- Nahal - 47858 ارسال شده در 15 آذر، 2012 آری , آدم کم کم خیلی خسته میشود , خسته از مشقت هایش ... خسته از قلم پَرَش ... قلم می افتد , ثبت شد . ساموئل بکت 23
- Nahal - 47858 مالک ارسال شده در 15 آذر، 2012 این آدمی زاد گاهی از زندگی گاهی از بهار گاهی از پاییز گاهی از شروع دوباره خسته می شود . . . 16
پاییزان 3604 ارسال شده در 15 آذر، 2012 خسته ام از آرزوها، آرزوهای شعاری شوق پرواز مجازی، بال های استعاری لحظه های کاغذی را روز و شب تکرار کردن خاطرات بایگانی زندگی های اداری با نگاهی دل شکسته چشم های پینه بسته خسته ام از چشم انتظاری، خسته از درهای بسته سقف های سرد و سنگین، پله های رو به پایین، دست های سرد و بی روح. آسمان های اجاری صندلی های خمیده میز های صف کشیده خنده های لب پریده گریه های اختیاری خسته ام از بی قراری پارک های این حوالی پرسه های بی خیالی..... 13
پاییزان 3604 ارسال شده در 15 آذر، 2012 و تو خسته تر از آن بودی که حتی بیاندیشی چقدر، دوستت دارم..... 15
- Nahal - 47858 مالک ارسال شده در 15 آذر، 2012 سپيــداري خستــه ام! در مــن، بپيــچ . . . پژمان الماسی نیا 15
- Nahal - 47858 مالک ارسال شده در 17 آذر، 2012 خسته که باشی بهانه گیر می شوی از همه .... حتی خودت .... 15
- Nahal - 47858 مالک ارسال شده در 18 آذر، 2012 خسته و کلافه پشت خنده هایی که پر از درد اند پنهان می شوم .... 13
moein.s 18984 ارسال شده در 21 آذر، 2012 خسته است احوال روزگارم در روزهایی که حسرت دارم برای خنده هایی که گذشته اند... گذشته اند و می گذرند در حال از جلوی چشمانم مثل یک آپارات سیار... از این پرده خسته شدم....بریم فیلم بعد.. 7
seyed mehdi hoseyni 27119 ارسال شده در 21 آذر، 2012 خسته اما با لبخند... خسته اما با امید... با امید فرداهای بهتر به خانه بر میگردیم... (تیتراژ اول برنامه به خانه بر میگردیم)عاشق این شعرم من... 7
پاییزان 3604 ارسال شده در 21 آذر، 2012 خسته ام ، فردا نگاهت را برایم پست کن یک بغل حال هوایت را برایم پست کن گوشم از آواز غمگین سکوت شب پر است لطفا آن لحن صدایت را برایم پست کن... 6
!BARAN 4887 ارسال شده در 23 آذر، 2012 بیدار باش... بس است چقدر میخوابی. دیگر خسته نشده ای... بس است....دیگر بس است... من در بیداری عاشقت شدم تو هنوز خوابی.. من در بیداری تو را شریک خود کردم.تو هنوز خوابی.. بیدار باش... بیدار شو.. کم کم دارد چشم هایم کم سو میشود از انتظار نشستن و تو را ندیدن... تو مانند سرابی که همیشه خیالی ست در پشت یک واقعیت محال... من دیگر خسته شدم از این بیداری و انتظار کشیدن میخوابم برای همیشه.. تو بیدار میشوی و حسرت یک لحظه بیداری من را میکشی... حسرت یک لحظه بیدار بودن با هم را... اما افسوس که دیگر دیر شده.... من میخوابم... تو بیدار باش... 7
*mehrsa* 14558 ارسال شده در 23 آذر، 2012 خَــسته اَمــ بَـسـ کــه پـنهان کــردَمـ ـ دُوسـتــ داشـتنـتـ رآ مَنـ بـدهـ کـارَم بـ ـه دلـ ــم بـخـآ طـرتـمامــ لـحظـه هـایـیــ کـــِ مَحـ ـکـومَش کَـردمــ بـــه سُــکـوتــــ 7
Mahnaz.D 61917 ارسال شده در 5 دی، 2012 خدایا.... می خواهم اعتراف کنم ! خسته ام .... من امانت دار خوبی نیستم , "مرا" از من بگیر....مال خودت ! من نمی توانم نگهش دارم ...!!! 10
sam arch 55879 ارسال شده در 8 دی، 2012 هندوانه ای گذاشته ای زیر بغلم ای روزگار.... دستانم طاقت تحمل این همه اضافه بار را ندارد... دیگر خ س ت ه شدم از این همه سادگی... تو همیشه مرا با یک آبنبات چوبی فریب می دهی.... دیگر خ س ت ه شدم... 7
Mahnaz.D 61917 ارسال شده در 9 دی، 2012 دمش گرم، باران را میگویم، به شانه ام زدو گفت: میدانم خسته ای، امشب را تو استراحت کن، من بجایت میبارم 8
!BARAN 4887 ارسال شده در 10 دی، 2012 با توام ، با توخــــــــدا.. یک کمی معجزه کن چند تا دوست برایم بفرست... پاکتی از کلمه جعبه ای از لبخند... نامه ای هم بفرست کوچه های دل من باز خلوت شده است... قبل از اینکه برسم دوستــی را بردند یک نفر گفت به من: باز دیر آمده ای .... دوست قسمت شده است با توام با تو خدا .... یک دل قلابی ... یک دل خیلی بد... چقدر می ارزد؟ .... من که هرجا رفتم جار زدم : شده این قلب حراج ... بدوید... یک دل مجانی قیمتش یک لبخند.... به همین ارزانــــی هیچ وقت اما... هیچ کس قلب مرا قرض نکرد... هیچ کس دل نخرید... با توام... با تو؛ خـــــدا... پس بیا... این دل من ... مال خودت... من که دیگر رفتم اما... ببر این دل را... دنبال خودت 8
!BARAN 4887 ارسال شده در 10 دی، 2012 فریدون مشیری: تنها، غمگین، نشسته با ماه.در خلوت ساکت شبانگاه. اشکی به رخم دوید،ناگاه روی تو شکفت در سرشکم . دیدم که هنوز عاشقم ،اه! 6
- Nahal - 47858 مالک ارسال شده در 11 دی، 2012 لی لی مي گيرم از روی خستگی هايم بپرم اما خانه های اين بازی آنقدر بزرگ است كه فقط بايد پر داشت! تا بتوان از خانه ای به خانه ای پريد.. قاسم بحرانی 6
- Nahal - 47858 مالک ارسال شده در 11 دی، 2012 معمایی شدم حل ناشدنی، مانند جدول کنار خیابان از کنارم عبور میکنند آدمها همین...!!!... بهونه راد 8
ارسال های توصیه شده