قاصدکــــــــ 20162 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 بهمن، ۱۳۸۸ پائولو کوئلیو، خالق رمان شگفت انگیز کیمیاگر، در سال 1986، سفری را به سوی سانتیاگوی کمپوستلا آغاز کرد که به شکوفایی روانی او انجامید و راهی را به سوی او گشود که بعدها میلیون ها خواننده اش را نیز در آن با خود همراه کرد. کتاب خاطرات یک مغ، داستانی بر اساس مکاشفات این نویسنده در این سفر است. کسی که از پس حکمت می شتابد، به راهی برای دست یافتن به رویایش نیاز دارد. روان انسان با جست و جوی ابدی معابدی که بتوانند در گشودن رازها یاری اش کنند، بهره می گیرد، و از تمامی روشنائی هائی که شب اسرارشان را می شکافد. بدین گونه، خاطرات یک مغ، هدیه ی گران بهائی است که همه چیز به ما می دهد. معجزه این کتاب در این است که وعده می دهد که تنها با پاها و گام های خود، قادری سراسر راهت را بپیمائی، به رویایت دست یابی و شمشیرت را پیدا کنی. همانند یعقوب قدیس، ایمان و شیفتگی پائولو کوئلیو آشکار است. با او که آشنا شدم، تصور نمی کردم که هنوز کسی می تواند در گشودن جهانی تازه کمکم کند.اما پائولو کوئلیو به من آموخت که جهان اسرار، بسیار عظیم تر از باور من است. او به من نشان داد که برای کشف اسرار، اتحاد منطقی جدی با اشراقی روشنگر و خارق العاده لازم است. قداستی که به مغ الهام می بخشد، برای تشخیص حقیقت پنهان در پس ظاهر ملموس به کار می رود. کلودیا کاستلیو برانکو 6 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20162 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 بهمن، ۱۳۸۸ هرچند دهه، کتابی منتشر میشود که زندگی خوانندگانش را برای ابد دگرگون میکند. کیمیاگر چنین است. «وقتی کسی به راستی چیزی را بخواهد، تمامی کیهان همدست میشود تا او روِیایش را تحقق بخشد.» این رمان شگفت انگیز پائولو کوئلیو، میلیون ها خواننده را در سراسر جهان به شعف آورده است. این داستان که در سادگی و حکمتش خیره کننده است، درباره ی چوپانی اندلسی به نام سانتیاگو است که زادگاهش را در اسپانیا رها می کند و به شمال افریقا می رود تا گنجی را مدفون در حوالی اهرام بیابد. در این راه، با زنی کولی، مردی خودش را پادشاه می داند، و یک کیمیاگر آشنا می شود. همه ی این افراد، سانتیاگو را در مسیر جست و جویش هدایت می کنند. هیچ کس نمی داند این گنج چیست و آیا سانتیاگو می تواند بر موانع راهش در صحرا غلبه کند؟ اما پیزی که در آغاز ماجراجویی کودکانی به نظر می رسید، سرانجام به جست و جوی گنجی مبدل می شود که فقط در درون می توان آن را یافت. منبع انتشارات كتاب كاروان 5 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20162 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 بهمن، ۱۳۸۸ آدمها به هم گل میدهند، چون معنای حقیقی عشق در گلها نهفته است. کسی که سعی کند صاحب گلی شود، پژمردن زیباییاش را هم میبیند. اما اگر به همین بسنده کند که گلی را در دشتی بنگرد، همواره با او میماند. چون آن گل با شامگاه، با غروب خورشید، با بوی زمین خیس و با ابرهای افق آمیخته است. اگر راه پیمایی در جاده سانتیاگو الهام بخش پائولو کوئلیو در نگارش اثر کلاسیکش "کیمیاگر" بود، پیمودن جاده رُم، " بریدا " را آفرید، داستان یک دختر چوان ایرلندی که می خواست جادوگر باشد... ا بریدا ناچار است میان دو سنت کهن، یکی را برگزیند. سنت ماه مکتبی اسراری است که برای دست یافتن به حکمت آن، باید تمرینهای دشوار و آیینهای گوناگون را به کار برد. سنت خورشید، سنت هزاران ساله بشر برای دست یافتن به معرفت است، و در آن تنها یک اصل حاکم است: " اعتماد به شب تاریک ایمان "، و تنها یک تمرین وجود دارد: " نیایش به درگاه خدا، با قلب و روح ". بریدا باید دریابد عطیه روحانی اش او را به حرکت در کدام یک از این دو سنت وا می دارد. به باور کوئلیو، یگانه راه کشف ماهیت راستین خوبشتن، عشق است: " عشق یگانه پل میان جهان مرئی و نامرئی است. آنگاه که عشق می ورزیم، می خواهیم از آنچه هستیم بهتر باشیم، و می توانیم منبع انتشارات كتاب كاروان 5 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20162 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 بهمن، ۱۳۸۸ عشق زندگی است. عشق هرگز خطا نمیکند، و زندگی، تا زمانی که عشق هست، به خطا نمیرود. در بنیانِ تمامی مخلوقات، عشق همچون عطیهی برتر حاضر است - زیرا هنگامی که هر چیز دیگری به پایان میرسد، عشق میماند. پائولو کوئلیو در این کتاب به بازآفرینی تحلیل هری دروموند بر نامه پولس رسول به قرنتیان می پردازد و در این تحلیل، سه فضیلت برای انسان بر می شمرد: ایمان، دانش و عشق و نتیجه می گیرد که عشق فضیلت برتر انسان است. منبع انتشارات كتاب كاروان 5 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20162 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 بهمن، ۱۳۸۸ پائولو کوئلیو این بار شخصیت اصلی کتاب خودش شده است. پائولو کوئلیو تازه کتاب کیمیاگر را نوشته و به استاد جادوگریاش، جی، نشان داده است. جی از خواندن کیمیاگر خوشحال میشود، اما معتقد است که پائولو باید قبل از هر چیز ماجراهایی را از گذشتهاش فراموش کند و به همین دلیل به او توصیه میکند «فرشتهاش را ببیند.» اما پائولو نمیداند چگونه این کار را بکند. به همین دلیل همراه با همسرش راهی سفر میشود و در این راه حتا جانش به خطر میافتد. در این سفر توک را میبینند که پسری جوان است و در عین جوانی از استادان سنت جادو. توک به پائولو و همسرش توصیه میکند که «والکیریها» را ببینند. والکیریها دستهای از زنان بیابانگرد هستند که در شهرهای مختلف در دل بیابان، بازشدن دروازههای بهشت را موعظه میکنند و گویا دائماً با فرشتگان خود در تماس هستند. اگر پائولو ملاقات با فرشتگان را از والکیریها بیاموزد، زندگیاش دگرگون خواهد شد. پائولو کوئلیو در این کتاب بخشهایی ناگفته از زندگی گذشتهی خود را افشا میکند؛ افشا میکند که مدتها در خدمت شر بوده، افشا میکند که چگونه با همسرش دچار اختلاف شده بودند، چگونه در سنت جادویی خود به بنبست رسیده بود و جزییاتی دیگر در بطن فصهای متعالی . فصل اول اين كتاب را در اين آدرس بخوانيد ! برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام منبع انتشارات كتاب كاروان 5 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20162 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 بهمن، ۱۳۸۸ پیلار تصور میکند تمام آن چه را که در زندگی برایش اهمیت داشته، در یک هفته، سخاوتمندانه به او ارزانی شده، بنابراین قلبش را به روی عشق میگشاید و نور عشق را در خودش غرق میکند. او میپذیرد که معشوقش بعد از مدتی... این اثر پائولو کوئلیو، خوانندگان بسیاری را در سراسر جهان مسحور خود کرده است . منبع انتشارات كتاب كاروان 5 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20162 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 بهمن، ۱۳۸۸ مجموعهی نوشتههای کوتاه، حکایتها و تاملات و برداشتهای پائولو کوئلیو، نویسندهی صاحبنام برزیلی، از جهان هستی و زندگی. مجموعهی نگرشها و برداشتهای کوتاه پائولو کوئلیو که در ظاهر بدون پیوستگی مینمایند، اما در این مجموعه به تار و پود هم بافت زیبایی میبخشند که هریک وظیفه و افسانهی شخصی خود را دارد. این قطعات که از منابع و فرهنگ ها و کشورهای گوناگون الهام بخش پائولو کوئلیو بوده اند، حاصل همکاری او با روزنامه فولیا است. او خود می گوید: "این کتاب، پندنامه نیست، تبادل تجربه است." "سختگیری آسان است. تنها کاری که لازم است، دوری از مردم و بدین ترتیب، پرهیز از رنج است. در این حالت لازم نیست خطر عشق، ناامیدی و روِیاهای ناکام را به جان بخریم." منبع انتشارات كتاب كاروان 5 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20162 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اسفند، ۱۳۸۸ همیشه لازم است که آدمی بداند کی یک مرحله از زندگیاش تمام شده. اگر بعد با لجاجت به آن چنگ بیندازی، لذت و معنای بقیهی مراحل زندگیات را از دست میدهی. بعد خطرش هست که خدا تمام وجودت را به لرزه بیندازد تا سر عقل بیایی. کوه پنجم اثر پائولو کوئلیو، نویسندهی برجستهی برزیلی، داستان سفر روحانی ایلیای نبی است. در هرج و مرج سدهی نهم پیش از میلاد، ایزابل، شاهدخت فینیقی و همسر پادشاه اسرائیل، دستور اعدام تمام انبیای بنیاسرائیل را صادر میکند که حاضر به پرستش خدای بعل نیستند. ایلیای 23 ساله به دستور فرشتهی خدا، از اسرائیل میگریزد و در شهر کوچکی به نام صرفه در لبنان پناه میگیرد و در آن جا، زنی بیوه، عشق و زندگی خود را نثار او میکند. اما این عشق تمام هستی او را در بر میگیرد. اما او برگزیده شده است تا در آزمون تکان دهندهی ایمان، برناکامیهای خویش غلبه کند. داستان ایلیا، داستان مقاومت و امید است، و سفری که هرگز از یاد نخواهد رفت. کوه پنجم ادعا میکند که نباید فاجعه را یک مجازات دانست، فاجعه مبارزهای است که پیش روی هر انسان قرار میگیرد. این داستان از گذشته بر میخیزد، اما مضمون آن هرگز کهنه نخواهد شد. منبع انتشارات كتاب كاروان 4 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20162 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اسفند، ۱۳۸۸ رزم آور نور یک انسان عادی است. هرکسی می تواند رزم آور نور باشد. کافی است نبرد نیک را بشناسد و مطابق آیین، مبارزه زندگی اش را در پیش بگیرد. این کتاب آیین رزم آور نور را برای همگان می گشاید. کتاب راهنمای رزم آور نور مشتمل بر مجموعه ای از اندیشه های فلسفی و قصه هایی است که قلب سالکان را در هرجای دنیا به وجد می آورد. رزم آور نور روزگارش را به ایفای نقشی که دیگران برایش در نظر گرفته اند، نمی گذراند. رزم آور نور وقتش را با توجه به تحریکات دیگران تلف نمی کند، او سرنوشتی دارد که باید تحقق ببخشد. رزم آور نور نقص های خودش را می شناسد، اما فضایلش را هم می شناسد. او همیشه بهترین تلاشش را می کند و از دیگران هم همین انتظار را دارد. کتاب راهنمای رزم آور نور دعوتی است برای همه ما، تا رویایمان را زندگی کنیم، عدم قطعیت را در آغوش بکشیم، و به استقبال سرنوشت یگانه مان برویم. پائولو کوئلیو با سبک منحصر به فردش به ما کمک می کند تا رزم آور نور درونمان را کشف کنیم، راهی راه رزم آور شویم، کسی که قدردان زنده بودنش است، شکست را می پذیرد و می خواهد همانی باشد که خودش می خواهد. منبع انتشارات كتاب كاروان 4 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20162 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اسفند، ۱۳۸۸ مجموعه نامههای جبران خلیل جبران، نویسندهی برجستهی لبنانی به ماری هسکل، که توسط پائولو کوئلیو گردآوری و بازنویسی شده است.پائولو کوئلیو با هدف کشف مردی که در پس کتاب مهم پیامبر نهفته است، این مجموعه مکاتبات خصوصی جبران خلیل جبران را گردآوری و بازنویسی کرده است. در این نامه ها، جبران جهانی از درد و شعف را به نمایش می گذارد که الهام بخش کتاب زیبایش پیامبر بود. ادراک ما از زندگی تحت تاثیر معیارها و شرایط پیرامونی ماست. چالش بزرگ، یافتن خویشتن اصیلمان، از راه پرسیدن و جستجوی پاسخ است. آثار جبران به بسیاری از این جستجوگران خویشتن کمک کرده است. درباره رابطه جبران خلیل جبران و ماری هسکل اندکی از استقرار خلیل در امریکا و بهبود وضع خانواده گذشته بود که با فِرِد هلند دِی، هنرمند رها از قراردادهای سنتی، آشنا شد و او جبران را به مسیری خلاقانهتر از پیش کشاند. جبران خلیل جبران در سال 1898 به بیروت بازگشت تا به تقویت زبان عربی خود بپردازد. در این دوران ملیگرایی او تقویت شد و البته اندوه او نیز؛ چرا که خبر رسید برادر او دچار سل شده و خواهرش، سلطانه و مادرش نیز بیمار. جبران، لبنان را بلافاصله به مقصد امریکا ترک کرد، اما دیر رسید و سلطانه مرده بود. جبران سخت به خواهرانش دلبسته بود و این مرگ ضربهی بدی بر او وارد آورد. اندکی بعد برادر و مادرش را نیز از دست داد. خبر این واقعه چنان جبران را تکان داد که باعث شد از هوش برود و کفی خونآلود از دهانش خارج شود. بعدها به کمک دوستان خود نمایشگاههایی را بر پا کرد و در یکی از این نمایشگاهها بود که با ماری هسکل آشنا شد؛ زنی که بیش از هر کس دیگری بر سرنوشت او و بر انتشار و بهبود آثار او تأثیر گذاشت. ماری هسکل در آن زمان سی سال داشت و ده سال بزرگتر از جبران بود و البته زنی تحصیلکرده و مصمم و مستقل و از اعضای جنبش آزادی زنان. جبران با ماری هسکل رابطهای عاشقانه برقرار کرد و سخت دلبستهی او شد. ماری جبران را تشویق کرد تا به انگلیسی بنویسد و در تصحیح نوشتههای او بسیار کوشید. ماری حتا سعی کرد عربی بیاموزد تا با زبان و افکار جبران بیشتر آشنا شود. در این بین چند اتفاق مهم رخ داد: بسیاری از نوشتههای او را کلیسا و دولت سوریهی آن زمان تکفیر و سانسور کرد که شاید بتوان گفت این امر موفقیت او را در دنیای عربزبان تشدید کرد. اتفاق دوم این بود که در سال 1908 با حمایت مالی ماری و بهمنظور آشنایی بیشتر با هنر مدرن به پاریس سفر کرد. در هنگام اقامت او در پاریس پدرش نیز فوت کرد. جبران خیلی زود به نیویورک بازگشت و در دسامبر سال 1910 از ماری هسکل درخواست ازدواج کرد که ماری بهسبب اختلاف سنی فاحش این درخواست را نپذیرفت. در همان اوان، ماری نگارشِ دفترِ خاطراتِ روزانهی خود را که به خاطرات شخصیاش از زندگی جبران اختصاص داشت آغاز کرد و تا هفده سال بعد ادامه داد. در سال 1918 جبران مشهورترین اثر خود، پیامبر، را مینویسد که آن را ثمرهی عمر خود و نخستین کتاب راستین خود میخواند. جبران در این کتاب کوشید به زبانی شبیه به زبان ترجمهی عربی کتاب مقدس برسد؛ اما ماری که تأثیر بسیار عظیمی بر خلق این کتاب گذاشته بود و حتا بسیاری از بندهای کتاب نتیجهی مستقیم گفتگوی آن دو بود، جبران را واداشت کتاب را به انگلیسی بنویسد. در سالهای بعد رابطهی ماری و جبران اندکاندک رنگ باخت و صرفاً به روابط کاری محدود ماند. در سال 1916 ماری با فردی به نام مینیس ازدواج کرد، اما کماکان تا مدتی بعد مکاتبات خود را با جبران ادامه داد. در سال 1928 وضع سلامت جبران به وخامت گرایید و حالتی عصبی پیدا کرد که این امر او را بهسوی مصرف الکل سوق داد. در همان سال کتاب عیسا پسر انسان را منتشر کرد که با استقبال بسیاری از جانب خوانندگان و منتقدان مواجه شد. از سال 1929 به بعد انجمنهای هنری متعدد به تکاپو افتادند تا از او تفدیر کنند. اما جبران دچار بحران روانی شده بود و اعتیادش به الکل افزایش یافته بود و این مسائل در بهبود حال او تأثیری نداشت. اندکاندک بیماری او تشدید شد و جبران از پذیرش معالجات سر باز زد . سرانجام جبران خلیل جبران بهعلت گسترش سرطان کبد در دهم آوریل سال 1931 در سن 48ـسالگی در نیویورک درگذشت. خیابانهای نیویورک دو روز برای او عزادار شدند و در سراسر ایالات متحده و لبنان بر مرگ او سوگواری کردند. در ژوییهی همان سال تابوتِ حاملِ جسدِ جبران به زادگاهش بازگشت و شهروندان لبنان بیشتر با خوشحالی از ورود تابوت او استقبال کردند تا سوگواری و بازگشت او را به خانه جشن گرفتند، چراکه اشتهار او پس از مرگ افزایش یافته بود. در سال 1932، صومعهای را بهنام مارسرکیس خریدند و جسد جبران را به آنجا منتقل کردند و مدتی بعد متعلقات جبران را نیز به این صومعه بردند و صومعه به موزهی جبران خلیل جبران تبدیل شد. ماری هسکل پس از مرگ او به همراه ماریانا و منشی جبران خلیل جبران، آثار و کتب و نقاشیهای او را منظم کرد و ماری آثار بازمانده و منتشرنشدهی او را ویرایش کرد و در سال 1932 منتشر کرد. ماری همچنین مراقبت از ماریانا، آخرین بازماندهی جبران را نیز بر عهده گرفت. با این حال، بزرگترین خدمت ماری به جبران پس از مرگ او، انتشار خاطرات روزانهاش بود که در مورد پندارها و عقاید جبران، بصیرتی نو را به منتقدان آثارش بخشید. ماری هسکل در سال 1964 در خانهی سالمندان درگذشت. منبع انتشارات كتاب كاروان 6 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20162 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اسفند، ۱۳۸۸ مجموعهی نگرشها و برداشتهای کوتاه پائولو کوئلیو که در ظاهر بدون پیوستگی مینمایند، اما در این مجموعه به تار و پود هم بافت زیبایی میبخشند که هریک وظیفه و افسانهی شخصی خود را دارد. این قطعات که از منابع و فرهنگ ها و کشورهای گوناگون الهام بخش پائولو کوئلیو بوده اند، حاصل همکاری او با روزنامه فولیا است. او خود می گوید: "این کتاب، پندنامه نیست، تبادل تجربه است." منبع انتشارات كتاب كاروان 6 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20162 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اسفند، ۱۳۸۸ ورونیکا، دختر جوانی که به دنبال مرگ رفته، زندگی را مییابد. او نزدیک یک هفته بین زندگی و مرگ سرگردان است، ولی آگاهیاش از مرگ باعث میشود شدیدتر زندگی کند و کارهایی را انجام دهد که پیش از آن هرگز نکرده بود. ورونیکا به آن چه ندارد میاندیشد و زندگی خود را دوباره ارزیابی میکند. به نظر می رسد که ورونیکا هرچه می خواهد دارد. شب ها برای تفریح بیرون می رود، با مردهای جذاب ملاقات می کند، اما شاد نیست. در زندگی اش چیزی کم است. برای همین است که صبح روز ۱۱ نوامبر سال ۱۹۹۷، تصمیم می گیرد بمیرد. با قرص دست به خودکشی می زند و هرچند خودکشی اش موفق نیست، دکتر به او می گوید که تا چند روز دیگر می میرد. این داستان، ورونیکا را در این روزهای حساس تعقیب می کند، چرا که ورونیکا در کمال تعجب پی می برد که جذب بیمارستانی شده که در آن بستری است. در این شرایط کشف چیزهایی را کشف می کند که پیشتر هرگز به خودش اجازه نداده بود: نفرت، ترس، کنجکاوی، عشق... تجربه اش او را به تدریج به درک این حقیقت وادار می کند که هر ثانیه از زندگی اش، گزینشی میان مرگ و زندگی است. این کتاب پائولو کوئلیو دربارهی کسانی است در قالب های معمول اجتماعی نمی گنجند. درباره جنون است و نیاز به یافتن راهی متفاوت برای زندگی، برای کسانی که اغلب با پیشداوری های دیگران آزار می بینند، فقط به این دلیل که مثل دیگران فکر نمی کنند. نظرتان را درباره این کتاب با دیگران سهیم شوید منبع انتشارات كتاب كاروان 6 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20162 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اسفند، ۱۳۸۸ غریبه، شانتال پریم را انتخاب میکند تا ثابت کند انسان ذاتاً شر است. پیشنهاد بیگانه میتواند برای همیشه سرنوشت شانتال فقیر و یتیم را عوض کند اما او باید میان فرشته و شیطانی که هر انسان در درون خویش دارد، انتخاب کند... دهکده ای درگیر آز، هول و هراس ... مردی اسیر شبح گذشته ای دردناک دختر جوانی در جست و جوی خوشبختی ... برای تصمیم گیری فقط هفت روز فرصت هست. رزم در کنار فرشتگان، یا شیاطین؟ در این هفته طولانی و تکرار ناشدنی، هرکدام پیمان خویش را پبش می گذارند: نیک یا بد؟ ویسکوس دهکده ای کوچک و از یاد رفته در زمان و مکان، میدان این نبرد هولناک خواهد بود... بیگانه ای اسرارآمیز وارد دهکده می شود، و از آن دم، دهکده درگیر نقشه ای مکارانه می شود که اثر آن هرگز از روح تک تک ساکنان این دهکده نخواهد شد. بیگانه از دوردست آمده است، به جست و جوی پاسخی برای پرسشی نگران کننده : انسان در ذات خویش نیک است یا بد؟ رمان شیطان و دوشیزه پریم درستی و راستی انسان را به گونه هولناکی می آزماید. منبع انتشارات كتاب كاروان 6 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20162 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اسفند، ۱۳۸۸ قصههایی پرحکمت از سراسر جهان، که نسل به نسل به ما رسیده است. در قصههای این مجموعه، پائولو کوئلیو واقعگرایی، عرفان و تمثیل را در هم میآمیزد. این کتاب، داستانهایی ساده و شفاف است که طیف وسیعی از خوانندگان را در بر میگیرد. قصههایی که پدران برای فرزندان و نوههای خود نقل کرده و با آن معارف را به نسل بعد منتقل میکنند. کوئلیو این حکایات را از زبان حسن بصیری، کنفوسیوس، سعدی، حلاج، گاندی، ملانصرالدین، شمس تبریزی و ... میگوید. روایت کوئلیو از داستانهای قرون وسطی شروع میشود، حوزهی وسیعی را در بر میگیرد و به تجربیات شخصی او میرسد. او این بار ما را به نقاط مختلف جهان از چین، ژاپن ایران و هندوستان تا آمریکا، اسپانیا و دورترین صحراهای آفریقا میبرد. انگیزهای فرا ملیتی و مذهبی سبب خلق این اثر شده است و میتوان عرفان اسلامیرا در حکایاتش دید. این نویسنده با واقعگرایی، عرفان، حکایات و پندهایش را آنگونه بازگو میکند که در زندگی روزمرهمان حضور دارد. منبع انتشارات كتاب كاروان 5 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20162 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اسفند، ۱۳۸۸ او نویسنده ای برجسته و پرفروش و ثروتمند است. هر دری به روی او گشوده است. همسرش را دوست دارد. همسرش ناپدید می شود و ردی از او نمی ماند... از او فقط زهیر می ماند. زهیر با یک نظر یا فکر گذرا شروع می شود، اما ذهن و روح انسان را تسخیر می کند. نویسنده ای مشهور پی می برد که همسرش که خبرنگار جنگ است، ناپدید شده و اثری از او نیست. هرچند گذر زمان برای این نویسنده موفقیت بیشتر و عشقی تازه به همراه می آورد، اما غیبت همسرش او را سرگشته نگه می دارد. چه بر سر همسرش آمده؟ او را دزدیده اند، کشته اند، یا فقط از زندگی زناشویی اش خسته شده و رفته؟ جستجوی نویسنده به دنبال همسرش -- و حقیقت زندگی خودش -- او را از فرانسه به اسپانیا، کرواسی و سرانجام دشت های غم انگیز و زیبای آسیای میانه می کشاند. و فراتر، او را از محیط امن دنیای خودش به جاده ای کاملا ناشناخته می برد، به دنبال ادراکی تازه از معنای عشق و قدرت سرنوشت. پائولو کوئلیو با زهیر هم قدرت خیره کننده اش را در قصه گویی به نمایش می گذارد و هم بصیرت خارق العاده اش را درباره چیستی انسان در جهانی سرشار از امکان نشان می دهد. منبع انتشارات كتاب كاروان 5 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20162 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اسفند، ۱۳۸۸ چون رود جاری باش مجموعهای از قصهها، عقاید و نظرات پائولو کوئلیو، برشی عرضی در کالبدشناسی فعالیتهای ادبی او، و بازتابی زیبا از گسترهی آفرینشهای این نویسندهی برزیلی است. این قطعات، مسیر نگاه آفریننده را تصویر میکنند، و در این مسیر، همچون عکسهایی فوری از بخشهایی از زندگی، بر جزئیاتی از حقیقت مکث میکند؛ جزئیاتی که تبلور فلسفهی ظریف پائولو کوئلیو است، کسی که با همان صفای تماشای یک رود، به مشاهدهی هستی مینشیند و بیتردید. با نیت آشکار کردن راز و روشهای انسان، برای پیمودن مسیر زندگی. پائولو کوئلیو رسالت خود را تعریف قصههای انسانها میداند. با نگاه به تعارض درونی همیشگی انسان، که هم مرزها و حدود بیشمار دارد و هم روانی با پهنهای بیکران. کوئلیو میخواهد تعریف کند که انسانها کیستند و چگونهاند، بیآنکه لزوماً مترادف باشد که با اینکه چه میخواهند و چگونه تظاهر میکنند. منبع انتشارات كتاب كاروان 5 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20162 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اسفند، ۱۳۸۸ عذرا؟ قدیسه؟ شهید؟ دیوانه؟ آتنا کیست؟ زندگی او جدالی میان رؤیاهایش و واقعیت بود. سرنوشتش را تحقق بخشید، اما دنیا هنوز آمادهی پذیرفتن او نبود. آتنا شخصیت اصلی داستان «ساحرهی پورتوبلو» است. یتیمی که مادر کولیاش او را در ترانسیلوانی سر راه گذاشت. کودکی که زن و شوهری لبنانی، به فرزندی پذیرفتند و به بیروت بردند. کارمند بانک بزرگی در لندن. دلال موفق املاک در دبی. کاهنهی خیابان پورتوبلو. آتنا ازدواج میکند، بچهدار میشود و بعد فشارهای اقتصادی و خانوادگی، منجر به جدایی او و شوهرش میشود. اما حالا که خودش مادر شده، دچار وسواس فکری میشود و مدام به زنی میاندیشد که خودش را به دنیا آورد. سرانجام برای کشف دلیل اینکه یک مادر چطور میتواند فرزندش را سر راه بگذارد، به رومانی میرود تا مادر خونیاش را در میان کولیهای ترانسیلوانی پیدا کند. اما سفر، هرگز انسان را فقط به مقصدی که خودش در نظر گرفتهاید نمیرساند. این سفر چیزهایی به آتنا میآموزد که زندگی خودش و تمامی اطرافیانش را متحول میکند. داستان او را کسانی میگویند که او را میشناختند، از جمله مادرخواندهاش، شوهر سابقش، یک کشیش، یک استاد خطاطی، زنی بازیگر، و روزنامهنگاری که بر روی خونآشامها تحقیق میکند. هریک از این افراد، وجهی متمایز از شخصیت او را آشکار میکنند و آنچه را که دیدهاند و تجربه کردهاند، در کنار باورها، دغدغهها و احساسات خودشان به ما میگویند. پائولو کوئلیو در ساحرهی پورتوبلو، طرحی شگفتانگیز و پر از رمز و راز پیش روی ما میگذارد که بهتدریج سنتی کهن و زنانه را بر ما آشکار میکند . جهت مطالعه ي فصل اول اين كتاب به آدرس زير مراجعه كنيد ! برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام منبع انتشارات كتاب كاروان 5 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20162 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اسفند، ۱۳۸۸ نویسندهی محبوب برزیلی و خالق کیمیاگر، پائولو کوئلیو، با رمانی متفاوت و مسحورکننده برگشته است: برنده تنهاست گردشی عجیب و باورنکردنی در دنیای مشاهیر و ثروتمندان و هنرمندان است که شخصیتهای مخلوق کوئلیو یا دیوانهوار شیفتهی آن هستند یا دشمنش. برنده تنهاست مراقبهای ژرف و دقیق بر مفاهیمی چون قدرت شخصی و رؤیاهای معصومانهای در دنیای سینما و مد و شهرت است که هیچگاه به جایی نمیرسند چون دیگرانی هستند که یا رؤیاها را نابود یا دگرگونهاش میکنند. تمام این رمان در فاصلهی بیست و چهار ساعت در جشنوارهی کن میگذرد. ایگور، کارآفرین موفق روس، راهی ظلمانی را برمیگزیند تا عشق ازدسترفتهاش را بازبیابد: همسر سابقش، اِوا. ایگور که تصور میکند زندگیاش با اوا از پشتوانهای آسمانی و مقدس برخوردار است زمانی به همسر سابقش گفته بود برای آنکه او را بازگرداند جهانهای زیادی را نابود خواهد کرد. نزاع میان نیروی پلید این شخص و جامعه سر میگیرد و همانطور که داستان رمان پیش میرود مفهوم اخلاق واکاوی میشود. در پشت صحنهی این اَعمال بیمارگونه تهیهکنندههای سینما و هنرپیشههای مشهور و افراد شهیر روبهزوال و مدلها و طراحان برجستهی دنیای مد حضور دارند که چهرهی مخدوش «اَبَرطبقه» را به تصویر میکشند؛ طبقهی برگزیدهترین برگزیدهها، یعنی همان کسانی که روش زندگی مردم را در جهان تعیین میکنند. هنگام خواندن این رمان، خواننده بارها در تعیین ملاک خیر و شر دچار تردید میشود. پائولو کوئلیو با تشریح زندگی این شخصیتها ــ که غالباً الهامگرفته از شخصیتهای واقعی هستند ــ رمانی خلق کرده که هم گواهی بر زوال ارزشهای معنوی در جهان امروز است و هم خواننده را با تعلیقها و هیجانهای بسیار چنان مسحور میکند که نمیتواند از ورقزدن صفحات خودداری کند. برنده تنهاست، دوازدهمین رمان کوئلیو، کتابی است متفاوت با تمام کتابهایش که خوانندگان همیشگی او را حیرتزده خواهد کرد. منبع انتشارات كتاب كاروان 4 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20162 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اسفند، ۱۳۸۸ The heart never suffers when it goes in search of its dream because every moment of the search is a step towards encountering God and Eternity. The Alchemist * قلبي كه به جستجوي روياهايش برود هرگز رنج نخواهد كشيد زيرا هر لحظه از اين جستجو يك قدم نزديك شدن به خدا و ابديت است. كيمياگر 4 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20162 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اسفند، ۱۳۸۸ هیچ کس را از شکست گریزی نیست.پس بهتر است آدمی در چند نبرد به خاطر رویا هایش ببازدتا این که شکست بخورد بی آنکه بداند به خاطر چه می جنگد. 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده