mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۹۱ ایـن روزهــا وقــتی بـوی ســـــــــیگار می دهــم .... پـــــدرم دیــگر بـه مـن چشـــــــم غــره نـمی رود ... ! ... شـایـد گمــان می کــند خطــــــر ســرطان از ... عـــــــطر تـو بـر لباســـــم کـــــــــمتر اســـت ... ! سیگار بهـانه است... .. برای به آتش کشیدن ذره ذره ی التهاب فروخفته ی درونم ... .. لعنـت به این تاریکی ... .. درد های آتش گرفته ی مرا فـاش میکند ...! .. همه این جا خـواب اند .. حتی خیـالت ... .. و من باز عمیقتر پـک میزنم ... .. تا خاکستر کنم رویاهای بر باد رفــته ام را ... !! 5 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۹۱ هدفون به گوش سیـــگار به لـبـــــ یک به یک رد میکنم خاطرات آهنگی را که با تو در شب زمستانی در یک اتاق شش متری گذرانده ام. لعنت به اهنگ... بــاز هـم تــو را در تـلاطـم نـت هـا گــم کـرده ام! بـــی تـــــــو ، غـریبــــ مـی نــوازد دلـــــم!! *نیکوتین* سیگار...!! آدم ها را جذب نمیکند...!! آدم ها به دود سیگار معتاد می شوند...!! * خیره* می شوند به دود و غرق در خاطرات...!! آدم ها معتاد *خاطرات* می شوند...!! 6 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۹۱ طعم تلخ سیگارو دوست دارم تلخ مثل آخرین بوسه ی لعنتی ما تلخ مثل آخرین دروغ تو که باز هم همو می بینیم تلخ مثل نبودنت...!!! 6 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۹۱ سيگار آخر ... غروب و مه به هم می آمیزند ... در اولین ایستگاه شب ... وقتی که دود سفید سيگار ... از لای انگشتم تاب می خورد ... در گوشه ای که خلوت افق خورشید، بی رمق جان می دهد به چشمان تو ... تا مهتاب مه آلود چشمانت، با حس گمشده ی من درآمیزد ... دود و غروب و سيگار و مه و خورشید بی رمق چشمانت که شعله می گیرد ... در گوشه ای کم سو ... باید بروم . . . 6 لینک به دیدگاه
Strelitzia 17128 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۹۱ نخ به نخ همه ی روزهای ما مثل سیگاری بر لب های زندگی دود می شود 5 لینک به دیدگاه
Strelitzia 17128 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۹۱ سالهاست بهمنم دود میخواند و من و منو بهمن همراهیم در جاده ی 28 بهمن. 28بهمن رفتنیست ، من و بهمن رهگذریم. . . 28 بهمن ماندیست ، من و بهمن رهگذریم . . . باید ترک کنم . . . اجباراٌ باید ترک کنم. . . 28 بهمن ها ، جاده ها ، ماندن ها ، ساختن ها. . . باید ترک کنم . . . اجباراٌ باید ترک کنم. . . همچون تَرَک های خلوت اتاق زردم باید تَرک کنم . . . باید اجباراً ترک کنم . . . پکی دیگر. . . باید بسوزانم تمامی ورق های 24 سالگیم را. . . باید بسوزانم تمامی ورق های مجموعه ی 24 سلگیم را. . . باید ترک کنم . . . اجباراٌ باید ترک کنم. . . باید خواهش کنم جاده ای دگر را. . . باید خواهش کنم بهمنم را ، در کنارم دود شود به انگشتانم التماس کنم ، باید جایگزین بهمن نگنجاند. . . به باران 28 بهمن بسپارم خاموش نکند بهمنم را بهمنم راه . . . بهمنم راه بلد است بهمنم راه . . . بهمنم راه میداند بیهوده گی در این جمله است: 28 بهمن حتی کوتاه تر از درازای بهمنم است. 20:35 را حل میشوم ، و خود محلول بهمن و من میشوم پکی دیگر. . . باید ترک کنم . . . اجباراٌ باید ترک کنم. . . باید خودِ خودِ خسته ام را ترک در جادهی تکراری کنم. آرمان گرایانه ترینم این است:28 بهمن مضر ، و برای سلامتی زیان بار تر از بهمن است. پس باید ترک کنم . . . اجباراٌ باید ترک کنم. . . 4 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۹۱ می شمــارم : اشكــ هـای ريختـه را .. سيگـار هـای سوختـه را ! مو هـای سفيـدم را .. چروک هـای پيشـاني ام را .. !! جای زخم هـايم را .. تكـه هـای شـ كـ سـ تـ ـه ی غرورم را ! بغض هـای فرو خورده ام را .. دوستت دارم هـا و عاشقتـم گفتـن های روی دلـم مانـده را !!.. شبهـای مــُـردنم را ! در آخـر هم مهمتــرين دارايي ام را می شــُـمارم .. دوست داشتنــت را !! 6 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۹۱ ز هیچ تا هیچ از هرگز تا هرگز نقطه چین های پر مفهوم جمله های بی معنی سلاخی احساس! "آنجا دختری نشسته، روی نیمكت تنهایی من" باد و رقص گیسوان یار دیرینه من، سلام! "من خواهم گفت" بهار آمده، سبز خواهیم شد "روی نیمكت تنهایی من" روی نیمكت تنهایی من، تقسیم احساس می شود مه غلیظ پارك را می بلعد دود سیگار آسمان! و سیگار به دست می رود به پایان داستان 6 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۹۱ بانو بیدار شو! یک پاکتِ سیگار بخریم یک جعبه دستمال کاغذی کمی عرق سگی برویم در خانه حسین پناهی را بزنیم آنقدر شعر بخوانیم و گریه کنیم تا عمو حسین از صرافتِ رگهایش بیفتد سرِ راه برگشتن تیغ میخریم من رگ لالههای باغچه را میزنم تو تولدی دوباره را مینویسی من زار میزنم بانو !!! هیچ زنی در آستانه ی هیچ فصلِ سردی نیست تو کنارِ یک پنجره رو به باغِ همسایه میخوابی و در نگاه خاکستری من جاودانه میشوی ( در سوگِ تو دریغ ، چشمِ زمان گریست ) 6 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۹۱ گفت: اینقدر سیگار نكش میمیری . . . گفتم: اگه نكشم میمیرم . . . گفت: اگه بكشی با درد میمیری . . . ... گفتم: اگه نكشم از درد میمیرم . . . گفت: هوای دودی جلوی درد رو نمیگیره . . . گفتم: هوای صاف جلوی مرگو میگیره؟ . . . یه كم نگاهم كرد و گفت . . . بكــــــــــش . . 6 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۹۱ چرا هر بار که یادت میکنم با دود سیگار یادت را به آسمان میفرستم!....شاید اینگونه میخواهم به خدا بگویم به یادت باشد بدبختی من اینجاست هر لحظه من یاد توست! با اشک خنده افتادم به یاد نامه ی کودکی که به سارای همسایه نوشت اگر با دیگری ببینمت سیگاری میشوم و میمیرم. چرا با دست تهمت مینویسی من و تو هستیم با این تفاوت که هر کدام یک او داریم!تو او داری...من که دارم که خود ندانم!! هنوز هم با خیال این که یاد تو دارم زنده ام.....شایدم....شایدم مرده ام و مدتها بی خبر از روح بی جانم تو را میخوانم!! قشنگه؟ 3 لینک به دیدگاه
آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۹۱ سیگار می کشم ، یعنی برای دیدن خورشید روز نو میل ام نمی کشد ... سیگار میکشم یعنی سکوت من از شب تاریک تر شده .. راه عبور من از تو باریک تر شده ... سیگار میکشم ، یعنی نه عاشقم و نه تنها اما گسسته ام ... سیگار میکشم یعنی هنوز حس میکنم که باز راهیست سوی تو ... از پشت ویرانه های تخیل ، از پشت قصه ها ... از دوردست نگاه کودکان ، وقتی که می دوند ، سوی شکوه و طراوت یک لحظه زندگی ... سیگار میکشم یعنی که در تمام غزل ها من می نوشتمت ، اما دگر نه من آنم ، نه تو سرود من سیگار های من ، تنها رفیق لحظه سردی که می روی بی تو نشسته ام ... اینجا کنار آتش سرد وجود خویش ... آتش کشیدی و اکنون خاکسترم به جاست... برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 5 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۹۱ "وینستون" نام خوبیست برای سیگار اما آدم را یاد چرچیل می اندازد و مارمولک بازی هایش "بهمن " هم همینطور که اگر فرو بریزد خانه خراب می شوی شاید "تیر" بهترین اسم باشد که با قلب سیگاریها آشناست... "آزادی " هم که از اصل جنس خوبی نبود خوب شد که جمعش کردند. 6 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۹۱ پک هايي که به سيگارم مي زنم.. از يادآوري خاطرات تو نيست... نيکوتين ... مرا بهتر از تو درک مي کند... بهتر مي داند کام گرفتن نان و نمک دارد... 4 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۹۱ سیگاری گوشه لبم بود ... دنبال کبریت بودم ... گفتم آقا آتیش دارید... ؟ گفت تو جیبم نه ... اما تو دلم هست به کارت میاد ؟ 4 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۹۱ شب خلاصه نیست در این گور دسته جمعی سیگارها نفس نفس تا صبح بوی نبودنت می کوبد بر پنجره من 4 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۹۱ خواستم با یکی درد دل کنم..!.. اول ازش پرسیدم : سیگار داری ..!؟ گفت : می خوای بکشی …!؟ گفتم : نه .. تو بکش تا طاقت حرفامو داشته باشی... 4 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۹۱ (▓▓▓(̅(_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅ ()ڪے جیره ی سیگارم را بدهید و تنهایم بگذارید ..!! در من تیمارستانی قصد شورش دارد ... 5 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۹۱ آرزوهایم هوایی میشوند ...! به باد میروند ...! دود میشنود ...! حس میکنم معتاد حسرت هایم شده ام...!!! برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 4 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۹۱ گاهی دوست دارم بدون پک زدن فقط بنشینم و نگاه کنم که سیگارم چگونه میسوزد شاید آخر فهمیدم چه لذتی میبری از تماشای سوختن من . . . 5 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده