moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۹۱ ماهيت خود و توجه محققان رشته هاي مختلف از نظر روانشناسي، جامعه شناسي، اقتصاد، صنعت و حتي تاريخي تعريف شده است. واژه كارآفريني از كلمه فرانسوي ((Entrepreneurs)) به معناي ((متعهد شدن)) نشات گرفته است كارآفريني اولين بار مورد توجه اقتصاددانان قرار گرفت و تمامي مكاتب اقتصادي از قرن 16 ميلادي تا كنون به نحوي كارآفريني را در نظريه هاي اقتصادي خويش تشريح نموده اند. كارآفريني از مباحثي است كه در تمامي ابعاد توسعه اقتصادي و اجتماعي از حدود 20 سال به اين طرف عملاً در دنياي تجارت و كسب و كار مطرح شده است. از جمله تعاريف كارآفريني مي توان به موارد زير اشاره نمود: ژوزف شومپيتر( 1934) فرآيند كارآفريني را (( تخريب خلاق)) مي نامد به عبارت ديگر ويژگي تعيين كننده در كارآفريني همانا انجام كارهاي جديد و يا ابداع روشهاي نوين در امور جاري است. روش نوين همان ((تخريب خلاق)) مي باشد. از نظر وي نوآوري در هر يك از زمينه هاي ذيل كار آفريني محسوب مي شود: 1- ارائه كالاي جديد.2- ارائه روش جديد در فرآيند توليد.3- گشايش بازاري جديد.4- يافتن منابع جديد.5- ايجاد هر گونه تشكيلات جديد در صنعت.كارآفريني كيفيتي است كه افراد را قادر مي سازد يك فعاليت جديد را شروع كنند يا با قدرت و به طور ناباورانه فعاليت موجود را توسعه دهند.كارآفريني موتور تحول و توسعه اقتصاد، فرهنگ و جامعه است. رشد و فراگيري اين پديده مي تواند به تحول و دگرگوني اساسي در اقتصاد ملي منجر شود. كارافريني فرآيندي است كه طي ان فرد كارآفرين با ارائه ايده و فكر جديد ايجاد كسب و كار با قبول مخاطره و تحمل ريسك، محصول و خدمت جديد را ارائه ميكند.اگرچه تعاريف گوناگوني از كارآفريني ارائه شده است، ليكن بيشتر نويسندگان و صاحب نظران در مجموع كارآفريني را (( فرآيند شناسايي فرصتهاي اقتصادي، ايجاد كسب و كار و شركتهاي جديد، نوآور و رشد يابنده براي بهره برداري از فرصتهاي شناسايي شده مي دانند كه در نتيجه آن كالا ها و خدمات جديدي عرضه مي شود)). كار آفرين كيست؟ هرکس برای خود رؤيا و آرزويی دارد. همگی ما وقتی در خواب هستيم رؤيا می بينيم.گاه آن را به خاطر می آوريم و گاه نه. رؤياهای کارآفرينان تنها به رؤيا محدود نمی شود بلکه راهی است به سوی واقعيت.زمان زيادی نيست که کلمات کارآفرين و کارآفرينی در رسانه های مختلف تکرار می شود و هر کس به سليقه خود از اين واژه جديد برای اشاره به مديران، افراد مؤفق، سرمايه داران، سرمايه گذاران، صادرکنندگان، دلال ها و تاجرانی استفاده می کند. هر چند هر کدام از اين افراد ممکن است کارآفرين باشند ولی هيچکدام مصداق کاملی برای اين مفهوم نيستند.به راستی کارآفرين کيست؟ آيا کارآفرينان ويژگی های متمايزی از ديگر بازيگران صحنه اقتصاد دارند؟ نگاهی به مسير حرکت فعاليت های کارآفرينان، مبدأ و منشأ و حرکت و انرژی که در طول مسير آنان را تغذيه می نمايد در تصويری اجمالی از شخصيت کارآفرين ارائه شده است.چه چيز باعث می شود که نشاط حرکت به لختی و سکون غلبه کند؟ آرزوی آن چيزی که امروز نيست ولی فردا می تواند باشد، اولين چيزی است که جمود کارآفرين را در هم می شکند. يعنی کارآفرين آرزومند است. آنچه جهت و مسير کارآفرين را برای رسيدن به آرزوهايش تعيين می کند از درون او بر می خيزد. عزم او برای حرکت يا توقف و اقدام يا عدم اقدام، چيزی نيست که مولود شرايط، محيط يا اطرافيان باشد. يعنی کارآفرين کنترل درونی دارد.او برای اينکه بتواند درست آن چه را که می انديشد عينيت بخشد و عزم خود را عملی کند بايد رئيس و کارفرمای خود باشد. يعنی کارآفرين نياز به استقلال دارد.ذهن پويای او مرزهای از پيش تعيين شده و قالب های رايج را در هم می شکند و با وجودی که همان چيزی را می بيند که ديگران می بينند، اما چيزی را می انديشد که ديگران نمی انديشند. يعنی کارآفرين خلاق است. وقتی که خلاقيت از ذهن به عمل منتقل می شود، نوآوری صورت می گيرد. نوآوری يعنی پيمودن راه نارفته، کسی که اولين بار راهی را می پيمايد، اولين کسی است که می تواند خبر مخاطرات راه را برای ديگران بياورد. يعنی کارآفرين خطرپذير است. او به جای آن که منتظر ضمانت يک پايان موفق بماند، به فکر و تلاش خود تکيه می زند، به مشکلات حمله می کند و پيش می رود. يعنی کارآفرين منفعل نيست و برای استقبال از آينده روحيه ای تهاجمی دارد.لحظه تصميم آغاز، تنها زمانی نيست که او با ريسک مخاطره مواجه می شود. ابهام يک پايان نامعلوم، بر هر قدم اين راه سايه می اندازد. يعنی کارآفرين قدرت تحمل ابهام دارد.به استقبال فردا رفتن، آخر ماجرا نيست. کسی که آگاهانه و پيشاپيش خود را در ميدان مواجهه با مسائل می اندازد، بايد توان سخت کارکردن در شرايط پرتنش را هم داشته باشد. يعنی کارآفرين با وجود فشار زياد، کارآيی خود را حفظ می کند. بايد گفت که تعريف مجموعه ای از صفاتی که کارآفرين ايده آل را به تصوير کشد، امکان پذير نيست و از طرفی هر کارآفرينی تمام ويژگی های بدست آمده در تحقيقات کارآفرينی را ندارد. برخی ديگر از ويژگی هايی که محققين بسياری آنها را به عنوان ويژگی های کارآفرين برشمرده اند عبارتند از: - آينده نگر بودن و داشتن چشم انداز: چشم انداز برای شخص کارآفرين کاملاًٌ شفاف و خالی از هر گونه ابهام بوده و لذا قابل انتقال به ديگران می باشد. داشتن چنين چشم اندازی به کارآفرين کمک می کند تا حرکتی مستمر و بدون سردرگمی و مستقيم به سمت هدف داشته باشد. علاوه بر اين چشم انداز قابل انتقال، ديگران را نيز در طی مسير همراه و مدديار او می نمايد. - مصمم بودن: عزم راسخ کارآفرينان يکی ديگر از ويژگی های بارز آنهاست که انرژی و تعهد لازم برای کسب موفقيت را ايجاد می کند. کارآفرينان مصمم از ايده های جديد و فرصت ها و پيشنهادهای شغلی ديگر چشم پوشی می کنند و در مقابل به کاری که برای خود برگزيده اند پايبند می مانند. اين قطعيت کارآفرين را طی فرآيند راه اندازی از هر گونه شک و ترديد و دودلی مصون نگاه می دارد تا حدی که مخالفت نزديکان و آشنايان نيز نمی تواند در اراده آنان خللی وارد نموده بلکه دودلی ديگران نيز تحت تأثير اين قطعيت برطرف می شود. - تمرکز: برای اينکه کارآفرين از انجام موفقيت آميز تمام طرح و برنامه ها و جزئيات کار مطمئن باشد، لازم است که همانند يک فوتباليست خوب که لحظه ای چشم از توپ بر نمی دارد در تمام لحظات با تمرکز بر چشم انداز، همه انرژی، وقت و ساير منابع را حول اين هدف مصروف نمايد. - انگيزش: نياز خود شکوفايی يکی از مهمترين انگيزه های کارآفرينان در محقق کردن چشم انداز خود است. نتيجه اين نياز قوی اين است که در مسير حرکت به سوی هدف، هر چيز ديگری در اولويت پايين تری قرار می گيرد. در روابط شخصی، علايق خارج از اين چشم انداز و يا پروژه های باسود مالی زياد، همه از مواردی هستند که در مقايسه با هدف، اولويت پايين تری خواهند داشت. البته سود مالی بندرت انگيزه کارآفرينان قرار می گيرد چرا که پول به تنهايی نمی تواند انگيزه انجام تمام زحماتی باشد که در شروع يک فعاليت کارآفرينانه لازم است، هر چند معيار خوبی برای اندازه گيری موفقيت فعاليت کارآفرينان است. - وقف و از خودگذشتگی: کارآفرينان همه زندگی خود را وقف کار می نمايند، بسيار سخت کوش هستند و پشتکار آنان مثال زدنی است در حقيقت آنان از کار در راستای هدف خود لذت می برند. داشتن چشم انداز روشن و ترکيب آن با خوش بينی و ريسک پذيری کارآفرينان، سخت کوشی و تعلق خاطر به کار را در آنان پديد می آورد. نقش و ويژگيهاي كارآفرينان در جامعه: كارآفرينان به عنوان موتور توسعه اقتصادي، نقشها و ويژگيهاي مختلف و متنوعي را در جامعه ايفا ميكنند كه هر يك ازاهميت ويژهاي برخوردار است. از طرفي هر كارآفرين بالقوه يا بالفعل، به يك نسبت از اين ويژگيها و قابليتها برخوردار نيست. لذاكارآفرينان طيف متنوعي را شامل ميشوند كه همين باعث تنوع در تعريف كارآفريني و كارآفرين شده است. معهذا موارد زير ازاهم اين ويژگيها و نقشهاست. ويژگيهاي كارآفرينان:ـ نوآوري (Innovation)ـ خلاقيت (Creativity)ـ مخاطرهپذيري (Riskbearing)ـ اعتماد به نفس (Self- Confidence)ـ دانش فني (Technical Knowledge)ـ استقلال (Independent)ـ هدفگرا (Goal- Oriented)ـ مركزكنترلداخلي (Enternal locus of control)ـ عكسالعمل مثبت نسبت به مشكلات و موانع (Positive reaction to set back)ـ تواناييبهايجادارتباطات(Communication Ability)ـ توفيقطلبي (need for Achievement)ـ تمايلبهمسؤوليتپذيري(Desir for Responsibility) تعاريف كارآفرين : ريچارد كانتيلون (1730) اولين كسي بود كه اين واژه را در علم اقتصاد ابداع نمود و آن را اينچنين تعريف نمود : كارآفرين فردي است كه ابزار توليد را به منظور تركيب به صورت محصولاتي قابل عرضه به بازار خريداري مي كند. كارآفرين در هنگام خريد از قيمت نهايي محصولات اطلاع ندارد .جان باپتيست سي (1803) كار آفرين را فردي ميداند كه مسووليت توليد و توزيع فعاليت اقتصادي خود را بر عهده دارد .فرانك نايت (1921) كار آفرينان را كساني ميشناسد كه در شرايط عدم قطعيت به اتخاذ تصميم مي پردازند و پيامدهاي كامل آن تصميمات را نيز شخصاً مي پذ يرند .طبق نظر كاسو5 (1982) كار آفرين فردي است كه تخصص وي ((تصميم گيري عقلايي و منطقي در مورد ايجاد هماهنگي در منابع كمياب)) ميباشد. وي ((داشتن توان داوري و قضاوت)) را عنصري مشترك در تمامي كار آفرينان تشخيص داده است. از ديدگاه كارلند (1984) كار آفرين فردي است كه شركتي را به منظور سود و رشد تاسيس مينمايد و آنرا مديريت كرده و از آن براي پيشبرد اهداف شخصي استفاده ميكند .همچنين به تعاريف زير نيز مي توان اشاره كرد: كارافرين كسي است كه توانايي آن را دارد تا فرصتهاي كسب و كار را ببيند و آنها را ارزيابي كند، منابع لازم را جمع آوري و از آنها بهره برداري نمايد، و سپس عمليات مناسبي را براي رسيدن به موفقيت پي ريزي نمايد .كارآفرينان كساني هستند كه با ايجاد محصولات وخدمات نوين مورد نسياز مردم، درآمد خوبي كسب مي كنند. معمولاً گمان مي رود كه كارآفرينان در راه اندازي شركتها تبهر دارند در هر حال، آنها، از هيچ، كسب و كارجديد خلق مي كنند. انها به رغم مخاطرات بسيار، پيشگام كارهاي جديد مي شوند . نقش و آثار كارآفرينان در جامعه: عامل اشتغالزايي عامل ترغيب و تشويق سرمايهگذاري عامل تعادل در اقتصادهاي پويا عامل تحول و تجديد حيات ملي و محلي (كارآفريني فراتراز شغل و حرفه است، بلكه يك شيوة زندگي است،) عامل توليد (همانند زمين، نيروي كار و سرمايه) عاملساماندهيوسازماندهيمنابعواستفادهاثربخش از آنها عامل انتقال تكنولوژي عامل شناخت، ايجاد و گسترش بازارهاي جديد عامل نوآوري و روانكنندة تغيير عامل كاهش بوروكراسي اداري (كاهش پشتميزنشيني ومشوق عملگرايي) عامل تحريك و تشويق حس رقابت عامل يكپارچگي و ارتباط بازارها ضرورت پرورش و آموزش كارآفرينان: به طور سنتي در جوامع صنعتي و به طور معمول در كشور ما كارآفرينان از طريق سعي و خطا و بقاء اصلح انتخاب شدهاند.كساني كه در خود توان ايجاد كسب و كار جديد را ميبينند با كشف فرصتهاي موجود در جامعه انجام نوعي مطالعه امكانسنجي فني و اقتصادي، بسيج منابع پراكنده و مالي و انساني، دستيابي به تكنولوژيهاي مرتبط و بالاخرهبا قبول خطر شكست وارد ميدان كسب و كار ميشوند. اما از اين ميان اين گروه معمولاً جمع كوچكي (حدوداً 13) خطر شكستزودرس را پشت سر ميگذراند و به مراحل پيشرفتهتر كسب و كار ميرسند. كارآفريناني كه بدين نحو وارد عرصه كسب و كارميشوند معمولاً از آموزش ويژهاي جز آنچه در مشاغل قبلي خود آموختهاند برخوردار نيستند. حال اين پرسش مطرح شده است كه با استفاده از دانش مديريت و ساير علوم اجتماعي و اقتصادي تا چه حد ميتوان فرآيندانتخاب و پرورش كارآفرينان را آسانتر، كم هزينهتر و اثر بخشتر از جريان سعي و خطا كرد. پرسش فوق موضوع پژوهشهاي متعددي در دانشگاهها و مراكز پژوهشي كشورهاي صنعتي بوده است. در نتيجه همينپژوهشها اكنون آزمونهايي براي سنجش و پيش بيني قابليتهاي كارآفريني داوطلبان ايجاد كسب و كار و نيز برنامههايآموزشي براي ارتقاء قابليتهاي كارآفريني افراد مستعد تدوين و تنظيم شده است.گرچه خصايص ذاتي و موروثي افراد مانند هوش، خلاقيت، عزم و اراده و جسارت و خطر پذيري، سهم مهمي در شخصيت وعملكرد كارفرمايان داشته است، ليكن اينگونه نيست كه هر كس داراي اين ويژگيها باشد حتماً يك كارآفرين است. بلكه او يككارآفرين بالقوه ميباشد. تحقيقات بسياري تاييد ميكند كه فرآيند و برنامههاي آموزشي خاصي ميتواند با تغيير بينش و فرهنگ افراد و تجهيز آنها بهدانش و مهارتهاي خاص، راهي را كه آنها احتمالاً با سعي و خطا و گذشت زمان طولاني به آن ميرسند بسيار كوتاه نموده و بهسرعت يك كارآفرين بالقوه را به يك كارآفرين بالفعل تبديل كند. لذا بدليل اهميت و نقش كارآفرينان در دو دهة گذشته،برنامههاي آموزشي ويژهاي و به شكلهاي متنوعي براي آموزش و پرورش كارآفرينان در دانشگاههاي كشورهاي پيشرفته و درحال توسعه ارائه ميگردد كه از جمله مباحث اين دورهها ميتوان به موضوعاتي از قبيل: آشنائي با كارآفريني و خود اشتغالي،بازاريابي و فرصتهاي بازار، اصول امكانسنجي اقتصادي، آشنائي با قوانين تجارت و ايجاد شركت خصوصي، مقررات مالي وعمليات بانكي، مقررات مالياتي، مديريت منابع مالي، اصول سازمان و مديريت، مديريت منابع انساني، آشنايي با كارآفرينانموفق و تجارب آنها و... اشاره نمود. اهميت كارآفريني: مطالعات نشان ميدهد كه از نظر برخي از اقتصاددانان و صاحبنظران و دانشمندان مديريت، موتور حركت و رشد اقتصاديك جامعه كارآفرينان هستند كه در محيطي رقابتي و در شرايط عدم تعادل (و نه تعادل ايستا) جامعه را به حركت در ميآورندو توسعه ميبخشند. كليد موفقيت كارآفريني، يافتن روشهاي خلاقانهاي است كه با بكارگيري تكنولوژيهاي جديد يا بازاريابيبهتر، سريعتر و كم هزينهتر كالاهاي جديد، خواستههاي بشري را به نحو احسن برآورده ميسازند. اين به معناي توليد كالاهايموجود با هزينههاي كمتر يا ارتقاء كيفيت آنها و يا به معناي ايجاد بازارهايي براي كالاهاي كاملاً جديد است. تعاريفي كه از كارآفريني ارائهشد، مبين آن است كه، كارآفرينمنتظر سرمايهگذاري و ايجاد شغل ازطرف دولت نيست. او خود با شناختصحيح از فرصتها و استفاده ازسرمايههاي راكد امكاناتي را فراهمنموده و با سازماندهي و مديريتمناسب منابع، ايدة خويش را عمليمينمايد. او تنها خودش شاغلنميشود، بلكه بدون اتكاء به دولت،در بخش غيردولتي براي تعدادديگري نيز شغل ميآفريند و علاوه برآن نقش مهمي در توليد و«اشتغال مولد» دارد. اين امر سبب كاهش نرخ بيكاري بدون نياز به سرمايهگذاري دولت براي ايجاد اشتغال ميگردد. البته دولتميتواند با ارائه تسهيلات و پيگيري سياستهاي مناسب، حركت كارآفرينان را شدت و شتاب بخشد. اهميت كارآفريني از نظر ايجاد اشتغال: كارآفريني مترادف ايجاد اشتغال نيست. كارآفريني در واقع فرآيند ايجاد و تاسيس كسب و كار يا سازمان جديد است، امايكي از اثرات قابل توجه آن ايجاد اشتغال است. مطالعاتي كه در ايالات متحده آمريكا صورت گرفته است نشان ميدهد كه از 20ميليون شغل ايجاد شده و جديد در طي سالهاي 1990 ـ 1980 بيش از 5/3 ميليون شغل ناشي از ايجاد و تامين كسب و كارهايكارآفرينانه جديد بوده است. مطالعات ديويد برچ (Birch) در اواخر دهة 1970 ميلادي نشان داده است كه بيش از 70% ازمشاغل جديد در شركتها و سازمانهايي ايجاد ميشوند كه در مسير رشد قرار دارند. همچنين مطالعات در ايران نشان ميدهد كه در فاصله سالهاي 75 ـ 1355 هجري شمسي بيشترين ميزان اشتغال جديددر اقتصاد ايران به شكل كاركنان مستقل (خويش فرما) بوده است. متاسفانه بدليل عدم حمايت از اين كارآفرينان و سوق دادنآنها در مسير رشد و توسعه ، بزرگترين چالش اقتصاد ايران در دهة 1380 هجري شمسي بحران بيكاري خواهد بود. در حالي كهاگر در فاصله 20 سال مذكور حمايتي جدي از كارآفرينان صورت ميگرفت به گونهاي كه هر يك تنها يك نفر ديگر را به استخدامخود در آورند، در اين صورت بزرگترين مشكل اقتصادي دهة 1380 در اقتصاد ايران كمبود نيروي كار ميبود. به هر تقدير اهميت كارآفريني از نظر ايجاد اشتغال باعث شده است تا طي دهههاي 80 و 1990 ميلادي به تدريج وفاقعمومي در كشورهاي توسعه يافته و در حال توسعه ايجاد گردد، مبني بر اينكه بحران بيكاري به جز از طريق توسعه كارآفريني ودميدن روح نوآوري در كالبد اجتماعي امكانپذير نميباشد. به همين دليل كشورهايي نظر ايالات متحده آمريكا، كانادا، فنلاند،هند، مالزي، سنگاپور، استراليا و آلمان سياستها و برنامههاي حمايتي گستردهاي را از كارآفرينان تدوين و به مرحله اجراگذاشتهاند. نكته: در شرايط اقتصادي فعلي و نرخ بالاي بيكاري در كشورمان،ناخودآگاه كلمه «كارآفريني» و كلمه «اشتغال زايي» موارد استفاده مشابهيپيدا كرده است و كلمه كارآفريني براي مجموعه اقداماتي كه به ايجاداشتغال ميانجامد نيز استفاده ميشود. مثلاً به هر گونه سرمايهگذاري كهباعث ايجاد اشتغال شود يا هر گونه افزايش مهارت فني يا حرفهاي كهاحتمال اشتغال به كار را افزايش دهد و براي كسي كار ايجاد كند نيزكارآفريني اطلاق ميشود. ليكن هيچكدام از اينها كارآفريني(Entrepreneurship) كه در نظريات توسعه مطرح شده است نميباشد.چرا كه براساس نظريات اقتصادي و تجارب حاصله در اقتصادهاي روبه رشد«كارآفرينان» موتور محركه توسعه و رشد اقتصادي محسوب ميشوند و در نتيجه اشتغال زايي يكي از فرآوردهها و معلولهاياين مهم مي باشد. منبع : سايت مركز كارآفريني دانشگاه تبريز 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده