mani24 29665 ارسال شده در 21 بهمن، 2012 از زندگی خسته شدم، از تکرار روزهای خسته، از شبهای تنهایی ،از دوستان بی معرفت، از همه مردمانی که حرفهایشان دروغ و تکراری است. نمی دانم چگونه زندگی کنم ! چگونه زندگی کردن را از یاد برده ام ... همه جا را سکوت سرد و دلتنگ کننده ای فرا گرفته دلم برای شادی ها تنگ شده برای خنده های بلند.. 4
sam arch 55879 ارسال شده در 21 بهمن، 2012 توانش تَه کشیده دخترک.... دیگر توان نگه داشتن لبهایش ندارند نخ های نامرئی... صورتش هم که دیگر سرخی برایش نمانده..... دیگر داد می زند خسته است....خ س ت ه..... اندکی نوازش می خواهد.....از جنس محبت....با چاشنی فراموش هر چه هست...و نیست... 7
mani24 29665 ارسال شده در 23 بهمن، 2012 شعر دلتنیگم را ولی افسوس میدانم که تو پس از این مدت کوتا مرا به دست فراموشی خواهی سپرد بیشک کسی نیست که بداند من دلتنگ تو هستم وتو هیچ گاه نفهمیدی ونخواستی بدانی که من در دلتنگیم چه برایت نوشتم وچه خواهم نوشت برای تو جانمیدهم ولی هیچ گاه تو این را نفهمیدی پس برگرد تا برایت از دلتنگیم بگویم از شعرهای کسل کننده ی زندگی 1
mani24 29665 ارسال شده در 23 بهمن، 2012 آنقدر زمین خورده ام که بدانم برای برخاستن نه دستی از برون که همتی از درون لازم است ... حالا اما نمی خواهم برخیزم می خواهم اندکی بیاسایم فردا برمی خیزم وقتی که فهمیده باشم چرا زمین خورده ام ... 4
mani24 29665 ارسال شده در 23 بهمن، 2012 آموخته ام هرگاه کسی یادم نکرد؛ من یادش کنم ، شاید او تنهاتر از من باشد ... ! برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 4
mani24 29665 ارسال شده در 23 بهمن، 2012 اینـــ که نامشـــ زندگیستــــ منـــ را کشتـــ ! مانده امـــ ... آنـــکه نامشـــ مرگـــ استـــ با منـــ چه می کند؟! 5
laden 4758 ارسال شده در 24 بهمن، 2012 گیــــــــرم که بے خیـــــــال خیـــــــالتـــــــــــ شوم بـــــــــا عطـــــــر دستــــــــــانے که در گیسوانـــــــــم جـــــــا گذاشتــــــــه اے چـــــــــه کنم ...؟! 3
mani24 29665 ارسال شده در 26 بهمن، 2012 ین روزها جای خالی ” تـو ” را با عروسکی پر می کنم همانند توست مرا ” دوست ندارد ” احساس ندارد ! اما هر چه هست ” دل شـکـســتـن ” بلد نیست 2
mani24 29665 ارسال شده در 26 بهمن، 2012 از قــــــبل هم باید حدس مـــــی زدم می روی “رفـــــــتنــــ ” همیشہ حتی در دستور زبان فارســـی “لــــــازمـــ” است… 2
mani24 29665 ارسال شده در 26 بهمن، 2012 فکر کنم به بوی عطر تو حساسیت دارم همین که در ذهنم می پیچد از چشم اشک می آید 2
mani24 29665 ارسال شده در 26 بهمن، 2012 بعد از چند بار آزمایش های سنگین شیمیایی ، فهمیدم عشق حیوانات با قوی ترین اسید ها هم از بین نمیره ... افسوس كه عشق آدم ها با بوی عطر یك غریبه سریعا از یاد میره ...!!! دقیقا همینه .... 2
vergil 11695 ارسال شده در 27 بهمن، 2012 فـرض کن بـه عـکاس بـگـویـم تارهـای سـپـیـد را سـیـاه کـنـد و چین و چـروک را مـاسـت مـالـی ... و حـتی از آن خـنـده ها کـه دوست داری بـرایـم بـکـارد باز هم از نگاهم پـیـداست چـقـدر بـه نـبـودنت خیـره مـانده ام .. / 6
mani24 29665 ارسال شده در 28 بهمن، 2012 دلتنگي هايم ؛ را نشاندم روي دوش بادبادک و فرستادمشان به آسمان باران مي بارد! 3
mani24 29665 ارسال شده در 28 بهمن، 2012 [h=2][/h] خستــــــــــه ام! نه اینـــــکه کوهـــــ کنـــــده باشـــــم .. نـــــــــه ...! دلـــــ کنــــــــده ام! 3
*mishi* 11920 ارسال شده در 28 بهمن، 2012 باريدمت اگرچه كه باران نبوده ام مازندران ابري آبان نبوده ام اي نازنين كه خانه ات آبادتر شود هرگز چنين براي تو ويران نبوده ام اي كفش خسته زود به پايان رسيده اي اندازه هاي لطف خيابان نبوده ام ؟ بسيار من ! چه شد كه به چشمت كم آمدم ؟ وسع مرا ببخش فراوان نبوده ام مومن به كفر چشم توام آنقدر كه من انگار هيچوقت مسلمان نبوده ام پيش از تو آفرينش من رخ نداده بود هر جا كه بودم از توچه پنهان ... نبوده ام ! 4
mani24 29665 ارسال شده در 28 بهمن، 2012 انگار صبورتر که مى شوى دنیا پــر رو تــر مى شود … خسته ام کردی دنیا تمومش کن خسته ام ............. 4
lie 2101 ارسال شده در 28 بهمن، 2012 میدونی چند بار گفتم که تو مال من باش؟ بگذریم دیگه ز دستم در رفته شمار دردام.. 3
mani24 29665 ارسال شده در 29 بهمن، 2012 من اكنون احساس مي كنم بر تل خاكستري از همه آتش ها و اميدها و خواستن هايم، تنها مانده ام. و گرداگرد زمين خلوت را مي نگرم. و اعماق آسمان ساكت را مي نگرم. و خود را مي نگرم. و در اين نگريستن هاي همه دردناك و همه تلخ، اين سوال همواره در بيش نظرم بديدار است، و هر لحظه صريح تر و كوبنده تر، كه تو اينجا جه مي كني؟ امروز به خودم گفتم: من احساس مي كنم، كه نشسته ام زمان را مي نگرم كه مي گذرد، همين و همين 3
mani24 29665 ارسال شده در 29 بهمن، 2012 از پا تا سرت سراسرت نوری و نیرویی وجود مقدست را در بر گرفته است جنس تو ، جنس نان نانی که آتش او را می پرستد عشقم خاکستری زیر خاک بود من با تو گر گرفتم عشق من عزیزم پیشانی ات . پاهایت و دهانت نانی است مقدس که زنده ام می دارد آتش به تو درس خون داد از آرد تقدس را فرا بگیر و از نان بوی خوش را پابلو نرودا 4
ارسال های توصیه شده