Neutron 60966 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۹۱ چند وقتیه با اتفاقایی که دوروبرم می افته، با گزارش های مختلفی که میخونم، با این فکر درگیرم چرا ما ایرونیا به علم کاربردی نگاه نمیکنیم؟ به عنوان مثال گزارش های شهرسازی از شیر مرغ تا جون آدمیزاد توش پیدا میشه، اما نتیجه گیری و طراحی هیچ پایه ی درست حسابی ندارن و معلوم نیست رو چی طرح دادن و اگر رو چیز دیگه ای طرح دادن، چرا اون همه مقدمه چیزی و مطالعات رو چپوندن اولش؟! از طرفی برام سواله چرا اونچیزی که توی دانشگاه یاد میگیریم، فرسنگ ها با اون چیزی که در بازار کار، توی شرکت توی صنعت می بینیم تفاوت داره. و اصلا چرا ما فکر میکنیم علم بالای کوه قافه؟! چرا فکر میکنیم علم سخته!؟ و یه چیزی هست که ما معمولا نمیبینیم و باید تو کتابا دنبالش بگردیم. بیشتر چراییش مد نظرمه! به نظر شما چرا؟ برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 17 لینک به دیدگاه
کهربا 18089 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۹۱ توی رشته هایی مثل رشته من مطالبی که می خونیم خیلی قدیمیه و الان 90 درصد محاسباتی که ما انجام میدیم رو یه برنامه توی زمان چند ثانیه ای انجام میده که اون نرم افزار هم آموزش نمی دن! خب من وقتی وارد محیط کار میشم معلوماتمون عملا به درد نمی خوره رشته های دیگه هم به نظرم خیلی عقبن روش های آموزشی مون هم که کلی ایراد داره موقع انتخاب رشته دانشگاهی هم به نظرم حداقل 60 درصد بدون آگاهی انتخاب می کنن و تضمینی هم وجود نداره که اون رشته با روحیاتشون سازگار باشه که اگه نباشه به زور می گذرونن وقتی هم شاغل میشن فکر می کنن مطالب از مریخ اومده! علم سخته یعنی چی؟ خیلی کلیه به نظرم چون خیلی کم و سطحی به دنیای دور و برمون نگاه می کنیم سخته 10 لینک به دیدگاه
O-N 10553 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۹۱ درود شايد يه دليل عمدهش اينه كه تعيين اهدافمون پايه درستي نداره. همهي ما ميخوايم خودمون رو با شرايط اجتماعي تطبيق بديم. به همين خاطر آسون ترين مسيري كه جامعه جلوي پامون بذاره انتخاب ميكنيم. يعني هدفمون مسيرمون رو مشخص نميكنه. مسيرمونه كه برامون اهداف كوتاه مدت ايجاد ميكنه. خودمونم علاقهاي به، به چالش كشيدن خودمون و دليل كارايي كه ميكنيم نداريم! از طرفي در نهايت ضمانتي براي اينكه تحصيلات ما منجر به كار بشه وجود نداره. به همين خاطر فقط به فكر رد كردن مراحل مختلف هستيم. با اين اميد كه هر چي جلو تر بريم شايد بهتر شه. در صورتي كه هر چي جلو تر ميريم چون مسير غلطه كارامون به جاي اينكه متمركز تر بشه، پراكنده ميشن. اينطوريه كه با وجود تحصيلات دانشگاهيمون توي هيچي تخصص نداريم. پروژههايي كه تعريف ميكنيم واسه اينه كه پروژه انجام بديم. نه اينكه اون پروژه كمكي به كسي بكنه. هدف مدركه و بعدم مرحله بعد! اگه بعضي از ماها سعي ميكرديم مسيراي ديگه اي رو انتخاب كنيم هر كاري متخصص مورد نياز خودشو داشت و ديگه ملاك تعيين مشاغل مدارك دانشگاهي نبود. از بس تنبل و راحت طلبيم ما! 8 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۹۱ توی رشته هایی مثل رشته من مطالبی که می خونیم خیلی قدیمیه و الان 90 درصد محاسباتی که ما انجام میدیم رو یه برنامه توی زمان چند ثانیه ای انجام میده که اون نرم افزار هم آموزش نمی دن!خب من وقتی وارد محیط کار میشم معلوماتمون عملا به درد نمی خوره رشته های دیگه هم به نظرم خیلی عقبن روش های آموزشی مون هم که کلی ایراد داره موقع انتخاب رشته دانشگاهی هم به نظرم حداقل 60 درصد بدون آگاهی انتخاب می کنن و تضمینی هم وجود نداره که اون رشته با روحیاتشون سازگار باشه که اگه نباشه به زور می گذرونن وقتی هم شاغل میشن فکر می کنن مطالب از مریخ اومده! علم سخته یعنی چی؟ خیلی کلیه به نظرم چون خیلی کم و سطحی به دنیای دور و برمون نگاه می کنیم سخته بله درسته! اما چرا؟ چرا اینجوریه؟ منظورم هم او علم سخته انیه: ببین فکر میکنیم علم یعنی چیزای سخت سخت! واسه همین نمی تونیم کاربردیش کنیم. در صورتی که دقت کنیم علم دوربرمونه. اینقدر واسش حاشیه چیدیم دست نیافتنی شده! نیوتن تا سیب نخورد تو کلش نفهمید چیزی به نام جاذبه هم وجود داره! منظورم اینه که فکر میکنیم نمیتونیم تولید علم کنیم. علمو گذاشتیم واسه عالما! واسه کسایی که ریش پروفسوری دارن! 5 لینک به دیدگاه
Hossein.T 22596 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۹۱ دلیل این فاصله ی زیاد بین آموخته ها و بازار کار و لااقل در صنعت ، ارتباط کم دانشگاه و صنعت میتونه باشه. اولا صنعت ما یه صنعت وارداتی هست و قاعدتا فاصله بین صنعت و دانشگاه زیاد هست. ببینید وقتی شما تکنولوژی یه شرکت اروپایی که نتیجه ی چندین سال تلاش و سرمایه ی یه شرکت خارجی هست رو خریداری میکنید در حالی که دانشگاه تا به حال فعالیت کمی در این زمینه داشته یا حتی فعالیتی نداشته ، خب این فاصله ای که بین صنعت و دانشگاه بوجود میاد کاملا طبیعیه! از طرف دیگه وقتی دانشگاه بخواد ، تکنولوژی بومی خودش رو از سطح مطالعاتی به سطح تجاری برسونه ، در این میون شرکت هایی به عنوان developer وجود دارن که این دانش رو در سطح صنعتی گسترش میدن. اما متاسفانه این شرکت ها یا در ایران وجود ندارن یا بسیار کم هستن و تحت کنترل و نفوذ چند ارگان خاص هست! از طرفی دانشگاه هم بنا به دلایلی احتمالا بودجه ی مورد نیاز برای صنعتی کردن طرح بومی رو نداره. مورد دیگه میتونه این باشه که اهالی کار و صنعت بیشتر به فکر حل مشکلات خودشون هستند تا تحکیم زیر ساخت های صنعتی. در حالی که دانشگاه سعی میکنه دانشی رو از پایه شروع کنه و به مرحله ی عمل برسونه و در این بین ، با توجه به اهداف متفاوت این دو گروه ، شکاف عظیمی در این بین بوجود میاد. تمام این مسائل دست به دست هم میدن تا از آموخته های دانشجو ها ، در حد operator استفاده بشه و کسی از علم خودش برای حل مساله نتونه استفاده کنه. 11 لینک به دیدگاه
کهربا 18089 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۹۱ بله درسته! اما چرا؟ چرا اینجوریه؟ منظورم هم او علم سخته انیه: ببین فکر میکنیم علم یعنی چیزای سخت سخت! واسه همین نمی تونیم کاربردیش کنیم. در صورتی که دقت کنیم علم دوربرمونه. اینقدر واسش حاشیه چیدیم دست نیافتنی شده! نیوتن تا سیب نخورد تو کلش نفهمید چیزی به نام جاذبه هم وجود داره! منظورم اینه که فکر میکنیم نمیتونیم تولید علم کنیم. علمو گذاشتیم واسه عالما! واسه کسایی که ریش پروفسوری دارن! خب شاید یکی از دلایلش این باشه که توی این زمانی که ما زندگی می کنیم علوم به حدی از پیشرفت رسیدن که حجمشون ما رو می ترسونه الان علم شده یه کوه و من و خیلی های دیگه ممکنه فکر کنیم برای ارائه یه مبحث جدید و یا یه کاربرد نوین باید حتما تا قله و یا حداقل نزدیکاش بریم و خب این طور که نگاهش کنیم سخت میشه مایی که توان بالا رفتن از یه قله و کشف چیزای جدید رو نداریم کافیه رومون رو به یه سمت دیگه بکنیم ------------------------------------------------------------------------------------------------------------ دایی من دیپلم برق داره اول تجربی یاد گرفته و بعدش رفته دیپلم گرفته طوری از اون علومی که یاد گرفته (چه به صورت تجربی و چه توی کلاس درس ) استفاده می کنه که واقعا من که رشته ام برقه شگفت زده میشم از ساده ترین قواعد برای ساخت یک وسیله جدید استفاده می کنه قواعدی که ما توی دوره دبیرستان خونیدم و هنوز هم حفظیم اما اصلا نمی دونیم چین! یه مدار که مال درس الکترونیک 3 هست رو نشونش میدم سریع می گه اااا این تو فلان وسیله هستا برای فلان کارم میشه استفاده کردا من از برای بهمان کار استفاده کردم دایی من درسای کاردانی و یا کارشناسی برق رو نخونده اما با آگاهی از همشون استفاده کرده فکر می کنم زیاد دونستن ما رو ترسو می کنه 10 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۹۱ دایی من دیپلم برق داره اول تجربی یاد گرفته و بعدش رفته دیپلم گرفته طوری از اون علومی که یاد گرفته (چه به صورت تجربی و چه توی کلاس درس ) استفاده می کنه که واقعا من که رشته ام برقه شگفت زده میشم از ساده ترین قواعد برای ساخت یک وسیله جدید استفاده می کنه قواعدی که ما توی دوره دبیرستان خونیدم و هنوز هم حفظیم اما اصلا نمی دونیم چین! یه مدار که مال درس الکترونیک 3 هست رو نشونش میدم سریع می گه اااا این تو فلان وسیله هستا برای فلان کارم میشه استفاده کردا من از برای بهمان کار استفاده کردم دایی من درسای کاردانی و یا کارشناسی برق رو نخونده اما با آگاهی از همشون استفاده کرده فکر می کنم زیاد دونستن ما رو ترسو می کنه ایول عجب مثالی زدی! علم اینجا اینجوریه. یعنی تو ایران شیوه ی تدریس دبیرستان تو ایران مزخرفه! چیش به دردمون خورد؟ اما اونور به بچه هاشون به جای فرمولای خوف و خفن فیزیک بیشتر یاد میدن چطور محیطشونو تجربه کنن و ایده بدن. متاسفانه این موضوع داره جامعه ی دانشگاهی رو هم دربر میگیره. 6 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۹۱ درود شايد يه دليل عمدهش اينه كه تعيين اهدافمون پايه درستي نداره. همهي ما ميخوايم خودمون رو با شرايط اجتماعي تطبيق بديم. به همين خاطر آسون ترين مسيري كه جامعه جلوي پامون بذاره انتخاب ميكنيم. يعني هدفمون مسيرمون رو مشخص نميكنه. مسيرمونه كه برامون اهداف كوتاه مدت ايجاد ميكنه. خودمونم علاقهاي به، به چالش كشيدن خودمون و دليل كارايي كه ميكنيم نداريم! از طرفي در نهايت ضمانتي براي اينكه تحصيلات ما منجر به كار بشه وجود نداره. به همين خاطر فقط به فكر رد كردن مراحل مختلف هستيم. با اين اميد كه هر چي جلو تر بريم شايد بهتر شه. در صورتي كه هر چي جلو تر ميريم چون مسير غلطه كارامون به جاي اينكه متمركز تر بشه، پراكنده ميشن. اينطوريه كه با وجود تحصيلات دانشگاهيمون توي هيچي تخصص نداريم. پروژههايي كه تعريف ميكنيم واسه اينه كه پروژه انجام بديم. نه اينكه اون پروژه كمكي به كسي بكنه. هدف مدركه و بعدم مرحله بعد! اگه بعضي از ماها سعي ميكرديم مسيراي ديگه اي رو انتخاب كنيم هر كاري متخصص مورد نياز خودشو داشت و ديگه ملاك تعيين مشاغل مدارك دانشگاهي نبود. از بس تنبل و راحت طلبيم ما! چرا؟ چرا تنبلیم!؟ چرا مسیرای دیگه رو انتخاب نمی کنیم؟ هان؟ بگو چرا؟ دی: چرا اهدافمون پایه درستی نداره؟ 5 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۹۱ دوست خوبم.بزار من یک مسئله رو در مورد همون مثالی که از شهرسازی گفتی بگم. می گی داده جمع آوری شده ولی طرح کاربردی نیست. بزار من بگم اون داده اصلا داده ی واقعی نیست که به یک طرح کاربردی یا علم کاربردی تبدیل بشه. باورتون نمی شه تو این گروه های که برای جمع آوری داده های شهری در سطح های شهر های نو پخش می شن چی می گذره.پیچوندن کار و نداشتن وجدان کاری و پرکردن جداول با داده های مشابه بیداد می کنه. وقتی داده مناسب نیست انتظار علم کاربردی یا طرح کاربردی نباید داشته باشیم. در واقع بعد از داده ما ظرف مناسب رو هم نداریم. داده ها باید بره تو یک فرمول که نتیجه بده اونور پیکان ولی....ولی..... ولی کو فرمول؟ نمی خوام سیاه نگاه کنم ولی ما در حقیقت سیستمی که از سر تا ذیل باید دارای برنامه و نیروی کاری متعهد باشه رو نداریم تا به یک علم کاربردی برسیم. اسم علم روش هست.باید یک چارچوب و نظم داشته باشه که این نظم نیست متاسفانه 5 لینک به دیدگاه
Avenger 19333 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 تیر، ۱۳۹۱ یکی از مشکلات دانشگاههای ما اینه که فقط درس تئوری به خورد دانشجو میده یا تحقیق هم که میده حالت تئوری داره باید کسی که میره دانشگاه 90 درصد دروس رو به صورت عملی انجام بده تا با کار اشنا بشه یه مشکل دیگه هم اینه که هر کسی باید تو همون رشته ای که درس میخونه کار هم انجام بده تو بیرون حتی شاگردی کنه تا خوب وارد شه کلا درس تئوری بدرد جرز دیوار هم نمیخوره اینو 100 درصد قبول دارم مثل اینکه به کسی گواهینامه بدی ولی بدون هیچگونه اموزش و تمرین بنشونیش پشت رول کامیون ببرییش تنگ فنی 6 لینک به دیدگاه
anvil 5769 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 تیر، ۱۳۹۱ سیستم دانشگاهی ایران هم مثل دبیرستان و ابتدایی...میمونه بماند که این سیستمها هم چقد خودشون مشکل دارن.استادا میگن دانشجوها مینویسن.هر دو به دنبال میانبر. 60 درصد دانشجوا به دنبال پاس شدن هستن و خلاص. برای فیزیک که پر کاربردتیرین و وسیعترین رشتست(اگه فیزیک کاربرد نداشت دیگه هیچی نداره) ما چندتا ازمایشگاه فکستنی 1و2و3ومدرنو...داشتیم که ازمایشها و وسایلهاش در حد بچه های ابتداییه.مثلا از1 دوره تناوب یه اونگ اندازه میگرفتیمیا برد یه توپ و اثبات فرمول که بازم میشد تئوری... ینی اصن چیزی برای یاد گرفتن نبود.از2 که رشته برقم دارن هیچی نبود جز بستن مدار که شکل راهنماشم توی جزوه بود ازمایشگاهها دیگه اوج کار عملی و امکانات دانشگاهیمون بود.یه تلسکوبم داشتیم(مال استادمون بود)هر وقت خواستیم بریم سقف دانشکده رصد گرد و غبار بود و نشد! وقتی که استاد کوانتممون از پدیده های عادی تو که دور و بر هممون وجود داشت اونو به فیزیک ربط میداد چقد لذتبخش بود.البته فقط دو سه بار برای تفهیم درسشم نبود!نمیدونم یا بقیه استادا بارشون نبود یا حوصلشو نداشتن که اونام ازین مثالا بزنن؟!گرچه مشتاقی هم نبود یکیشم من که بزور سرکلاس بند بودم! در کل بگم که ما توی دوران دانشگامون هیچ کار عملی یا پروجه ای نداشتیم امکانشم اکثرا فراهم نبود.مثلا این دپارتمانهای هسته ای بازدید ازش چقد میتونه جذاب باشه ولی خب دیگه... 5 لینک به دیدگاه
O-N 10553 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 تیر، ۱۳۹۱ چرا؟ چرا تنبلیم!؟ چرا مسیرای دیگه رو انتخاب نمی کنیم؟ هان؟ بگو چرا؟ دی: چرا اهدافمون پایه درستی نداره؟ ياد نايب تيمور خان دايي جان ناپلئون افتادم. خب دليلش شايد اين باشه كه هميشه ميدونيم بالاخره يه جوري كارمون راه ميوفته! به درست و غلطشم فكر نميكنيم. اگه واقعا اين نياز رو حس ميكرديم كه مجبوريم بيشتر كار كنيم يا براي اينكه بتونيم به جايي برسيم بايد تخصص داشته باشيم، اين كارو ميكرديم. بعدم اينكه مدركه كه پرستيده ميشه. خب وقتي به دست آوردنش راحته، چه كاريه كه كار ديگهاي بخوايم بكنيم و به خودمون زحمت بديم؟ در مورد مسيرم گفتم ديگه. اين ساده ترين راهه. نهايتش اينه كه ميگيم بعدا جايي كه استخدام ميشيم يه دورهاي ميذارن واسه اين چيزا. در صورتي كه همهي اينا هزينهس. در مورد اينكه علممون كاربردي نيست هم دليلش همينه كه نميدونيم دليل اين چيزايي كه ميخونيم چي هست. خودمون دنبالشون نرفتيم كه! يه سيلابس بوده كه بايد تمومش ميكرديم كه يه مرحله رو رد كنيم. از قضا اين سيلابس همش تئوري هست و ربطي به كاربردايي كه توي محيط بايد داشته باشه نداره. درستش اينه كه بدوني مسئله چيه. بعد بري در مورد جنبههاي مختلفش مطالعه كني و از تركيب علوم مختلف به نتيجه برسي كه راه حل چيه. ما اول علومو ميخونيم. بعد سعي ميكنيم مسئله براش پيدا كنيم. حالا اينكه اين مسئله واقعا مهم و كاربردي هست يا نه، مهم نيست!!! من بر خلاف نظر بعضي از دوستان مسئول اصلي رو خودمون ميدونم. البته بر اساس چيزي كه توي محيط اطرافم ديدم. 6 لینک به دیدگاه
soheiiil 24251 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 تیر، ۱۳۹۱ اومدم یه چیزی بنویسم ولی نظر ملعون رو خوندم نظرم عوض شد:دی به هرحال ماسوای تنبلی و کم کاری ما جدا بعضی از شرایط خارجی خیلی دخیله من نوعی وقتی نمیدونم نیاز و مشکلات صنعتمون چیه چطوری بیام دانشمو کاربردی کنم این وظیفه موسسات آموزشی هست که این نیاز ها رو به ما نشون بدن و با زمینه علمی که درباره آنها فراگرفتیم به دنبال راه حل باشیم متاسفانه در دانشگاه های ما اصول اولیه آموزش هم رعایت نمیشه ....من مهندس ساخت تولید نه تو دانشگاه دستگاه سی ان سی دیدم نه پرس که هر دو از مهمات مهندسی ساخت تولیده در دانشگاه ها به ما یاد نمیدن که بر راه حل تمرکز کنیم بلکه فقط بر مشکل تمرکز کردن رو یادمون میدن و نتیجه میشه یک بعد گرایی و نابودی خلاقیت در جوامع پیشرفته ارتباط دانشگاه با صنعت محسوسه و مراکز صنعتی به نفعشونه که از دانشجویان ممتاز و اساتید خبره استفاده کنن ولی در ایران عزیز اگرم همکاری هست فقط با استادای کله گنده که اونم با یک شرکت پیمانکاری همکاری داره و واقعا مجالی برای دانشجویان نیست 6 لینک به دیدگاه
کهربا 18089 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 تیر، ۱۳۹۱ ایول عجب مثالی زدی! علم اینجا اینجوریه. یعنی تو ایران شیوه ی تدریس دبیرستان تو ایران مزخرفه! چیش به دردمون خورد؟ اما اونور به بچه هاشون به جای فرمولای خوف و خفن فیزیک بیشتر یاد میدن چطور محیطشونو تجربه کنن و ایده بدن. متاسفانه این موضوع داره جامعه ی دانشگاهی رو هم دربر میگیره. اوهوم شاید خنده دار باشه اما من خودم تا چند وقت پیش فرق علم داشتن و مهارت داشتن رو نمی دونستم تا اینکه توی یک کتاب خوندم که اگه شنا بلد نباشی و برای یادگیریش یک کتاب کامل و جامع در مورد شناکردن بخونی و بعدش بپری تو استخر مسلما نمی تونی شنا کنی! اون موقع علم شناگری رو می شناسی اما مهارش رو نداری مشکل ما اینه که علم داریم اما مهارت نه! 8 لینک به دیدگاه
amirgb 8546 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 تیر، ۱۳۹۱ دلايل زيادي دارد خيلي ها رو بچه ها گفتن اما يك مسله اي هست و اون اينكه ما فرق مهندس و تكنيسين رو هم بايد بدونيم.متاسفانه اكثر مهندس هاي ما كار هاي تكنيسين ها را انجام مي دهند و چون براي اينكار آموزش نديده اند تا بيايند مسلط شوند كلي طول مي كشد. نكته ي ديگر كه دوستان هم اشاره كردند عدم ارتباط دانشگاه و صنعت است و اين هم بر مي گردد به نبودن موقعيت شغلي در ايران. صنايع ما بيش از ظرفيت لازم مهندس و كارمند دارند و ديگر جايي براي كارآموز باقي نمي ماند .اگر ما صنايع مولد داشته باشيم و موقعيت شغلي فراوان همواره فضايي براي پذيرش كارآموز در صنايع به وجود مي آيد .اين فضا چندين حسن دارد: 1-آموزش نيروي متخصص و كارآمد 2-كم شدن هزينه ي توليد:شما با استخدام يك كارآموز عملا هزينه ي كمتري به او پرداخت مي كنيد زيرا داريد او را اموزش مي دهيد . دليل ديگر اين مشكل نداشتن استاد است ما در دانشگاه ها استاد نداريم و اين يك واقعيت است.فردي كه در تمام عمر فقط يك كتاب را تدريس كرده است هرگز نمي تواند جنبه هاي عملي و كاربردي چيزي را كه آموزش مي دهد به شاگردانش بياموزد. ما استاد مرتبط با صنايع كم داريم و اين هم ناشي از ايناست كه صنايع ما مولد نيستند بلكه عمدتا وارداتي هستند و وقتي صنعتي را وارد مي كنيم در پي بهبود و پيشرفت آن نيستيم و با همان سيستم و همان خط توليد ده ها سال توليد مي كنيم. فعلا در همين حد كفايت مي كند 8 لینک به دیدگاه
pme 3474 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 تیر، ۱۳۹۱ فکر کنم خیلیا به این موضوع اشاره کردن...عدم کاربرد علمی دروس در مدارس و دانشگاه یادمه یه بار از طرف مدرسه رفته بودیم مدرسه تیزهوشان...باورتون نمیشه چه امکاناتی و چه ارائه هایی داشتن این دانش آموزان...مونده بودم خودم با اینکه معدلم بالا چرا نرفته بودم تیزهوشان آزمایشگاه (اونم چه آزمایشگاهی)...کامپیوتر( اون زمان که کامپیوتر تو خونه ها نبود ، تازه همه میرفتن آموزشگاه) و .... یعنی باید بریم مدرسه تیزهوشان تا این امکانات داشته باشی و علم کاربردی یاد بگیریم؟ دانشگاه هم که باز همین بساط.....همه چی تئوری...یه بازدید به زور جور میشه...بماند که با دوستم چقدر رفتیم سر ساختمونو یا متلک خوردیم یا یه جوری نگاه کردن که یعنی بزنین برین دیگه :icon_pf (34): چرا به علم کاربردی نگاه نمی کنیم؟ چون از اولش فکر نمی کنیم که ممکنه کاربردی هم داشته باشه برامون...همیشه بخاطر نمره یاد گرفتیم 7 لینک به دیدگاه
Farnoosh Khademi 20023 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 تیر، ۱۳۹۱ من احساس میکنم مال اینه که استادای ما جزوه ی استاداشون روتدریس میکنن و این ماجرا ادامه دارد. و همه ی اطلاعات ما تئوریه فقط جالبه که بعضی از دوستام که کارمند پتروشیمی هستن به بیشتر استادا میگن این اطلاعات اصلا به درد کارمون نمیخوره. 6 لینک به دیدگاه
O-N 10553 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 تیر، ۱۳۹۱ اومدم یه چیزی بنویسم ولی نظر ملعون رو خوندم نظرم عوض شد:دیبه هرحال ماسوای تنبلی و کم کاری ما جدا بعضی از شرایط خارجی خیلی دخیله من نوعی وقتی نمیدونم نیاز و مشکلات صنعتمون چیه چطوری بیام دانشمو کاربردی کنم این وظیفه موسسات آموزشی هست که این نیاز ها رو به ما نشون بدن و با زمینه علمی که درباره آنها فراگرفتیم به دنبال راه حل باشیم متاسفانه در دانشگاه های ما اصول اولیه آموزش هم رعایت نمیشه ....من مهندس ساخت تولید نه تو دانشگاه دستگاه سی ان سی دیدم نه پرس که هر دو از مهمات مهندسی ساخت تولیده در دانشگاه ها به ما یاد نمیدن که بر راه حل تمرکز کنیم بلکه فقط بر مشکل تمرکز کردن رو یادمون میدن و نتیجه میشه یک بعد گرایی و نابودی خلاقیت در جوامع پیشرفته ارتباط دانشگاه با صنعت محسوسه و مراکز صنعتی به نفعشونه که از دانشجویان ممتاز و اساتید خبره استفاده کنن ولی در ایران عزیز اگرم همکاری هست فقط با استادای کله گنده که اونم با یک شرکت پیمانکاری همکاری داره و واقعا مجالی برای دانشجویان نیست ها ها ها ملعون خوشحاله! حرفتو قبول داره كه عوامل ِ موثر زياد هستن. ولي ما از هميني كه داريم هم درست استفاده نميكنيم. خب موسسه هاي عزيز به ما راهو نشون نميدن. ما هم دنبالش نميريم. چرا؟ قبول كنيد ضمانت شغليمون بعضي جاها زيادي بالاست. اينطوريه كه "ما"يي كه كلا نيم ساعت كار مفيد روزانهمونه و توي اداراتمون داريم ميبينيم چه خبره ككمون نميگزه. بعد همين "ما" وقتي بريم توي يه كشور خارجي ميدونيم كه براي بقا بايد كارمون، درس خوندنمون، پروژهها مون و .... همه درست و حسابي باشن! در مورد امكانات. خب فكر ميكنين مدارس يا دانشگاهايي كه امكانات بيشتري دارن نتايج بهتري هم داشتن؟ هم توي دبيرستان و هم توي دانشگاه درصد خيلي كمي از آدما دنبال يادگيري علوم و كاربردي كردنش هستن. حالا يكي اين امكانات رو داره و به روي خودش نمياره. يكي هم ميگه امكانات نيست من چيكار كنم! مهندسي پزشكي يه رشتهي نسبتا جديده. درسايي كه ما ميخونيم(غير از دروس پايه)، مربوط به دههي نود به اين ور هست. براي دروس ارشد ديگه خيلي كمتر كتاب معرفي ميشه و موظفيم آخرين مقالات مربوط به اون موضوعات رو بخونيم. از اين دانشكده كه هر سال حدودا 100 تا ورودي كارشناسي و 100 تا ورودي تحصيلات تكميلي داره، فك ميكنين چند نفر اهميت ميدن كه دارن چي ميخونن يا چيكار ميكنن؟ 5 لینک به دیدگاه
amirgb 8546 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 تیر، ۱۳۹۱ فکر کنم خیلیا به این موضوع اشاره کردن...عدم کاربرد علمی دروس در مدارس و دانشگاهیادمه یه بار از طرف مدرسه رفته بودیم مدرسه تیزهوشان...باورتون نمیشه چه امکاناتی و چه ارائه هایی داشتن این دانش آموزان...مونده بودم خودم با اینکه معدلم بالا چرا نرفته بودم تیزهوشان آزمایشگاه (اونم چه آزمایشگاهی)...کامپیوتر( اون زمان که کامپیوتر تو خونه ها نبود ، تازه همه میرفتن آموزشگاه) و .... یعنی باید بریم مدرسه تیزهوشان تا این امکانات داشته باشی و علم کاربردی یاد بگیریم؟ دانشگاه هم که باز همین بساط.....همه چی تئوری...یه بازدید به زور جور میشه...بماند که با دوستم چقدر رفتیم سر ساختمونو یا متلک خوردیم یا یه جوری نگاه کردن که یعنی بزنین برین دیگه :icon_pf (34): چرا به علم کاربردی نگاه نمی کنیم؟ چون از اولش فکر نمی کنیم که ممکنه کاربردی هم داشته باشه برامون...همیشه بخاطر نمره یاد گرفتیم آقا من راهنمايي و دبيرستان تيزهوشان بودم. تهران هم بودم اون زمان هم مثل الان هر منطقه يك مدرسه نداشت و تنها 1 مركز در كل تهران بود.نه استاد آنجناني داشت و نه امكانات آنچنانيولي خروجي فوق العاده اي داشت.همش هم به خاطر همت خود بچه ها بود . البته نمي گم هيچي نبود .اون زمان كه واقعا كمتر كسي كامپويتر شخصي داشت ما سايت مجهز و شبكه داشتيم .آزمايشگاه ها و كارگاه هاي خوبي هم داشتيم ولي در مقايسه با مدارس تاپ آن زمان مثل احسان و انرژي اتمي و ... واقعا امكانات در حد هيچي بود. تنها چيزي كه ما داشتيم و ديگران نه جسارت فردي و اعتماد معلم ها و حمايت آنها از ايده ها و نظريات بچه ها بود 5 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 تیر، ۱۳۹۱ برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده