رفتن به مطلب

داستان جالب مربی مهد کودک


Mr.101

ارسال های توصیه شده

[h=1]

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

مربی مهد کودک

خانم جوانی که در کودکستان با بچه های 4 ساله کار می کرد می خواست چکمه های یه بچه ای رو پاش کنه ولی چکمه ها به پای بچه نمی رفت. بعد از کلی فشارو خم و راست شدن، بچه رو بغل می كنه و می ذاره روی میز، بعد روی زمین... و بالاخره با هزار جابجایی و فشار چکمه ها رو پای بچه می کنه و یه نفس راحت می کشه که...

هنوز آخیش گفتنش تموم نشده که بچه می گه این چکمه ها لنگه به لنگه است!

خانم ناچار با هزار زور و اینور و اونور شدن و در حالی که مواظب هست که بچه نیافته هرچه می تونه می کشه تا بالاخره بوت های تنگ رو یکی یکی از پای بچه درمیاره و باز با همان زحمت زیاد پوتین ها رو این بار دقیق و درست پای بچه می کنه که لنگه به لنگه نباشه.

در این لحظه بچه می گه این بوت ها مال من نیست!

خانم جوان با یه بازدم طولانی و سر تکان دادن که انگار یک مصیبتی گریبان گیرش شده، با خستگی تمام نگاهی به بچه می اندازه و می گه آخه چی بهت بگم؟ دوباره با زحمت بیشتر این بوت های بسیار تنگ رو در میاره.

وقتی کار تمام می شه از بچه می پرسه: خوب، حالا بوت های تو کدومه؟ بچه می گه: همین ها! این ها بوت های برادرمه ولی مامانم گفته اشکالی نداره می تونم پام کنم...

مربی که دیگه خون خونشو می خورد سعی می کنه خونسردی خودش رو حفظ کنه و دوباره این بوت هایی رو که به پای بچه نمی رفت به پای اون بکنه... بعد از اتمام کار یک آه طولانی می کشه و می پرسه: خوب، حالا دستکش هات کجا هستند؟ توی جیبت که نیستن...

بچه می گه: توی بوت هام بودن دیگه!

[/h]

  • Like 14
لینک به دیدگاه
وای از دست این بچه های خپل:w74:

 

 

معلومه بچه ها رو خیلی دوس داریا..:banel_smiley_4:

بیچاره این مربیا چه میکشن از دست این بچه ها، واقعا صبر زیادی میخواد:ws37:

  • Like 8
لینک به دیدگاه

از من به شما نصیحت با بچه ها مهربون نباشید!!! به هیچ عنوان!!!

بچه خواهرم و بچه برادرم دو تا پسر بچه شیطووووووون(3 و 4 ساله) ماماناشونو گذاشتن اومدن پیش من:sad0: هرکاریم میکنم نمیرن!!!! سرسام گرفتم!!! تا باهاشون تفنگ بازی میکنم خوبه همین که یه مین بشینم خونه رو رو سرشون میزارن!

موندم این همه انرژی از کجا آوردن؟؟ من کم آوردم!!!

قراره تا آخر هفته پیش من باشن!!! من غلط کردم خوب باشم:sad0:

چیکارشون کنم؟؟!:ws27:

  • Like 7
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...