moein.s 18984 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۹۱ “از آنروز که دریابی مسئول همهی دردهای زندگی خداوند نیست و بشر است، دیگر سهمی از این دردها نخواهی داشت” (آندره ژید) چیزی که باعث شد این یادداشت را بنویسم نه فقط لذت بی اندازهای بود که از خوانش کتاب مائدههای زمینی بردم، بلکه جریان اندیشهی نابی بود که در این اثر به نظرم آمد. عصارهای که بر آمده از تفکر و تلاش برای پالایش روحی است که در زیر زنگار تقوایی کورکورانه و بر آمده از جهل، ناپدید شده است. و تلاش میکند تا با جلای عصیانی سرکش در راستای آزادی و رهایی از بند و اسارت، زنگار از روح بزداید. ژید ایمان خالص و درک زهد و تقوای راستین را در رها کردن روح از اسارت و سپردن همهی وجود به امواج آزادی و رهایی میداند.این اندیشه اگرچه در ابتدا نمایانگر تن دادن او به سرکشیها و دل سپردن او به هوسها و لذتها بود اما بیانگر این اعتقاد هم بود که، راز و رمز ایمان به خالقی یگانه در درک حقیقی از رهایی و آزادگیست. آندره پل گیوم ژید معروف به آندره ژید، در ۲۲ نوامبر ۱۸۶۹ در پاریس متولد شد. پدرش استاد حقوق دانشگاه پاریس بود، و ژید ۱۱ ساله بود که او را از دست داد. و بعد در دامن مادری دلسوز و بیش از اندازه نگران و مهربان بالید. در مدرسه، کودکی کودن و افسرده به نظر میرسید؛ کم حرف و گوشهگیر بود و بالاخره هم اخراج شد. و وقتی مادرش خواست دوباره به مدرسه بازش گرداند دچار حملات عصبی شدیدی شد که به ناچار با کمک مادر و معلمان خصوصی به ادامه تحصیل پرداخت. از همان دوران نوجوانی با تعلیمات خشک و خشن مذهب پروتستان در چالش بود و گرایشاتی کاتولیکی از خود بروز میداد. با اینهمه بسیار پرهیزگار بود و با آنکه در سنین جوانی به سر میبرد، هر خوشی گناه آلودی را بر خود حرام کرده بود. «من شادمانه بدن خود را آزار میدادم زیرا در کیفر لذت بیشتری در مییافتم تا در خطاکاری. چندان سرمست این غرور بودم که بهراستی، گناه نمیکردم…..اما روح چه زود درمانده میشود آنگاه که چیزی از یاد خدا بازش نمیدارد.» (مائدههای زمینی – کتاب اول) در دوران جوانی در مجمع ادبی استفان مالارمه که شاعری برجسته بود شرکت میکرد و در همان محافل با پل والری که او نیز مانند مالارمه از بزرگان شعر فرانسه در قرن بیستم بود آشنا شد. پل والری پیش بینی کرد که ژید از مردان بزرگ دوران خود خواهد شد. و البته او خیلی زود تحت تاثیر اندیشهها و نوشتههایش به یکی از بزرگان روزگار معاصر خود بدل شد. اما تاثیر شرکت در این جلسات برای ژید همیشه در آثارش باقی ماند و آثار او در مرز باریکی بین شعر و نثر قرار گرفت. ژید اولین اثرش را در سال ۱۸۹۱، با نام «دفترهای آندره والتر» که به کتاب «پس از مرگ » معروف شد، منتشر کرد و بعد رسالهی «نارسیس» را که بر اساس اندیشههای سمبولیستی نوشته بود. هر دو این آثار با اقبال چندانی مواجه نشد و البته تصویر واضحی نیز از اندیشه های ژید به دست نمی داد. بلکه بیشتر نشان از تعارض روحی، در حال تحول بود. دو سال بعد، در سال ۱۸۹۳ که پرهیزگاری بیش از حد او را خسته و عاصی کرده بود، کتاب مقدس را کنار گذاشت و به سفر پرداخت. به الجزایر رفت و در این شرق افسانهای که برای او یادآور هزار و یک شبی بود که با پل والری شناخته بود با حسی شاعرانه دو سال زندگی کرد و در تمام این دو سال به بیماری سل مبتلا بود که سایهی آن او را دچار چنان شیفتگی درونی و پالایش روحی کرده بود که به خلق آثار زیادی پرداخت. در همان سال یعنی در سال ۱۸۹۳ «عاشقانه» و «سفر اورین» را منتشر کرد و بعد در سال ۱۸۹۵ یعنی دو سال بعد «مرداب ها» را نوشت. اما ژید واقعی با «مائدههای زمینی » متولد شد. ژید درباره این دوره – که منجر به خلق مائدهها شد – به یکی از دوستانش نوشت که : «مائدههای زمینی میوه سل من بود و آن دوره بزرگترین دوره شور و التهاب من بود.» در این کتاب ژید هرگونه هوسی را سرآغازی برای پیوستن به خداوند میداند. چنانکه در سطر اول از کتاب اول می آورد: “آرزو مکن خدا را جز همه جا، در جای دیگر بیابی” این اثر در حقیقت یک سمفونی پرشور از جستجوی او در عوالم جسمانی و نفسانی است. جستجویی که به یافتن میانجامد. چنان که می گوید: «برای من بس نیست که بخوانم شنهای ساحل نرم است. من میخواهم که پاهای برهنهام این نرمی را حس کند.» این جستجو برای روح تشنه و ذهن پرسشگر ژید، ضروری به نظر میرسید زیرا که میگفت : « ازآن روز که یقینی را که روح بشر نمی تواند داشته باشد، بهدست آوردم از یقین چشم پوشیدم.» بعد از مائدههای زمینی در سال ۱۸۹۸، ژید به خلق «سرگذشت شائول» و پس از آن «مخالف اخلاق» پرداخت. هر دو این آثار نظیر مائده های زمینی، گستاخی و مغلوب شدن او را در برابر هوی و هوس نشان میدهد. تا سال ۱۹۱۰، او به هر آیین اخلاقی روی آورد و بعد دربارهاش در کتابی نوشت و بعد رهایش کرد. و تا جایی پیش رفت که روزی تمام آنچه را که یقین می نامید و روحش را در پی آن فرسوده و خسته کردهبود، رها کرد و به ساختن یقینی مخصوص به خود پرداخت. با اینحال هیچ وقت هیچ منتقدی نتواست خط فکری ژید را به درستی دنبال کند، چرا که او مدام در حال شدن و تغییر و اکتشاف بود و این تناوب سر مستی نفسانی و پاکدینی، مشخصهی او تا زمان خلق «ورع در تنگ» در سال ۱۹۰۹ بود. این اثر یعنی «ورع در تنگ la porte etroite» نقطه مقابل آثار قبلی ژید بود و به نظر می رسید پایان لاابالیگری نفسانی او باشد. بعد از آن در سال ۱۹۱۲ «ایزابل» را منتشر کرد که مضونی مشابه داشت. و بعد با خلق «دخمههای واتیکان » و «اگر دانه نمیرد» و «کوریدون» باز باعث خشم مذهبیون و اخلاقیون شد. این تناوب در اندیشههای ژید، می تواند نمایانگر روح سرکش و شخصیت غریب او باشد؛ که همواره میان نفس پرستی و اخلاق، و میان شکاکیت و قطعیت در سرگشتگی بود. و شاید هم مخلوق اعتقاد به شدن و تحول دائمی در انسان؛ که او را به سمت شکاکیون یا نسبینگرها متمایل کرد. او کسی بود که شجاعانه می گفت : «نه نه…خطا در آئین من نیست. من آن جا خطا کردهام که پنداشتهام حق با شماست…» ژید گرایش زیادی به نیچه و گوته و داستایوسکی داشت. بخصوص به اندیشههای نیچه دلبسته بود : «ما همه، سپاس دیرینی را مدیون نیچه هستیم : بیوجود او، نسلها مجبور بودند آن چه را او با جرات، تسلط و جنون اعلام میکند، با حجب و کم رویی و در لفافههای کلامی بر زبان بیاورند. » همچنین ژید که در جوانی از طریق مالارمه و والری با هزار و یک شب و خیام و حافظ آشنا شده بود، شیفتهی ادبیاتِ شرق بود و از خواندن هزار و یک شب لذت میبرد و اشعار حافظ را به ترجمه فرانسوی می خواند. و سخنرانیهای زیاد و مقالات زیادی در این باره ارائه داد. چنانکه در نامهای به آنژل درباره هزار و یک شب مینویسد: «شما از شیفتگی من به این کتاب خبر دارید. پدرم، که او هم شیفته هزار و یک شب بود، چنان زود آن را دراختیار من گذاشت که گمان کنم- همراه کتاب مقدس- اولین کتابی ست که خواندهام.» و یا در باره خیام که مینویسد: «خیام که شعر او همچون کتاب جامعه حاکی از سرماخوردگی، همچون غزل های سلیمان غنایی وهمچون کتاب امثال، موزون و متعادل است.» دلبستگی و تعلق خاطر او به آثار شرقی و بخصوص ادبیات ایرانی، در بسیاری از نامهها و حتی آثارش مشهود است. در جایی می نویسد : « به عقیدهی من تمام ادبیات فارسی شبیه قصر زرینی است که در حکایت یکی از سه صعلوک (مقصود هزار و یکشب است) تعریف شده است، قصری که در آن چهل در گشوده میشود : اولی بر باغی پر از میوه، دومی بر یک گلزار، سومی بر یک قفس پرنده ، چهارمی بر جواهراتی انباشته و….چهلمین در بر تالاری آکنده از عطر بسیار نافذ که هوش از سر انسان میبرد….انسان وارد آن می شود و در آنجا اسبی مییابد که تا سوارش شوی بال میگشاید و انسان را به اوج آسمانی نا شناس میبرد. اما ناگهان فرود میآید و سوارش را بر زمین می کوبد و یک چشمش را کور میکند، انگار که میخواهد از خیرگی این سفر در دل آسمان، نشانهای پایدار برجا گذارد. همین اسب است که مفسران خیام و حافظ آن را «مفهوم عرفانی شاعران ایرانی» می نامند؛ زیرا باید اعتراف کرد که چنین چیزی وجود دارد…من در آنجا – ادبیات فارسی – لذات شدیدی درک می کنم که برای فرونشاندن عطش هوسهای من و برای در خواب کردن اندیشههایم کافی ست.» در سال ۱۹۱۴ با نوشتن «دخمههای واتیکان» ژید مورد بیمهری خانواده و طرد کلیسا قرار گرفت. در حقیقت این اثر باعث قطع امید کاتولیک ها از او شد؛ امیدی که در نگارش «ورع در تنگ» در سال ۱۹۰۹ برای بازگشت او به میان کاتولیکها شکل گرفته بود. در جریان جنگ اول، به تیمار مجروحان پرداخت و محصول این دوران که دچار حالاتی از عرفان نیز شده بود «اینک با تو…» بود که در آن به نیایش با مسیح پرداخته بود.پس از جنگ، ژید مریدان پرشور و جوان زیادی پیدا کرد، جوانانی که با الهام از ناتانائل به دنبال آزادی و رهایی بودند. و این در حالیبود که ژید در سن ۵۰ سالگی از دادائیسمها و نسبیگراها فاصله گرفت و با پی بردن به عمق وجود خویش گفت: «دیو درونم سرکوب میشود» سال ۱۹۲۵ بار دیگر به آفریقا سفر کرد و در همین دوران کتاب «سکه سازان» او در فرانسه منتشر شد. این اولین رمان ژید بود و حاصل عشق و علاقهی فراوانش به داستایوسکی. رمان در میان نسل جوانی که پا شوقی زیاد به ژید روی آورده بودند، موفقیت زیادی کسب کرد. اما کمی بعد با انتشار کتاب «اگر دانه نمیرد» و «کوریدون» مورد خشم اخلاقیون قرار گرفت. شرایط به همین نحو باقی نماند و کم کم با تغییر نگرش خوانندگان آثارش که عمدتا جوانان پس از دوران جنگ و دورهی تحولات فکری بودند، نگاه جامعه نسبت به او برگشت. و در سال ۱۹۳۰ او در صف نویسندگانی چون، فروید، پروست، و دی.اچ.لارنس قرار گرفت و به محبوبیت رسید. و به عضویت انجمن ادبیات شاهی لندن در آمد و بعد با رو آمدن آثار قبلیاش، شهرتی جهانی یافت. سال ۱۹۳۱ بازگشت از شوروی را نوشت که مانیفست او در برابر کمونیست بود؛ سال ۱۹۴۵ «تزه»thesee را منتشر کرد و در سال ۱۹۴۷ به خاطر همهی آثارش، موفق به دریافت نوبل ادبی شد. ژید در سال ۱۹۵۱ و در ۱۹ فوریه چشم از جهان فرو بست. اما تاثیر ژید بر دوستانش و دوستدارانش چه در زمان حیات و چه پس از آن، از تاثیر آثارش بیشتر بود. هر وقت متن جدیدی از یک نویسندهی تازه کار به دستش میدادند میگفت :«من قلم به دست نوشتهی شما را خواهم خواند» بعد آنرا میخواند و حاشیه نویسی میکرد و با خط زدن جملات و کلمات اضافی آن را بر میگرداند. ژید معتقد بود افتخار و موفقیت را نباید با هم اشتباه گرفت و هر کدام اینها با طرد دیگری بهدست میآید. و در پی یقینی بود که روحش آن را زلال و خالص کسب کرده باشد و هرگز نمیتوان به ذات اندیشههای او دستیافت مگر با اندیشیدن. او را نه فقط از آثارش که از مقالهها و یادداشتهایش میشود شناخت. ژید در پی حقیقت بود و راز تناوبی که در سرگشتگیهای درونی او بود هم، شاید همین باشد. “باید آنچه شدنیست به وقوع بپیوندد. آنچه بود کمتر از آنچه هست برایم اهمیت دارد و آنچه هست کمتر از آنچه میتواند باشد و خواهد بود برایم مهم است. من ممکن را با آینده یکی میانگارم، گمان میکنم که هرگونه امکانی، در تلاش است که صورت هستی بیابد و آنچه امکان داشته باشد اگر بشر یاریش کند هست و خواهد شد.” (مائدههای تازه – کتاب چهارم)تهران – بهار ۱۳۸۷ برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام - - - Updated - - - 2 لینک به دیدگاه
moein.s 18984 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۹۱ [TABLE=width: 100%] [TR] [TD=class: pico_body, align: justify]تناسبات متن رئال و بیرونه ذهن گزاره های داستانی رویه ای برای انتخابی آگاهانه در سمت و سوی طرح و تولید فضای داستان است كه در نوع خاص خود تكیه بر عناصر داستانی دارد. در این راستا، تمامیتی از متن ایجاد می شود كه حفظ این حریم نیاز به ساختاری منسجم و پوینده دارد. به طور كلی، هرآنچه پیش متن آفریننده یك اثر - چه در فضای ذهنی و بدون بازتاب كلامی و چه عكس آن - باشد، در كالبد روان و پندار او چون صدا و حركتی مسلم است كه پس از آن در اثر اصلی نمود می یابد. آندره ژید، نویسنده مقتدر بیرونه انگار و به طبع نویسی است كه البته دامنه اعتقادات، او را از برخی مضامین دور و به شریان های ذاتی انسانی نزدیك ساخته است. این سیر طبع نویسی به منزله «ناتورال» نگاری نیست بلكه تقویت تبدل معنا از شكل تخیل و پندار به واقعیت و روان است. در اینجا لازم است گفته شود هنجاری به نام حقیقت زندگی در ورای تنش های روانی و گاه نیز در خود آن نهفته است. هنگامی كه آندره ژید به مناسبات خیال، وهم و موجودیت كاملاً عینی در رمان هایش پرداخته، نه یك پیش فرض مقطوع و نه حتی تعقل صرفاً ساختاری نداشته است. درواقع، تعینات نوشتن را از قلم خود تفكیك كرده است و بدین طریق جامه ای ساده و درعین حال سنگین بر مفاهیم خود پوشانده است. ژید درون یافت های نخستین ذهن خود را بدون تضییع زمان و كانون مندی محقق، به پرسشی اصلی مبدل ساخته است. سپس به این پرسش بنیادین می پردازد و از پرداخت آن، حكایتی حقیقیه و داستانی متمایز می سازد. جالب است كه او به همه اشیا و جمادات نگاه «مخلوق مستكمل» را دارد و اگر از بخشی از توصیفات و اضافات از درون متن او بگذریم، هارمونی یك نوستالوژی عمیق در آن نهفته است. ژید بسیار نوع محور است و از كلیتی مشمول ویژگی های اعجاب برانگیز فاصله گرفته است. با این وجود، نویسنده ای است كه بسیار مخاطب خود را محترم می شمارد و تمثیلی از هر روزه زندگی او را بازگشایی می كند. یك نقد تكوینی - كه شاید قابل اعتراض ترین بخش تحلیل و تجزیه یك اثر است - با فهرستی از پیش تهیه شده ها از مصالحی كه اثر مورد نظر را ساخته است، آغاز می شود. در این فهرست «داده های حسی»، «عواطف» و «اندیشه ها» را می توان در نظر گرفت. ادراك های حسی را می توان براساس ماهیت و مقوله مواد و منشأ و كیفیت ها، تأثیرات و ارزش ها مرتب كرد. سپس باید جست وجو كرد كه نویسنده به چه سنخی متعلق است. پس از آن باید عواطف را براساس ماهیت، قدرت و ارزش آنها رده بندی كرد، به گونه ای كه روح هنری نویسنده و نه الزاماً روح شخصی او ترسیم شود. سرانجام اندیشه ها براساس ماهیت مسائلی كه اندیشه بدان معطوف است، یعنی علمی، فلسفی، دینی و هنری و جز آن منظم می شود. مناسبت اندیشه ها را با واقعیت براساس خصوصیات آن اندیشه ها و شیوه بیانشان و تعداد و ارزش آنها می سنجند. رودلر (G. Rudler) پیشنهاد می كند كه با مرتبط كردن خصوصیات مختلف سیمای عاطفی یا عقیدتی، همان گونه كه در مورد سیمای حسی می شود و باروی هم گذاشتن و مقایسه كردن این سه سیما، ضابطه بندی كامل نویسنده را می شود تعیین كرد. براین اساس، آندره ژید در خلأ حس و اندیشه لایه ای در تعلیق یافته است كه دیگر نویسندگان این اصل را به مراتب فراموش كرده اند. این لایه بخشی از هنجارمندی زندگی بشر است كه از آن در بیان انتزاع و كنش متن به رجحان حقیقت از اصل و عكس تعبیر می شود. ژید یك بن مایه حضوری را در پیكره اثر خود تعبیه كرده است و حصول سایر موارد را از آنچه كه از ابتدا محقق گشته، ساخته است. ژید در رمان «ایزابل»، شكافی سخت خودآگاه میان بودن و شدن ایجاد كرده است كه تنها وسیله برای ابراز و ترسیم آن قاب عكسی بیش نیست و نشانه هایی كه گاه از كاراكترهای اثرش صادر می گردد. نیز در «در تنگ» همان شكاف به گونه ای دیگر و قرین روزمرگی حس و عاطفه بر اثر چیره گشته است.این اصل تنها شكلی از اسارت نویسنده در تعهد و اجابت است كه ژید مرتب در تكاپوست آن را مجدداً ارائه دهد. ● پدیده مجموع در آثار آندره ژید در پاره ای آثار آندره ژید چون «سمفونی كلیسایی» و «مائده های زمینی» مجموعه دستگاه كلام به درآمد دیدگاهی منشعب از حقیقت دین معطوف است. این درآمد در كاركرد سمبلیك و روایی عینیت نمی یابد، بلكه شكل دریافت های عمومی است كه در تعارض و یا شباهت با مفاهیم بیان شده است. اگر متن ژید را كیهانی آكنده از ارجاع به كنش های معقول بدانیم، استعانت از فرآیند آگاهی و انتقال پذیری مفهوم مذهب بسیار عمیق و مناسب در آن تعبیه شده است. از آنجا كه رویكرد ژید به این قضیه به طور عمومی نسبتاً متعارف و دامنه دار است، تشابه های محرزی را ایجاد ساخته است. همچنین تقابل بحث زمان و اعتقاد اثر او را از محیط بسته ای كه تنها پایبند نظام دیرینه این رابطه است، بیرون می كشد و جنبه هایی از تلفیق فضای دیدگاه پوزیتیویسمی را با دگرگونی های زوال پذیر حیات ایجاد می كند. ژید محوریتی كاملاً تكیه دار انتخاب كرده، به بازنمایی درون آن محوریت می پردازد. اگرچه بسیاری از توصیف ها چندان گیرا و پویا نیستند، اما پاره ای دیگر به حكم دقت و تناسب ارتباط این نكته را در پناه خودگرفته اند. ژید به حسب آن كه به كلیت اعتقاد واثق دارد ، متن را بی درنگ به تبیین و سرانجام رسانده است. در آثار بسیاری از نویسندگان انسجام پایان اثر با نقصان مواجه است و به تناسب حجم و دنباله، در هم ریختگی یا اسلوب نگاری و حتی سبك روز متغیر است. مسأله این است كه هر تنش و اوجی به صورت تحلیلی به فرود و منتهی الیه محتاج است و ژید از آن دست نویسندگانی است كه توانسته است بالغ بر قضیه «پیوندگاه تناقض» به نقطه عطف محض برسد و بر آن بایستد. همان طور كه گفته شد، تمامیتی از اثر مدنظر است كه بنگاه مشترك ذهن و اندیشه باشد. ● اقتضا و تولید در انسان مداری آثار ژید دیگر سخن پیرامون آثار آندره ژید، فاصله از تباین مفاهیم است. انسان در اثر ژید به هیچ روی از رذیلت و زشتكاری برخوردار نیست بلكه همواره در بطن انسان زیستی و شرافت است و در همان ساحت روحانی كه همواره برای ژید مطرح بوده زندگی می كند. در «سمفونی كلیسایی» عمق فضیلت در برابر تلخی و اندوه جلوه گر شده و در «مائده های زمینی» همه آنچه كه پله های تعالی آدمی است، به تصویر كشیده شده است. به نظر می رسد باید «مائده های زمینی» را از آثار داستانی ژید جدا كرد، اما این اثر توأمان و بسته دیگر آثار اوست و لذا به طور حتم راه شناسایی ذهن شكاننده ژید است.اگرچه ژید كانون عطوفت، دغدغه های نیمه بغرنج و راه حل هایی گاه قابل دسترس ارائه كرده است، اما در پرداخت خود بسیار موفق و پرجایگاه است.همچنین بینا بودن او در نكته ای چون ارتقای بعد معنوی در آدمی و نمایان سازی این روند از او نویسنده ای آینه وار می سازد كه می توان در جوارش به افق انسانیت اندیشید. بافت اثر او تار و پودی است كه اغلب از مساحت متن فراتر نمی رود و چندان كه باید به حیطه روان كاوی داخل نشده است اما حكایت راستین شعور و شهود به موازات حریم انسان مداری است. ژید به مسأله ای چون ظرفیت وجودی آدمی معتقد است و آن را در اثر خود راهی برای استكمال می داند وگرچه شأن و حصارمندی قابل ملاحظه ای برای رفتارهای داستانی خود دارد، در آرام ترین نقطه اوج، تقلایی به شدت متعالی ایجاد كرده است كه بسیار تحسین برانگیز است. آنچه ژید را در آثار خود «ایزابل»، «سمفونی كلیسایی»، «مائده های زمینی»، «درتنگ» و «اگر دانه نمیرد» پهلو در پهلوی متن و ذهنیت پیش نوشتار حركت می دهد، این است كه وی همواره افقی روشن و پهناور را در دوران زندگی خویش پرورانده است و سپس در آثارش. [/TD] [/TR] [TR] [TD][/TD] [/TR] [TR] [TD=class: pico_legend, align: justify]مریم خاكیان [/TD] [/TR] [TR] [TD=align: left]روزنامه ایران [/TD] [/TR] [/TABLE] برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده