- Nahal - 47858 ارسال شده در 4 آذر، 2012 به قبله ام که سرگردان ِ یک نگاه توست قسم ایمان می آورم به شیطانی که در چشم های تو می خندد حرام می کنم خواب بی تو را پناه می برم به آغوش بخشنده ات و از آیه ای که بر لبهای تو نشسته است هزار سوره تفسیر می کنم برای دوست داشتنت ! 6
- Nahal - 47858 مالک ارسال شده در 4 آذر، 2012 در تو پیامبریست که لب هایش شفابخشِ روزگارند و چشمهایش شقُ القمرِ آفرینش ؛ دینِ تو عشق است و من مؤمن به عشقِ تو و شعر های من کتابِ هدایتِ توست برای آنها که در کلامشان گاهی تازیانه می روید ! 6
- Nahal - 47858 مالک ارسال شده در 4 آذر، 2012 من گاو پیشانی سفید عاشقی هستم که قومِ غم داشته و نداشته ام را چپاول کرده است خانه ام را به آتش کشیده و تجاوز کرده است به زنی که در درون سینه ام می زیست؛ غم این حرامزاده ی بی پدر این زالوی پیر این درخت بی ثمر بی تو وحشیانه در انحطاط رگ های خسته ام ریشه دوانده است ! 5
- Nahal - 47858 مالک ارسال شده در 4 آذر، 2012 حالا که رفته ای مرد شده ام ! بسته بسته سیگار می کشم تا تو را دود کنم در خیال خسته ام ! 6
- Nahal - 47858 مالک ارسال شده در 4 آذر، 2012 گریه را اگر می شد کُشت می کشتم که تو آنقدر نخندی به چشمان خیس من ! و من نکوبم سرم را به دیوار سادگی مُدام که چرا عاشقت شدم ؟ چرا ؟! 5
- Nahal - 47858 مالک ارسال شده در 4 آذر، 2012 تو نیستی و پاییز از چشمهای مرد عاشقی شروع شده است که تمام درختان را گریسته است در سوگ رفتنت. برنگرد، که بر نمی گردی تو هیچوقت نمی خواهمم داشته باشمت،نترس فقط بیا در خزان خواسته هام کمی قدم بزن تا ببینمت دلم برای راه رفتنت تنگ شده است 5
- Nahal - 47858 مالک ارسال شده در 4 آذر، 2012 خراب شود شهر خفتهی بخت من که بر سنگفرش آن تو با دیگری نفس کشیدهای و آب از آب تکان نخورده است مگر ذوق شاعرانه ای بیچاره چشمهای من که دود سیگار شدی برف یک روز گرم سنگ گیج کهکشانی دور بر سر شاعری که سالهای سال تو را به شعر نوشته است از زمستان پریده ای از آغوش من شکوفه کردهای دست در دست دیگری و من هنوز پاییزم عشق من چه ساده قسمت دیگران شدی 4
- Nahal - 47858 مالک ارسال شده در 4 آذر، 2012 بی تو با خدا شده ام روزه می گیرم نماز می خوانم دخیل می بندم به هر امامزاده ی پرت و دور شاید که بیایی ... بی تو پاییز طاعونِ سرخِ بی مهریست که در ریشه ی درختان دویده است؛ فصل زردی که آبانش آسمان ندارد و آذرش همیشه یلداست بی تو پاییز را به آتش کشیده است سیگاری که یادت را پشت دستم داغ می گذارد هر روز بی تو در ردیف شعرهای من سه نقطه ای منتظر جای خالی تو را به قافیه نشسته اند بی تو در شعرهای پاییزیِ من چشمهایت پر از شکوفه اند 4
- Nahal - 47858 مالک ارسال شده در 4 آذر، 2012 حالا که می روی مست کن دل مرا کمی فقط بخند بعد برو هربار که تصمیم به پرهیز گرفته ام دستی مرا به لبهایِ شیرینِ تو زنجیر کرده است؛ من می ترسم از سرطانی که در بوسیدن توست . من به هیچ سیگاری نه نگفته ام بعد از تو ؛ آتش می زنم دودمان تنهایی را و آه می کشم ! باید پاره کرد سوزاند به آتش کشید برگه هایِ لجن گرفته یِ تقویمی که یادش رفته است تاریخِ برگشتِ تو را ثبت کند! نیستی و من بی بوسه ی تو عزرائیل را به خواب می بینم هرشب ! 5
- Nahal - 47858 مالک ارسال شده در 4 آذر، 2012 دلم هوای تورا می کند هر صبح وقتی بجای دستهای نوازشگرت بر روی گونه هام وقتی بجای صدای مهربان تو در لاله ی گوشهام که نرمِ نرم می خوانند : - بیدار شو نازنینم بیدارشو ببین ساعت از وقت گذشته است - وقتی که با صدای دلخراش گوشی از خواب می پرم بدون تو دلم هوای تورا می کند هرصبح ! 3
- Nahal - 47858 مالک ارسال شده در 4 آذر، 2012 بی تو روزهایم را قرقره می کنم شبهایم را پاشویه بی تو خانه ای متروکم با سقفی ویران دیواری لرزان و دلی مجروح از سنگهای کودکانه ای که بعد از رفتنت مرا درهم شکستند . بی تو روزگارم را سیاهی ول نمی کند موی سرم را سپیدی بی تو ماشین کهنه ی بی صاحبی هستم با چهار چرخ پنچر بی موتور بی فرمان بی آینه ... و صندلیهایی که کودکان با تیغ دریده اند بی تو شعرهای کوتاه من هجای بلندی هستند از دردهای بزرگم 5
- Nahal - 47858 مالک ارسال شده در 4 آذر، 2012 نگاه خانه خرابت را از چشمهایم دریغ نکن ویران میشود تمام زندگیم سهم من از تو دلتنگیِ بی پایانیست که روزها دیوانه ام میکند شب ها شاعر مرا کجا رها کرده ای که پیدا نمیشوم بی تو؟! جهنم جهاني ست که از خیال تو خالی باشد به تو نمیرسم هم راهم را از تو کج نمیکند 2
- Nahal - 47858 مالک ارسال شده در 5 آذر، 2012 باید پاره کرد ، سوزاند ، به آتش کشید برگه هایِ لجن گرفته تقویمی که یادش رفته است تاریخِ برگشتِ تو را ثبت کند !!! 4
- Nahal - 47858 مالک ارسال شده در 5 آذر، 2012 حالا که رفته ای می خواهم بد شوم مثلاً اسید بپاشم به صورتت که تاوان رفتنت شود؛ تا نگاهت نکنند این جماعت هرزه ی چشم چران... 2
- Nahal - 47858 مالک ارسال شده در 9 آذر، 2012 من به هیچ سیگاری نه نگفتهام بعد از تو ؛ آتش میزنم دودمان تنهایی را و آه میکشم ! 3
- Nahal - 47858 مالک ارسال شده در 1 دی، 2012 در میدان نبرد نه لاله بودم که دور از تو پرپرم کنند نه کبوتری که خونین و شکسته بال از راه خانه ات باز ماند عاشقت بودم و هیچ گلوله ای در من کارساز نبود هشت سال تمام با جنگ جنگیدم و زنده ماندم تا در آغوش تو شهید شوم ! 2
- Nahal - 47858 مالک ارسال شده در 4 بهمن، 2012 می توانم بمب کوچکی باشم پنهان در پیراهن مبارزی انتحاری که معشوقه اش را در بمباران هواپیماهای دشمن از دست داده است ؛ می توانم تیر خلاصی باشم بر جمجمه ی سربازی مجروح که با گریه عکس نامزدش را نشانم می دهد می توانم گوانتانامو باشم ابوغریب باشم حتی کهریزک ؛ می توانم همه ی لیبی باشم تشنه به خون سرهنگ ؛ می توانم یک جانی بالفطره باشم با چاقویی که سر می بُرَد فقط گلوله ای باشم که می کُشد ؛ می توانم جنگ جهانی دیگری باشم بی تو ! 1
- Nahal - 47858 مالک ارسال شده در 10 تیر، 2013 1 پیش از تو سنگ بودم ؛ دست هایت کبوترم کرد جلد نگاهت ! 2 پیش از تو درخت بودم نگاهت تبر به جان من انداخت . 3 پیش از تو ابر بودم چشمهایت قطره قطره آبم کرد ! 2
- Nahal - 47858 مالک ارسال شده در 10 تیر، 2013 در چشم هایت کبوتری سفید پر میزند هرگاه که میخندی ؛ باروت در گلوله نم میکشد تفنگ زمین میگذارد خشابش را بمب افکن گل میکارد پشت بام خانه ها جنگ به مرخصی میرود و انقلاب شکوفه میدهد در چشمهای مردمان رنجدیدهای که تو را با بهار جابجا گرفتهاند ای که صلح در چشمهایت کبوترانه پرواز میکند هرگاه که می خندی ! 1
- Nahal - 47858 مالک ارسال شده در 10 تیر، 2013 برای سردار فاتحی که فتح الفتوحاتش فتنه ی چشمهای توست ، زنانگی ات شهوت بی پایانیست در ابتدای هر بستر و آغوش ات اسب وحشی عصیانگری که هیچ شلاقی اهلی اش نمیکند ؛ بکارت خونین یک شورشی قسم به بوسه های کاشته ام بر پیشانی ات؛ در آغوشِ تو با لشکری از صد و بیست و چهار هزار پیامبر هرشب از بهشت ، جهنمی میسازم برای آفریدگار و در سیاه چاله ای بی انتها زندانی اش میکنم تا تو تنها تو خداوندگار نطفه های سرگردانم باشی ! 2
ارسال های توصیه شده