رفتن به مطلب

و حالا این شما و این تیزر تبلیغاتی انجمن نواندیشان


Alireza Hashemi

ارسال های توصیه شده

راستش ایده ای که الان به ذهنم میاد :

 

_ یه دانشجو (یا هر کسی که در مورد یه تحقیق یا پروژه علمی داره تحقیق می کنه ) برای ارائه کار (پروژه نهایی . تحقیقات برای شرکت در مجامع بین المللی و ...... ) داره دنبال منابع می گرده (که حالا می شه تلی از کتاب ها و مقاله ها رو روی میز کار و ... نشون داد که داره روشون کار می کنه ) اما هر بار به بن بست میرسه

تا این که زمانی که خسته و دپسرده اس مثلا یه جا توی اتوبوس می بینه بغل دستی اش داره با بوک ریدر یکی از مجله های علمی انجمن رو می خونه

توی رادیو در مورد یه سایت علمی (که حالا رتبه های انجمن رو هم می شه تبلیغ کرد) صحبت می کنه

مثلا جای دیگه در مورد بخش آموزش انجمن می شنوه (در کل منظورم اینه که تمام مزایا و محسنات و ابزار های انجمن به طور خیلی کوتاه بیان یا نمایش داده بشه )

در آخر هم نشون می ده که انجمن رو پیگیری و پیدا می کنه و با چهره ای کاملا راضی پشت کامی نشسته و داره توی انجمن سرچ می کنه و از بچه ها کمک می گیره و در نهایت یه صحنه در این مورد که تحقیقاتش با موفقیت پیش رفته و توی یه مجمع عمومی داره تشویق می شه

 

_ یه مسابقه علمی (هر جایی می تونه باشه اما چون در مورد سایت علمیه ترجیحا دانشگاه باشه بهتره ) برگزار می شه که توی مثلا فقط نشون می ده روی تابلو از افراد (مثلا دانشجوها ) خواسته شده توی این مسابقه شرکت کنن

بعد جمعیت رو نشون می ده که همه توی یه سالن بزرگ نشستن و پرسش ها شروع می شه اما اکثرا یک نفر که تقریبا بالایی هم نداره (مثلا اشاره داره به این که نواندیشان یه سایت برای نسل نو [جوان] هستش) اکثر سوالات رو جواب می ده که در انتها باعث حیرت همه می شه و زمانی که ازش می پرسن چطور با همه رشته ها آشنایی داری و هر گونه سوالی (اطلاعات عمومی . سیاسی . هنری . مربوط به انواع رشته ها) رو می تونی جواب بدی ؟ که جوابش برمی گرده به نواندیشان

 

البته این ها این طوری طولانی به نظر می رسه اما می شه توی کمتر از 2 دقیقه جمعش کرد

 

این چیزایی بود که الان به ذهنم اومد شاید باز هم ایده های دیگه باشه اما الان دیگه ذهنم یاری نمی کنه :banel_smiley_4:

 

این از نظر من :ws37:... حالا دیگه بد و خوبش رو نمی دونم hanghead.gif

 

 

این ایدت فوق العاده بود مخصوصا وقتی تو رادیو تبلیغات نواندیشان رو میشنوه یا تو اتوبوس داره با بوک ریدر مجله رو میخونه میتونیم از تالار گردشگری یا تورهام یا بازدید هامونم یه سکانس بریم که صمیمیت بچها رو نشون بده

ولی قسمتی آخرش یکم وقت گیر و دردسر سازه رو آخر باید کار شه آخرش و میتونیم یه صحنه ای بگیریم که طرف با لباس فارغ التخصیلیه

تو قسمت های تک نفری ایدهای هوبی میشه پیاده کرد ولی دسته جمعی ها یکم سخته:ws38:

  • Like 6
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 54
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

این دانشجو که داره دنبال پروژه میگرده یهو میرسه به نو اندیشان یکم لوسه :ws3:

یه فیلم بسازین سکانس اول : دقیقا لحظه ای که محمد یا برادرشون به فکر ساختن یه سایت میفتن...........بعد از همون روزای اول لحظه لحظه خاطره های خوب و بد! همه چی رو طبیعی نشون بدین تا الان........بگین چی شد که این شد

 

 

این که الان لوس نیست:icon_pf (34):ماحرای درست شدن این سایت مثل بوجود آمدن زمین اتفاقی بوده اصلا قکری پشتش نبوده و اگه بخواییم برگردیم به عقب ممد و مهدی رو باید گیریم کنیم ممد که کچل بوده سربازی بوده اون موقع:ws3:

  • Like 7
لینک به دیدگاه
این که الان لوس نیست:icon_pf (34):ماحرای درست شدن این سایت مثل بوجود آمدن زمین اتفاقی بوده اصلا قکری پشتش نبوده و اگه بخواییم برگردیم به عقب ممد و مهدی رو باید گیریم کنیم ممد که کچل بوده سربازی بوده اون موقع:ws3:

 

 

اصلا فکری پشتش نبوده :w58:

ادم بخواد اب هم بخوره قبلش فک میکنه هاااا:ws3:

خب همین خودش خیلی خوبه...سربازی

یعنی چی میشه که یه آدم حین سربازی به فکرش میرسه بره یه سایت علمی راه بندازه؟ :ws38:

این خودش ایده ست............مردم میرن معتاد میشن حین سربازی.......بعد دوست تو اومده سایت راه انداخته تو میگی فکری نبوده، کار مهمی نبوده :w000:

 

خیلی چیز جالبی میشه:ws3:

  • Like 8
لینک به دیدگاه

تصور من اینجوریه

 

دوربین وارد یه کتابخونه می شه

میره رو دانشجوی اول

یه دخترخانومه خوشگل پشت میز نشسته، دستش زیر چونه اش، با اون دستش هم یه مداد گذاشته گوشه لبش، یه چششم بسته، با اون یکی چشش داره بالا رو نگاه می کنه که یه ابر بالاسرش تشکیل شده، فکراش تو اون ابرس

بعد دوربین از رو چهره می ره رو ابر

داخل ابر یه نمودار هست، فرض کن چند تا دایره که به هم وصلن تو هر دایره هم یه چیز نوشته

یا اصلا اینو ولش :ws3:

تو اون ابره بالا سر این دختر خانومه خوشگله نوشته جزوه ایکس رو از کجا بگیرم ؟

بعد یهو به فکرش می رسه نواندیشان، یعنی اسمه نواندیشان رو تو اون ابره می نویسه، ابره می ترکه، بعد دختره زود شروع می کنه تو لپ تاپ به تایپ کردن

همه اینا می تونه تو 5 ثانیه اتفاق بیفته

بعد دوربین می ره روز میز بعدی که یه پسر نشسته

پسره هم به همین روش داره فک می کنه به یه چیز دیگه

کلا می شه کل خدمات نواندیشان رو جمع کرد، سر هر میز که دوربین رفت به یکیش پرداخت

شکل ساختنش هم مثل این تصوسیربرداری اهی تیکه به تیکه باشه قشنگ تره، نمی دونم اسمش چیه، ولی اگه متوجه نشدی بگو شاید تونستم پیدا کنم

از این تصویر برداری ها که بازیگراش واقعین، ولی در واقع از حرکات عکس گرفته می شه و عکس ها پشت هم دیگه اجرا می شن

یعنی یه اجرای روون نداره، تیکه تیکه است حرکات

 

آخر فیلم هم محمد مهدی رو نشون بدین

همینجوری برای اینکه تو فیلم باشه !

  • Like 10
لینک به دیدگاه
این دانشجو که داره دنبال پروژه میگرده یهو میرسه به نو اندیشان یکم لوسه :ws3:

یه فیلم بسازین سکانس اول : دقیقا لحظه ای که محمد یا برادرشون به فکر ساختن یه سایت میفتن...........بعد از همون روزای اول لحظه لحظه خاطره های خوب و بد! همه چی رو طبیعی نشون بدین تا الان........بگین چی شد که این شد

 

آخه تا جایی که من در مورد تبلیغات اطلاعات دارم معمولا باید نتیجه و حاصل یه کار نشون داده بشه ؛ این که بخوان بیان بگن هر چیزی چطور پایه گذاری شده در نهایت باید به این برسه که حاصل این تلاش ها چه بوده :ws52:

 

این ایدت فوق العاده بود مخصوصا وقتی تو رادیو تبلیغات نواندیشان رو میشنوه یا تو اتوبوس داره با بوک ریدر مجله رو میخونه میتونیم از تالار گردشگری یا تورهام یا بازدید هامونم یه سکانس بریم که صمیمیت بچها رو نشون بده

ولی قسمتی آخرش یکم وقت گیر و دردسر سازه رو آخر باید کار شه آخرش و میتونیم یه صحنه ای بگیریم که طرف با لباس فارغ التخصیلیه

تو قسمت های تک نفری ایدهای هوبی میشه پیاده کرد ولی دسته جمعی ها یکم سخته:ws38:

 

.......... :a030::icon_gol:

راستش من در اصل دو تا ایده دادم که اولی به دومی ربطی نداشت

در ضمن من چون فکر می کردم که می خواین از انیمیشن هم کمک بگیرین این نظرم رو هم عنوان کردم

هر چند فکر می کنم اولی رو با یه کم تغییرات می شه به صورت حقیقی گرفت

آخرندشم (!!!!!!!!) از ایده هر کس بشه یه نکته مثبت هم گرفت و همه رو سر هم بندی کرد خودش یه ایده ناب در میاد :ws37:

  • Like 8
لینک به دیدگاه

منم یه نقاشی کشیدم که فردا پس فردا میزارمش اینجا...خودم که حال میکنم باحاله...

 

پت و مت رو کشیدم که پت داره با یه سورنگ که روش نوشته نواندیشان تزریق میکنه تو سر مت...

  • Like 9
لینک به دیدگاه
منم یه نقاشی کشیدم که فردا پس فردا میزارمش اینجا...خودم که حال میکنم باحاله...

 

پت و مت رو کشیدم که پت داره با یه سورنگ که روش نوشته نواندیشان تزریق میکنه تو سر مت...

 

آورین مهدی! منم تهیه کننده نقشارو تعیین میکنم!

مت حی و حاضره :whistle: میمونه پت!:ws3:

  • Like 7
لینک به دیدگاه
تصور من اینجوریه

 

دوربین وارد یه کتابخونه می شه

میره رو دانشجوی اول

یه دخترخانومه خوشگل پشت میز نشسته، دستش زیر چونه اش، با اون دستش هم یه مداد گذاشته گوشه لبش، یه چششم بسته، با اون یکی چشش داره بالا رو نگاه می کنه که یه ابر بالاسرش تشکیل شده، فکراش تو اون ابرس

بعد دوربین از رو چهره می ره رو ابر

داخل ابر یه نمودار هست، فرض کن چند تا دایره که به هم وصلن تو هر دایره هم یه چیز نوشته

یا اصلا اینو ولش :ws3:

تو اون ابره بالا سر این دختر خانومه خوشگله نوشته جزوه ایکس رو از کجا بگیرم ؟

بعد یهو به فکرش می رسه نواندیشان، یعنی اسمه نواندیشان رو تو اون ابره می نویسه، ابره می ترکه، بعد دختره زود شروع می کنه تو لپ تاپ به تایپ کردن

همه اینا می تونه تو 5 ثانیه اتفاق بیفته

بعد دوربین می ره روز میز بعدی که یه پسر نشسته

پسره هم به همین روش داره فک می کنه به یه چیز دیگه

کلا می شه کل خدمات نواندیشان رو جمع کرد، سر هر میز که دوربین رفت به یکیش پرداخت

شکل ساختنش هم مثل این تصوسیربرداری اهی تیکه به تیکه باشه قشنگ تره، نمی دونم اسمش چیه، ولی اگه متوجه نشدی بگو شاید تونستم پیدا کنم

از این تصویر برداری ها که بازیگراش واقعین، ولی در واقع از حرکات عکس گرفته می شه و عکس ها پشت هم دیگه اجرا می شن

یعنی یه اجرای روون نداره، تیکه تیکه است حرکات

 

آخر فیلم هم محمد مهدی رو نشون بدین

همینجوری برای اینکه تو فیلم باشه !

شرمنده واقعا وقت ندارم.:icon_gol:

  • Like 9
لینک به دیدگاه
ایده های جالبی میدین. منم که طبق معمول ایده ای به ذهنم نمیرسه :icon_pf (34):

فقط خواستم بگم تو این تیکه ها کاریابی هم توجه کنید :ws3:

 

واسه بخش کاریابی هم میتونیم ادامه همون دانشجو در به دره بعد از فارق التحصیلیش حیرون کار که شد دوباره بیاد سراغ انجمن

و یه حالت سریالی واسش درست کنیم

اون قسمت باین سرچ مقاله قاطی پاتی کنیم درهم میشه ببنده گیج میشه یا باید کل داستانو عوض کنیم یا همون قسمت قسمتش کنیم

:ws38:

  • Like 9
لینک به دیدگاه

و حالا پیشنهاد من...:ws3: داشتم مثلا درس میخوندم گفتم چند دقیقه چک کنم سایت رو با موبایل دیگه لپتاپم روشن نکنم که وقتم تلف نشه...اومدم این تاپیک رو دیدم ...بعد که بستم صفحه رو کتاب جلو رومه من دارم فکر میکنم :ws38: یه ایده اومد تو ذهنم رو کاغذ نوشتم بعد دیدم انگار باید ان شم بیام ایده م رو انتقال بدم بعد برم خیالت راحت شه:ws28:

خب...

تو کلاس درس استاد داره درس میده و از بچه ها میخواد که همکاری کنن از بین دانشجوها ،همه ش 2-3 نفر تو بحث همکاری میکنن و چهره استاد از رضایت:w58: و :ws37: هست

بعد یکی از دانشجوها هم به این چند نفر همه ش این مدلی:sigh: نگاه میکنه ...

بعد که کلاس تموم میشه و اون چند نفر با هم میان از کلاس برن بیرون (دوست هستن با هم) این پسره هم میره دنبالشون تا شاید بتونه ازشون کمک بخواد اما خجالت میکشه این مدلی :5c6ipag2mnshmsf5ju3 بعد یهو میبینه یه کاغذی از لای جزوه یکیشون افتاده زمین..فکر میکنه وقتشه با یه بهونه بره جلو و راز موفقیتشون رو از اونا بپرسه ...:w16:... چشمش که به کاغذ میخوره اسم نو اندیشان با یه توضیح کوتاه در مورد اون رو میبینه و این مدلی :gnugghender:و :hapydancsmil:میشه و میپره هوا که یعنی پیدا کرده رازه رو....:w02: و میخواد که جیم بزنه :th_running1:

 

که بعد یه دستی رو ، رو شونه ش احساس میکنه بررمیگرده و اون چند نفر رو میبینه و اینجوری :sorry: میشه...اما اونا میان دستشو میگرن و میرن یه جا میشینن (دوست میشن..)و اون سایت رو حسابی به عضو جدید معرفی میکنن...(از تالار ها تا کاریابی و گفتگو های آزاد و ..همه بخش ها در حد چند ثانیه )*

*تو کامپیوتر یا لپتاپ البته

میده اون پسره هم جزو دانشجوهای برتر کلاسه (لازم نیست همه شون پیش هم بشینن) :mrsbeasley:و حضوری فعال داره....:ws50:

 

تو این ایده یه چند تا نکته هست که دوست دارم بگم:w16:... اول اینکه نشون میده برای اینکه بخواهیم پیشرفت کنیم خودمون باید پا پیش بذاریم با یه جا نشستن و فقط غصه خوردن کاری درست نمیشه بعد هم اینکه صرف آشنایی با یه سایت نمیتونه برای کسی مفید باشه تا خودش نخواد ...در واقع یک محرک و کاتالیزور هست...

دوم اینکه برای دونستن باید پرسید با خجالت و... کاری از پیش نمیره...گر طالب عالمی باید بپرسی..:ws28: پرسش نصف دانستن است و...

 

و نکته سوم اینکه فضای دوستانه نواندیشان رو معرفی میکنه و علیرغم این که پسره حس میکرد الانه که یه دعوا بیافته ،میبینه با آغوش باز اونها روبرو میشه و حمایتش میکنن...

 

و در آخر هم که نتیجه این میشه که جزو برترین های کلاس میشه...:a030:

 

این بود ایده من....من برم سراغ درس و مقشم ....(انصافا خیلی راحت شدم:ws47:)

  • Like 10
لینک به دیدگاه
تصور من اینجوریه

 

دوربین وارد یه کتابخونه می شه

میره رو دانشجوی اول

یه دخترخانومه خوشگل پشت میز نشسته، دستش زیر چونه اش، با اون دستش هم یه مداد گذاشته گوشه لبش، یه چششم بسته، با اون یکی چشش داره بالا رو نگاه می کنه که یه ابر بالاسرش تشکیل شده، فکراش تو اون ابرس

بعد دوربین از رو چهره می ره رو ابر

داخل ابر یه نمودار هست، فرض کن چند تا دایره که به هم وصلن تو هر دایره هم یه چیز نوشته

یا اصلا اینو ولش :ws3:

تو اون ابره بالا سر این دختر خانومه خوشگله نوشته جزوه ایکس رو از کجا بگیرم ؟

بعد یهو به فکرش می رسه نواندیشان، یعنی اسمه نواندیشان رو تو اون ابره می نویسه، ابره می ترکه، بعد دختره زود شروع می کنه تو لپ تاپ به تایپ کردن

همه اینا می تونه تو 5 ثانیه اتفاق بیفته

بعد دوربین می ره روز میز بعدی که یه پسر نشسته

پسره هم به همین روش داره فک می کنه به یه چیز دیگه

کلا می شه کل خدمات نواندیشان رو جمع کرد، سر هر میز که دوربین رفت به یکیش پرداخت

شکل ساختنش هم مثل این تصوسیربرداری اهی تیکه به تیکه باشه قشنگ تره، نمی دونم اسمش چیه، ولی اگه متوجه نشدی بگو شاید تونستم پیدا کنم

از این تصویر برداری ها که بازیگراش واقعین، ولی در واقع از حرکات عکس گرفته می شه و عکس ها پشت هم دیگه اجرا می شن

یعنی یه اجرای روون نداره، تیکه تیکه است حرکات

 

آخر فیلم هم محمد مهدی رو نشون بدین

همینجوری برای اینکه تو فیلم باشه !

 

:ws28:قسمت آخرش که محمد مهدیم همین جوری باشه باید پولیش کنیم ازش پول بگیریم الکی بازیش بدیم کلاس میزاره بعدا برامون

:vahidrk:

ولی درمورد اینکه بریم تو یه کتابخونه و بالا سر هرکی یه فکر بیاد به نظرم جالبه و شدنی تر از بقیه داستانهاست:a030:

 

آخه تا جایی که من در مورد تبلیغات اطلاعات دارم معمولا باید نتیجه و حاصل یه کار نشون داده بشه ؛ این که بخوان بیان بگن هر چیزی چطور پایه گذاری شده در نهایت باید به این برسه که حاصل این تلاش ها چه بوده :ws52:

 

 

 

.......... :a030::icon_gol:

راستش من در اصل دو تا ایده دادم که اولی به دومی ربطی نداشت

در ضمن من چون فکر می کردم که می خواین از انیمیشن هم کمک بگیرین این نظرم رو هم عنوان کردم

هر چند فکر می کنم اولی رو با یه کم تغییرات می شه به صورت حقیقی گرفت

آخرندشم (!!!!!!!!) از ایده هر کس بشه یه نکته مثبت هم گرفت و همه رو سر هم بندی کرد خودش یه ایده ناب در میاد :ws37:

 

دقیقا نظراتت عالی بود ایده های مثبت زیادی ازش میشه برداشت کرد ولی مهم اول پیدا کردن اون فردی که آشنا به نرم افزارهای ادیت و ساخت انیمشن باشه:sigh:

 

منم یه نقاشی کشیدم که فردا پس فردا میزارمش اینجا...خودم که حال میکنم باحاله...

 

پت و مت رو کشیدم که پت داره با یه سورنگ که روش نوشته نواندیشان تزریق میکنه تو سر مت...

 

 

 

 

بی صبرانه منتظر کارتم میدونم کار درسته

 

آورین مهدی! منم تهیه کننده نقشارو تعیین میکنم!

مت حی و حاضره :whistle: میمونه پت!:ws3:

 

پت و مت پسر بودن از الان نقش مت رو ور داشتی باید به فکر کچل کردنم باشی تابلو نشه دختری واااا...

 

شرمنده واقعا وقت ندارم.:icon_gol:

 

حتی برای یه لحضه فکر کردن:w02:؟؟

بعد از این کار میخواییم فشن نواندیشان راه بندازیم خواهشا اون موقعه دیگه سرت خلوت باشه لنگ نمیمونیم:icon_razz:

  • Like 9
لینک به دیدگاه
پت و مت پسر بودن از الان نقش مت رو ور داشتی باید به فکر کچل کردنم باشی تابلو نشه دختری واااا...

نه عزیزم من پا تو کفش مسئولین نمیکنم:ws3: کار خودته جیگر:w02:

اون کاریابیه خیلی مهمه به نظرم، رو اون مانور بدین بیشتر نه جزوه:w16:

  • Like 6
لینک به دیدگاه
نه عزیزم من پا تو کفش مسئولین نمیکنم:ws3: کار خودته جیگر:w02:

اون کاریابیه خیلی مهمه به نظرم، رو اون مانور بدین بیشتر نه جزوه:w16:

 

تو دخالت نکن خودمون میدونیم رو چی مانور بدیم:w02:سیاهی لشکر به این پرویی ندیده بودم:banel_smiley_4:

  • Like 5
لینک به دیدگاه
تو دخالت نکن خودمون میدونیم رو چی مانور بدیم:w02:سیاهی لشکر به این پرویی ندیده بودم:banel_smiley_4:

 

من به عنوان قلب انجمن نظرم مهمه:w16:

تو کارتو بکن:banel_smiley_4:

  • Like 5
لینک به دیدگاه
و حالا پیشنهاد من...:ws3: داشتم مثلا درس میخوندم گفتم چند دقیقه چک کنم سایت رو با موبایل دیگه لپتاپم روشن نکنم که وقتم تلف نشه...اومدم این تاپیک رو دیدم ...بعد که بستم صفحه رو کتاب جلو رومه من دارم فکر میکنم :ws38: یه ایده اومد تو ذهنم رو کاغذ نوشتم بعد دیدم انگار باید ان شم بیام ایده م رو انتقال بدم بعد برم خیالت راحت شه:ws28:

خب...

تو کلاس درس استاد داره درس میده و از بچه ها میخواد که همکاری کنن از بین دانشجوها ،همه ش 2-3 نفر تو بحث همکاری میکنن و چهره استاد از رضایت:w58: و :ws37: هست

بعد یکی از دانشجوها هم به این چند نفر همه ش این مدلی:sigh: نگاه میکنه ...

بعد که کلاس تموم میشه و اون چند نفر با هم میان از کلاس برن بیرون (دوست هستن با هم) این پسره هم میره دنبالشون تا شاید بتونه ازشون کمک بخواد اما خجالت میکشه این مدلی :5c6ipag2mnshmsf5ju3 بعد یهو میبینه یه کاغذی از لای جزوه یکیشون افتاده زمین..فکر میکنه وقتشه با یه بهونه بره جلو و راز موفقیتشون رو از اونا بپرسه ...:w16:... چشمش که به کاغذ میخوره اسم نو اندیشان با یه توضیح کوتاه در مورد اون رو میبینه و این مدلی :gnugghender:و :hapydancsmil:میشه و میپره هوا که یعنی پیدا کرده رازه رو....:w02: و میخواد که جیم بزنه :th_running1:

 

که بعد یه دستی رو ، رو شونه ش احساس میکنه بررمیگرده و اون چند نفر رو میبینه و اینجوری :sorry: میشه...اما اونا میان دستشو میگرن و میرن یه جا میشینن (دوست میشن..)و اون سایت رو حسابی به عضو جدید معرفی میکنن...(از تالار ها تا کاریابی و گفتگو های آزاد و ..همه بخش ها در حد چند ثانیه )

در آخر هم دوباره کلاس رو داریم که اینبار نشون میده اون پسره هم جزو دانشجوهای برتر کلاسه (لازم نیست همه شون پیش هم بشینن) :mrsbeasley:و حضوری فعال داره....:ws50:

 

تو این ایده یه چند تا نکته هست که دوست دارم بگم:w16:... اول اینکه نشون میده برای اینکه بخواهیم پیشرفت کنیم خودمون باید پا پیش بذاریم با یه جا نشستن و فقط غصه خوردن کاری درست نمیشه بعد هم اینکه صرف آشنایی با یه سایت نمیتونه برای کسی مفید باشه تا خودش نخواد ...در واقع یک محرک و کاتالیزور هست...

دوم اینکه برای دونستن باید پرسید با خجالت و... کاری از پیش نمیره...گر طالب عالمی باید بپرسی..:ws28: پرسش نصف دانستن است و...

 

و نکته سوم اینکه فضای دوستانه نواندیشان رو معرفی میکنه و علیرغم این که پسره حس میکرد الانه که یه دعوا بیافته ،میبینه با آغوش باز اونها روبرو میشه و حمایتش میکنن...

 

و در آخر هم که نتیجه این میشه که جزو برترین های کلاس میشه...:a030:

 

این بود ایده من....من برم سراغ درس و مقشم ....(انصافا خیلی راحت شدم:ws47:)

 

:lol: خیلی باحال بود همین خیلی خوبه:ws3:

  • Like 5
لینک به دیدگاه
و حالا پیشنهاد من...:ws3: داشتم مثلا درس میخوندم گفتم چند دقیقه چک کنم سایت رو با موبایل دیگه لپتاپم روشن نکنم که وقتم تلف نشه...اومدم این تاپیک رو دیدم ...بعد که بستم صفحه رو کتاب جلو رومه من دارم فکر میکنم :ws38: یه ایده اومد تو ذهنم رو کاغذ نوشتم بعد دیدم انگار باید ان شم بیام ایده م رو انتقال بدم بعد برم خیالت راحت شه:ws28:

خب...

تو کلاس درس استاد داره درس میده و از بچه ها میخواد که همکاری کنن از بین دانشجوها ،همه ش 2-3 نفر تو بحث همکاری میکنن و چهره استاد از رضایت:w58: و :ws37: هست

بعد یکی از دانشجوها هم به این چند نفر همه ش این مدلی:sigh: نگاه میکنه ...

بعد که کلاس تموم میشه و اون چند نفر با هم میان از کلاس برن بیرون (دوست هستن با هم) این پسره هم میره دنبالشون تا شاید بتونه ازشون کمک بخواد اما خجالت میکشه این مدلی :5c6ipag2mnshmsf5ju3 بعد یهو میبینه یه کاغذی از لای جزوه یکیشون افتاده زمین..فکر میکنه وقتشه با یه بهونه بره جلو و راز موفقیتشون رو از اونا بپرسه ...:w16:... چشمش که به کاغذ میخوره اسم نو اندیشان با یه توضیح کوتاه در مورد اون رو میبینه و این مدلی :gnugghender:و :hapydancsmil:میشه و میپره هوا که یعنی پیدا کرده رازه رو....:w02: و میخواد که جیم بزنه :th_running1:

 

که بعد یه دستی رو ، رو شونه ش احساس میکنه بررمیگرده و اون چند نفر رو میبینه و اینجوری :sorry: میشه...اما اونا میان دستشو میگرن و میرن یه جا میشینن (دوست میشن..)و اون سایت رو حسابی به عضو جدید معرفی میکنن...(از تالار ها تا کاریابی و گفتگو های آزاد و ..همه بخش ها در حد چند ثانیه )*

*تو کامپیوتر یا لپتاپ البته

میده اون پسره هم جزو دانشجوهای برتر کلاسه (لازم نیست همه شون پیش هم بشینن) :mrsbeasley:و حضوری فعال داره....:ws50:

 

تو این ایده یه چند تا نکته هست که دوست دارم بگم:w16:... اول اینکه نشون میده برای اینکه بخواهیم پیشرفت کنیم خودمون باید پا پیش بذاریم با یه جا نشستن و فقط غصه خوردن کاری درست نمیشه بعد هم اینکه صرف آشنایی با یه سایت نمیتونه برای کسی مفید باشه تا خودش نخواد ...در واقع یک محرک و کاتالیزور هست...

دوم اینکه برای دونستن باید پرسید با خجالت و... کاری از پیش نمیره...گر طالب عالمی باید بپرسی..:ws28: پرسش نصف دانستن است و...

 

و نکته سوم اینکه فضای دوستانه نواندیشان رو معرفی میکنه و علیرغم این که پسره حس میکرد الانه که یه دعوا بیافته ،میبینه با آغوش باز اونها روبرو میشه و حمایتش میکنن...

 

و در آخر هم که نتیجه این میشه که جزو برترین های کلاس میشه...:a030:

 

این بود ایده من....من برم سراغ درس و مقشم ....(انصافا خیلی راحت شدم:ws47:)

 

ممنون واقعا از وقتی که برای این ایده ات گذاشتی خب بخش بندی میکنم به یه نتیجه ای برسیم

قسمت برگه که از لای اون جزوه آمادس :w02:خیلی بیشتر از یه برگه است خیلی شیک و با کلاسه

قسمت بعدی به نظرم یه چند مورد داشت اینکه اولش استاده داره سوال میپرسه و اینا فکر کنم بخش اضافیه بعدش که پسره برگه نو اندیشان رو از رو زمین بر میداره و میخواد در بره به نظر تبلیغ یه کار غلطیه ما داریم یه کار علمی فرهنگی میکنیم بعد قسمتیم که دور هم جمع میشن سایت رو به طرف نشون میدن طولانی میکنه داستان رو یکم باید رو ریزه کاری هاش فکر کنیم کلیت داستان رو همون دانشکگاه و استاد و دانشجو شده ایده دیگه ای که بشه داد رو هم باید بررسی کنیم

ولی در کل داستان جالبیه:w16::w16::w16::a030::icon_gol::icon_gol:

  • Like 7
لینک به دیدگاه
ممنون واقعا از وقتی که برای این ایده ات گذاشتی خب بخش بندی میکنم به یه نتیجه ای برسیم

قسمت برگه که از لای اون جزوه آمادس :w02:خیلی بیشتر از یه برگه است خیلی شیک و با کلاسه

قسمت بعدی به نظرم یه چند مورد داشت اینکه اولش استاده داره سوال میپرسه و اینا فکر کنم بخش اضافیه بعدش که پسره برگه نو اندیشان رو از رو زمین بر میداره و میخواد در بره به نظر تبلیغ یه کار غلطیه ما داریم یه کار علمی فرهنگی میکنیم بعد قسمتیم که دور هم جمع میشن سایت رو به طرف نشون میدن طولانی میکنه داستان رو یکم باید رو ریزه کاری هاش فکر کنیم کلیت داستان رو همون دانشکگاه و استاد و دانشجو شده ایده دیگه ای که بشه داد رو هم باید بررسی کنیم

ولی در کل داستان جالبیه:w16::w16::w16::a030::icon_gol::icon_gol:

 

خوشحالم که خوشتون اومد...

 

اما اون پسره ..نه دیگه ..خجالت زده شده از کارش ..یه مین شیطون رفته تو جلدش که بعد خجالت زده شده ...:icon_razz: پس ترغیب نمیشن ملت :ws28:

طولانی هم فکر نکنم بشه ها...مثل فلش بک ..سریع یه معرفی کوتاه و اینکه یه جورایی بتونه در مخاطب حس انگیزشی ایجاد کنه...

 

:a030:

  • Like 6
لینک به دیدگاه
خوشحالم که خوشتون اومد...

 

اما اون پسره ..نه دیگه ..خجالت زده شده از کارش ..یه مین شیطون رفته تو جلدش که بعد خجالت زده شده ...:icon_razz: پس ترغیب نمیشن ملت :ws28:

طولانی هم فکر نکنم بشه ها...مثل فلش بک ..سریع یه معرفی کوتاه و اینکه یه جورایی بتونه در مخاطب حس انگیزشی ایجاد کنه...

 

:a030:

 

 

تو جلد قشر دانشجو نباید شیطون بره اصلا :w02:

کسانی که شیطون حتی از بغلشون رد شده باشه در جمع نواندیشانیا جایی نداره:ws3:

چرا حالا اون تیکه رو حذف نکنیم اون جمع دوستانه خودش بره پیشنهاد بده

:ws38:

  • Like 4
لینک به دیدگاه
و حالا پیشنهاد من...:ws3: داشتم مثلا درس میخوندم گفتم چند دقیقه چک کنم سایت رو با موبایل دیگه لپتاپم روشن نکنم که وقتم تلف نشه...اومدم این تاپیک رو دیدم ...بعد که بستم صفحه رو کتاب جلو رومه من دارم فکر میکنم :ws38: یه ایده اومد تو ذهنم رو کاغذ نوشتم بعد دیدم انگار باید ان شم بیام ایده م رو انتقال بدم بعد برم خیالت راحت شه:ws28:

 

 

 

 

 

این بود ایده من....من برم سراغ درس و مقشم ....(انصافا خیلی راحت شدم:ws47:)

 

آخ گفتی :w02:

البته من 3 ساعته که یه پست اومدم اینجا بدم و برم اما نمی شه که :4564:

______________________

 

اما در اصل می خواستم انتقادی بکنم که امیدوارم ناراحت نشی :icon_gol:

ولی از سه تا نکته ای که گفتی فقط اون سومی واضح بود

توی تیزر به نظرم بیننده عمیق و مفهمومی بهش نگاه نمی کنه

به نظرم اون چه نشون داده می شه برداشت میشه :ws52:

البته نظر من بودها .... شاید این طوری هم نباشه :ws37:

  • Like 5
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...