moein.s 18983 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 5 بهمن، ۱۳۹۱ ابعاد ( اَ) [ ع . ] (اِ.) جِ بعد؛ دوری ها. ؛ ~ هندسی طول ، عرض و ارتفاع . ابعاد ( اِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) دور کردن ، راندن . 2 - (مص ل .) دور رفتن . ابعار (اَ) [ ع . ] (اِ.) جِ بعر؛ پشکل ها، سرگین ها. ابعاض (اَ) [ ع . ] (اِ.) جِ بعض ؛ پاره ها، طایفه ها، افراد. ابعد (اَ عَ) [ ع . ] (ص .) 1 - دورتر، بعیدتر. 2 - خویش دور، بیگانه . 3 - خیانت گر، خائن . 4 - خیر، فایده . ج . اباعد. لینک به دیدگاه
moein.s 18983 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 5 بهمن، ۱۳۹۱ [h=1]ابغاض [/h] ( اِ) [ ع . ] (مص ل .)کینه ورزیدن ، دشمنی کردن . [h=1]ابقاء[/h] ( اِ) [ ع . ] (مص م .) 1 - باقی گذاشتن ؛ به جای ماندن چیزی را، زنده داشتن . 2 - رعایت ، مرحمت کردن . 3 - اصلاح کردن میان قومی . [h=1]ابقر[/h] (اَ قَ) (اِ.) شوره . [h=1]ابل[/h] (اِ بِ) [ ع . ] (اِ.) شُتر. [h=1]ابل[/h] (اَ بُ) (عا.) 1 - مخفف ابوالفتح ، ابوالقاسم و مانند آن ها.2 - نره ، احلیل (در تداول لات ها). لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده