spow 44198 مالک ارسال شده در 30 اسفند، 2012 مارگریت را دیدم که از یک درخت سیب در کنار کلبه اش بالا میرفت.گریه میکرد و یک روسری دور گردنش گره زده بود.طرف دیگر روسری را که رها بود گرفت و به یکی از شاخه ها که پر از سیب های کال بود٬بست.شاخه را رها کرد و بعد در هوا معلق شد. دیگر به مجسمه ی آیینه ها نگاه نکردم.به قدر کافی برای آن روز دیده بودم.روی نیمکت کنار رودخانه نشستم و به برکه ی عمیقی که در آنجا بود خیره شدم.مارگریت مرده بود. قند هندوانه - ریچارد براتیگان 4
spow 44198 مالک ارسال شده در 6 فروردین، 2013 ژاپن منهای قورباغه ها کاملا اتفاقی دیکشنری انگلیسی ژاپنی ام را نگاه میکنم کلمه قورباغه را پیدا نمیکنم. نیست. این یعنی ژاپن قورباغه ندارد؟! برای گای دِلاوالدین-توکیو 4 ژوئن 1976 3
spow 44198 مالک ارسال شده در 6 فروردین، 2013 زیر چتر مثل فرشته ای خودش را زیر چتر گرفته مثل فرشته ای بدفرم. دوباره عاشق میشود تقدیرش قلبی شکسته است که برایش همیشه همین بوده خوشحالم که عاشق من نمیشود! ریچارد براتیگان - لطفا این کتاب را بکارید - مجموعه شعر 3
spow 44198 مالک ارسال شده در 10 فروردین، 2013 ملک واقعی احساساتم مثل روزنامه هایی هستند که خودشان را میخوانند. روزهاراسپری میکنم در دام اگهی هایی با تیتر : نیازمندی ها. حس میکنم تبلیغی هستم برای فروش خانه ای جن زده سی وهفت هزار دلار من مال شما هستم! با ارواح وتمام امکانات توکیو 2 ژوئن 1976 - ریچارد براتیگان - لطفا این کتاب را بکارید - صفحه 108 3
- Nahal - 47858 ارسال شده در 7 خرداد، 2013 من در قرن بیستم زندگی میکنم و تو اینجا کنار من خوابیدهای ناراحت بودی وقتیکه خوابت برد من هیچ کاری نمیتونستم برات بکنم ناامید شدم . صورتت اونقدر قشنگه که نمیتونم از شرح دادنش دست بردارم و هیچ کاری از دستم بر نمیآد که خوشحالت کنم وقتی که خوابیدی . ريچارد براتيگان برگردان: گلاره جمشيدي 3
- Nahal - 47858 ارسال شده در 7 خرداد، 2013 این که دیگران فکرت را می پسندند به این معنی نیست که بدنت را هم صاحب شوند. 3
- Nahal - 47858 ارسال شده در 7 خرداد، 2013 جایی در جهان زنی زیر درخت سبزی زیبا نشسته نخود سبز پوست می کند و فقط به چیزهای زیبا فکر می کند به آبشارها یا رنگین کمان ها یا نخودهای سبز... 3
sam arch 55879 ارسال شده در 7 دی، 2013 برای والری همه ی دختران باید شعری داشته باشند، که برای آنان نوشته شده باشد حتـا اگر لازم باشد برای این کار آسمان به زمین بیاید. ترجمه یگانه وصالی 1
sam arch 55879 ارسال شده در 7 دی، 2013 کوههای آلپ یک واژه در انتظار بهمنی می شود از واژگانی بیشتر، آنگاه که در انتظار زنی هستی. 1
sam arch 55879 ارسال شده در 2 تیر، 2014 ريچارد براتيگان برگردان: حسين نوش آذر (از مجموعة توکيو مونتانا اکسپرس) در هفت سال گذشته هر بار و هميشه که به او زنگ مي زنم، در منزل است. در هفت سال گذشته شايد هفتاد بار به او زنگ زده ام و در اين مدت، او هميشه گوشي تلفن را برداشته است. تماس هاي تلفني من با او بي قاعده و به يک معنا از روي تصادف اتفاق ميافتد. روراست: هر موقع که عشقم بکشد، به او زنگ مي زنم. انگشتم را که هفت بار روي دگمة اعداد دستگاه تلفن فشار دهم، از آن سوي خط ناگهان صداي رفيقم را مي شنوم: الو! گفت و گوهاي تلفنيمان زياد مهم نيست. آنچه که اهميت دارد اين واقعيت است که او هميشه گوشي را برمي دارد. گاهي صبح ها و گاهي شب ها به او زنگ ميزنم. مي گويد که مي رود سر کار. اما مي پرسم مگر چه مدرکي در تأييد اين ادعا در دست هست؟ مي گويد متأهل است و با اين حال من هرگز زن او را به چشم نديده ام و زن او هرگز در هفت سال گذشته گوشي تلفن را برنداشته است. امروز بعد از ظهر طرفهاي ساعت يک و ربع به او زنگ زدم. نگفته پيداست که خودش گوشي را برداشت. تلفن فقط يک بار زنگ زده بود. به تدريج به اين نتيجه مي رسم که او از سال 1972 خانهنشين است و تنها کار او اين است که در خانهاش منتظر اين باشد که من روزي بهش زنگ بزنم. [h=1]يادداشتي بر داستان «استوديو شمارة 54» از ريچارد براتيگان[/h]
ارسال های توصیه شده