رفتن به مطلب

خجالت بکش...


ارسال های توصیه شده

زن پالتو پوست گرون قیمتی که تازه اون روز صبح از فروشگاه خریده بود رو پوشیده بود و مشغول تماشای خودش تو آینه بود .

دختر نوجوان که تازه از مدرسه برگشته بود نگاهی به مادرش انداخت و با خشم گفت :

مامان میدونی به خاطر اینکه تو بتونی این پالتو پوست رو بپوشی و باهاش به دیگران فخر بفروشی یه حیوون معصوم و بی دفاع و بدبخت و بیچاره چه زجری رو متحمل شده ؟

مادر نگاهی خونسردانه به دخترش کرد و گفت :

خجالت بکش ، این حرفها چیه پشت سر بابات میگی !!

  • Like 2
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...