moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 شهریور، ۱۳۹۱ خاندان برمک بلخی در گزارشهای نهضت ابومسلم از خالد برمک بعنوان یکی از چند شخصیتِ طراز اول انقلاب نام برده شده است. او در انقلاب ابومسلم در فتح کوفه شرکت داشت و بعد از پیروزی انقلاب درهاشمیه (نخستین پایتخت دولت عباسی) مستقر گردید و رئیس خزانهداری و مشاور خلیفه شد. خانههای خالد برمک و خانهی خلیفه سفاح درکنار هم قرار داشتند؛ و روابط همسر خالد برمک با همسر خلیفه بسیار نزدیک و دوستانه بود. آنها بهحدی با هم خوب بودند که زن خلیفه بهدختر خالد شیر میداد، و زن خالد نیز بهدختر خلیفه شیر میداد، تا دخترانِ خالد و سفاح خواهران یکدیگر شوند. خالد برمک دوتا برادر کهتر هم داشت که نامهای عربیشان حسن و سلیمان بود، و از کارمندان بلندپایهی دربار عباسی شدند. خالد برمک در خلافت سفاح و منصور خزانهدار دولت عباسی و مشاور اول خلیفه بود؛ و درسال ۱۴۵ که خلیفه منصور تصمیم گرفت شهر جدیدی را برای پایتخت دولت خویش بساید خالد برمک را مأمور ساختن شهر کرد. برای این منظور روستای بغداد در همسایگی تیسفون ساسانی خریده شد. خالد نقشهی شهر را براساس نقشهی تیسفون ساسانی تهیه کرد و متولی ساختن شهر شد. فرزندان خالد برمک سرپرستان فرزندان منصور بودند و آنها را برطبق فرهنگ سنتی ایرانیان پرورش میدادند. وقتی مهدی پسر منصور به خلافت رسید سرپرستی پسر و ولیعهدشهارون را به یحیا پسر خالد- فرماندار ری- سپرد تا در شهر ری پرورش یابد؛ وهارون به قدری برای یحیا احترام قائل بود که همواره اورا «پدر» خطاب میکرد، و بدون نظر و مشورت او هیچ کاری انجام نمیداد.هارون در ایران با تربیت ایرانی پرورده شد، زبان فارسی را مثل زبان مادریش حرف میزد و همهی اخلاق و رفتارش اورا یک ایرانی تمامعیار نشان میداد. فضل پسر یحیا برمکی جوانی همسنِهارون بود و درهمان هفتهئی بهدنیا آمده بود کههارون تولد یافته بود؛ و هردوشان درشهر ری درخانهی یحیا برمکی بهدنیا آمده بودند. مادرهارون بهفضل شیر داده بود، و مادر فضل بههارون شیر داده بود، و ازاین نظر فضل وهارون برادران یکدیگر بهشمار میرفتند. یحیا برمکی در خلافتهارون الرشید وزارت خلیفه و ریاست کل خزانهداری دولت را به دست گرفت. در نیتجهی اصلاحات بزرگی که او در دولت عباسی انجام داد، دولت عباسی در دورانهارون الرشید به اوج شکوه و شکوفائی و پیشرفت رسید. فرزندان برمک در بغداد در زمانهارون الرشید یک مرکز بزرگ علمی به نام خزانه الحکمه تأسیس کردند و صدها ریاضیدان و پزشک و اخترشناس و ادیب از اطراف و اکناف کشور بزرگ عباسی به این مرکز جلب کردند. این همان مرکزی است که چند سال بعد به بیت الحکمه تغییر نام داد، و چنان خدمات ارزندهئی به تمدن و فرهنگ جهانی کرد که اثرش تا امروز برجا مانده است (و جای سخن ازآن در این گفتار کوتاه نیست). یحیا برمکی برمک در شهر ری نیز یک کارخانهی بزرگ کاغذسازی و یک بیمارستان تأسیس کرد که تا آغاز قرن پنجم هجری دائر بود. فرزندان برمک چندین بزرگمرد ایرانی- عموما مَزدایَسنا- را وارد دستگاه خلافت عباسی کردند تا توسط آنها به خدمات شایسته به تمدن و فرهنگ ایرانی ادامه دهند. یکی از نامدارترین مردان آنها در دستگاه عباسی مردی مَزدایَسنا اهل سرخس بود که نام عربیِ فضل به او داده شد. او برای پرورش مأمون- ولیعهدهارون الرشید- وارد دستگاه دولت عباسی کرده شد. فضل سرخسی چندین سال سرپرست و مربی مأمون و همچنان مَزدایَسنا بود، و در اواخر عمرهارون الرشید بنا به ضرورت مسلمان شد. همین بزرگمرد بود که جنگ بزرگ عرب و عجم بعد ازهارون الرشید به راه افکند و مأمون را به خلافت نشاند. مأمون را جعفر برمکی از روز تولدش نزد خودش و درخانهاش پرورده بود، و همسرش بهاو شیر داده بود و فرزند او بهشمار میرفت. مادرِ مأمون بانوئی از خاندانی مزدایَسنا اهل بادغیس بهنامِ مَراجل (به فارسی: مَرا گُل) بود. فرزندان برمک شدیدا ایرانگرا بودند، و همواره میکوشیدند که ارزشهای فرهنگی ایران را احیاء کرده بهبهترین نحوی اجرا کنند. بغدادی (در تاریخ بغداد) مینویسد که مجوسان نمیتوانستند علنا پرستش آتش را رواج دهند، ولی برای آنکه آتشپرستی را زنده نگاه دارند بهمسلمانان گفتند که باید در مسجدها آتشدان نصب شود وآتشها همیشه روشن باشد و عود و بخور درآنها ریخته شود. وی میافزاید که فرزندان برمک بههارون الرشید گفتند که دستور دهد درکعبه آتشدان نصب شود و همیشه با عود وبخور بسوزد و هیچگاه خاموش نشود؛ و هدفشان ازاین کار آن بود که درکعبه آتش پرستیده شود. برای آنکه بدانیم از این سیاستِ برمکیها چه اثری برجا مانده است کافی است بهواژهی «مَناره» توجه کنیم که معنایش «آتشدان/ آتشگاه» است؛ و میدانیم که تا امروز درتمام کشورهای اسلامی درکنار هرمسجدی دستِکم یک مناره وجود دارد، منتهی دیگر درآنها آتش افروخته نمیشود وکاربرد خاصی دارد. یک شاعر عرب در زمان برمکیها در اشاره به غیرمسلمان بودن آنها چنین گوید: «وقتی در مجلسی ذکری از شرک بهمیان آید، چهرهی اولاد برمک گشاده میگردد؛ ولی همینکه کسی آیهئی از قرآن را تلاوت کند، آنها بیدرنگ حدیثی از مزدک میآورند.» عرب دیگری در اشاره به بیباوریِ یحیا برمکی نسبت به اسلام چنین سروده است: «من از زور بیکاریْ خود را بهساختن مسجد مشغول میدارم، ولی عقیدهام دربارهی مسجد مثل عقیدهی یحیا برمکی است.» برمکیها مأمون را برای اتمامِ برنامهی ایرانیگرایی درنظر گرفته بودند و اورا درحد توانشان مثل شاهزادگانِ ساسانی تربیت میکردند. با وجودی که سیاست دربارِ عباسی برآن بود که کارگزارانش مسلمان باشند, باز هم میبینیم که مربی مأمون را جعفر برمکی از یک خاندانِ مزدایَسنا تعیین کرد، و این مرد تا چند سال همچنان مزدایَسنا ماند؛ و قدرت و نفوذ خاندان برمکی در دستگاه خلافت مانع ازآن بود که خلیفه بتواند با ارادهی آنها دائر بر انتصاب او مخالفتی نشان دهد. یعقوبی مینویسد که در خلافتهارون همهی امور کشور دردست یحیا برمکی و دوپسرش فضل و جعفر بود و چنان بود که خلیفه هیچ اختیاری از خود نداشت. مسعودی مینویسد که یکبار رئیس بازرسی (صاحب البَرید) نامهئی بهخلیفه نگاشته گزارش داده بود که فضل برمکی (فرماندار وقت خراسان) بجای آنکه بهامور رعیت بپردازد بهشکار و خوشگذرانی مشغول است.هارون چون نامه را خواند آنرا بهیحیا برمکی داد وگفت: پدر! نامه را بخوان و هرچه را صلاح میدانی بهفضل بنویس تا دست از کارهایش بکشد. یحیا در پشت همان گزارشِ محرمانه بهپسرش فضل چنین نوشت: «به امیرالمؤمنین گزارش رسیده که تو مشغول شکار وتفریح هستی و بهامر رعیت نمیپردازی. کارهایت را بهتر انجام بده. روزهایت را درطلب بزرگی بگذران و شبهایت را بهکامرانی و لذتجویی اختصاص بده. بسیارکس بظاهر عبادتگزارند ولی شبها بهکارهای دیگر میپردازند. شب که پرده بردیدگانِ مردم افکند زمان کامجویی و لذتطلبی است. احمقانی که بیپرده به خوشگذرانی میپردازند بهانه بهدشمنان و رقیبان میدهند تا درپشت سرشان زبان بگشایند و بدنامشان کنند.» فرزندان برمک چنان تدابیر شایستهئی در کشورداری ازخود نشان دادند که کشور عباسی در زمان آنها وارد بهترین دوران شکوه و رفاه و امنیت وآرامش وآسایش گردید؛ کشاورزی رونق بسیار یافت، صنایع بهنهایتِ رُشد وتوسعه رسید، و بازرگانی بینالمللی بهوضعیت دورانِ انوشهروان و خسرو پرویز برگشت. برای آنکه بدانیم تودههای درون کشور پهناور عباسی در دورانِ برمکیان چه زندگی مرفه وچه آسایش وآرامشی داشتهاند، این جمله از مسعودی را نقل میکنم که مردم درزمانِ برمکیها میگفتند «دورانِ آنها دورانِ عروسی و شادی دائمی است و هیچگاه پایان نخواهد یافت». همهی مورخان اعم از مورخانِ سنتی عرب و شرقشناسان اتفاق نظر دارند که دوران خلافتهارون الرشید و مأمون بهترین دورانِ پنجقرنهی خلافت عباسی بوده؛ و شکوه و شوکتی که درآن زمان نصیب کشور خلافت گردید در هیچ زمان دیگری بهچشم ندیده بود و ندید. آنچه را ما اوج شکوه تمدن موسوم بهاسلامی میدانیم همین دوران است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده