Neutron 60966 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 خرداد، ۱۳۹۱ خوزه ساراماگو در رمان کوری هنرمندانه زوال یک جامعه را نشان میدهد. کتاب صحنه هایی دارد تکان دهنده. جایی که مو به تنت سیخ میشود و دیگر نمیخواهی ادامه دهی. اما کنجکاوی دانستن انتهای داستان، انگیزه ی ادامه دادن خواندنش را در وجودت تزریق میکند. داستان از این قرار است که بیماری واگیر داری می آید و یکی یکی همه شهر را کور میکند. کسانی که ابتدا کور می شوند توسط دولت در پادگانی به قرنطینه می روند و کم کم بر تعدادشان افزوده می شود.همه چیز در پادگان بر عهده ی خودشان است از پیدا کردن توالت برای ادرار کردن تا غذا خوردن، غذاهایشان را در جایی برایشان میگذارند و آنها باید خودشان غذاهایشان را پیدا کنند، این وسط زنی کور نمیشود و این عجیب است اما به خاطر شوهرش خودش را به کوری میزند تا بتواند بیاید پادگان و از شوهرش مراقبت کند و کسی این را نمی داند و میشود چشم خواننده در میان این همه کور و همه ی رفتارها را برای خواننده گزارش می کند. انسان ها کور میشوند و اینجا تنها قدرت است که حکمفرمائی می کند... اگر قدرتت بیشتر باشد غذای بیشتری بدست خواهی آورد. در این کتاب انسان ها به جایی می رسند که برای غذای بیشتری همدیگر را هلاک میکنند، برای ارضای جنسی دست به هر کاری می زنند، و در ادرار و مدفوع خود زندگی میکنند کتاب کاملا نمود یک جامعه زوال یافته ای است که دچار خمود فکری شده است. جایی که همه کور می شوند، و تنها زندگیشان را در ارضای نیازهای اولیه شان می بینند. به سادگی میتوان رمان کوری رو به هرم مازلو ربط داد. جایی که هنوز مردم در ارضای نیازهای اولیه شان مانده اند و برای رسیدن به آن همدیگر را می درند... جامعه ای که درآن شکم مردمانش گرسنه باشد و چشمانشان هنوز از نیازهای اولیه شان سیر نشده و در آن آمار تجاوز بالا باشد، نمودی ملایم از جامعه ترسیم شده ی خوزه ساراماگو است! 23 لینک به دیدگاه
shadmehrbaz 24772 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 خرداد، ۱۳۹۱ جامعه ای که درآن شکم مردمانش گرسنه باشد و چشمانشان هنوز از نیازهای اولیه شان سیر نشده و در آن آمار تجاوز بالا باشد، نمودی ملایم از جامعه ترسیم شده ی خوزه ساراماگو است! :icon_gol: فرق جامعه ما با جامعه بالا اینه که اونجا همه کورن و فقط یه نفر نظاره گر کوراست کاری هم از دستش بر نمیاد ، اینجا یه نفر کوره بقیه نظاره گرش هستن و کاری از دستشون بر نمیاد چون محکوم به ندیدن هستن !! البته وضعیت دو تا جامعه زیاد فرقی با هم نداره ! 14 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 29 خرداد، ۱۳۹۱ :icon_gol: فرق جامعه ما با جامعه بالا اینه که اونجا همه کورن و فقط یه نفر نظاره گر کوراست کاری هم از دستش بر نمیاد ، اینجا یه نفر کوره بقیه نظاره گرش هستن و کاری از دستشون بر نمیاد چون محکوم به ندیدن هستن !! البته وضعیت دو تا جامعه زیاد فرقی با هم نداره ! مرسی شادی جان! حرفت درسته برخی جوامع هستند که بیماری واگیرداری کسی رو کور نمیکنه، بلکه یه نفر هست که دیگران رو کور میکنه! اما از یه طرف دیگه هم کوری از فردی به فرد دیگه به سرعت میتونه سرایت کنه... و میکنه! 10 لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 خرداد، ۱۳۹۱ واقعا یکی از کتابهای فوق العاده ای بود که خودنم جوری که وسطای کتاب همش منتظر بودم کوری سفید بگیرم فرق جامعه ما با جامعه بالا اینه که اونجا همه کورن و فقط یه نفر نظاره گر کوراست کاری هم از دستش بر نمیاد ، اینجا یه نفر کوره بقیه نظاره گرش هستن و کاری از دستشون بر نمیاد چون محکوم به ندیدن هستن !!البته وضعیت دو تا جامعه زیاد فرقی با هم نداره ! متاسفانه واقعا همینجوره 9 لینک به دیدگاه
Ssara 14641 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 خرداد، ۱۳۹۱ تازه اگه کور نباشی هم محبورت میکنن کور شی. 5 لینک به دیدگاه
Avenger 19333 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 خرداد، ۱۳۹۱ :icon_gol: فرق جامعه ما با جامعه بالا اینه که اونجا همه کورن و فقط یه نفر نظاره گر کوراست کاری هم از دستش بر نمیاد ، اینجا یه نفر کوره بقیه نظاره گرش هستن و کاری از دستشون بر نمیاد چون محکوم به ندیدن هستن !! البته وضعیت دو تا جامعه زیاد فرقی با هم نداره ! l من این حرف رو قبول ندارم جامعه تعداد کورهاش خیلی زیاده که تو این همه کور اون که قدرت بیشتری داره داره به مردم حکومت میکنه وگرنه یه نفر کور نمیتونه به این همه بینا حکومت کنه تو اینجا اکثریت کورند و بیناها به تهدا انگشتان دست رمان رو خوندم فیلمش رو هم دیدم 5 لینک به دیدگاه
Ssara 14641 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد، ۱۳۹۱ و این است زندگی من و ما : یکی چشمش را بر حقیقت بسته دیگری را توان تفکر نیست آن یکی اما قدرت فریاد ندارد یکی هم گوشش تاب شنیدن حرف حق را ندارد چه باید کرد ؟ چه باید دید ؟ چه باید گفت؟ 7 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده