black banner 9103 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، ۱۳۹۱ اره شده ، من هيچ كاري نكردم من هيچكاري نكردم به خدا ، اما شانس اوردم به دنيا اومدم تقصير من نبود !!! شايدم بدشانسي بود اما دنيا با اين همه مزخرفاتش ، ارزش يكبار ديدن رو داشت !!! 7 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، ۱۳۹۱ من تو همین مایه ها شانس دارم نه کمتر نه بیشتر ترم 1 ریاضی 1 افتادم ترم 2 دوباره برداشتم منتهی با یه استاد دیگه یه استاد جوون که از دور نگاش میکردی فکر میکردی سرایداره:icon_razz: خلاصه من نرفتم سر کلاس و گفتم اگه بهش بگم ترم پیش این درس رو داشتم گیر نمیده بعد از 9 جلسه رفتم پیشش و قضیه رو گفتم....اونم زل زد تو چشمام و یه نگاهی به سر تا پام انداخت و گفت: خانوم شما حذفی منم سعی کردم مخشو بزنم ولی دیدم راه نداره:icon_pf (34): گفتم به درک که حذفم...مگه درس و استاد قحطیه؟؟؟؟ این بزرگترین بدشانسیم در طول دانشگاه بوده تا الان بزرگترین خوش شانسیمم ترم پیش بود که وقتی معدلمو حساب کردم خودم دیدم مشروط میشم ولی وقتی رفتم تو سایت دیدم مشروط نشدم ذوووووووووق مرگ شدم يني من عاشقتم...به خدا 2 لینک به دیدگاه
Alireza Hashemi 33392 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، ۱۳۹۱ در جواب به دوستان عزیزی که عنوان کردن بد شانسی و خوش شانسی از جه دیدگاهی میشه معیار براش تعیین کرد بگم که هیچ معیاری نیست این دیدگاه افراد مثال زیار براش پیدا کردم که خیلی به نظزم جالب اومد کم کم میازرک مطالب مربوط به خوش شانسی و بد شانسی رو این موضوع واسه خودم خیلی جالب شده روزی اسب پیرمرد فرار کرد و همه همسایگان برای دلداری به خانه اش آمدند و گفتند : عجب شانس بدی آوردی که اسب فرار کرد ! روستا زاده پیر در جواب گفت : از کجا می دانید که این از خوش شانسی من بوده یا بد شانسی ام ؟ و همسایه ها با تعجب گفتند ؟ خب معلومه که این از بد شانسی است ! هنوز یک هفته از این ماجرا نگذشته بود که اسب پیرمرد به همراه بیست اسب وحشی به خانه برگشت . این بار همسایه ها برای تبریک نزد پیرمرد آمدند : عجب اقبال بلندی داشتی که اسبت همراه بیست اسب دیگر به خانه برگشت . پیرمرد بار دیگر گفت : از کجا میدانید که از خوش شانسی من بوده یا از بدشانسی ام ؟ فردای آنروز پسر پیرمرد حین سواری در میان اسبهای وحشی زمین خورد و پایش شکست . همسایه ها بار دیگر آمدند : عجب شانس بدی . کشاورز پیر گفت : از کجا میدانید که از خوش شانسی من بوده یا از بدشانسی ام ؟ چند تا از همسایه ها با عصبانیت گفتند : خوب معلومه که از بد شانسی تو بوده پیرمرد کودن! چند روز بعد نیروهای دولتی برای سربازگیری از راه رسیدن و تمام جوانان سالم را برای جنگ درسرزمین دور دستی با خود بردند . پسر کشاورزپیر بخاطر پای شکسته اش از اعزام معاف شد . همسایه ها برای تبریک به خانه پیرمرد آمدند : (( عجب شانسی آوردی که پسرت معاف شد و کشاورز پیر گفت : (( از کجا میدانید که ....؟ )) نتیجه : همیشه زمان ثابت می کند که بسیاری از رویدادها را که بدبیاری و مسائل لاینحل زندگی خود می پنداشته صلاح و خیرمان بوده و آ ن مسائل ، نعمات و فرصتهای بوده که زندگی به ما اهدا کرده است . عسی ان تکرهو شیئا و هو خیر لکم و عسی ان تحبو شیئا وهو شرلکم والله یعلم وانتم لا تعلمون.... چه بسا چیزی را شما دوست ندارید و درحقیقت خیرشما در ان بوده وچه بسا چیزی را دوست دارید و در واقع برای شما شر است خداوند داناست و شما نمی دانید! 9 لینک به دیدگاه
Alireza Hashemi 33392 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، ۱۳۹۱ برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام [TABLE] [TR] [TD]تحقیقی از"ريچاردوايزمن"روانشناس دانشگاههارتفورد شاير0 . چرا برخی ازمردم بیوقفه درزندگی شانس میآورنددرحالیکهسايرين هميشه بدشانسهستند؟مطالعه برای بررسی چيزی که مردم آن را شانسمیخوانند، دهسال قبل شروع شد میخواستمبدانمچرا بخت و اقبال هميشه درخانه بعضیها را میزند، اماسايريناز آن محروم میمانند به عبارتديگر چرا بعضی از مردم خوششانس وعده ديگر بدشانس هستند؟آگهیهايی درروزنامههای سراسری چاپکردمو ازافرادی که احساس میکردندخوششانس يا بدشانس هستندخواستمبا من تماس بگيرند صدها نفربرایشرکت در مطالعه من داوطلبشدندودر طول سالهای گذشته باآنهامصاحبه کردم، زندگیشان رازيرنظر گرفتم و از آنها خواستمدرآزمايشهای من شرکت کنند نتايج نشان داد که هرچنداين افراد به کلی از اينموضوع غافلند ،کليد خوششانسی يابدشانسی آنها در افکار وکردارشاننهفته است برای مثال ، فرصتهایظاهرا خوب در زندگی را درنظربگيريد افراد خوششانسمرتباباچنين فرصتهايی برخوردمیکنند،درحالیکه افراد بدشانس نه .با ترتيب دادن يک آزمايشساده سعی کردم بفهم آيا اينمسالهناشی از توانايی آنها درشناسايیچنين فرصتهايی است يا نه. بههردو گروه افراد خوش شانس وبدشانسروزنامهای دادم و ازنهاخواستمآن را ورق بزنند و بگويند چندعکسدر آن هست. به طور مخفيانه يک آگهیبزرگ را وسط روزنامه قراردادمکهمیگفت : اگر به سرپرست اينمطالعهبگوييد که اين آگهی راديدهايد ، 250 پوند پاداش خواهيد گرفت .اينآگهی نيمی از صفحه را پرکردهبود وبه حروف بسياردرشت چاپ شدهبود. بااين که اين آگهی کاملا خيرهکنندهبود، افرادی که احساسبدشانسیمیکردند عمدتا آن رانديدند،درحالی که اغلب افرادخوششانسمتوجه آن شدند. مطالعه من نشان داد کهافراد بدشانس عموماعصبیترازافراد خوششانس هستند واينفشارعصبی توانايی آنها درتوجهبهفرصتهای غيرمنتظره رامختلمیکند. در نتيجه، آنهافرصتهایغيرمنتظره را به خاطر تمرکزبيش ازحد بر ساير امور از دستمیدهند.برای مثال وقتی به مهمانیمیروند چنان غرق يافتنجفتبینقصی هستند کهفرصتهای عالیبرای يافتن دوستان خوب راازدستمیدهند. آنها به قصد يافتنمشاغلخاصی روزنامه را ورقمیزنند وازديدن ساير فرصتهای شغلی بازمیمانند. افراد خوششانس،آدمهای راحتتر و بازتریهستند،در نتيجه آنچهرا دراطرافشانوجوددارد و نه فقط آنچه را درجستجویآنها هستند میبينند.تحقيقات من در مجموع نشانداد که آدمهای خوشاقبالبراساسچهار اصلبرای خود فرصت ايجادمیکنند.اول :آنها در ايجاد و يافتنفرصتهایمناسب مهارت دارند. دوم :بهقوه شهود گوش میسپارند وبراساس آن تصميمهای مثبتمیگيرند. سوم :بهخاطر توقعات مثبت، هراتفاق نيکیبرای آنها رضايت بخش است چهارم :نگرش انعطافپذير آنها،بدبياری رابه خوشاقبالیبدلمیکند. در مراحل نهايی مطالعه، ازخود پرسيدم آيا میتوان ازايناصول برای خوششانس کردنمردماستفاده کرد؟ از گروهی ازداوطلبانخواستم يک ماه وقت خود را صرفانجام تمرينهايی کنند کهبرایايجاد روحيه و رفتار يک آدمخوششانس در آنها طراحیشدهبود. اين تمرينها به آنها کمککردفرصتهای مناسب رادريابند.بهقوه شهود تکيه کنند، انتظارداشتهباشند بخت به آنها رو کند ودرمقابل بدبياری انعطاف نشاندهند.يک ماه بعد، داوطلبانبازگشتهو تجارب خود را تشريح کردند.نتايجحيرت انگيز بود : هشتاد درصد آنها گفتند آدمهایشادتری شدهاند، از زندگیرضايتبيشتری دارند و شايد مهمترازهرچيز خوششانستر هستند. و بالاخره اين که من عامل شانس را کشف کردم. چند نکته برای کسانی که میخواهند خوشاقبال شوند: به غريزه باطنی خود گوش کنيد، چنين کاری اغلب نتيجه مثبت دارد. با گشادگی خاطر با تجارب تازه روبرو شويد و عادات روزمره را بشکنيد. هر روز چند دقيقهای را صرف مرور حوادث مثبت زندگی کنيد. قبل ازهرگونه انتقادی، بدنیست توجه کنیم به اینکهخوددر آن لحظه چه ذهنیتیداریمو از خودمان بپرسیم آیا آمادگی آن را داریم کهبهجایقضاوت کردن فردی کهمیبینیم ،در پیدیدن جنبههای مثبت اوباشیم؟ [/TD] [/TR] [/TABLE] 7 لینک به دیدگاه
* v e n o o s * مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مهر، ۱۳۹۱ من تو خیلی چیزا بدشانس بودم، اما همیشه تو نمره شانس دارم، کمتر از همه وقت میزارم برا خوندن،تو طول ترم هم نمیخونم؛ بعد امتحان هم همیشه تو مقایسه جوابا میبینم بیشتر ایراد و غلط داشتم؛اما همیشه از همه نمرم بیشتر میشد ، همیشه هم دوستام بهم میگن تو نمره شانس دارم، 1 نمره پایان نامه رو هم بدن دیگه راحت میشم :smiley-gen165: --- یه شانس دیگم اینه که هیچ وقت تقلب نمیکنم ؛ اما گااهی مثلا یه کلمه رو رو دستم مینویسم،یعنی دقیقاااااااا همون میاد تو سوال، مثلا اسم فلان معمار سبک...؛ همونو نوشتم همون سوال اومد ؛2 نمره هم داشت،کلی کیف کردم لینک به دیدگاه
not found 16275 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مهر، ۱۳۹۱ آهان از این نظرات که همه میگن ته خوش شانسام! خیلی اهل تقلب نیستم ولی یه چند باری که به اونی که بهم رسونده گیر دادن خفن یادش بخیر ترم پیش یه درسی داشتیم باید هر جلسه یه 4_5 تا مقاله IsI در مورد یه موضوع ترجمه شده میبردیم واسه استار می شرحیدیم منم اول تا آخر یه مقاله داشتم که با هزار تا ترفند سر استادو گول میمالیدم و اونم کلی تعریف و تمجید از بنده و نهایتا ماکزیمم شدم کلا از نظر استاد و دانشگاه و دوستام ته شانس بودم 6 لینک به دیدگاه
archshaden 1168 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مهر، ۱۳۹۱ نمیدونم اسم این خوش شانسیه!!!!!!! من زمان زلزله بم اونجا دانشگاه میرفتم. همون شب رسیدم بم. تو خوابگاه من اخرین نفر بودم رفتم بیرون. وقتی روز شد فکر میکردم قیامت شده هیچ کس نبود. شوکه شده بودم. جالبه به خانوادم گفته بودم من مردم. ولی در کمال ناباوری زنده مونده بودم. گذشت چند سال بعد داشتم از خیابون رد میشدم یه ماشین ترمز بریده بود با من فقط چند سانتی متر فاصله داشت. ولی به من نخورد. اون روز همه تو خیابون کپ کرده بودن من زنده ام میگفتن ما چشممونو بسته بودیم از ترس. گذشته دو سال بعد یه عقرب سیاه خیلی خطرناک منو گزید. هم عقرب زهرش زیاد بود هم من حساسیت داشتم. دو روز تو کما بودم زنده موندم. البته تا چند هفته گیج میزدم. البته اینا در ظاهر امر خوش شانسیه. ولی الان به این نتیجه رسیدم این بدتر ین اتفاق زندگیم بوده که زنده موندم. یه نکته جالب بهتون بگم از نظر افرادی که با من برخورد دارم من برا دیگران کلی شانس میارم. ولی نمیدونم چرا برا خودم برعکس. 9 لینک به دیدگاه
Alireza Hashemi 33392 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مهر، ۱۳۹۱ نمیدونم اسم این خوش شانسیه!!!!!!! من زمان زلزله بم اونجا دانشگاه میرفتم. همون شب رسیدم بم. تو خوابگاه من اخرین نفر بودم رفتم بیرون. وقتی روز شد فکر میکردم قیامت شده هیچ کس نبود. شوکه شده بودم. جالبه به خانوادم گفته بودم من مردم. ولی در کمال ناباوری زنده مونده بودم. گذشت چند سال بعد داشتم از خیابون رد میشدم یه ماشین ترمز بریده بود با من فقط چند سانتی متر فاصله داشت. ولی به من نخورد. اون روز همه تو خیابون کپ کرده بودن من زنده ام میگفتن ما چشممونو بسته بودیم از ترس. گذشته دو سال بعد یه عقرب سیاه خیلی خطرناک منو گزید. هم عقرب زهرش زیاد بود هم من حساسیت داشتم. دو روز تو کما بودم زنده موندم. البته تا چند هفته گیج میزدم. البته اینا در ظاهر امر خوش شانسیه. ولی الان به این نتیجه رسیدم این بدتر ین اتفاق زندگیم بوده که زنده موندم. یه نکته جالب بهتون بگم از نظر افرادی که با من برخورد دارم من برا دیگران کلی شانس میارم. ولی نمیدونم چرا برا خودم برعکس. عجب مهیج ولسه دیگران و ترسناک برای شما:5c6ipag2mnshmsf5ju3 این تبلیغ رو ببین متوجه میشی چرا و چگونه این اتفاقات واست میوفته برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 4 لینک به دیدگاه
Ice Dream 472 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مهر، ۱۳۹۱ نمیدونم اسم این خوش شانسیه!!!!!!! من زمان زلزله بم اونجا دانشگاه میرفتم. همون شب رسیدم بم. تو خوابگاه من اخرین نفر بودم رفتم بیرون. وقتی روز شد فکر میکردم قیامت شده هیچ کس نبود. شوکه شده بودم. جالبه به خانوادم گفته بودم من مردم. ولی در کمال ناباوری زنده مونده بودم. گذشت چند سال بعد داشتم از خیابون رد میشدم یه ماشین ترمز بریده بود با من فقط چند سانتی متر فاصله داشت. ولی به من نخورد. اون روز همه تو خیابون کپ کرده بودن من زنده ام میگفتن ما چشممونو بسته بودیم از ترس. گذشته دو سال بعد یه عقرب سیاه خیلی خطرناک منو گزید. هم عقرب زهرش زیاد بود هم من حساسیت داشتم. دو روز تو کما بودم زنده موندم. البته تا چند هفته گیج میزدم. البته اینا در ظاهر امر خوش شانسیه. ولی الان به این نتیجه رسیدم این بدتر ین اتفاق زندگیم بوده که زنده موندم. یه نکته جالب بهتون بگم از نظر افرادی که با من برخورد دارم من برا دیگران کلی شانس میارم. ولی نمیدونم چرا برا خودم برعکس. :jawdrop: وای خدا... 2 لینک به دیدگاه
Strelitzia 17128 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مهر، ۱۳۹۱ نمیدونم اسم این خوش شانسیه!!!!!!! من زمان زلزله بم اونجا دانشگاه میرفتم. همون شب رسیدم بم. تو خوابگاه من اخرین نفر بودم رفتم بیرون. وقتی روز شد فکر میکردم قیامت شده هیچ کس نبود. شوکه شده بودم. جالبه به خانوادم گفته بودم من مردم. ولی در کمال ناباوری زنده مونده بودم. گذشت چند سال بعد داشتم از خیابون رد میشدم یه ماشین ترمز بریده بود با من فقط چند سانتی متر فاصله داشت. ولی به من نخورد. اون روز همه تو خیابون کپ کرده بودن من زنده ام میگفتن ما چشممونو بسته بودیم از ترس. گذشته دو سال بعد یه عقرب سیاه خیلی خطرناک منو گزید. هم عقرب زهرش زیاد بود هم من حساسیت داشتم. دو روز تو کما بودم زنده موندم. البته تا چند هفته گیج میزدم. البته اینا در ظاهر امر خوش شانسیه. ولی الان به این نتیجه رسیدم این بدتر ین اتفاق زندگیم بوده که زنده موندم. یه نکته جالب بهتون بگم از نظر افرادی که با من برخورد دارم من برا دیگران کلی شانس میارم. ولی نمیدونم چرا برا خودم برعکس. :there: عزیزم؟ یه گوسفندی چیزی قربونی کن. مشخصه خطرا از بیخ گوشت گذشتن 2 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مهر، ۱۳۹۱ عزیزم؟ یه گوسفندی چیزی قربونی کن. مشخصه خطرا از بیخ گوشت گذشتن چبکار به گوسفند بدبخت دارین بابا. اگر آدما نگاهی به زندگی گوسفند مینداختن، شاید اصلا چیزی به نام خوش شانسی و بدشانسی براشون معنا نداشت. عروسی هست، ذبحش میکنند، عزا هست ذبحش میکنند. برای گوسفند خوشی یا بدی معنا ندارد، گویی فقط آمده که برود. 5 لینک به دیدگاه
Strelitzia 17128 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مهر، ۱۳۹۱ چبکار به گوسفند بدبخت دارین بابا. اگر آدما نگاهی به زندگی گوسفند مینداختن، شاید اصلا چیزی به نام خوش شانسی و بدشانسی براشون معنا نداشت. عروسی هست، ذبحش میکنند، عزا هست ذبحش میکنند. برای گوسفند خوشی یا بدی معنا ندارد، گویی فقط آمده که برود. پس بدنیا بیاد چیکار کنه؟ با ما یه قول دو قول بازی کنه؟؟؟ 2 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مهر، ۱۳۹۱ منم یه مدتی انگار واسه ماشینا جالب بودم همه تلاش میکردن بکوبن به منو نابودم کنن...اون موقع ها مدرسه میرفتم بچه ها میگفتن ما با تو از خیابون رد نمیشیم چون جونمونو دوس داریم خدایی خیلی حواسمو جمع میکردم که این اتفاقا واسم نیوفته ولی انگار قرار بود من این ماشینارو نبیبنم چندبارم ماشینا از رو کفشم رد شده بودن یعنی تا این حد بهم نزدیک بودن تا اینکه بابام گفت تا نترکیدی بیا برات یه گوسفند بُکشیم خلاصه ما نمردیم تا بیایم تو انجمن در خدمت دوستان:hapydancsmil: میدونم همگی از حضور من خوشحالین 4 لینک به دیدگاه
archshaden 1168 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مهر، ۱۳۹۱ الان من نمیدونم گوسفندو ذبح کنم یا نه!؟؟؟؟؟؟؟ 4 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مهر، ۱۳۹۱ ینی خوششانس تر از من نیست مخصوصا این تابستون که شانس از در و دیوار میریخت :hapydancsmil: یبار اون موقع ها که ماهواره داشتن جرم بود و مردم از هم قایم میکردنش شانسی به دوستم گفتم ماهواره دارین؟ گفت نه، الکی گفتم فلانی (همسایشون) میگفت دیروز داشتم برفارو پارو میکردم دیدم! اینم گفت اه کثافت فضول قرار بود به کسی نگه، آره تازه خریدیم به کسی نگی! ینی بزرگترین خوششانسی من این بود اونروز او یارو واقعا داشته برف پارو میکرده:hapydancsmil::icon_razz: :164: 4 لینک به دیدگاه
Strelitzia 17128 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مهر، ۱۳۹۱ الان من نمیدونم گوسفندو ذبح کنم یا نه!؟؟؟؟؟؟؟ ذبح کن عزیزم. دلت نیومد مرغم بد نیست واسه قربونی. 4 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مهر، ۱۳۹۱ آقا ما یه دوستی داریم این اعجوبس!!! من الان چند سالیه با این تخته بازی میکنم، یعنی نمیدونم این بشر چطوریه حداقل از هر 10 تا تاسش 4تاش جفته!! یعنی همه اینجوری میمنون وقتی این بازی میکنه :jawdrop: با این حال من همیشه میبرمش تخته شرطی نبود؟ 6 لینک به دیدگاه
هادی ناصح 18854 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مهر، ۱۳۹۱ آقا ما یه دوستی داریم این اعجوبس!!! من الان چند سالیه با این تخته بازی میکنم، یعنی نمیدونم این بشر چطوریه حداقل از هر 10 تا تاسش 4تاش جفته!! یعنی همه اینجوری میمنون وقتی این بازی میکنه :jawdrop: با این حال من همیشه میبرمش تخته شرطی نبود؟ تاسشو عوض کن دیگه جفت نمیاره 5 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مهر، ۱۳۹۱ با 10 تا تاس بازی کردیم بابا همینه اصلا یبار با یکی بازی میکرد تو 3 تا بازی فقط 6تاش جفت نبود! ینی در این حده 4 لینک به دیدگاه
EOS 14528 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مهر، ۱۳۹۱ جناب آقای استارتر مستحضر هستید که امروز یکی از علامت سوال های ذهن من جواب گرفت؟! ........ :hapydancsmil: یعنی من تا یه سالی که از عضویتم می گذشت و می اومدم سایت همیشه فکر می کردم این "خودم" و "علی" کیا هستن که برترین معرف ان اما هیچ وقت من ندیدمشون ؟! :icon_pf (34): ........ الان دقیقا متوجه شدم که من یه جنبه اش رو نگاه می کردم این دقیقا در مورد شانس هم صدق می کنه ! از نظر من شانس معناییه که هر کدوم از آدما یه نوعی برای خودشون تفسیرش می کنن ببین ... مثلا ممکنه من توی خیابون تصادف کنم و دستم بشکنه ! دقیقا از دو بعد می شه بهش نگاه کرد: عجب بدشانسی که دستم شکست (جنبه منفی) عجب خوشانسی که فقط دستم شکست (جنبه مثبت) به همین سادگی ! خب مسلما می شد توی اون تصادف یه ضربه به سرم بخوره و جان به جان آفرین تسلیم کنم! (دیگه بی طلا می شدین) من شخصا برای این که راحت تر زندگی کنم ترجیه می دم با اون دید مثبته نگاه کنم اما در کل می تونم با قاطعیت بگم که آدم خوشانسی هستم : چون حق زندگی دارم چون در سلامت کامل هستم چون مادری دارم که عاشقانه دوستم داره و دوستش دارم چون خانواده ای دارم که حامی ام هستن همه این ها چیزایی که توی زندگی خیلی هامون مشترکه اما تفسیر همه این ها به نوع نگاه و توقع مون از زندگی برمی گرده در کل خودم رو آدم خوش اقبالی می بینم اما خب در مواردی هم بدبیاری آوردم که یکی از اون ها دقیقا زمانیه که دروغ می گم ! یعنی نشده من تا حالا دورغ بگم و دستم رو نشه ... لامذهب به 2 ساعت هم نمی کشه :icon_pf (34): 6 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده