رفتن به مطلب

مرد سالاری و آموزش


moein.s

ارسال های توصیه شده

[h=1]زهرا داوری[/h]

میان مردسالاری و آموزش به طور کلی و اعمال تبعیض جنسیتی در ورود زنان به دانشگاه به طور خاص، رابطه ی تولید و بازتولید[۱] وجود دارد. مردسالاری به عنوان نظام فراگیر سلطه بر زنان و سرکوب آنان، بر آن است که با تسلط بر ساخت و شیوه ی آموزش، یکی از مهم ترین فرصت های زنان برای تغییر در وضعیت فرودستی[۲] را سلب کند و از سوی دیگر سلب این امکان از زنان، با تحکیم فرودستی به کار مردسالاری می آید و آن را تقویت می کند. اهمیت این امر هنگامی افزایش می یابد که بدانیم بازتولید، یکی از چهار ساختار اصلی سرکوب زنانبه شمار می رود[۳]. از این منظر آموزش و پرورش توانمندترین روش برای اعمال قدرت مردسالاری است زیرا با جامعه پذیری به عنوان یکی دیگر از ساختارهای سرکوب در ارتباط است و مبنای آن به شمار می رود.

 

تلقین کلیشه های جنس- نقش، مهم ترین کارکرد آموزش مردسالار در هر دو بخش رسمی و غیررسمی است که از هنگام تولد آغاز می شود و تا مقاطع آموزشی عالی پیگیری می شود. آموزش غیررسمی شامل تمامی برنامه ها و عوامل آشکار و پنهان است که این کلیشه ها را می سازند و تفکر مرد به مثابه هنجار در مرکز آن ها قرار دارد. پاملا آبوت شکل های غیرمستقیم تربیتی را لایه پنهان برنامه آموزشی می داند.[۴]

 

 

منظور از آموزش رسمی، نظام یا نهاد آموزشی است که به طور رسمی و قانونی عهده دار کار آموزش افراد یک جامعه است که در ایران وزارت آموزش و پرورش، وزارت علوم و تحقیقات و همچنین وزارت بهداشت و آموزش پزشکی متولیان آن هستند.

 

 

صرفنظر از تنوع در تبیین نقش آموزش و تأثیر آن در ایجاد یا تغییر وضعیت فرودستی زنان، آموزش موضوع مورد بحث تمامی دیدگاه های مختلف فمینیستی به ویژه فمینیست های مارکسیست، سوسیالیست،لیبرال، رادیکال، اگزیستانسیالیست و فمینیسم فرهنگی است. هر یک از این دیدگاه ها، ضمن ارائه تبیین خود از نقش آموزش در زندگی زنان، ساخت و شیوه یعنی نظر و عمل آموزشی را مورد نقد و چالش قرار داده اند.

 

 

رابطه میان آموزش و مناسبات و روابط تولید و اشتغال، محور بحث فمینیست های مارکسیست است. از منظر این فمینیسم، چگونگی روابط تولید به عنوان زیربنا، خود تحت تأثیر شرایط تربیتی قبلی است یعنی نحوه ی تکوین و ادامه حیات این روابط را تربیت های اجتماعی و در نهایت آموزش تعیین می کند و یا می تواند آن ها را تغییر دهد. از سوی دیگر مناسبات تولید مبتنی بر مردسالاری، خود تعیین کننده ی ساخت و روش های آموزشی خواهند بود. این دیدگاه بیش از سایر نگرش ها، با فمینیست های سوسیالیست در ارتباط است. آن ها نیز با نقد ساز و کارهای جامعه سرمایه داری، خواهان بازنگری مناسبات اجتماعی و اقتصادی ای هستند که منجر به وضعیت فعلی شده است؛ فمینیسم سوسیالیسم دانش را ساختاری تجربی می داند که در خاستگاه اجتماعی ویژه ای شکل می گیرد و مبتنی بر الگوهای مردسالار است. معرفت از این منظر، تحت تأثیر ساختارها و شرایط اجتماعی است و لذا تغییر در آن مستلزم بازسازی و به بیان دقیق تر بازآفرینی محتوا و شیوه ی آموزش و پژوهش است.

 

 

بازنگری در تقسیم کار اجتماعی، به دلیل اهمیت آن در ساخت اجتماعی و نیز تکوین سایر روابط، خواسته ی فمینیست های لیبرال است که تنها در پرتو آموزش امکان پذیر خواهد بود. آموزش باید از کلیشه های اجتماعی جنسیتی رها شود و بتواند زنان را در بر هم زدن نظم موجود در تقسیم کار اجتماعی که مبتنی بر این کلیشه هاست، آماده سازد. ولستن کرافت ریشه های سرکوب زنان را صرفا” ناشی از نابرابری در بهره مندی از حقوق مدنی و فرصت های آموزشی می داند.

 

 

فمینیست های رادیکال که به بر اندازی نظام جنس- طبقه می اندیشند، با تأکید بر ارتقای آگاهی[۵] و بنا نهادن فرهنگی مستقل برای زنان، برنامه های خود را بر امر آموزش متمرکز می سازند.

فمینیسم فرهنگی که دگرگونی نهادهای مرد محور را در برنامه ی اصلی خود قرار داده است، به نهاد آموزش نسبت به سایر نهادهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی اهمیت و اولویت بیشتری می دهد.

 

 

از منظر فمینیست های اگزیستانسیالیست، زنان از طریق آموزش به برتری خواهند رسید و آموزش ابزار تقویت اختیار و آزادی است. در واقع آنچه منجر به آزادی خواهد شد، آگاهی است. نوعی آگاهی فمینیستی که منظور از آن شناخت خود به عنوان زن در درجه نخست، و نیز شناخت امکانات رها شدن از اسارت تحمیلی ناشی از زن شدن در درجه ی دوم است. آگاهی فمینیستی رو به سوی آزادی مبتنی بر فردیت دارد. فردیتی که ریشه در زن بودن دارد و بدون آن نمی تواند تکوین یابد. زنان باید بتوانند الگوهای زیستی خاص خود را طراحی و بر اساس امکانات درونی، به ویژه خود را تربیت کنند. زیرا تربیت در فاعل شناسا بودن ( بازشناسی خود به عنوان زن، دستیابی به جهان بینی مبتنی بر تجربه های زنانه، شناخت جهان و مناسبات مردسالارانه آن و سپس شناخت امکانات استفاده از اختیار انسانی و تغییر وضعیت فرودستی) نقش اساسی دارد.

 

 

هر یک از دیدگاه های فمینیستی بر اساس نوع تبیین خود از مردسالاری و راه های حذف سلطه ی آن، جنبه های خاصی از آموزش و نقش آن در زندگی زنان را مورد توجه قرار داده اند که گویای نقش و قدرت آموزش در تخریب بنیان های مردسالاری و بر هم زدن موازنه کنونی قدرت است.

در جوامع سنتی و در حال توسعه مانند ایران به دلیل ویژگی های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، کنترل[۶]به معنای فمینیستی با شدت بیشتری اعمال می شود و در نتیجه امکان دستیابی به فرصت رهایی زنان از سلطه مردسالاری به حداقل می رسد.

 

 

ساختار ارزش ها و هنجارهای اجتماعی، عرف، محدودیت های ناشی از قرائت های محدود کننده از مذهب در میان اقشار مذهبی، از عوامل مهم بازدارنده محسوب می شوند. این کنترل ها به ویژه در جوامع کوچکتر و محلی، با تحدید دایره حرکت و حضور زنان، آن ها را در سیطره تبعیت نگه می دارد.

 

تهی بودن شهرها از امکانات فرهنگی، اعم از سینما، کتابخانه، مجالس فرهنگی، و به ویژه عدم فرهنگ مطالعه در میان زنان و مردان و به طور کلی فقدان زمینه های ارتباط و تعامل اجتماعی نیز مشکلاتی است که فرا راه زنان قرار دارد.

 

 

آموزش های قبل از دانشگاه به دلیل سیطره ی ایدئولوژی، عدم زمینه های تفکر انتقادی و پرهیز از آن، زنان را آماده ی پذیرش بی چون و چرای موازین و الگوهای مردسالار می کند و با جلوگیری از تکوین تفکر انتقادی، جلوی چالش های بعدی آن ها را نیز می گیرد. اگرچه این وضعیت کم و بیش در دانشگاه نیز ادامه پیدا می کند، اما به عللی غیر قابل کنترل، زمینه های تغییر در دانشگاه ها وجود دارند و دانشگاه ها با همه ی نارسایی ها و ضعف هایی که دارند، مهم ترین عرصه ی تجربه ی استقلال، جامعه پذیری و تربیت زنان محسوب می شوند.

 

 

برخورد خرده فرهنگ ها در فضای دانشجویی، ایجاد زمینه ی ارتباط با جنس مخالف، و ویژگی های سنی دانشجویی که عمده ترین آن ها عصیان در برابر الگوهای مألوف اجتماعی و سیاسی است، زمینه ی شکل گیری تفکر انتقادی را فراهم می سازد. این امر برای زنان دارای اهمیت بیشتری است زیرا موانع خانوادگی و فرهنگی خروج دختران از خانه به دانشگاه نسبت به سایر موارد کمتر است و می توان گفت در اغلب موارد قبول شدن در کنکور تنها فرصت آنها برای برون رفت احتمالی از وضعیت تحمیلی است. قبول شدن در دانشگاه قبل از هر چیز فرصت دور شدن از کنترل های شدید اجتماعی و عرفی را برای زنان فراهم می کند و به آن ها اجازه ی تجربه ی شیوه های جدید زندگی و اندیشه را می دهد. این امر به ویژه برای زنان در شهرهای کوچک تر و روستاها اهمیت بیشتری می یابد.

 

 

قرار گرفتن دختران دانشجو در خوابگاه و ایجاد فضای ارتباط و گفتگو با یکدیگر موجب شکل گیری دیالوگ ها و تخیلات زنانه می شود که صرفنظر از نوع و سطح آن، به جهان زنانه تعلق دارند و تجربیات زنان را در زندگی فردی و اجتماعی نهادینه می کند. این تجربه های اجتماعی زنانه که تقریبا” در هیچ جای دیگری در جامعه امکان دستیابی به آن وجود ندارد، به ویژه با تأیید نفس فردی در آن ها، زمینه های استقلال فردی را در زنان فراهم می سازد.

 

 

به نظر می رسد در ایران که آموزش رسمی در چنبره ی نظام مردسالار است، و از سوی دیگر دستیابی فمینیسم به امکانات آموزش غیررسمی بسیار محدود است، اعمال فشار فمینیستی بر بدنه ی آموزش رسمی و کنترل آن تا حد امکان، یکی از مهم ترین ابزارهای تغییر خواهد بود.

 

 

اگرچه باید توجه داشت که مردسالاری در ایران نیز آنچنان با تمامی زوایای زندگی درپیچیده شده است که این تصور که آموزش و کسب مهارت، لزوما منجر به کسب قدرت خواهد شد، کمی ساده انگارانه خواهد بود و بحث درباره ی آن خود مستلزم فرصت دیگری است. هدایت دختران به انتخاب رشته های خاص توسط الگوهای اجتماعی وشغلی مردسالار، انگاره ی عقلانیت جنسیتی و نگرش ریحانه ای و حضور آن در نظام آموزشی، ساز و کارهای شغلی ضد زن، انتظار جامعه و خانواده و نقش هایی که برای زنان تعیین و تعریف می کنند، تحت تکفل بودن زن و تحمیل نقش ثانوی در اقتصاد خانواده، نگرش های مردسالارانه در برنامه و بودجه و برنامه های استخدامی، همه و همه رابطه ی میان دانش و عمل اجتماعی را به نفع مردسالاری رقم می زنند. نظام آموزشی و محدودیت های آن، برنامه آموزشی، پژوهش، تألیف و تدریس نیز در آموزش رسمی، در کار سرکوب زنان اند. در تمام این سالها علیرغم تبلیعات سوگیرانه مربوط به حضور زنان در دانشگاه ها، هنوز پذیرش دانشجو در تمامی گروه های درسی تحت تأثیر مردسالاری بوده و رشته های زیادی وجود دارد که زنان حق ادامه ی تحصیل در آن ها را ندارند.[۷]

 

 

به این مسائل باید مشکلات مربوط به کیفیت تحصیل و تبعیض های مرئی و نامرئی مربوط به آن در رشته های موجود را نیز افزود. با این همه در سال های اخیر که زنان علیرغم همه ی دشواری ها توانسته بودند با درس خواندن به دانشگاه ها راه یابند، امید می رفت که بتوانند بر تبعیض های آموزشی فائق آیند.

 

 

اعمال تبعیض جنسیتی در ورود زنان به دانشگاه، موید حضور سرسخت مردسالاری در لایه های پنهان و آشکار قدرت اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در ایران است که به هیچ وجه حضور زنان را بر نمی تابد. نادیده انگاشتن اصل سی ام قانون اساسی، عدم توجه به سیاست های مربوط به توسعه و ضرورت حضور و مشارکت زنان، بی توجهی به تحولات اجتماعی و مطالبات زنان در سال های اخیر و چشم فرو بستن بر تحولات جهانی و سیاست های بین المللی، تنها در پرتو قدرتی قابل توجیه است که نیروهای خود را از ساختار فراگیر و متصلب مردسالاری می گیرد.

 

 

 


[۱]-Reproduction

منظور از بازتولید در این نوشتار، بازتولید جنبه اجتماعی زندگی زنان یعنی بازتولید هویت تحمیلی جنسیتی است و نه بازتولید به معنای بیولوژیکی و بینانسلی آن. اگرچه این دو به دلیل ارتباط و تأثیر در یکدیگر، قابل تفکیک نیستند.

 

[۲]- Subaltern

 

3- جولیت میچل جامعه پذیری، تولید، بازتولید و احساس جنسی را چهار ساختار اصلی اجتماعی می داند که تغییر در آن ها لازمه ی آزادی زنان است.

 

 

[۴]ـ ابوت. پاملا، والاس. کلر، جامعه شناسی زنان، ترجمه نجم عراقی .منیژه، نشر نی، تهران، ۱۳۸۰

 

 

[۵]- Consciousness Raising

 

 

[6]-Social Control

 

 

اعمال زور به روش مسقیم یا غیرمستقیم بر زنان. نظریه های فمینیستی از این اصطلاح در رشته های مختلف استفاده کرده اند تا اشکال روان شناختی، اقتصادی نهادی و زبان شناختی آن را بررسی کنندسوزان براون میلر و سوزان گریفین تجاوز را عامل عمده در کنترل اجتماعی زنان می دانند. آدرین ریچ تحلیلی نهادی از کنترل اجتماعی ارائه کرد. او طرد زنان از آموزش، و فشار را که به زنان درون نهادهای مادری و ناهم جنس خواهی وارد می شود، شرح می دهد. ریچ کنترل اجتماعی را جبر روانی و اجتماعی تعریف می کند. … مضمون اصلی تمامی نظریه های فمینیستی این است که ابعاد مختلف کنترل اجتماعی در مردسالاری گسترده و بسیار پیچیده اند و همه نهادها و اعمال اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را در بر می گیرند.

 

هام.مگی و دیگران، ترجمه فیروزه مهاجر و دیگران، فرهنگ نظریه های فمینیستی، تهران، نشر توسعه، ۱۳۸۲، صص:۴۱۵-۴۱۶

 

[۷]- رک به:۱- کار. مهرانگیز، رفع تبعیض از زنان، انتشارات پروین، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۸

توجه: مطالعه ی دفترچه های انتخاب رشته در سال ۱۳۸۶ نیز تغییر قابل توجهی نسبت به مطالب کتاب مذکور نشان نمی دهد.

 

منبع: سایت میدان

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...