پاییزان 3604 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 شهریور، ۱۳۹۱ من هرگز آسمان را زیبا ندیده بودم از اینسان چشم تو آسمان را قابی گرفته است؟ یا آنکه آسمان آیینه دار چشم تو گشته است؟ ٱبی همیشه وسوسه ام کرده است حتا زان پیشتر که چشمی در من شعر سیاه گویایی باشد چشمی طلوع آبی دریا بود شاید همیشه هر سفر جست و جوی من انگیزه اش سراغ تو بوده است و آن آتشی که اینهمه سال می سوخت پشت مه یک شعله از چراغ تو بوده است چشمت به رنگ عشق! روزی که رنگ لبخند نارنجی ست، رنگ ملال خاکستری نیلوفری که چیده ام از چشمت چتری بزرگ شده باشد شاید تا عشق در سایه اش به ناز بیاساید حسین منزوی 7 لینک به دیدگاه
پاییزان 3604 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 شهریور، ۱۳۹۱ خانه ای با سقفی از حصیر دیوارهای شکسته رنگ سفید نه..... خانه من آبی ست.... من از بین حصیر سقف آسمان را آبی می بینم و قاب خالی عکست شکستگی دیوار مرا پر کرده است.... 5 لینک به دیدگاه
moein.s 18984 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۹۱ آبی ترین روزم به قرمز زد وقتی.....در اوج آرامشم...لبخند تلخ شدی... 5 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 فروردین، ۱۳۹۲ حرام شد دیدن آسمان! رنگش را عوض کردی در غروب... واجب شد دیدنش... انگار با آبی آرامش سر ناسازگاری داری.... هان؟! 3 لینک به دیدگاه
Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 فروردین، ۱۳۹۳ همیشه رنگ آبی به من آرامش میداد همیشه گاهی ساعت ها زل میزدم به آسمان گاه ساعت ها به آب این روزها اما فهمیده ام که سبز هم به اندازه آبی به من آرامش میدهد از همان روزی که چشمان تو را دیدم :) لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده