شــاروک 30242 ارسال شده در 15 اردیبهشت، 2013 پر از توام به تهیدستی ام نگاه نکن نگو هیچ نداری، ببین... تو را دارم... تقدیم به مانی عزیزم mani24 27.11.91 از طرف : شـــاروک (فاطمه) 14
آریودخت 43941 ارسال شده در 15 اردیبهشت، 2013 هَمـیشه ... وقتِ خداحافظی، حَسودیَمـــ می شود به خـــــــدا ... که شمارو به او مـے سپارمــــ.... تقدیم به همه دوستان عزیز نواندیشیم 27. 11. 91 20
mani24 29665 ارسال شده در 15 اردیبهشت، 2013 دلم يك هم صحبت ميخواهد! يك هم نفس! نه از آنهايي كه ميخواهند به هر قيمت آرامت كنند، يا حرف هايه قشنگ و خوب ميزنند و نصيحت هاي بزرگ در گوشت زمزمه ميكنند!!! دلم يك هم درد ميخواهد كه بشيند رو به رويم در چشم هايم زل بزند بدونه هيچ كلامي حرف هاي دلم را گوش كند و ارام بگويد ميفهممت!!! گريه كن!!!به اریودخت عزیز 27 بهمن 1391 ساعت 1416 15
.sOuDeH. 16059 ارسال شده در 15 اردیبهشت، 2013 همیشه هستند کسانی که نمی خواهند پرواز تو را ببینند تو به پرواز فکر کن نه به آنها.. اینو تقدیم میکنم به mehdi_power داداش سید نازنینم 27 بهمن 91 ساعت 4.55 16
laden 4758 ارسال شده در 28 اردیبهشت، 2013 فريادي و ديگر هيچ . چرا كه اميد آنچنان توانا نيست كه پا سر ياس بتواند نهاد. *** بر بستر سبزه ها خفته ايم با يقين سنگ بر بستر سبزه ها با عشق پيوند نهاده ايم و با اميدي بي شكست از بستر سبزه ها با عشقي به يقين سنگ برخاسته ايم *** اما ياس آنچنان توناست كه بسترها و سنگ ها زمزمه ئي بيش نيست ! فريادي و ديگر هيچ ! 28 فوریه 2013 12:4 به وقت لندن تقدیم به همه کسانی که در لیست دوستانم قرار دارند 14
*lotus* 20275 ارسال شده در 11 خرداد، 2013 خیلی تاپیک زیبایی بود به قول پدرام چند سال دیگه که این تاپیک رو ببینیم اشک تو چشمامون جمع می شه تو محیط مجازی با بچه هایی آشنا شدم که نقشای مهمی رو در زندگی حقیقی من بازی میکنند ،با یه دوستی آشنا شدم که برام مثل خواهر ه و به گفته خودش دوستی مجازی ما به یه پیوند حقیقی رسید برای مهدیه عزیزم که نواندیشانی نیس اما خواهر خوبی برا منه و برای تو که همیشه هستی در هر شرایطی اگر چه آشنایی ما از یه محیط حقیقی شروع شد اما محیط مجازی به محکم تر شدن پیوندمون کمک کرد ،برای تو که بهترینی و هیچ وقت تو هیچ شرایطی تنهام نذاشتی و کمکا و روحیه دادنات تو این روزای سخت منو سرپا نگه داشته ،برا داشتنت همیشه خدا رو شاکرم برای shiva-m عزیز ،بهترین دوست آزاده -21 اسفند 91 ساعت 2:42 بعد از ظهر 18
not found 16275 ارسال شده در 15 خرداد، 2013 لیلی قصه اش را دوباره خواند . برای هزارمین بار.... ومثل هربار لیلی قصه باز هم مرد لیلی گریست وگفت :کاش اینگونه نبود خدا گفت :هیچ کس جزتو قصه ات را تغییر نخواهد داد !! لیلی! قصه ات را عوض کن... لیلی اما میترسید . لیلی به مردن عادت داشت . تاریخ به مردن لیلی خو کرده بود.. خدا گفت : لیلی عشق میورزد تا نمیرد . دنیا لیلی زنده میخواهد لیلی آه نیست . لیلی اشک نیست . لیلی معشوقی مرده در تاریخ نیست .. لیلی ! زندگی کن... اگر لیلی بمیرد ، دیگر چه کسی لیلی به دنیا بیاورد ؟ چه کسی گیسوان دختران عاشق را ببافد؟... چه کسی طعام نور در سفره های خوشبختی بچیند؟ چه کسی غبار اندوه را از طاقچه های زندگی بروبد؟ ؟.. چه کسی پیراهن عشق را بدوزد ؟ ؟ ... لیلی قصه ات را دوباره بنویس .. لیلی به قصه اش بازگشت.... این بار اما نه به قصد مردن . که به قصد زندگی . و آن وقت به یاد آورد که تاریخ پر بوده از لیلی های ساده گمنام .... آخرین جمعه سال 1391، هانیه 14
alimec 23102 ارسال شده در 3 مرداد، 2013 کدورت از دل حافظ ببرد صحبت دوست صفای همت پاکان و پاک دینان بین تقدیم به Mr. Specific 13 اردیبهشت92 14:50 12
alimec 23102 ارسال شده در 3 مرداد، 2013 سحر با باد می گفتم حدیث آرزومندی خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی تقدیم به آریودخت 13 اردیبهشت 92 14:51 12
azarafrooz 14221 ارسال شده در 3 مرداد، 2013 به نام خالق جاودانگی و من میروم .... و میدانم که از یاد ها خواهم رفت ... و میدانم زودتر از تصورم فراموش خواهم شد .... فراموشی رسم زندگی است .... و زندگی بی رحم است ... اما نزد وجدانم آسوده ام ...گرچخ در یادها نمیمانم ... لیک آرام آمدم ... آرام ماندم ... آرام زندگی کردم و اکنون آرام و بی صدا میرم چون سایه .... اما هرگز دلی را نیازردم ... قلبی را نشکاندم و تلخی را به کام کسی نریختم .... رفتن و پایان رسم زندگی است و هر آمدنی رفتنی دارد.... و من در این خاک در این پوسته غبار آلود زمین جاودان خواهم شد .. وشاید بخشی از وجودم گلی شود بر شاخه ای و تقدیم گردد بر معشوقه ای ...... دوستتان دارم ..... درود... نقطه سر خط ... azarafrooz خدانگهدار...... 1392/02/13 روز جمعه ساعت 3:45 03/05/2013 15
Sh.92 3961 ارسال شده در 3 مرداد، 2013 شاید تمام این دنیا ، مکث قصه گو باشد میــــــان “یکی بود… یکی نبود.. ” برای - Nahal - دوست عزیزم 13 اردیبهشت 92 11
alimec 23102 ارسال شده در 3 مرداد، 2013 سحرم دولت بیدار به بالین آمد گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد تقدیدم به sahar&shahin و sahar91:icon_gol: 13 اردیبهشت92 21:43 12
ارسال های توصیه شده