کهربا 18089 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 تیر، ۱۳۹۱ من چه دفاعی از خودم بکنم جناب قاضی؟! من بی دفاعم، من شریف تربیت شدم، من شریف بزرگ شدم نه کسی منو می شناخت، نه کسی بنده رو می دید نه ثروتمند بودم و نه هیچ چیز دیگر همه سهم بنده از زندگی کار کردن در زیر زمین اداره بایگانی بود لای پرونده ها من سا...ده بودم من همه چیز رو باور می کردم من با هیچ کس مخالفت نمی کردم، سرم به کار خودم بود و شریف بودم من نمی خواستم به بانک برم، من نمی تونستم طبابت کنم، من نمی تونستم سرهنگ باشم، من نمی خواستم شعر بگم، من مقاومت کردم تا حد توانم، اما من توانم کم بود. بنده ضعیف بودم، برای خودم ضعیف بودم و برای دیگران و من به همه احترام می گذاشتم، من به همه احترام می گذاشتم، و من شروع کردم به بازی کردن و من شروع کردم به سرگرم شدن و بعضی وقت ها یادم رفت که کجام و همه این هایی که می گند مال من نیست، حق من نیست " و من اشتباهی ام" من از اولش هم اشتباهی بودم بله من یادم رفت که این ها مال من نیست و من اشتباهی ام، تقصیر من بود تقصیر دیگران هم بود اما خدایا تو شاهدی که من هیچ چیزی رو برای خودم برنداشتم من هیچ چیز رو توی جیبم نذاشتم من از سهم کسی نزدم من فقط اشتباهی بودم خدایا تو شاهدی که من چیزی رو خراب نکردم خدایا تو شاهدی که من کسی رو اذیت نکردم من فقط اشتباهی بودم چه دفاعی از خودم بکنم؟! من بی دفاعم حالا من مانده ام و تقاص این همه اشتباه دیگران و بازیگوشی خودم جناب قاضی من از هیچ کس توقعی ندارم خدایا تو منو ببخش، من اشتباهی بودم... ♥♥♥ مهران مدیری / سکانس آخر مرد هزار چهره ♥♥♥ منم همینطور این روز ها عجیب احساس می کنم من اشتباهی بودم من اشتباهی هستم ... شما چطور؟ 26 لینک به دیدگاه
Secret: 2286 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 تیر، ۱۳۹۱ من هیچ وقت همچین احساسی نداشتم اما اکثرا فکر می کنم که دنیا و اطرافیان من اشتباهی هستن 7 لینک به دیدگاه
کهربا 18089 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 29 تیر، ۱۳۹۱ اما اکثرا فکر می کنم که دنیا و اطرافیان من اشتباهی هستن کی می دونه شاید ... 7 لینک به دیدگاه
Alireza Hashemi 33392 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 تیر، ۱۳۹۱ اشتباه چیزیه که دانسته هربار انجامش میدم و میدونم باز هم دوباره تکرارش میکنم خودم تنم میخواره 6 لینک به دیدگاه
کهربا 18089 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 29 تیر، ۱۳۹۱ خودم تنم میخواره گاهی اوقاتم عجیب شیرینه... آدم دوست داره که جوگیر بشه و اشتباه کنه 4 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 تیر، ۱۳۹۱ بله دچار شدم به این حس! مثه طعم گَسِ خُرمالو می مونه! از یک جهت حالتی به آدم دسته می ده تو مایه های اینکه یکی بیاد ما رو بغل کنه که این توجه جلب کردنش خوبه،البته اگه کسی باشه! ولی جنبه ی بیشتر خالی لیوان،خورنده ی روح است!حتی اگه روحت مثه آهنم باشه از خوردگی این حس در امان نیست! بتون پوزولانی هم باشه خورده می شه! در این مواقع باید فرار کرد از این حس وگرنه می مونه یک گوشه. ممکنه فروکش کنه ولی با بحران بعدی سنگین تر می شه،میشه نمک رو زخم 6 لینک به دیدگاه
کهربا 18089 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۱ من اشتباهی بودم یا اینکه من اشتباه کردم؟!:5c6ipag2mnshmsf5ju3 تشخیصش این روزا برام سخت شده خیلی سخت ... 5 لینک به دیدگاه
nikaaa 4299 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مرداد، ۱۳۹۱ اشتباه چیزیه که دانسته هربار انجامش میدم و میدونم باز هم دوباره تکرارش میکنم خودم تنم میخواره موافقم 1 لینک به دیدگاه
sahar 91 9480 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مرداد، ۱۳۹۱ راستش یه روزی فکر می کردم درسترین کارو کردم ولی الان شک کردم نکنه اشتباه کرده باشم.اون روزا مطمئن بودم اشتباه نمی کنم حالا چی؟ 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده