*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۹۱ [TABLE=width: 100%] [TR] [TD][/TD] [TD=align: justify] پائولوکوئیلو می گوید :« هنگامی که چیزی می خواهی همه ی عالم دست به دست هم می دهند تا تو به خواسته ات برسی. اما زندگی براساس تقدیر شامل مراحلی است که خارج از درک ماست ، مراحلی که هدف شان همیشه بازگرداندن ما به رویای شخصی مان می باشد ...» الیاس بیست و سه ساله یکی از پیامبران قوم یهود ، از خانه اش می گریزد و با بیوه ای جوان و پسرش به شهر زیبای اکبر پناه می برد. در حالی که می کوشد خود را در دنیای پر از ظلم و بیداد حفظ کند ، اینک مجبور است مابین عشق و حس وظیفه شناسی اش یکی را برگزیند. داستان کوه پنجم سرشار از پرسش های مخلوق از خالق خویش می باشد و درس هایی که از این کتاب می گیریم بسیار ارزشمند می باشند. این کتاب به ما می آموزد که چگونه ایمان و عشق می توانند بر درد و رنج غلبه کنند.[/TD] [/TR] [/TABLE] 3 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۹۱ برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 3 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۹۱ پائولو کوئلیو، خالق رمان شگفت انگیز کیمیاگر، در سال 1986، سفری را به سوی سانتیاگوی کمپوستلا آغاز کرد که به شکوفایی روانی او انجامید و راهی را به سوی او گشود که بعدها میلیون ها خواننده اش را نیز در آن با خود همراه کرد. کتاب خاطرات یک مغ، داستانی بر اساس مکاشفات این نویسنده در این سفر است. کسی که از پس حکمت می شتابد، به راهی برای دست یافتن به رویایش نیاز دارد. روان انسان با جست و جوی ابدی معابدی که بتوانند در گشودن رازها یاری اش کنند، بهره می گیرد، و از تمامی روشنائی هائی که شب اسرارشان را می شکافد. بدین گونه، خاطرات یک مغ، هدیه ی گران بهائی است که همه چیز به ما می دهد. معجزه این کتاب در این است که وعده می دهد که تنها با پاها و گام های خود، قادری سراسر راهت را بپیمائی، به رویایت دست یابی و شمشیرت را پیدا کنی. همانند یعقوب قدیس، ایمان و شیفتگی پائولو کوئلیو آشکار است. با او که آشنا شدم، تصور نمی کردم که هنوز کسی می تواند در گشودن جهانی تازه کمکم کند.اما پائولو کوئلیو به من آموخت که جهان اسرار، بسیار عظیم تر از باور من است. او به من نشان داد که برای کشف اسرار، اتحاد منطقی جدی با اشراقی روشنگر و خارق العاده لازم است. قداستی که به مغ الهام می بخشد، برای تشخیص حقیقت پنهان در پس ظاهر ملموس به کار می رود. کلودیا کاستلیو برانکو برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 3 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۹۱ پیلار تصور میکند تمام آن چه را که در زندگی برایش اهمیت داشته، در یک هفته، سخاوتمندانه به او ارزانی شده، بنابراین قلبش را به روی عشق میگشاید و نور عشق را در خودش غرق میکند. او میپذیرد که معشوقش بعد از مدتی... این اثر پائولو کوئلیو، خوانندگان بسیاری را در سراسر جهان مسحور خود کرده است . منبع انتشارات كتاب كاروان برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 3 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۹۱ نویسندهی محبوب برزیلی و خالق کیمیاگر، پائولو کوئلیو، با رمانی متفاوت و مسحورکننده برگشته است: برنده تنهاست گردشی عجیب و باورنکردنی در دنیای مشاهیر و ثروتمندان و هنرمندان است که شخصیتهای مخلوق کوئلیو یا دیوانهوار شیفتهی آن هستند یا دشمنش. برنده تنهاست مراقبهای ژرف و دقیق بر مفاهیمی چون قدرت شخصی و رؤیاهای معصومانهای در دنیای سینما و مد و شهرت است که هیچگاه به جایی نمیرسند چون دیگرانی هستند که یا رؤیاها را نابود یا دگرگونهاش میکنند. تمام این رمان در فاصلهی بیست و چهار ساعت در جشنوارهی کن میگذرد. ایگور، کارآفرین موفق روس، راهی ظلمانی را برمیگزیند تا عشق ازدسترفتهاش را بازبیابد: همسر سابقش، اِوا. ایگور که تصور میکند زندگیاش با اوا از پشتوانهای آسمانی و مقدس برخوردار است زمانی به همسر سابقش گفته بود برای آنکه او را بازگرداند جهانهای زیادی را نابود خواهد کرد. نزاع میان نیروی پلید این شخص و جامعه سر میگیرد و همانطور که داستان رمان پیش میرود مفهوم اخلاق واکاوی میشود. در پشت صحنهی این اَعمال بیمارگونه تهیهکنندههای سینما و هنرپیشههای مشهور و افراد شهیر روبهزوال و مدلها و طراحان برجستهی دنیای مد حضور دارند که چهرهی مخدوش «اَبَرطبقه» را به تصویر میکشند؛ طبقهی برگزیدهترین برگزیدهها، یعنی همان کسانی که روش زندگی مردم را در جهان تعیین میکنند. هنگام خواندن این رمان، خواننده بارها در تعیین ملاک خیر و شر دچار تردید میشود. پائولو کوئلیو با تشریح زندگی این شخصیتها ــ که غالباً الهامگرفته از شخصیتهای واقعی هستند ــ رمانی خلق کرده که هم گواهی بر زوال ارزشهای معنوی در جهان امروز است و هم خواننده را با تعلیقها و هیجانهای بسیار چنان مسحور میکند که نمیتواند از ورقزدن صفحات خودداری کند. برنده تنهاست، دوازدهمین رمان کوئلیو، کتابی است متفاوت با تمام کتابهایش که خوانندگان همیشگی او را حیرتزده خواهد کرد. منبع انتشارات كتاب كاروان برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 2 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 دی، ۱۳۹۱ از دست دادن هر انسانی که دوستش می داشتم آزاردهنده بود . گرچه اکنون متقاعد شده ام که هیچکس کسی را از دست نمی دهد زیرا هیچکس مالکِ کسی نیست، این تجربه واقعی آزادی است : داشتن مهمترین چیزهای عالم بی آنکه صاحبشان باشی... 5 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۲ چیزهای خاصی در زندگی هستند که باید به سادگی تجربه شوند و هرگز توضیح نداد: عشق چنین چیزی است. پائولو کوئلیو 4 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آبان، ۱۳۹۲ « برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام بمانید اما مانند عاقلان رفتار کنید. خطر متفاوت بودن را بپذیرید اما بیاموزید که بدون جلب توجه متفاوت باشید.» ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد 1 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آبان، ۱۳۹۲ کسی میگفت خداوند از گذشته¸هال و آینده با خبر است¸در این صورت خدا ورونیکا را با اطلاع کامل از اینکه کارش به خودکشی خواهد انجامید به این جهان فرستاده و از اعمال او یکه نمیخورد ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد 1 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آبان، ۱۳۹۲ انسانها هیچ چیز را با شنیدنش نمی اموزند ¸باید خودشان آن را کشف کنند ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد 3 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آبان، ۱۳۹۲ دیوانگی ناتوانی در برقرار کردن ارتباط با عقاید است درست مثل این است که در کشور بیگانه ای باشی¸میتوانی همه چیز را ببینی و همه ی حوادث اطرافت را بفهمی اما نمیتوانی توضیح دهی که میخواهی چه بدانی و نمیتوان به تو کمک کرد چون زبان آنجا را نمیدانی ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد 3 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آذر، ۱۳۹۲ سعی کن آنقدر کامل باشی که بزرگترین تنبیه تو برای دیگران ، گرفتن خودت از آنها باشد . 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 بهمن، ۱۳۹۲ به یک جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی اونی که زود میرنجه زود میره، زود هم برمیگرده. ولی اونی که دیر میرنجه دیر میره، اما دیگه برنمیگرده.. به یک جایی از زندگی که رسیدی می فهمی رنج را نباید امتداد داد باید مثل یک چاقو که چیزها را میبرد و از میانشان میگذرد از بعضی آدمها بگذری و برای همیشه تمامشان کنی. به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی بزرگترین مصیبت برای یک انسان این است که نه سواد کافی برای حرف زدن داشتهباشد نه شعور لازم برای خاموش ماندن. به یک جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی مهم نیست که چه اندازه می بخشیم بلکه مهم این است که در بخشایش ما چه مقدار عشق وجود دارد. به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی شاید کسی که روزی با تو خندیده است را از یاد ببری، اما هرگز آنرا که با تو اشک ریخته است را فراموش نخواهی کرد. به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی توانایی عشق ورزیدن؛ بزرگترین هنر جهان است. به یک جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی از درد های کوچک است که آدم می نالد وقتی ضربه سهمگین باشد، لال می شوی. به یک جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی اگر بتوانی دیگری را همانطور كه هست بپذیری و هنوز عاشقش باشی؛ عشق تو واقعی است. به یک جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی همیشه وقتی گریه می کنی اونی که آرومت میکنه دوستت داره اما اونی که با تو گریه میکنه عاشقته. به یک جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی كسي كه دوستت داره، همش نگرانته. به خاطر همين بيشتر از اينكه بگه دوستت دارم ميگه مواظب خودت باش... 2 لینک به دیدگاه
Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اردیبهشت، ۱۳۹۳ مارکو : از بوسه من خوشت نیومد؟ ورونیکا : کاش گناه نبود تا کاملا لذت می بردم.. مارکو : ما گناه می کنیم تا خدا بخشنده بمونه ... لینک به دیدگاه
Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 خرداد، ۱۳۹۳ گــاهی نمـــی شه دست از دوست داشتن یکی برداشت ! حتـــــی وقتــــی ازش متـــنفری ! لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده