رفتن به مطلب

لغت نامه


moein.s

ارسال های توصیه شده

ابعاد

 

( اَ) [ ع . ] (اِ.) جِ بعد؛ دوری ها. ؛ ~ هندسی طول ، عرض و ارتفاع .

 

ابعاد

 

( اِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) دور کردن ، راندن . 2 - (مص ل .) دور رفتن .

 

ابعار

 

(اَ) [ ع . ] (اِ.) جِ بعر؛ پشکل ها، سرگین ها.

 

ابعاض

 

(اَ) [ ع . ] (اِ.) جِ بعض ؛ پاره ها، طایفه ها، افراد.

 

ابعد

 

(اَ عَ) [ ع . ] (ص .) 1 - دورتر، بعیدتر. 2 - خویش دور، بیگانه . 3 - خیانت گر، خائن . 4 - خیر، فایده . ج . اباعد.

لینک به دیدگاه

[h=1]ابغاض

[/h] ( اِ) [ ع . ] (مص ل .)کینه ورزیدن ، دشمنی کردن .

 

[h=1]ابقاء[/h] ( اِ) [ ع . ] (مص م .) 1 - باقی گذاشتن ؛ به جای ماندن چیزی را، زنده داشتن . 2 - رعایت ، مرحمت کردن . 3 - اصلاح کردن میان قومی .

 

[h=1]ابقر[/h] (اَ قَ) (اِ.) شوره .

 

[h=1]ابل[/h] (اِ بِ) [ ع . ] (اِ.) شُتر.

 

[h=1]ابل[/h] (اَ بُ) (عا.) 1 - مخفف ابوالفتح ، ابوالقاسم و مانند آن ها.2 - نره ، احلیل (در تداول لات ها).

لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...