moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 شهریور، ۱۳۹۱ گزارشگر: فرين مهرنگ ، مرسده آزاده برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام تا چند سال پيش اكثر شهردارها كه بر سر كار مي آمدند به شهر و شهرداري تهران نگاهي خدماتي و فني داشتند ، چطور خيابان ، بزرگراه ، مترو ،پاساژ بسازد . و كم توجهي آنها به ساكنين اين كلانشهرمشهود بود . هيچگاه توجه نمي شد كه مردم در كنار فعاليتهاي عمراني مهمترين توجه شان به شهرشان توجه به زيبا سازي و امنيت و پاسخگويي مي باشد . نمي گوييم اين كارها انجام نشده اما در حد خيلي ضعيفي صورت گرفت. حال از زماني كه دكتر قاليباف به شهرداري تهران منصوب شده است نگاه شهرداري به مسائل اجتماعي و حوزه اجتماعي بيشتر شده است . قاليباف مهمترين شعارش اين است كه شهرداري از يك حوزه خدماتي به يك نهاد اجتماعي كه مانند نهادهاي ديگر جامعه همچون مدرسه ، رسانه ، خانواده جريان ساز هستند تبديل كند. دكتر ناصر فكوهي ، انسان شناس، مدير گروه انسان شناسي دانشگاه تهران در گفتگو با مجله الكترونيكي علوم اجتماعي «فصل نو »، به تشريح شهر و شهرداري در تهران پرداخته است . س:آيا تهران از لحاظ فرهنگي شهر است يا يك روستا بزرگ؟ پ:تشبیه تهران به یک روستای بزرگ درست نیست. زیرا هیچ روستایی نمی تواند با جمعیت میلیونی وجود داشته باشد، شمار و عدد آدم ها ولو آنکه کمترین و مساله سازترین مشکلات را در زیست جمعی با یکدیگر داشته باشند بدون حداقلی از هماهنگی شهری امکان پذیر نیست، کالبدها در شهر خواهی نخواهی از روابط کنترل شده ای تبعیت می کنند که آنها را نسبت به زندگی روستایی متفاوت می کند. شهر مجموعه بزرگی از زمان ها، مکان ها، نشانه ها، روابط، نماد ها ، واقعیت های دائما متغییر است که هر گز نمی توان در روستا آنها را حتی بازسازی کرد. اما اینکه تفکر «روستایی» یا نوع دیگری از زندگی ممکن است در شهر ها برای مثال در تهران، البته به شکل جزیره ای، وجود داشته باشد، در این جای شکی نیست. جماعت گرایی های شهری که در تهران شاهدش هستیم نوعی تداوم زندگی روستایی است. اما اصولا بهتر است برای خود این را روشن کنیم که در این پرسش نوعی تحقیر زندگی روستایی به چشم می خورد که امروز قابل دفاع نیست، مشکلات کنونی شهرهای ما به دلیل آن نیست که شهر نشینان باید فرهنگی داشته باشند که از فرهنگ روستایی بالاتر باشد و یا اصولا ما با یک سلسله مراتب در رفتارها روبروئیم که روستاها را در سطح پایین تر و شهرها را در سطح بالاتری قرار می دهد. بلکه ناشی از عدم توازن و تعادل در فرایند شهری شدن است که به ایجاد موقعیت ها و نهادهای کاملا جدیدی دامن زده است که موقعیت هایی مخرب و زیان بار هستند و باید با آنها مقابله کرد. به عبارت دیگر فکر می کنم بهتر است هر چه زودتر این نوع از استدلال ها را که مردم ما چون روستایی بوده اند نمی توانند شهری شوند از ذهن خود دور کنیم. در روستاهای ما بهترین نمونه های همیاری و همبستگی و همکاری وجود داشته است در حالی که در شهرهای ما کمتر اثری از این گونه اشکال است و این را نمی توان به حساب «روستایی ماندن» شهرها گذاشت. غیر انسانی شدن روابط انسانی در شهرها از جمله در شهر تهران ربطی به منشاء روستایی ساکنانش ندارد. بلکه حاصل عدم توانایی سازوکارهای اجتماعی است که باید یک شهر را تولید و بازتولید کنند. س: آيا شکل فضايي شهرها مي تواند بر روابط دروني فضاها تاثير بگذارد؟ پ: بدون هیچ شک و تردیدی چنین است. اشکال غیر انسانی روابط غیر انسانی به وجود می آورد این تجربه ای است که جهان در طول قرن بیستم به دست آورد، شهرهای برگ صنعتی به عنوان مثال با ایجاد فضاهای بزرگ مسکونی یعنی مجتمع های بسیار عظیم که فضای زیست را به فضای حوابگاهی تقلیل می دادند، سبب شدند که شهرهایی هیولا مانند رشد کنند و تعداد بی شماری انسان در ساختار هایی انباشت شوند که فاقد هر گونه روح انسانی و روابط همبستگی و فرهنگی میان آنها بود و این کار بیست سال بعد شورش هایی را در همه این شهرک ها به وجود آورد. شهر می تواند با ایجاد فضاهایی که انسان بودن انسان را در نظر بگیرد و به آن اولویت ببخشد سبب بهبود روابط میان انسان ها شود و بر عکس می تواند به سوی غیر انسانی کردن و حتی بهتر است بگوئیم ضد انسانی کردن روابط میان آنها پیش رود. یک شهر ماشینی شده و یا ابزاری شده چنین شهری است ما در ادبیات شهرشناسی، پیشینه شهرهای هیولا مانند که به آنها نام «دش شهر» (دیستوپیا) داده شده را داریم که نویسندگان برجسته ای چون جرج اورول، ترسیمشان کرده اند، اگر رمان «1984» اورول را در نظر بگیرید می بینید که استدلال او بیش از هر چیز در جهنمی که ترسیم می کند، استدلالی شکلی است که شکل ها محتواها را به ناچار به سوی تخریب و جهنمی شدن می برند. البته اورول تاکید خودش را به دلایلی خاص بر سطح زبان گذاشته است ، اما تحلیل او کاملا بر سطح اشکال شهری و فضاهای اجتماعی قابل تعمیم است و در همان رمان نیز این کار را تا اندازه ای انجام داده است. 2 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 شهریور، ۱۳۹۱ س: آیا المانهای موجود در سطح شهر اضطراب و استرس را از شهروندان دور می کند؟ پ: باید ببینیم از کدام شهر صحبت می کنید. در شهرهای بزرگ اروپایی امروز تلاش می شود که این عناصر شهری تا حد ممکن شهر را جذاب و زندگی را برای شهروندانش مطبوع کنند. تجربه پایتخت ها و کلان شهرهای بزرگ بیشتر گویای آن است: لندن، پاریس، نیویورک، برلین و حتی مسکو و میلان و رم در چند دهه اخیر به سوی استفاده از عناصر شهری ای رفته اند که شهرها را هر چه بیشتر جذاب و زندگی در آنها را هر چه لذت بخش تر کند همین هم یکی از دلایل آن است که چنین تقاضای بالایی برای زندگی در این شهرها وجود دارد. اما اگر منظورتان تهران باشد متاسفانه باید بگوئیم هنوز برغم تلاش های زیادی که انجام شده ما با موقعیت آرمانی فاصله بیش از اندازه قابل تصوری داریم. عنصر شهری و اصولا ساخت شهر و نحوه توسعه آن بیشتر به یک کابوس شباهت دارد تا به یک برنامه ریزی شهری. و همین امر نیز طبعا برای بسیاری از افراد زندگی آسوده در این شهر را ناممکن می کند. البته شاید به همین دلیل نیز بوده( و این نکته مثبتی است) که برخی دیگر از کلان شهرهای ایران نظیر اصفهان یا تبریز و شیراز موفقیت زیادی در جذب جمعیت داشته اند و امروز بر خلاف چند دهه قبل بسیاری از ساکنان این شرها ابدا تمایلی به کوچ کردن به تهران ندارند س:آیا از نظر شما ، شهرداری توانسته است به وظایف خود به نحو احسن در خصوص نیاز شهروندان انجام وظیفه نماید؟ پ: شهرداری به نظر من با توجه به مشکلاتی که در مجموعه ساختاری کشور وجود داشته و دارد تا اندازه زیادی توانسته است به امور سازماندهی کند و در مجموع می توان بیلان کار آن را مثبت ارزیابی کرد اما این مثبت ارزیابی کردن به معنای آن نیست که ما با موقعیت آرمانی فاصله بی نهایتی نداشته باشیم. شاید یکی از مشکلات در رابطه با شهرداری آن بوده است که پیوند بیش از حدی میان روابط شهرداری و مدیریت های شهری در ایران با حوزه سیاسی وجود داشته است ، در حالی که ما باید به طرف آن برویم که هر چه بیشتر این پیوند را کاهش داده و شهرداری را تبدیل به نوعی حکومت مستقیم و محلی و نوعی دموکراسی مشارکتی بکنیم. به گمان من شهردار جدید تهران با تجربه مثبتی که در نیروی انتظامی داشت شاید بتواند این کار را بکند. اما بهر تقدیر این سیاست زدگی نکته ای بسیار منفی است که باید تا حد ممکن کنار گذاشته شود. در عین حال شهرداری تهران باید متوجه باشد که تهران یکی از شهرهای بزرگ جهان است و باید همچون یک شهر بزرگ دنیا اداره و سازماندهی شود. و معنی این حرف صرفا در ساخت و سازهای شهری نیست بلکه باید به مجموعه ای از سازوکارهای شهری و همچنین به مجموعه ای از نماد ها و نشانه ها و رفتارهای شهری انتقال یابد و این نه کار ساده ای است و نه می توان آن را در حدود اختیارات و امکانات شهرداری محدود کرد. س:شهر تهران جزء شهرهای بزرگ دنیاست ، آیا شهرداری توانسته است مسئله حاشیه نشینی آن را به نحوی سامان دهی کند؟ پ: در اینکه تهران جزء شهرای بزرگ جهان است جای شکی نیست، اما امروزه جز شهرهای بزرگ توسعه یافته تقریبا هیچ یک از شهرهای بزرگ کشورهای در حال توسعه نتوانسته این مشکل حاشیه نشینی را حل کنند و اصولا مفهوم شهر بزرگ هر چه بیشتر در حال تبدیل شدن به مشکلی جهان سومی است زیرا کشورهای توسعه یافته با استفاده از ابزارهای بی شماری مانع از آن می شوند که رشد و انباشت جمعیت بزرگی در شهرها اتفاق بیافد و بنابراین به اشکال حاشیه نشینی دامن بزند. اما کشورهای در حال توسعه نتوانسته اند چنین کنند و حاشیه های آنها به زاغه نشینی و زایش حلبی آبادهایی به بدترین معنای کلمه دامن زده است. در ایران و در تهران به دلیل وجود درآمد سرشار نفتی این پدیده تا اندازه با وخامت کمتری نسبت به بدترین نمونه ها ( برای مقال مکزیکو سیتی یا بمبئی و کلکته و غیره) دیده می شود اما در همین حد نیز باید با آن مقابله کرد و هر جه زودتر بافت های فرسوده و اسکانهای غیر رسمی را سامان داد در غیر این صورت خطر شورش های شهری تهران را نیز همچون همه کلان شهرهای دیگر تهدید خواهد کرد. گمان من آن است که نگاه اجتماعی تر شهرداری در سال های اخیر به مساله شهر و شهرنشینی در این زمینه بسیار مثبت بوده است یعنی سبب شده است که در کنار کارشناسان فنی و شهرساز گروهی از کارشناسان اجتماعی نیز وارد روابط مدیرتی شوند و همین خط باید حفظ شده و تا حد ممکن ادامه یابد و اگر چنین شود بی شک ما در آینده موقعیت بهتری را در این زمینه تجربه خواهیم کرد. 2 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 شهریور، ۱۳۹۱ س: به نظر شما مردم ما چقدر با حقوق شهروندی خود آشنا هستند؟ در صورت عدم آشنایی با این حقوق بهترین راه برای تبلیغ این حقوق در بین شهروندان چیست؟ پ: مساله آشنایی با حقوق شهروندی نیست، آشنایی می تواند به سادگی از طریق ابزارهای تبلیغی و رسانه ای به مردنم داده شود و این کاری است که نهادهای مختلف تقریبا همه انجام می دهند و گاه حتی بیش از اندازه انجام می دهند، چون از این فکر حرکت می کنند که اگر شهروندان همچون شهروندانی واقعی عمل نمی کنند دلیلش آن است که نمی دانند چگونه باید رفتار کنند. البته ممکن است در مورد برخی از شهروندان واقعا چنین باشد اما در اکثر موارد رفتارهای اجتماعی نه به دلیل ندانستن بلکه به دلیل نیاز های ساختاری و روابط اجتماعی ای انجام می گیرد که آن رفتارهای را ناگزیر می کنند و برای تصحیح و تغییر آنها باید این موقعیت ها را در نظر داشت. صرفا از طریق نصیحت و شعارهای اخلاقی دادن می توان کنش های اجتماعی را تغییر داد. بنابراین فکر می کنم اصولا ما نیاز به اصلاحی در این زمینه و تغییر رویکرد ازیک رویکرد تبلیغی به یک رویکرد مشارکتی عملی داریم که برای آن نیاز به برنامه ریزی وجود دارد. دموکراسی مشارکتی یکی از بهترین روش ها در این زمینه است یعنی تفویض اختیار به نهادی های غیر متمرکز فرودستی که کار مدیریت را در سطح شهر زیر نظارت نهادهای بالاتر بر عهده بگیرند. این رویکرد بسیار کم و به شیوه هایی بسیار متفاوت از ابزارهای تبلیغاتی استفاده می کند اما استفاده آن کارا و موثر است. س:به نظر شما آیا در ایران مقوله ای تحت عنوان شهروند مداری وجود دارد؟ پ: شهروند مداری نیاز به رسیدن به سطح بالایی از مردم سالاری دارد. کشور ما فاقد پیشینه ای دراز مدت در مردم سالاری است زیرا از دورانی تاریخی و بسیار طولانی از اشکال مختلف سیستم های آمرانه بیرون آمده است در حالی که اکثر شهرهای توسعه یافته جهان دارای پیشینه های مردم سالاری بیش از دوفرن هستند. اما حتی در این شهرها رسیدن به موقعیت شهروند مداری تنها در برخی از پیشرفته ترینشان ممکن شده است بنابراین فکر می کنم این یک وقعیت آرمانی است که برای ما صرفا تامل نظری و حرکت بسیار آرام به سوی آن در حال حاضر مطرح باشد. س:یکی از مقوله هایی که تازگی ها به آن اشاره می شود رویکرد اجتماعی شهرداری است ،آیا به نظر شما چه مقدار شهرداری توانسته است در اجرای این رویکرد موفقیت کسب کند؟ پ: فکر می کنم پاسخ این سئوال را دادم . خوشبختانه از چند سال پیش به این سو این رویکرد به شدت در شهرداری تقویت شده است و ما امروز در زمینه ای مختلف با سازمان های شهرداری همکاری می کنیم. مراکز همچون سازمان فرهنگی هنری شهر تهران در این زمینه رویکردی کاملا اجتماعی داشته اند و حتی بحث محله محوری را که چندین سال پیش برای نخستین بار مطرح شده بود امروز به صورت یک بحث جا افتاده می توانم در شهرداری ببینیم. از سوی دیگر در رابطه با بافت های فرسوده و حاشیه نشینی شهری رفته رفته با سرعتی کم اما به هر حال به صورتی متداوم شاهد تغییر رویه و تغییر رویکردهای شهرداری به طرف اجتماعی شدن هستیم که باید از این امر استقبال کرد و امیدوار بود که ادامه یابد چه در غیر این صورت عدم تداوم می تواند به صورت یک تجربه بسیار نفی کارهای انجام شده را نیز به زیرسئوال ببرد. س: آیا وجود فرهنگسراها در سطح شهر توانسته اند مسائل شهری و فرهنگ شهرنشینی را در بین اقشار مردم گسترش داده است؟ پ: بحث فرهنگسراها همچون بسیاری دیگر از اقداماتی که در طول بیست سال اخیر در تهران انجام شده است به نظر من بیش از اندازه شتاب زده بوده و نه پیش از ساختن آنها به اندازه کافی درباره رسالت و اهدافشان و سازوکارهایی که باید آنها را هدایت کنند اندیشیده شده است و نه پس از تاسیس و فعالیتشان چندان توجهی به مطالعه بر بیلان کار آنها شده است و از این لحاظ ما با یک خلاء اطلاعاتی بزرگ روبرو هستیم. بنابراین هر چند نفس این کار بسیار مثبت بوده است و باید از آن دفاع کرد ، تدامش نیاز به مطالعاتی دارد که باید هر چه زودتر انجام بگیرد تا این نهاد ها خود نسبت به کار خویش و همچنین دیگران نسبت به کار آنها آگاهی بیشتری پیدا کرده و در صورت نیاز تلاش کنند که آن را بهتر و کاراتر کنند. س:به نظر شما مي توان از يک مدل خاص شهري براي شهرهاي ايران صحبت کرد؟ پ: چنین مدلی اگر به صور بسیار پویا و انعطاف پذیر ساخته شود، می توان کم و بیش قابل تصور باشد. اما تنها در خطوط کلی اش می توان انتظار داشت که موقعیت های بسیار متفاوت شهرهای ایرانی را که در آن واحد اقلیمی ، قومی، سیاسی، اجتماعی و ... هستند را پوشش دهد. من بیشتر معتقد به یک مدل چند گانه و پیچیده هستم که هر بار بنا بر مقتضیات محلی تغییر کرده و بتواند بهترین وضعیت را نسبت به مکان خاصی که به اجرا در می آید ایجاد کند. چنین کاری باز هم نیاز به مطالعات اولیه ای دارد که بتوانند شهرهای ایران را از لحاظ این واقعیت های متفاوت شناخته و تحلیل کنند. این شناخت و تحلیل در حال حاضر وجود ندارند، مطالعاتی که درچارچوب طرح های جامع و امثالهم انجام شده برای این منظور کاملا ناکافی و کاملا غیر کاربردی و غیر کارا هستند و اگر مصرفی داشه باشند صرفا در بخش ساخت و سازهای شهری است. س: با توجه به اين که رشد شهرنشيني در ايران با نقايصي همراه بوده به نظر شما ايران در حوزه ي شهر نشيني و توسعه ي شهري با چه مشکلاتي رو به رو بوده و روبه رو خواهد شد ؟ پ: این بحثی بسیار طولانی است که در اینجا نمی توانم به آن بپردازم.اما نظر من به طورکلی این است که ما با شتابی بیش از اندازه شهری شده ایم و دلیل اصلی این امر نیز وجود منابعی طبیعی (درآمد نفتی ) بوده است که خود، کاری برای به دست آوردنش نکرده ایم. بنابراین تزریق درآمدهای نفتی شهرهای ما را ساخته اند، اما ساخته شدن شهر به معنی ساخته شدن شهروند و حتی شهرنشین نیست. این تناقض اصلی است که ما با آن روبروئیم یعنی شهرهایی داریم که ساکنانش تنها به شکل صوری شهرنشین هستند در حالی که هویت های پیشین خود را از دست داده اند ولی هنوز هویت جدیدی نیز به دست نیاورده اند و اغلب از زندگی در شهر ناتوانند زیرا برای به دست آوردن این توانایی نیازی به تجربه ای زیست شده وجود داشته است که آنها از آن محرومند. 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده