رفتن به مطلب

مناظره با جناب خر!!


ارسال های توصیه شده

روزی به رهی مرا گذر بودخوابیده به ره جناب خر بود از خر تو نگو که چون گهر بودچون صاحب دانش و هنر بود گفتم که جناب در چه حالیفرمود که وضع باشد عالی گفتم که بیا خری رها کنآدم شو و بعد از این صفاکن گفتا که برو مرا رها کنزخم تن خویش را دوا کن خر صاحب عقل و هوش باشددور از عمل وحوش باشد نه ظلم به دیگری نمودیمنه اهل ریا و مکر بودیم راضی چو به رزق خویش بودیماز سفرۀ کس نان نه ربودیم دیدی تو خری کشد خری را؟یا آنکه برد ز تن سری را؟ دیدی تو خری که کم فروشد ؟یا بهر فریب خلق کوشد ؟ دیدی تو خری که رشوه خوار است؟یا بر خر دیگری سوار است؟ دیدی تو خری شکسته پیمان؟یا آنکه ز دیگری برد نان؟ دیدی تو خری حریف جوید؟یا مرده و زنده باد گوید؟ دیدی تو خری که در زمانه؟خرهای دگد پسش روانه یا آنکه خری ز روی تزویرخرهای دگر کشد به زنجیر؟ هرگز تو شنیده ای که یک خر؟با زور و فریب گشته سرور خر دور ز قیل و قال باشدنارو زدنش محال باشد خر معدن معرفت کمال استغیر از خریت ز خر محال است تزویر و ریا و مکر و حیلهمنسوخ شدست در طویله دیدم سخنش همه متین استفرمایش او همه یقین است گفتم که ز آدمی سری توهرچند به دید ما خری تو بنشستم و آرزو نمودمبر خالق خویش رو نمودم ای کاش که قانون خریتجاری بشود به هر ولایت

لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...