yasi * m 5032 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۱ عذرخواهي كارگردان «شام ايراني» از بازيگران زن مجموعه و واكنش به حواشي قسمت اخیر شرمندهام از برخی چشمان ناپاک حق مالی و معنوی هنرمندان بیش از این است کارگردان «شام ایرانی» ضمن ابراز تاسف از موضعگیری برخی از رسانهها نسبت به این مجموعه که منجر به کنارهگیری لادن طباطبایی از دنیای بازیگری شد، گفت: شرمندهام که در میان مردم عزیز سرزمینم چشمان ناپاکی هم وارد حریم خانوادگی بازیگران شد. بیژن بیرنگ برنامهساز و کارگردان مجموعه «شام ایرانی» ویژه شبکه نمایش خانگی ضمن اظهار تاسف از انتقادات غیرمنصفانه از کیفیت میزبانی لادن طباطبایی در این مجموعه که موجب خداحافظی این بازیگر از عرصه بازیگری شد، گفت: متاسفانه جوسازیهای رسانهای همیشه در کمین فعالیتهای هنری بودهاست. وی افزود: زمانی که سریال خانه سبز و یا همسران را هم کار میکردم روزنامهها و مجلات هفتگی آن زمان همین مطالب دور از نقد حرفهای را مینوشتند و جوسازیهای عجیب و غریبی میکردند بهعنوان مثال به خوبی به یاد دارم زمانی که مجموعه خاطرهانگیز «محله برو و بیا» روی آنتن تلویزیون رفت، مقالهای نوشته شد با عنوان «جای پای آرام غرب» که صرفاً جوسازی علیه آن مجموعه تلویزیونی ویژه کودکان بود و متاسفانه موفق هم شدند. این برنامهساز با اشاره به تاثیر منفی جوسازیهای رسانهای افزود: متاسفانه در برخی موارد دیده شده که این حاشیهسازیها که البته برخی از آنها از سطح رسانه هم فراتر میرود، باعث میشوند یک فعالیت هنری از نیمه رها شود. بیرنگ در ادامه افزود: تنها هدف من از ساخت مجموعه «شام ایرانی» تصویر کردن یک دورهم نشینی ساده به بهانه یک شام ایرانی بود. هم من و هم بازیگرانی که صادقانه و خالصانه حریم زندگی خود را به نمایش گذاشتهاند دوست داشتند لحظاتی مردم را مهمان خانههای خود کنند. حال در این میان نمیدانم برخی افراد از حاشیهسازیهای این چنینی چه سودی میبرند؛ مگر با مردم بودنهایی از این جنس، جای کسی را تنگ میکند. وی در ادامه افزود: تیم تهیه و تولید این مجموعه تمام تلاش خود را کرد تا حد امکان و با توجه به شرایط موجود، یک فعالیت هنری و فرهنگی خوب را ارائه دهد ولی متاسفانه این نوع سنگاندازیها هنرمند را ناامید میکند. من سالهای بسیاری در دهه ۸۰ کار نکردم و هیچ فردی نپرسید که بیرنگ کجاست؟ اما باید متذکر شوم حسادتها و حب و بغضها باعث شده که بیرنگ کار نکند. این برنامهساز در ادامه افزود: حال اینکه ادامه این حسادت و حب و بغضها به جایی رسید که هنرمندی مثل خانم طباطبایی نسبت به این نارواییها واکنش نشان داد و اعلام کرد که از عرصه بازیگری خداحافظی میکند. وی افزود: این در حالی است که حق مالی و معنوی هنرمندان بیش از این است و متاسفانه هنرمندان در این سرزمین از آنچه لایق آن هستند همواره بیبهره بودهاند، بنابراین یک ژورنالیست باید وجدان و انصاف داشته باشد. گلایه من از روزنامهها و نشریات این است که چرا بدون تحقیق و آگاهی دست به قلم میبرند و تا این اندازه بیمسئولیت مینویسند. بیژن بیرنگ در پایان افزود: من بهعنوان کارگردان این مجموعه از همه هنرمندان جوان که در این مجموعه با ما همکاری کردند عذرخواهی میکنم و مراتب سپاس خود را از آنها به جا میآورم. چراکه انسانهای شجاعی هستند که اجازه دادند وارد حریم خصوصی زندگی آنها شویم و البته شرمندهام که در میان مردم عزیز سرزمینم چشمان ناپاکی هم وارد حریم خانوادگی آنها شده است. لازم به ذکر است قسمت چهارم از مجموعه «شام ایرانی» ویژه بانوان که مهمان سحر زکریا هستند به زودی توسط سینما ۲۴ روانه بازار خواهد شد. 11 لینک به دیدگاه
سیندخت 18786 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۱ برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام هرچند از همان زمان عرضه نخستین قسمت از سریال «شام ایرانی» کپی برداری از مجموعه ای مشابه محصول «من و تو» جلب توجه می کرد اما در قسمتهای بعدی نه تنها این اصرار بر تقلید کاهش نیافت بلکه کار را به جایی رساند که حالا هفتمین قسمت از این مجموعه را بایستی به یک کُپی کاملا مبتذل شبیه دانست. یک نگاه کلی به این قسمت که بخش سوم از سری دوم «شام ایرانی» است ما را بیش از پیش به این حقیقت رهنمون می سازد که جناب بیژن بیرنگ در دهه ششم زندگی خویش خلاقیت را کاملا کنار گذاشته و به جایش تا توانسته به گرته برداری از «طغرل» پرداخته! طغرل کیست؟ همان گوینده برنامه «بفرمایید شام» در کانال ماهواره ای «من و تو». همین است که می بینیم بازیگران زنی که برای رقابت در «شام ایرانی» انتخاب شده اند تا می توانند سعی می کنند با شوخی های سبکی که مابین آنها و گوینده برنامه بیژن بیرنگ ردوبدل می شود فقط و فقط وقت برنامه را تلف کنند وگرنه کیست که نداند آشپزی کردن بهانه است و جناب بیرنگ قصد داشته با ساخت «شام ایرانی» فقط و فقط تجمل و ثروتی که در زندگی بازیگرانی درجه سوم مانند لادن طباطبایی و سحر زکریا وجود دارد را به مخاطبان عرضه کند تا به این طریق آدمهایی مانند ما که خانه مان نه اثاثیه شیک دارد و نه تراس باصفا و باربکیو/ barbecue-لطفا باربکیو را با تلفظ خانم طباطبایی که انگار سالها ساکن ینگه دنیا بودند و تلفظشان ما را کشته «باربی کیو» تلفظ کنید- دلشان بسوزد و آه حسرت بخورند که چرا هنرپیشه نشده اند! دقیقا به همین دلیل است که بازیگری که تا به حال آشپزی نکرده و حتی خودش هم مستقیما به این موضوع اشاره می کند که کلفتی دارد به نام «ویدا» که او کارهایش را انجام می دهد به عنوان یکی از رقابت کنندگان در برنامه آشپزی(!!!) انتخاب می شود. باز اگر طرفمان هنرپیشگان درجه یک بودند، حرفی نبود اما وقتی کسی که همه افتخارش بازی در نقش مکمل فیلمی است مثل «ازدواج به سبک ایرانی» به مانند یک سوپراستار پولساز سخن می گوید، نمیشود دم فروبست و چیزی نگفت. باز اگر در خلال همین شوی تجملی که بیرنگ و رفقایش عرضه کرده اند یک سری تعلیقهای واقع گرایانه وجود داشت درصد توهین به شعور مخاطب پایین می آمد اما نه تنها در انتخاب پرسشهایی که مجری برنامه از مهمانان می پرسد کمترین تفکری صورت نگرفته بلکه کاملا مشخص است که این خانم های بازیگر در اقدامی کاملا هماهنگ با مجری، سعی کرده اند هر چه خاطره ریز و درشت درباره خانه داری و آشپزی ندارند(!) را براساس سناریویی از پیش تعیین شده، حفظ کرده و در برابر دوربین، طوطی وار بیان کنند. 9 لینک به دیدگاه
سیندخت 18786 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۱ با سلام خدمت سردبير محترم تنها روزنامه تخصصی سينمای ايران، «بانیفيلم» سردبير محترم بخش تلويزيون و خوانندگان عزيزی که توقع خواندن مسائل تخصصی را دارند، عادت کردهايم که به مطالبی که در اين روزنامه چاپ میشود اطمينان کنيم. اينجانب بهشخصه، هميشه با فراغبال و اعتماد به کادر تخصصی اين روزنامه، در هر بخشی که درخواست شد، همکاری کردهام. برای من بسيار عجيب و شوکهکننده بود که در بخش نگاه ديگران با نقدی در مورد (بفرمایید شام ایرانی) مواجه شدم که جمله به جمله از روی يک سايت خبری برداشته شده بود، اين نقد توسط شخصی که مطلقاً بیاطلاع از کوچکترين و بديهیترين مسائل جاری در تلويزيون و سينماست، نوشته شده است. البته دوستان گرامی در «بانیفيلم» لطف کردهاند و فحاشیها و توهينهای اين شخص نسبت به من را حذف کردهاند. اجازه میخواهم که برای اولين و آخرين بار در طی دوران حرفهايام به مطلبی که بخشی از آن در مورد شخص من نوشته و چاپ شده است اعتراض کنم و در مورد اين قضاوت نادرست و مغرضانه درددل کنم. دفاع و يا توضيح در باب ساختار برنامه، وظيفه من نيست. کارگردان و تهيهکننده بايد پاسخگو باشند. ولی چيزی که میدانم اين است که اگر اين شخص منتقد فقط کمی تحقيق میکرد، متوجه میشد که اين برنامه در انحصار هيچ شخص و شبکه و گروهی نيست و اولين بار در دهه 1970 در اروپا تولید و پخش آن شروع شد و پس از آن تا به امروز اکثر کشورها به سبک و سياق خود آن را ساختهاند و در اغلب آنها هم يک نفر روی تصوير حرف میزند. اسم اين برنامه هم معمولاً ترجمه همين جمله استCome and dine with me و در آخر اين جمله اسم کشور میآيد. اين است که حرص و جوش و جوسازی در مورد تقليد از چه و چه، به نظر بیمورد میرسد. در عين حال عاملی که باعث شد من در منزلم را برای اولين بار روی ديگران باز کنم، همين بود. اين فکر را که ما هم «بفرماييد شام» خودمان را داشته باشيم پسنديدم. سالهای دراز فکر جدا کردن زندگی خصوصیام از حرفه را کنار گذاشتم و دل به دريا زدم. فکر کردم چه اشکالی دارد؟ بهتر است که بينندگان ببينند که ما هم زندگی عادی خودمان را داريم. خانواده، بچه، دغدغه والدين و.... ببينند که ما هم با هم شوخی میکنيم و برخلاف توقع منتقد سختگير کذايی (که انتظار بحثهای وزين و سنگين را داشت) نه فيلسوف هستيم و نه اديب و نه سخنران.... میخواستم جوابی باشد برای خيلی از عزيزان که در صف نانوايی میپرسند: ا، شما هم تو صف نونوايی وامیستین؟ و با لبخند جواب میدهی: بله، آخه بچهها سنگک دوست دارن!! بله، ما هم گاهی خالهزنک میشويم... بله، غمگين میشويم، شاد میشويم، گريه ميکنيم، زار میزنيم، قهقهه میزنيم. بله ما هم برای همسران و فرزندانمان آشپزی میکنيم، لباس میشوريم، مريض میشويم، بيمارستان میرويم و... يادم هست يکبار زمانی که دخترم را باردار بودم، خانمی باتعجب از من پرسيد: ا... شما بارداريد؟ حميد فرخنژاد وقتی شنيد با طنز خاص خودش گفت: آخه بعضیها فکر میکنن بازيگرها مثل آميب از وسط نصف میشن!!!! يک چيز ديگر که همه اين سالها برای من آزاردهنده بود، اين است که: حتی اطرافيان ما اغلب بروز احساساتمان را نوعی نقش بازی کردن میدانند!! با ديالوگ: بازيگره ديگه، داره بازی میکنه... و اين جمله بشدت گروتسک است، متناقض است، ايهام دارد، طنزيست تلخ، من را ياد کافکا میاندازد. هيچوقت نفهميدم تعريف است يا توهين (البته فقط همين يک مورد را. درمورد حرفهای منتقد کذايی مطمئنم توهين است!)... بله، خلاصه، ما 4 زن بازيگر، با جسارت تمام پيشقدم شديم. هر چهار نفر فکر کرديم که چيزی برای پنهان کردن نداريم... صاف و صادق و شاد جلوی دوربين رفتيم. چه میدانستيم صداقتمان دروغ، صافیمان، ادا و شاديمان، کودکانه تعبير میشود!! بسيار جالب بود که اين شخص، منزل مرا مجلل و مرا ثروتمند معرفی کرده است. دوستانی که مرا میشناسند، میدانند که من بعد از سالها دوندگی آپارتمانی 80 متری را با مصالح پيش ساخته، بر بام منزل پدريام ساختهام و تراسی که آنقدر چشم ايشان را گرفته است، در واقع پشت بام منزل پدرم است!! این که پشت بام تبديل به تراس شده است، فکر اينجانب بود، چرا که میخواستم دخترم بهراحتی در آن بازی کند. گلدانهای بزرگ پلاستيکی را لب ديوار چيدم که بچه از لبه آن پايين نيفتد. شمشادها را با عرض معذرت خريدم، باقی گلها را يا از حياط دوستان قلمه زدم يا کادو گرفتم و بعد از يکسال حاصل آن شد چيزی که اين دوست محترم ما را عصبی کرده است!! تازه، يکی از گلدانها را هم سبزی خوردن میکارم. نديدند که حرص بخورند! کليه اثاثی که در منزل ديده میشود، همگی دست دوم هستند و تنها بازسازی و مرمت شدهاند، باعث افتخار است که هنر و سليقه اينجانب و توانايیام در استفاده مناسب از وسايلی که با صرف ساعتها وقت از سمساريهای مناطق جنوب تهران خريدهام و بازسازی کردهام و کنار هم قرار دادهام به نظر ايشان نشانه ثروت و تجمل میآيد. يک باربيکيو ساده به چشمشان آمده و آنقدر بیادب هستند که به خانم همراه من توهين ميکنند و او را کلفت خطاب میکنند. خانمی که زمانهايی که من سر کار هستم، برای خانوادهام غذا میپزند. منتقد کذايی نگران نباشند، چون بندرت سر کار میروم، شايد در سال جمعاً ايشان 60 روز برايمان غذا بپزند!! باقی وقتها خودم غذا میپزم و آشپز خوبی هم هستم. ايشان تا اندازهای مشکل دارند که تلفظ باربيکيوی مرا مسخره میکنند و لابد سکته میکنند اگر بفهمند من چهار زبان ديگر غير از فارسی بلدم!! خب چاره چيست؟ هميشه به ياد گرفتن زبان علاقه داشتم و وقتم را با غيبت کردن از ديگران و تهمت زدن تلف نمیکردم!!! بابت استعدادم در آموختن زبان و لهجههای مختلف، اين منتقد بسيار باسواد و مؤدب، بايد مرا ببخشند. اين شخص که اين مطالب را بهعنوان نقد نوشته است چه چيزی از زندگی من میداند که با لحنی توهينآميز مرا متهم میکند؟ چطور میفرمايد که ما چهار نفر نه آشپزی بلديم نه خانهداری میدانيم؟ مگر خانهمان آمده؟ یا دستپخت ما را خورده؟ به نظر ميآيد که ايشان فقط فيلمهای هيچکاک و برگمان و... میبينند که در يک برنامه مفرح مسابقهاي دنبال تعليق میگردند. البته که باز هم دست مسئول اين صفحه در بانیفيلم درد نکند که حداقل فحاشیهای اين شخص را حذف کردهاند. درعين حال تعجب میکنم از مسئول اين صفحه... آيا اصولاً هر چيزي را چاپ میکند و با تيتر نگاه ديگران، مسئوليت را از سر خود باز میکند؟ ابراز ناراحتی من برای خودم نيست. دختر 18 ساله نيستم که منتظر تعريف و تمجيد ديگران باشم، همه میدانند که 20 سال است کار حرفهای میکنم. هرگز نه شکايت کردم، نه وارد حاشيهها شدم و نه رنجيدم. برای من در زندگی از هر چيزی مهمتر احترام و اعتماد است. دارم میبينم که لحن نقد سينمای ما روز به روز مبتذلتر میشود. هر مطلب خالهزنکی و توهينآميزی چاپ میشود چرا که به نظر جسورانه ميآيد. دوستان: بين جسارت و بیادبی، تنها يک خط باريک است. و هر انسان بیادبی، جسور محسوب نمیشود. تا آنجايی که شنيدهايم و ديدهايم و خواندهايم، خبرنگار، يعنی کسی که خبرها را گردآوری میکند و به همراه ملزومات آن (عکس، فيلم و...) تحويل میدهد تا چاپ شود. روزنامهنگار: عقايد شخصی و تحليل خود را برپايه دانشی که بايد بسيار عميقتر از موضوع مورد بحث باشد، مینگارد. آن هم چاپ میشود. و اما منتقد، آن هم از نوع سينمايیاش.... چه عرض کنم؟... مختصر اينکه شلوغ کردن و توهين کردن را به عنوان نقد به رسانهها خوراندن هم، خودش هنر میخواهد! قبل از بازی در سريال «راز پنهان» تصميم خودم را جهت خداحافظی با دنيای بازيگری گرفته بودم و راز پنهان آخرين بازيگری من در مقابل دوربين بود. بازيگری هميشه عشق من بوده و هست... کنکاشی بود برای به تعالی رسيدن... سعی بر انسان بهتري بودن. از اساتيدم، از کارگردانها و بازيگران همکارم و از تک به تک عوامل هر صحنهای، بسيار آموختم. اميدوارم که بتوانم آموختههايم را در جهتی ديگر، به سود ديگران بهکار ببندم. در اين مدت طولانی، دلخوشی من، توجه و حمايت هموطنانم بود و تمام سعیام را کردم که در لحظات حضور بر پرده سينما يا صفحه تلويزيون، وقت گرانقدرشان را ارج بنهم. زمانی که بازيگری را شروع کردم، تصميم داشتم مثل نازنينم، خانم جميله شيخی باشم. زمانی که ايشان فوت کردند، روحشان شاد، گفتم من هم مثل او تا آخرين روزهای زندگی بر صحنه میمانم. اما، زمان انسانی دايرهوار نمیگذرد. وقتی حرفی برای گفتن نداری، بايد بروی ... شاد و پيروز باشيد. 10 لینک به دیدگاه
سیندخت 18786 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۱ من این برنامه رو دیدم. برنامه بهاره رهنما و شقایق دهقان رو هم همین طور. منتقده کاملا چرت گفته. اگر احترام این بازیگرا رو نگه نداشته (حالا به هر دلیلی که خودش داشته مثل کم تجربه یا جوون بودن) حداقل احترام بیژن بیرنگ رو نگه میداشت:icon_razz: خونه هاشونم بیشتر از اینکه تجملش به چشم بیاد سلیقه ش به چشم میومد. حالا لادن طبابیی جتما دلایل خاص خودشو داشته برای کناره گیری. که به خودش مربوطه. اما این برنامه در کل به نظرم بد نبود. تقریبا این جا بازیگرایی که بودن، خودشون بودن بدون نقش بازی کردن! 6 لینک به دیدگاه
arian ariaey 1755 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۱ من متن نقدی که گذاشتینو حوندم,اما چیزی مبنی بر دخالت در زندگی خصوصی و نگاه ناپاک اونطوری که آقای بیرنگ گفتن به چشم نخورد. هر چند که نقدی همراه با بی انصافی و کوچک انگاری بود! که اصلا اون نویسنده صلاحیت تعیین سطح بازیگری یک بازیگر حرفه ای رو نداره! 2 لینک به دیدگاه
mim-shimi 25686 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۹۱ منم دهقان و رهنما و مردا رو کامل دیدم به نظرم خوب بود 1 لینک به دیدگاه
Gizmo 5887 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۹۱ این جالبه که تو ذهن ایرانیا جا افتاده ایده ی بفرمایید شام مال شبکه درب و داغون من و تو ئه! خوبه یه مطالعه کنن قبل مثلن انتقاد... 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده