رفتن به مطلب

خ س ت ه . . .


- Nahal -

ارسال های توصیه شده

من دیگه

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
شدم بس که چشام بـارونیه

پس دلم تا کی فضای غصه رو مهمونیه

من دیگه بسه برام تحمل این همه غم

بسه جنگ بی‌ثمر برای هر زیاد و کموقتی فایده‌ای نداره غصه خوردن واسه چی

واسه عشقای تو‌خالی ساده مردن واسه چی

نمی‌خوام چوب حراجی رو به قلبم بزنم

نمی‌خوام گناه بی‌عشقی بیفته گردنم

  • Like 3
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 261
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

من از

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
تو هوات خستم

ازت خستم و باز وابستمنگو ما کجاییم که شب بین ماست

خودم هم نمی‌دونم اینجا کجاستبیا با هوای دلم سر نکن

بهت راست میگم تو

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
نکناز این
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
سهم مو کم نکن

بهت خیره میشم نگاهم نکنتو رنجیدی و

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
ندادم بری

خودم رو فراموش کردم تو یادم بریتو یادم بری، زندگیم سرد شه

یه روز این پسر بچه هم مرد شهولی هر شب از خواب من رد شدی

به هر راهی رفتم تو مقصد شدیدرست لحظه ای که ازت می‌برم

تحمل ندارم شکست می‌خورم نمیشه تو این خونه پنهون بشم

بهم سخت می‌گیری آسون بشماگه پای من جاده رو برنگشت

فراموش کن بین ما چی گذشتترانه سرا:

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
هرا عاملیbavar.jpg

  • Like 3
لینک به دیدگاه

حرف هایم را زدم . .

 

با تمــــــــــام انرژی ام . .

 

 

و بعد که آرام تر شدم . .

 

 

دلم برایشان سوخت . . !

 

 

برای حرف هایم . .

 

 

نباید میزدمشان . . !

  • Like 2
لینک به دیدگاه

خسته ازنامهربونی نارفیقان

 

از دلشوره و دلواپسی یاران

 

 

:icon_gol:

 

خسته از اسمون بی ستاره

 

که دیگه توی دنیا ماهی نداره

 

 

:icon_gol:

 

خسته از یه دنیا بی کسی...

 

از این همه غصه و دلواپسی

 

 

:icon_gol:

 

خسته از پرپر شدن گل یاس

 

از مرگ بی گناه گل احساس

 

 

:icon_gol:

 

خسته از ماه بی آسمون ...

 

از کویر خشک و بی بارون...

 

 

:icon_gol:

 

خسته از زمستون بی بهار

 

خسته از دوری و فراق یار

 

 

:icon_gol:

 

موندم دراین ماتمکده دنیا

 

آواره٬بی پناه٬ خسته٬تنها

  • Like 2
لینک به دیدگاه

این بار هم که تاول پاهایم خشک شود

دوباره عاشقت می‌شوم دوباره راه می‌افتم دوباره گم می‌شوم...من هیچ وقت خسته نمی شم

  • Like 2
لینک به دیدگاه

آن‌قدر خسته‌ام

و هستند واژه‌ها

بالا مي‌آيند تا بغض‌جاي ناي

سينه‌چينه‌خيز مي‌آيند

تا گير ميان دندان‌ها

دهان بسته مي‌جوم اعصاب لحظه‌ها را

قورت مي‌دهم يك‌جا

شَرشَر شعر را

شُره مي‌شود تا

انفجاري ديگر بياورد بالا

فشانه‌ي آتش را

 

آتش‌نشان كه نيستي

ازجلوي شعور جوهر بگذر

بگذار بادي ببرد

نگاه سوخته‌ي من را تا دور ناكجا

جايي كه مرگ را نابرابر بَهر مي‌كنند

بهره‌ي من در راه

خسته‌ام براي روزهاي خيلي

نگو كه نمي‌فهمي

ندارم ميلي.

 

فرشید حاجی زاده

  • Like 2
لینک به دیدگاه

خ س ت ه ا م

خسته ام...

حرف ها بر سر دلم عقده کرده است

 

چند روزی است نگذاشته اند حرف بزنم

می خواهم گوشه ای بنشینم و کمی تنها باشم،

 

حرف بزنم، بنویسم، بگویم

 

انگشت هایم خمیازه می کشند

 

باید بنویسم

 

این حرف ها را نمی شود تحمل کرد،

 

بیشتر از این در دل نگه داشت

 

ورم می کند و رنجم می دهد

 

می روم...

 

کجا بروم؟

 

خسته ام

 

خسته از تمام صبحهایی که

انتظارم را نمی کشند.

از تمام کوچه هایی که در طول تنهایی ام دراز کشیده اند

و از خس خس لحظه هایی که

.....به آخر نمی رسند

 

469526_oZtnVIky.jpg

 

  • Like 3
لینک به دیدگاه

خیلی خسته شدم

 

دلم از زمين و زمان پر است و کسي نيست که اين سنگيني را از روي

 

دلم بردارد.وقتي ادم هيچ دلخوشي تو دنيا ندارد،به چه اميدي زنده است؟

 

به چه اميدي روز را به شب مي رساند؟پس براي چه خود را دلبسته ي

 

زندگي کرده ايم؟

اما

مرگ واژه است ساده اما در عين حال سنگين که همه از ان فرار مي کنند

 

اما اينک من به اين واژه ي سنگين رسيده ام و حالا:

 

اين مرگ است که از من فرار مي کند

 

و من در پي مرگ مي دوم

  • Like 2
لینک به دیدگاه

خـسـتـــﮧ امـ

خـستــﮧ...

 

بایـد یـڪــ بـﮧ یـڪــ آرزوهایـــتـــ بــر باد رفـتــﮧ باشــد ..

 

ڪﮧ وقتـــے میـگـــویــم خـسـتــﮧ امـ بفهمـــے یعـنے چـــــــﮧ ..!

 

25%2B%25D8%25A2%25D8%25B1%25D8%25B2%25D9%2588%2B%2B%25D8%25AF%25D9%2588%25D8%25AF.jpg

  • Like 2
لینک به دیدگاه

به پیوست این شعر

خود را

 

در باقیمانده ی سپیدی کاغذ می پیچم

بگو

 

حضرت مرگ بیاید

 

دیگر زندگی شعر تازه ای ندارد

 

از : مینو نصرت

  • Like 1
لینک به دیدگاه

[TABLE=width: 100%]

[TR]

[TD]da972c3ec85b.jpg[/TD]

[/TR]

[TR]

[TD]

دیگر خسته ام...

من خسته و بی هـــدف در کــوچه هـــای غربت ســـر گـــردانـــم فـــضایشهر را غبار غربت ویاءس فرا گــرفــتـه دیــگــر خــسـته شده ام به دیواریسرد و سیاه تکیه می دهم اما سایه ام مرا کشان کشان دنبال خو می بردآخر مقصد و راه من کجاست هیچ کسی نیــست انــگار درایــن هــمــه بــاهم غریبند همه همانند سایه ای ســیــاه با شـتـاب از کـنـار هم می گذرندو خود را در گورسـتــان تـاریـک خـانـه هایـشـان پـنـهـان مـی کـنـنـد و مــن و سایه ام همچنان سر گردان زمان سالهاست که در اینجا گم شده اسـت و برای کسی مهم نیست که دست شب چنان زغــال زمـیـن و آسـمـان را سیاه کرده است سایه ام مرا به زیر اتاقی روشن می برد انـگــار شـخصی آنجاست که به روشنایی علاقه مند است و پشت پنــجــره ایـسـتـاده و بـه بیرون می نگرد چشمانش برقی عجیبی از امید دارد بــا چــشـمـانــــــــم به او می فهمانم به کشمکش احتیاج دارم تا با دسـتــش غــبـار غـربــت ویاءس را از پیراهن روحم بتکاند پس عاشـقـانــه بــا او بــه راه مـی افــتــم تــــــــا شــــــــب را نــــــــــا بـــــــــود کـــــــنــــــیـــــــــــم.

[/TD]

[/TR]

[/TABLE]

  • Like 2
لینک به دیدگاه

خــستم از بــغض کــهنه ی عشق

 

سنـگینه تــحملش تو صـــدام

 

خــوبه کـه بـه یـاد تـو قـــــــانع ام میتونم بگذرم از شـکوه هـام

 

بـاورش ســخته برام ولی مـن مــیرمو چـیـزی ازت نـمیخوام

 

امـا بـدون هـرجـا برم بعد تو بـغض عــشق مـیمونه از تـو برام

 

بـغض مـن وا نـمیشه تو صـدام خـــــــدایا یـه دریا گــــــــریه میخوام

 

نـفهمید اون کـه بـاید مـیدونست بـــــیشتر از جــــــون هنوزعزیزه برام

 

بـا جـدایی هـیچی تـموم نـمیشه عـاشق از عـاشقی سـیر نـمیشه

 

بـگو تـو اگـه عـــاشق نـبودی

 

عــاشقت از تـو دلــــگیر نمـیشــــه

 

بــغـض عـشق مـونده هنـوز تـو صـــــدام هنـوزم هیــــچی ازت نـمیخوام

 

عـاشقت بـودمو از عـاشـقیت جـزغـمت هـیچی نـمونده بـرام

 

اما من هنوز به پات موندم یه لحظه بی درد نـیاسودم

 

از جـــــدایی خـیلی اگـه گــذشته امـا هـــــــنوز بـه عـــشقت آلــــــوده ام

 

با جـدایی هـیچی تـموم نـمیشه

 

عاشق از عـاشقی ســیر نـمیشه

 

بــــــگو تو اگـه عاشق نـبودی عـــــــاشقت از تو دلـگیر نـــــمـیشه

 

بـا جـدایی هــیچی تـموم نـمیشه عـاشق از عـاشقی سـیر نمـیشه

 

بـگو تو اگه عاشق نبودی عاشقت از تو دلـگیر نمیـشه

  • Like 2
لینک به دیدگاه

شاید

 

بتوان دیده ز دیدارت بست

 

یا

 

با غم تو ساخت و یک گوشه نشست

 

اما

 

نتوان

 

از تو رباعی نسرود

 

وقتی

 

که دل از شعر نگاه تو پر است

  • Like 1
لینک به دیدگاه

وقتـي هيچ چيــز اين دنيا جـدي نيســت ،

 

من چرا انقدر جـدي دارم دست و پـا ميزنم ! ؟؟

  • Like 1
لینک به دیدگاه

آهاى تويى كه دارى جاى منو ميگيرى يادت باشه :

كم حوصله است...

شايد به ظاهر جدى باشه ولى قلب مهربونى داره...

بد قول نيست اما گاهى گرفتار است...

تو دار است...

خسته كه باشه بهتره تنهاش بزارى...

اگه بخواد باهات حرف بزنه خودش ميگه...

او همه چيزِ من است حق ندارى اذيتش كنی ...!

  • Like 1
لینک به دیدگاه

حوايي ؛

 

خـ ـوش بـ ـه حالـ ـت آدم

 

خـ ـودت بـ ـودي و حوايـ ـت

 

اگـ ـرنه حـ ـواي تـ ـو هـ ـم

 

هــوايـ ـي مـ ـيشـ ـد

 

و خــوش بـ ـه حالـ ت حـ ـوا....!

 

تـنها حــواي زمـ ين تــو بـ ـودي

 

وگرنه آدم هـ ـواي حـ ـواهايي ديـ ـگر داشت

 

!

 

878531649e31.jpg

  • Like 2
لینک به دیدگاه

يــــــادت را از مـــــن نــــگـيـــــر ؛

 

بــــــگذار مـــــن هـــم مــــثل سهــــــراب بــــــگويـــــم

 

" دلــــــخوشـــــي ها " کــــــم نـــــيـــــســـت

 

...

 

dkbt8zqlwb7vqibuohdf.jpg

  • Like 2
لینک به دیدگاه

خسته ام از آرزوها ، آرزوهاي شعاري

شوق پرواز مجازي ، بالهاي استعاري

 

 

لحظه هاي کاغذي را، روز و شب تکرار کردن

خاطرات بايگاني،زندگي هاي اداري

 

 

آفتاب زرد و غمگين ، پله هاي رو به پايين

سقفهاي سرد و سنگين ، آسمانهاي اجاري

 

 

با نگاهي سر شکسته،چشمهايي پينه بسته

خسته از درهاي بسته، خسته از چشم انتظاري

 

 

صندلي هاي خميده،ميزهاي صف کشيده

خنده هاي لب پريده ، گريه هاي اختياري

 

 

عصر جدول هاي خالي، پارک هاي اين حوالي

پرسه هاي بي خيالي، نيمکت هاي خماري

 

 

رو نوشت روزها را،روي هم سنجاق کردم:

شنبه هاي بي پناهي ، جمعه هاي بي قراري

 

 

عاقبت پرونده ام را،با غبار آرزوها

خاک خواهد بست روزي ، باد خواهد برد باري

 

 

روي ميز خالي من، صفحه ي باز حوادث

در ستون تسليتها ، نامي از ما يادگاري

  • Like 2
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...