رفتن به مطلب

انجـــــــمن نواندیشــــــان و واکنش افراد خـــانواده........!!!


setare.blue

ارسال های توصیه شده

* v e n o o s * مهمان

گاهی بابام میاد پشت سرم رو تخت میشینه و نگاه میکنه چیکار میکنم؛:ws38:

بعد منم که دارم مطالب معماری اینارو میزارم تو پست و تاپیک میزنم؛ بعد بابام میگه،خب ؛حالا ول کن این صفحرو؛:w02: ببند و ببینم بقیه صفحه ها چین؛:ws38: بعد من صفحه ای که هستم رو میبندم؛بقیه صفحه ها رو تک تک نشون میدم همشون معماری و علمی:ws3:؛ بهش میگم بشین،کار خاصی ندارم:whistle:؛ خسته میشه خودش پا میشه با این قیافه میره میره بیرون = w58.gif ؛

تا حالا چند بار این قضیه تکرار شده؛باور نمیکنه یه انجمن علمی اینقد جاذبه داشته باشه :ws28:

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 74
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

وقتی با سیستم خونه هستم دریچه کولر دقیقا تو صورتمه .یخ می زنم .همش غر می زدم به بابا.لپ تاپم مشکل داشت نمی شد باهاش بیام نت.چند وقت پیش بابام لپ تاپم رو درست کرد و گفت بیا با این برو :w58:

شبا هم تا 1 اینا نت هستم وقتی می خوام بخوابم همش به داداشم که تا 4 نت هست می گم انقدر تایپ نکن دیگه :banel_smiley_4:اونم میگه خو تو هم تا 4 نت باش:w02:

همینا منو معتاد کردن دیگه :45645:

  • Like 25
لینک به دیدگاه
گاهی بابام میاد پشت سرم رو تخت میشینه و نگاه میکنه چیکار میکنم؛:ws38: بعد منم که دارم مطالب معماری اینارو میزارم تو پست و تاپیک میزنم؛ بعد بابام میگه،خب ؛حالا ول کن این صفحرو؛:w02: ببند و ببینم بقیه صفحه ها چین؛:ws38: بعد من صفحه ای که هستم رو میبندم؛بقیه صفحه ها رو تک تک نشون میدم همشون معماری و علمی:ws3:؛ بهش میگم بشین،کار خاصی ندارم:whistle:؛ خسته میشه خودش پا میشه با این قیافه میره میره بیرون = :w58: ؛ تا حالا چند بار این قضیه تکرار شده؛باور نمیکنه یه انجمن علمی اینقد جاذبه داشته باشه :ws28:
حالا خوبه مثل اون تروله کار نمیکنید.......... یکی از اون ترول هایی که بجه ها گذاشتن.........هی باباهه میاد میبینه پسرش داره صفحه دسکتاپو میبینه:w58: :ws28: مامانم میگه بچه های مردم از طریق اینترنت یه چیزی اختراع میکنن..........اونوقت تو.............!!!! :w58: یه باز اومد یادش بدم گفت تو چه حوصله ای داری من با ای دی اس هم حوصلم نمیکشه.........اونوقت با این سرعت تو این همه جواب اینو اونو میدی.........!!! :biggrin:
  • Like 12
لینک به دیدگاه

وای من مامانم خیلی گیر میده :icon_pf (34):, مخصوصا از وقتی که آخرین پروژه ام رو تحویل دادم ( چون قبلش به هوای انجام دادن پروژه هام پای لپ تاپ بودم و هر موقع ازم میپرسیدن داری چیکار میکنی من میگفتم دارم روی پروژه ام کار میکنم :whistle:)

اما الان دیگه بهونه ای ندارم :4564: مامانم میگه من نمیدونم تو چیکار میکنی تو نت :ws38:البته قبلا بهش گفتم عضو سایت شدم :ws3:

منم برای اینکه بهم گیر نده اول همه کارام رو انجام میدم و بعد میام انجمن , یا اینکه اگر بینش صدام کنن چند مین میرم و بر میگردم :ws37:

ولی هر کاری هم کنم باز مامانم شاکیه :w000: به نظرش الان دیگه نباید تا دو کیلومتری لپ تاپ هم رد شم :banel_smiley_4: چون تابستونه و منم که دیگه کار ندارم :whistle:

 

***********************************************************************************************

 

بر عکس مامانم , بابام اصلا گیر نمیده که الان تو کدوم سایتی و چه کار میکنی و پاشو خاموش کن و .... :ws3:

از این بابت خیلی خوبه :w16:

 

**********************************************************************************

داداشم میگه نشد من یه بار بیام تو اتاقت تو توی نت نباشی :icon_pf (34):

به جای الاف گشتن تو سایت ها بیا چند تا آهنگ و بازی برای من دانلود کن :w02:( احترام خواهر بزرگتر رو هم نگه نمیداره :banel_smiley_4:)

 

********************************************************************************************

داداش کوچکم هم هر موقع میاد تو اتاق و صفحه انجمن رو میبینه , کلی ذوق شکلک ها میکنه :ws28:

یه بار توی پروف نرگس ( جودی ابوت ) بودم , آهنگ پروفایل رو شنید و کلی ذوق کرد , حالا هر بار که میام تو سایت , میگه آبجی برام آهنگ جودی ابوت میذاری تا گوش کنم :banel_smiley_4::icon_pf (34):

  • Like 21
لینک به دیدگاه
وقتی با سیستم خونه هستم دریچه کولر دقیقا تو صورتمه .یخ می زنم .همش غر می زدم به بابا.لپ تاپم مشکل داشت نمی شد باهاش بیام نت.چند وقت پیش بابام لپ تاپم رو درست کرد و گفت بیا با این برو :w58:

شبا هم تا 1 اینا نت هستم وقتی می خوام بخوابم همش به داداشم که تا 4 نت هست می گم انقدر تایپ نکن دیگه :banel_smiley_4:اونم میگه خو تو هم تا 4 نت باش:w02:

همینا منو معتاد کردن دیگه :45645:

 

 

 

وقتی جمعی تو خانواده معتاد بشین..........وحشتناکه!!! icon_pf%20%2834%29.gif

  • Like 10
لینک به دیدگاه

چه تاپیک باحالی:ws37:

 

مامان :شب و روز تو انجمنی(سال گذشته که زیاد میومدم)...فرصت کردی با منم حرف بزن:banel_smiley_4:

بابام :کاری نداره شاید چون آشنایی چندانی با نت نداره...

داداشم:چیکار میکنی:ws3:

دوستام:باز تو نو اندیشانی؟چه خبره؟افسرده شدیم....یکم با ما هم حرف بزن:banel_smiley_4:

آمار من رو همه تو خونه دارن و جالب اینه که مامانم بعضی از بچه ها رو اسمن میشناسه:ws3:

سال گذشته خیلی نت میومدم...اما امسال خیلی کم شده...شاید بدلیل اینکه به کارهای عادیم هم نمیرسم و فرصتی نمی مونه(جون خودت ....معنی کم اومدن هم فهمیدیم:vahidrk:)

  • Like 18
لینک به دیدگاه

من کسی چیزی بهم نمیگه...دوستای صمیمیم (تو انجمن) رو هم خانوادم میشناسن

 

فقط چشم درد میگیره میگن از بس میشینی پای کامپیوتر...کمرم درد میگیره همین جواب...سرم درد میگیره بازم همین .....:banel_smiley_4:

 

ولی خب من اگه بچم اینجوری بود فکر نکنم واکنشم این بود!... شاید ساعت میذاشتم واسش...نمیدونم ولی یه حسی همیشه بهم میگه ازاون مامانا میشم که بچه هاشونو خیلی کنترل میکنن...کلا دیکتاتوری و اینا:ws3:

  • Like 18
لینک به دیدگاه

تاپیک جالبی بود. اول پستا رو خوندم. تقریباً همش واکنشا یه جوره دیگه چی بگم :ws3:

مامان: یه کمی هم بیا پیش ما بشین (این لحظه آدمو به شدت شرمنده میکنن :ws3: ) - این همه پول میدی صبح تا شب میشینی پاش هی سایت سایت میکنی چی بشه؟ - وقتی زیاد شاکی بشن: محمد بسه (منم اون لحظه :whistle: ) - الانم که میگه از صبح تا شب میشینی بس نیست، شب تا صبحم میشینی، دیگه شورشو درآوردی.

بابا: بسوزه اون کامپیوتر راحت شیم :banel_smiley_4: - یه ساعت دو ساعت سه ساعت، نه دیگه از صبح تا شب - هروقتم از اتاق میرم اونور بههه چه عجب، از صبح تا حالا الان بلند شدی

البته کلاً خیلی توضیح دادم چیکار می کنیم چیکار نمی کنیما. بعضیاشم خوششون میاد. ولی خب اثری نداره از بس که زیاده روی میکنم :ws3: جوریه که دیگه بخوام پروژه هامم انجام بدم، میگن پای نتی :icon_pf (34):

ربط دادن هرچیزی به پشت سیستم نشتنم که دیگه ماشالا همه جوره هست دیگه :ws3:

مهدی: دعوا سر اومدن: :w13: البته این بیشتر یه حالته شوخیه :ws3: اونم خودش مثل من هست دیگه :ws3:

تقریباً اکثر فامیل و دوستا: دیگه فهمیدن چقدر با انجمن و سایت و ... ور میریم. بعضی از دوستام که قبل پرسیدن حال خودم حال انجمنو می پرسن و میگن چه خبر از انجمنتون :banel_smiley_4: اوالا که دیل آپ بود همش اشغال بود تلفن. الان چند ساله adsl شده ولی بازم اگه تلفن اشغال باشه و یکی زنگ بزنه میگن باز این دوتا رفتن نت و زنگ میزنن میگن ول کنین این اینترنتو :banel_smiley_4: یه جورایی به منقل هم تشبیه شده و میگن بلند شین از پای اون منقل :smiley (18):

  • Like 27
لینک به دیدگاه

البته الان دیگه مثه اون موقع ها بهم گیر نمیدن....

قبلنا مامان گیر میداد

بعد از یه مدت دید من ول کن نیستم اومد پیشم نشست گفت : تو چیکار میکنی؟ اصن این انجمن که میگی چی هست؟

دیگه نشستم درست حسابی براش توضیح دادم و وقتی دید کلا چیزِ مفیدیه دیگه کاریم نداره....:w02:

فقط سر ساعت 12 یا حد اکثر 1 اینا باشه و ببینه من هنوز بیدارم مودمو خاموش میکنهicon_pf%20(34).gif

  • Like 18
لینک به دیدگاه

من حدوده دو 3 سالی هست که عضو این انجمن شدم و همینجا هم چترمو باز کردم...:TAEL_SmileyCente:

 

اون اوایل که با دیال اپ میومدم و همش صدای قیژ قیژ :banel_smiley_4: چندین دفعه ی مکرر هم هزینه ی تلفن انقد زیاد میومد که از مخابرات زنگ میزدن میگفتن 72 ساعت اینده تلفن گرامیتون قطع میشه... :persiana__hahaha:یادمم نمیره چقد کارت اینترنت میخریدم:obm:.... همشونم دروغ بود 5 ساعته میخریدم .. 3ساعت بیشتر نمیرفت:4564:

شبایی بود که خواهرمو راضی میکردم میگفتم جون من بزار ..جون من بزار... چه خواهش التماسایی که نمیکردمdo4oe380vjjnv54j66b.gif

کلا واکنش خانواده ام همینایی هس که بچه ها گفتن.. واکنش زیادشون وقتی شبا میشینممم ..دقیق همینجوریه:brodkavelarg:

 

 

 

:ws3:

  • Like 18
لینک به دیدگاه

من بیشتر اوقات میرم سایتای سرگرمی و جوک یا تو انجمن هم دنبال تاپیکایی هستم که شادم کنن واسه همین بیشتر اوقات که تو نتم در حال خندیدنم و مامانمم خوشش میاد:w16:

خواهر بزرگمم تا میبینه لپتاپو روشن کردم میاد پیشم میگه برو چنتا سایت یکم بخندیم:ws3:

بقیه هم گیر نمیدن:icon_redface:

  • Like 15
لینک به دیدگاه

الان دیگه برا بابام عادی شده اولا هی میومد می گفت تو چی کار می کنی این تو؟ منم یکی یکی نشون می دادم مثلا پست می ذاشتم یا مثلا می گفتم اینجا پلان می ذارن بقیه میان کرکسیون کنن و اینا اونم یه خورده عاقل اندر سفیه نگاهم می کرد می رفت :ws3:

الان دیگه کاری به کارم نداره :ws3:

تازه یه بار داشتم یکی از تاپیکارو نشونش می دادم دید یکی نوشته فاطمه جان، همچین بد نگام کرد گفت فاطمه جااااااااااااان :icon_pf (34):

هیچی دیگه منم سرخ شدم داشتم سوت می زنم :ws28:

 

به بقیه هم وقتی می گم من نتم فقط می گن فیس بوک؟؟ می گم نه بابا یه سایت علمیه :w58: اینجوری می شن :ws3:

  • Like 18
لینک به دیدگاه
من بیشتر اوقات میرم سایتای سرگرمی و جوک یا تو انجمن هم دنبال تاپیکایی هستم که شادم کنن واسه همین بیشتر اوقات که تو نتم در حال خندیدنم و مامانمم خوشش میاد:w16:

خواهر بزرگمم تا میبینه لپتاپو روشن کردم میاد پیشم میگه برو چنتا سایت یکم بخندیم:ws3:

بقیه هم گیر نمیدن:icon_redface:

 

 

چه جالب...............

 

بقیه هم همراهی میکنن؟ texc5lhcbtrocnmvtp8.gif

 

 

خودتم بودی جای اونا هماهی میکردی............ دعوا که نمیکردی؟

biggrin.gif

  • Like 8
لینک به دیدگاه
چه جالب...............

 

بقیه هم همراهی میکنن؟ :texc5lhcbtrocnmvtp8

 

 

خودتم بودی جای اونا هماهی میکردی............ دعوا که نمیکردی؟

:biggrin:

نه از اونجایی که من بچه آخرم به کسی نمیتونم بگم چیکار کنه یا چیکار نکنه و اگه میتونستم هم کاری نداشتم که کی چقدر تو نت میره و ازین حرفا... کلا تو نت گشتن رو به همه توصیه میکنم

  • Like 9
لینک به دیدگاه

قبلا گیر میدادن اهل منزل الان تا از راه میام خونه خواهرم کامپیوتر و روشن میکنه میگه برو نواندیشان ببین چه خبره

 

یه مدت نمیومدم می گفتن چرا نمیری نواندیشان دیگه دعوات شده قهر کردی:ws3::ws3:

  • Like 22
لینک به دیدگاه
مامان منم همش میره و میاد و میگه ای بر پدر و مادر کسی که اینترنتو اختراع کرد لعنت :ws3:

 

 

خوب سعی نکردین بهشون یاد بدین ........؟ wht.gif

 

خودتم بودی همینو میگفتی؟texc5lhcbtrocnmvtp8.gif

  • Like 6
لینک به دیدگاه
tina-arch مهمان

بالاخره یه جا پیدا شد که حرف دلمونو بگیم:ws37:

خواهرم که وقتی میبینه انجمنم میگه: ول کن این انجمنو بیا بریم فیس بوک یا سایتای سینمایی کمی بگردیم ببینیم چه خبره.:banel_smiley_4:

اینم بگما منم بهش رو نمیدم:viannen_38:

مادرمم میگه کم بشین پشت این لپ تاپت چشات ضعیف میشه ها.اگه میدونستم که معتاد میشی نمیذاشتم این اینترنتو بخری:vahidrk:

بابامم که خدارو شکر کاری بهم نداره:ws3:

لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...