم رعایتش رو. در جواب دوست عزیز NYC: ببین منم شنیدم که گفته شده اگر دین نداری حداقل آزاده باش. پس انسان بودنی که شما گفتی هم درسته ولی نباید به دنبال اعتقادات و باور های درست در امثال اینها که گفتی بگردی ما مرجع های قوی داریم به آنها رجوع کن والا من که نمی دونم اصل این تاپیک برای چیه و چه هدفی رو دنبال میکنه؟؟؟؟؟؟؟؟ 4 لینک به دیدگاه
B-neshan 691 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 آبان، ۱۳۹۱ از نوع حرف زدنت خوشم اومد. ممنون دوست عزیز. انتظار همچین حرفی رو نداشتم. الان این شکلی شدم :shad: در جواب دوست عزیز NYC: ببین منم شنیدم که گفته شده اگر دین نداری حداقل آزاده باش. پس انسان بودنی که شما گفتی هم درسته ولی نباید به دنبال اعتقادات و باور های درست در امثال اینها که گفتی بگردی ما مرجع های قوی داریم به آنها رجوع کن والا من که نمی دونم اصل این تاپیک برای چیه و چه هدفی رو دنبال میکنه؟؟؟؟؟؟؟؟ در جواب باید بگم که: من توی فروم هایی که بودم، زیاد دیدم بین دیندارها و بیدینها بحثهای بینتیجه انجام شده. یک زمانی" اسک دین" بودم و اونجا که در اوجش بود... وقتی بحث ها رو میخوندم به نظرم خیلی جاها مشخص بود که یکی از طرفین داره اشتباه میکنه. شاید خودش هم متوجه شده بود ..اما قبول نمیکرد. به قول معروف، چشمش میبینه اما دلش باور نمیکنه. این باور نکردن و نپذیرفتن دلایلی داره که من خواستم در این تاپیک به یکی از اونها بپردازم. بعضی از حقایق ممکنه تلخ؛ ترسناک و ناگوار باشند. انسانها یا میتوانند بر این حقیقت غلبه کنند و یا نمیتوانند و زندگی با آن حقیقت برایشان محال است. اگر دسته دوم بخواهند راجع به حقیقت مذکور منصفانه تحقیق کنند، نمیتوانند. زیرا میدانند که اگر به جواب دلخواه نرسند برایشان دنیا تحمل ناپذیر است. پس از ابتدا تصمیم خود را گرفته اند که به چه جوابی برسند. وظیفه انسانی ما، افزایش توانمان است، برای تحمل حقایق بیشتر ========================== میدونید مهمترین و اساسی ترین سوالی که یک متفکر از خودش باید بپرسه چیه؟ . . . یکم فکر کنید . . " تا چه اندازه میتوانم حقیقت را تحمل کنم" نیچه 4 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 آبان، ۱۳۹۱ به نظرم هیچ انسان بی خدایی در جهان وجود ندارد، زندگی هم بدون خدا بی مفهومه. اما خیلی مهمه بدونیم خدا یعنی چی؟ خدا = الله = اهورامزدا = روح القدس = بت بزرگ = خورشید = خوشبختی = ثروت = عقل و اعتماد به نفس خودم = تکبر = پیشرفت علمی = موفقیت = ..........؟ خدا واژه ای هست که از خود و آ تشکیل شده، یعنی عاملی برای اینکه یک انسان در وجودش من رو احساس میکنه و به خودش می آید. هیچ انسانی هم وجود نداره که بگه من در ضمیرم وجود نداره. حالا هرکسی با توجه به نگرشش به دنیا برای اون من وجودیش، خدایی رو میسازه یا از ساخته دیگران استفاده میکنه. چه اون خدا حقیقی باشه چه خیالی...... 10 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 آبان، ۱۳۹۱ به نظرم هیچ انسان بی خدایی در جهان وجود ندارد، زندگی هم بدون خدا بی مفهومه. اما خیلی مهمه بدونیم خدا یعنی چی؟ خدا = الله = اهورامزدا = روح القدس = بت بزرگ = خورشید = خوشبختی = ثروت = عقل و اعتماد به نفس خودم = تکبر = پیشرفت علمی = موفقیت = ..........؟ خدا واژه ای هست که از خود و آ تشکیل شده، یعنی عاملی برای اینکه یک انسان در وجودش من رو احساس میکنه و به خودش می آید. هیچ انسانی هم وجود نداره که بگه من در ضمیرم وجود نداره. حالا هرکسی با توجه به نگرشش به دنیا برای اون من وجودیش، خدایی رو میسازه یا از ساخته دیگران استفاده میکنه. چه اون خدا حقیقی باشه چه خیالی...... ولی به نظرم مهندس قبلا گفتی همچین چیزی وجود نداره چون قبلا من گفتم عقیده دارم همه انسان ها چیزیو میپرستن ولی این ادعارو رد کردی ، الان کدوم درسته بالاخره 2 لینک به دیدگاه
NYC 20977 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 آبان، ۱۳۹۱ در جواب دوست عزیز nyc: ببین منم شنیدم که گفته شده اگر دین نداری حداقل آزاده باش. پس انسان بودنی که شما گفتی هم درسته ولی نباید به دنبال اعتقادات و باور های درست در امثال اینها که گفتی بگردی ما مرجع های قوی داریم به آنها رجوع کن والا من که نمی دونم اصل این تاپیک برای چیه و چه هدفی رو دنبال میکنه؟؟؟؟؟؟؟؟ سوء تفاهم نشه، اون مثال ها رو زدم که بگم حتی انسان هایی که به تعالیم این ادیان دسترسی ندارن هم خیلی چیزهایی که دین میگه خوب هستن رو خوب میدونن. این خوبی ها و ارزش ها چیزهایی نیست که فقط بعد از ظهور دین بهش توجه شده باشه. البته بحث تو این زمینه خیلی خیلی مفصله. جديدا" روانشناسان در يك آزمايش حيرت انگيز به نقش" اميد" در افزايش توانايي موجودات در مقابله با مشكلات و پايداري آنان در برابر فروپاشي رواني ناشي از فشارهاي شديد رواني پي بردند. در اين آزمايش از تعدادي موش آزمايشگاهي استفاده شد. موشها را به دو دسته مساوي تقسيم كردند . ابتدا دسته اول را درون ظرف آبي رها كردند بطوريكه مجبور باشند براي جلوگيري از غرق شدن خود دائما" دست و پا بزنند تا زماني كه بعلت خستگي دست از تلاش برداشته و غرق شوند. اولين موش 17 دقيقه پس از به آب افتادن توانايي دست و پا زدن خود را از دست داده و غرق شد . ساير موشها نيز يكي پس از ديگري چند دقيقه بعد به همين ترتيب به قعر آب فرو رفتند. سپس اين آزمايش را با دسته دوم تكرار كردند با اين تفاوت كه قبل از زمان غرق شدن اولين موش در آزمايش قبلي يعني 17 دقيقه ، آب ظرف را تخليه كرده و و موشها از غرق شدن نجات يافتند و آنها را به محل خود برگرداندند. مدتي بعد اين آزمايش را با دسته اخير تكرار كردند . اين مدت بگونه اي تنظيم شده بود كه موشها ضمن رفع خستگي آزمايش قبل ، خاطره تجربه گذشته را فراموش نكرده باشند . پس از به آب انداختن آنها زمان را اندازه گرفتند . نتيجه غير منتظره بود . اولين موش پس از 26 ساعت ( نه دقيقه ) دست از تلاش برداشت ! به عبارت ديگر توانايي مقابله آنان به علت تجربه اميد بخش قبلي به نحو چشمگيري (از نظر زماني حدود 100 برابر) افزايش يافته بود. وجود خدا در زندگی بعضی از انسان ها همچین چیزیه ها! که من خودم رو جایگزین این قسمتش کردم. امیدم رو رو خودم متمرکز کردم. ینی میگم خودم هستم که فقط باید به فکر باشم. 5 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 آبان، ۱۳۹۱ ولی به نظرم مهندس قبلا گفتی همچین چیزی وجود نداره چون قبلا من گفتم عقیده دارم همه انسان ها چیزیو میپرستن ولی این ادعارو رد کردی ، الان کدوم درسته بالاخره اونجا شما حس پرستش رو مطرح کردی و اونرو امری فطری دونستی که همه آدم ها ممکنه چیزی رو بپرستند. پرستش یعنی قائل شدن به تفکر ارباب رعیتی. اعتقاد به خدا با مفاهیمی که گفتم، دلیلی نداره زیر مجموعه پرستش و تفکر ارباب رعیتی باشه. مثلا اعتقاد یک فرزند به پدرش میتونه در حدی بالاتر به اعتقادش به خدای مورد باورش باشه ولی پرستشی در کار نیست. پرستش خیلی با اعتقاد داشتن فرق میکنه، در پرستش اساس اینست که موجودی هست که همه چیزت دست اوست و تو جلویش هیچی و گوش به فرمان، اعتقاد یک ارتباط منطقی و احساسی با سرمنشا من هست. 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده