رفتن به مطلب

بازیگری و هنر نمایشی


ارسال های توصیه شده

بازیگری و هنر نمایشی

 

نويسنده: محمد رضا حیدری …هنر چيست؟! نمي دانم… جوهر اصلي اين پديده ي اسرارآميز و وصف ناپذير انسان را حيران مي سازد. اما در عين حال مي دانيم كه از قديمي ترين زمانها تاكنون افراد بشر تجارب فردي و خصوصي خود را به صور مجسمي منعكس ساخته اند كه ما آنها را آثار هنري مي ناميم… و ضمنا‌‌ مي دانيم كه هنر در زند گي بشر، اصلي اساسي است.

اگر از تمدن بشري و زندگاني ما آثار هنري را بگيرند زندگي چگونه مي شود؟

 

آثار هنري همواره خواهند بود و جاودانه هم باقي خواهند ماند و براي سعادت بشري هم همواره موثر خواهند بود. اين آثار تجارب انساني هستند كه به خود شكل گرفته اند و ما از دريچه ي حواسمان به آنها مي نگريم و لذت مي بريم..ليكن راه هنري به اين سادگي هم نيست..ما نقاشي را مي بينيم، موسيقي را مي شنويم واثر يك حكاكي را بر سطح خاص به مد د حس لامسه درك مي كنيم اما اين تاثرات حسي ماست كه به عكس العمل هاي احساسي منجر مي شود و بعد ازيك كار عقلي است كه آن احساس و ذكاوت مارا به مرحله ي ادراك مي رساند. اين ادراك چگونه حاصل مي شود؟ فرمول قطعي و صريح نيست! مخلص كلام اينكه براي درك اين احساس قاعده ي روشني نيست.پيچيدگي هنر به گونه اي است كه از نقطه نظرهاي گوناگون مورد بحث است و هيچكدام از اين نظرها بر ديگري برتري ندارد.

اما در مطالعه ي يك اثر هنري بايد اصول زير را مد نظر داشت:

بايد دانست كه يك اثر هنري عبارت از شكل يا فرمي است كه هنرمند آفريده است.. اين اثر بر اساس قواعد زمان و مكان و تمدن خاص بنا شده است، داراي موضوع و محتوي است و معمولا هد في را هم د نبال مي كند. اگر بخواهيم واضح تر بگوييم اثر هنري فرمي دارد كه سرشار از هم آهنگي است كه اين ساختمان باعث مي شود از ساير مقولات تميز داده شود..اين اثر را چه كسي آفريده؟..هنرمند..و اوچه كرده ؟ يك ضرب المثل چيني مي گويد: براي يك نقاش نقش ببري را بكشد بايد حتما هنگام نقاشي خود را به قوت و قد رت يك ببر بداند!... تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل!

 

هنر چيست؟

 

هنر تجسم يك تجربه ي انساني است.

هنر تركيب پد يده هاي هستي است به گونه اي كه احساسي را در بيننده بوجود آورد.

هنر كوششي است كه به آفرينش يك اثر زيبا منجر مي شود

هنر جوششی درونی و بیرونی است که به خلق پدیده ای منجر می شود.

... اينها نمونه هائي از تعاريف مختلف هنر هستند.اما مسئله همچنان حل نشده باقيست!

در يونان و روم باستان هنر را تركيب انسان، طبيعت و زيبائي مي دانستند و بد ين لحاظ هم اكثر آثار هنري آن دوران مجسمه هائي از آدمها در عين زيبائي و تناسب اندام بوده است.

  • Like 1
لینک به دیدگاه

انواع هنر (تقسيم بندي كلي):

 

 

1- هنر غنائي بزمي: محتواي اين هنر عاشقانه است. مجالس عيش و نوش وبزم و پايكوبي نمونه هاي بارزاين هنر است.

2- هنر عرفاني: اين هنر سوز و گداز و راز و نياز در راه كمال را نشان ميدهد. هنري كه با مثال آثار حافظ در ذهن خود بدرستي ويژگيهايش را درك مي نمائيد.

3- هنر حماسي: شرح حماسه ها، رزم ها، اساطير و قهرمانان باستاني نطير رستم و..

4- هنر تعليمي: اين هنر به ترويج اخلاق و افكار و انديشه هاي متنوع اخلاقي مي پردازد. اين هنر در خدمت آموزش است.

5- هنر سياسي:كليه ي آثار سياسي در زمينه هاي گوناگون كه به ترويج افكار متفاوت با روند معمول جامعه و يا در خدمت آن باشد در اين فالب هنري مي گنجند.

 

انواع هنر (تقسيم بندي از نقطه نظر رسالت):

 

 

1- هنر براي هنر:در اين نوع از هنرهدف از كار هنرمند بيشتر ارتقا سطح هنر است.هنرمند رسالت كاري خود را تلاش براي بر جا گذاشتن آثار هنري به يادگار دارد و هنرمند هنردوست از طبقه ي خواص جامعه كسي كه خود را از ديگران يعني عوام جدا مي داند نمونه ي مناسبي براي اين نوع از هنر است.

2- هنر براي هنرمند:در اين نوع از هنر هنرمند در خدمت خود است و هنر را براي شهرت فردي تجربه مي نمايد.و ممكن است با قبلي تركيب هم بشود يعني هم براي هنر وهم براي خود تلاش نمايد.

3- هنر براي جامعه: اين نوع هنر با اجتماع انساني كه غالبا از طيف عموم مردم است سروكار دارد.هنرمند رسالت كاري خود را بر اساس خدمت به افراد رده هاي مياني و پائين اجتماع قرار داده است و براي آنان تلاش دارد.

  • Like 1
لینک به دیدگاه

نمايش:

 

نمايش در زبان فارسي ترجمه ي تئاتر است و آن هنري است كه از چند هنر ديگر تركيب يافته است. در نمايش بازيگران خود را به جاي قهرمانان و اشخاص داستان مي گذارندو وقايعي را كه بر سر قهرمانان آمده است با حركات و اعمال و گفتار خود يك به يك در روي صحنه مجسم مي كنند. در نمايش از ادبيات، موسيقي، نقاشي و حتي حجاري و معماري و برخي هنرهاي ديگر استفاده مي شودبنابراين آن را كامل ترين هنرها مي نامند.

نمايش در سراسر گيتي به اشكال مختلف متداول است و در بعضي از كشورها سابقه ي آن به زمانهاي بسيار دور تعلق دارد.در ايران نيز نمايش از زمانهاي قديم متداول بوده است، نمايش حاجي فيروزنوروزي بازي و...از قديم در عيد نوروز برگزار مي شده است. نمايشهاي سوگواري، نقالي، تئاتر روحوضي، تعزيه و شبيه خواني از ديگر اشكال نمايشي در گذشته بوده است.

اصل و منشا’ نمايشي را كه اكنون در سرتاسر جهان رواج دارد به كشور يونان نسبت مي دهند(هرچند كه پيش از آن نيز نمونه هائي موجود بوده است) يونانيان قديم خدايان متعددي داشتندو آنها را پرستش مي كردندو در اوقات خاصي براي بزرگداشت يا پرستش آنها جشن هائي ترتيب مي دادند. در اين جشن ها نمايشهائي نيز برگزار مي شد.محل نمايش اغلب دامنه ي تپه اي بود كه ميان آن فرو رفتگي داشت. سينه ي تپه را پله پله مي كردندتا تماشاگران بر آنها بنشينندو در پايين، زمين مسطحي را به بازيگرا ن وگروه خوانندگان اختصاص مي دادند. جمعيتي كه براي نمايش در محل گرد مي آمدند گاهي از بيست هزار نفرهم تجاوز مي كرد.

نمايش در قرن پنجم پيش از ميلاد به اوج عظمت و اعتلاي خود رسيدو نمايشنامه نويسان بزرگي در اين قرن ظهور كردند.

آشيل، سوفوكل و اوريپيد بعنوان مبدعان نمايشنامه نويسي نوين گوهري را در تاريخ بشريت نهادينه كردند كه امروزه با وجود پيدايش سينما و فيلم و نفوذ بي سابقه ي آن در همه ي كشورهاي جهان، نمايش اهميت و اعتبار خود را از دست نداده است و امروزه از جهت پرورش قواي ذهني كودكان و نوجوانان ارزش جديدي از نظر تربيتي پيدا كرده است.

تاريخچه:

 

بايد اعتراف كرد بدليل نبود امكانات چاپ و نگهداري اسناد در دوران قديم مدرك معتبر و مستندي از آن دوران كهن در هيچ زمينه ي هنري باقي نمانده است (براي كسب اطلاعات بيشتر به كتب تاريخ عمومي هنر موجود كه بسيار زياد هم هستند مراجعه فرمائيد) اما برخي منابع معتبر تاريخي به ما مي گويدكه در سال 1879 ميلادي فردي اسپانيائي در غارهاي آلتامير واقع در آمريكاي جنوبي قديمي ترين آثار هنري جهان را در قالب نقاشي مربوط به 10 تا 15 هزار سال قبل يافته است.نقاشي گرانبهائي كه انسان اوليه به منظور سحر و جادو براي موفقيت در شكار خود يا ثبت و جاودانه كردن آن موفقيت با كمك خاك رس، دوده ي آتش و كمي پيه ي شكار بر ديواري ترسيم نموده است.

وقتي انسان اوليه حيوانات را اهلي كرد انقلاب واپسين سنگي را بوجود آورد و به عصر ديرينه سنگي پايان داد. سنگها را در نهايت دقت و ظرافت استفاده و ابزاركاررا ساخت. كار روي فلزات، كوزه گري، بافندگي و ريسندگي و حتي كارهاي اوليه ي ساختماني را با خاك، گل و آجر تجربه كردو…

مجسمه هاي يافته شده از آن دوران سرهائي متعلق به 6يا 7 هزار سال قبل از ميلادو اسكلت هاي واقعي انسان هستند كه با موادي پوشيده شده اند تا شكل انساني بگيرند.اين روش تاپايان دوره ي امپراتوري روم ادامه داشت.علت هم اين بود كه انسان مي خواست با اينكار در راه جاودانگي خود گام بردارد چون آنها معتقد به وجود روح بودندو محل آنرا هم در سر مي دانستند! لذا سعي در نگهداري سرهاي دوستان و دشمنان دركنارخود همواره مزيد علت براي ساخت مجسمه هاي آن دوران بوده است!!

احترام و عبادت هم يكي از خصوصيات مذهبي مردم ابتدائي است كه با ساخت مجسمه بزرگان كم كم شكل بت به خود گرفت و عبادت شد.

آنچه از تمدن هاي افريقائي بر جامانده است مجسمه هائي با سرهاي بزرگ و بدنهاي كوچك مي باشد چرا كه آنها سر را جايگاه روح مي دانسته اند. رقص هاي با ماسكي هم كه از اين تمدن باقي مانده است نمونه هاي مفيدي از نمايش تسخير روح بشمار ميروند! چيزي كه تاريخ غرب با كتمان آن نقش عمده اي براي تغيير منشا’ تئاتر انجام داده است! تصور نگارنده براين است كه حتي دردوران ديرينه سنگي وقتي انسان اوليه بعد از تشكيل خانواده وظايف را براساس جنسيت تقسيم كرد، مرد را به شكارو حفظ خانواده گماشت و زن را مسئول پخت و پز و نگهداري كودكان ساخت (از همين نقطه است كه تعريف كلمه ي مرد نشات گرفته "مرد يعني كسيكه مي ميرد!") هم واژه نمايش بوده است!! …شكارچي كه از شكار باز مي گشت با ساير اعضاي خانواده دور آتش مي نشست! تصور كنيد كه او از جنگ هايش مي گويد، از نبردهايش مي گويد حتي ممكن است خود برخيزد و نمايش كوتاهي از شكار را بتنهائي بازي نمايدو يا حتي از يك عصر حجري ديگرهم بخواهد كه نقش شكار را بازي كندو او با نيزه اي ازجنس سنگ وي را شكار كند. اين چيزي جز تعريف نمايش نيست.چيزي جز تاريخ فراموش شده ي نمايش نيست!چيزي كه تاريخ نويسان با تمام خوبيهايشان در حق بشريت به فراموشي سپرده اند واينك نمايش را به يونان نسبت مي دهند! ما در اين نمايش عناصر مورد لزوم و اصلي نمايش يعني داستان، فرم، تماشاچي، بازيگر، صحنه، كارگردان و...بخصوص ارتباط بین نمایش و تماشاچی را داريم!

مثال بسیار واضح دیگری می آورم:

زمانی که حضرت هابیل به دست قابیل کشته شد خداوند به دو کلاغ فرمان اجرای نمایشی را داد.فارغ از اهداف ذات اقدس الهی باید اذعان کرد در آن موقع اجزای مورد نیاز نمایش مثل بازیگر- تماشاچی- صحنه و متن نمایشی به همراه ارتباط بین آنها و رسیدن یه یک وحدت برای بیان مقصود رعایت و از این منظر خداوند برترین و شناخته شده ترین و اولین کارگردان مطلق عالم است.

 

منبع :http://www.rasekhoon.net/Article/Show-22501.aspx

لینک به دیدگاه

[h=2]بازیگری چیست؟ هنر بازیگری - ایفای نقش

[/h]

بازیگری چیزی بیش از انتقال رفتارهای روزمره به قلمرو نمایش نیست. همانطور که زبان شاعرانه از نظر نوع با زبان روزنامه نگاری تفاوتی ندارد، دستمایه ها و تکنیک های بازیگران روی صحنه هم از نظر نوع تفاوتی با رفتارهای ما در برخوردهای عادی و روزمره ندارند. شاید همین مسئله توجیهی برای این باشد که چرا استعاره ی "زندگی همچون صحنه نمایش است" اینقدر رایج و معمول است. هر چه باشد ما در کارهای روزمره خود را کم و بیش به شکل شخصیت های نمایش در می آوریم، صدا، فیزیک بدنی، ژست و لباس هایمان را به کار میگیریم و میان رفتار های ذاتی ("صورتک واقعیمان") و رفتارهایی در نوسان هستیم که با آنها آگاهانه کنار میآییم تا به شغل مناسب، رفیق خوب، یا قدرت برسیم. مسئله اصلا این است که این شرایط را بر هم زنیم تا به رنگ و بویی غیر نمایشی برسیم، چون شخصیت ما بر اساس روابط اجتماعیمان ارزیابی می شود و به این دلیل ماهیت چنین
ارتباطاتی
نیاز به این دارد که صورتک به چهره داشته باشیم تا با صورتک های دیگران روبرو شویم، بنابراین نظریه ی " لی استراسبرگ" مبنی بر اینکه بازیگر صحنه ای نیازی ندارد که ادای یک انسان را در آورد، از یک جنبه کاملا صحیح است: {قدم اول برای انسان شدن، بازیگری است}.

بنابراین کلماتی مانند "نمایش"، "ایفای نقش" و "بازیگری" میتوانند طیف متنوعی از رفتارها را مشخص کنند که تنها بعضی از آنها به معنای واقعی تئاتری است. ولی با قبول وابستگی و قرابت میان تئاتر و دنیای بیرون، چطور میتوان این معنای واقعی را فهمید؟ چطور میتوانیم تفاوت های مهم و آشکار میان ایفای نقش در زندگی روزمره و رفتار های تئاتری را ارزیابی کنیم؟ پاسخ این سوال اصلا روشن نیست، حتی اگر چنین تمایزی را قائل شویم بستگی به این دارد که بازیگری را بعنوان و یک هنر بررسی کنیم یا به مثابه وسیله ای برای بیان نظریات.

ایروینگ گافمن، برای حل این مشکل ایفای نقش تئاتری را چنین تعریف میکند: "ترتیبی برای تبدیل یک فرد به چیزی که میتوان آنرا بی گرده و بی هیچ توهینی تماشا کرد. و کسانی که در نقش تماشاگر هستند، نگاهش میکنند تا رفتارهای او را به کار گیرند." (تجزیه و تحلیل قاب). این "ترتیب"ی که گافمن در موردش صحبت میکند، ممکن است اشکال مختلفی به خودش بگیرد به شرطی که افراد را به دو گروه اساسی تقسیم کرده و بعضی را بعنوان بازیگر و بعضی را بعنوان تماشاگر در نظر گیرد. هدف از این ایفای نقش، خودنمایی غیر طبیعی و اغراق شده ای است که سام واترسون – بازیگر – آن را " به چشم آمدن " مینامد: " مردم میتوانند تو را ببینند ... همه چراغ ها روشن میشود، و هیچ چیز دیگری برای تماشا نیست." .

 

منبع :

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 1
لینک به دیدگاه

نمایش یا خودنمایی:

 

نمایش (یا خودنمایی) اساسی ترین شکل بیان انسانی است و میتواند هر رویدادی را به تئاتر تبدیل کند. برای مثال هنرمندان سبک بازیگری نیویورک در دهه پنجاه و شصت،

 

قادر بودند که هر اتفاقی را به نمایش در آورند، کنار خیابان منتظر تصادف یک اتوموبیل یا هر واقعه تصادفی ای می ماندند تا نقش آنها را از تماشاگر به بازیگر تغییر دهد، تجربیات

 

آنها نشان داد که هر کسی حتی یک شعبده باز یا یک رقاص یا یک عابر معمولی اگر قدم به فضایی بگذارد که زمینه چینی نمایشی داشته باشد تبدیل به یک بازیگر میشود. از

 

این گذشته، برای خلق نوعی "رفتار سرگرم کننده" نیاز به مهارت خاص یا ترفندهای هنرمندانه و آگاهانه زیادی نیست. در مواقعی که هنر وقایع اتفاقی را نمایشی میکند، مثل

 

مسابقه اتوموبیل رانی بچه ها، موسیقی جان کیج، یا فیلم های اندی وارهولد، میدان عمل احساسات را در پوششی با مفهوم میپیچد، لایه ای همیشگی از صدا لایه ای از

 

حرکت که هم بر معنا پیشی میگیرد و هم اساسا آن را ممکن می سازد. ظاهرا جولیا کریستوا هم منظورش از "متن زاینده" یا "پرده ای دیگر" که از طریق معنا در ارتباطات

 

ممکن شده، بیان همین روند بوده است، کنشی مقدم بر کلام که او "عملکرد ترجیعی" می نامد. " قبل و بعد از صدا و فیلمنامه، ترجیع است. حالتی که نسبیت را نشان داده

 

و تثبیت میکند و جوهره مطلق هر چیز را از بین می برد." این ترجیع که به خودی خود بی معنی است، کنشی کاملا نسبی است که با آزادی عملش موجب جریان یافتن

 

مفهوم میشود حتی در مواردی که مفهومی مورد نظر نیست.

تمامی مراودات انسانی و حیوانی مستلزم رفتار ترجیعی است و "ترتیبی" که ایروینگ گافمن بعنوان قابی تئاتری مطرح میکند را میتوان دقیقا با این تعاریف بعنوان یک ژست

 

اولیه قبول کرد. ممکن است قالب، صحنه یا گوشه خیابان را نمود بگیرد ولی در نبود آنها قالب ممکن است تنها حرکت ساده ی دست باشد یا اشاره ای برای "جلب نگاه". ولی

 

به هر شکلی که باشد همیشه بازیگر را از تماشاگر جدا میکند. و سایر ژست ها و علامات را برای نمایش محفوظ نگه میدارد. فیلم روی پرده هم دقیقا چنین ترجیع تئاتری یی

 

دارد. ترتیبی فیزیکی که نمایش را برای افرادی که نقش تماشاگر را دارند، می آراید. ولی کنش و صدای فیلم ها هم مثل بیشتر انواع تئاتر به ندرت این اجازه را می یابد که با به

 

رخ کشیدن خود، مفهومی را خلق کند. این مسئله به خصوص در مواردی صادق است که بازیگری در فیلم مطرح باشد. اصطلاحی که برای معرفی نوع خاصی از ایفای نقش

 

تئاتری به کار میرود. که در آن افراد نمایش تبدیل به عوامل روایت می شوند .

در تحریف شده ترین معنا، بازیگری تئاتر یا سینما، هنری است که به ترسیم خودنمایانه و سیستماتیک شخصیت اختصاص دارد. یا آن چیزی که در انگلستان قرن هفدهم "

 

شخصیت پذیری " نامیده میشد. هنرمندان نمایش های بدون طرح داستانی هم میتوانند سهمی از بازیگری داشته باشند. مثل مدونا یا پرینس . آنها شخصیتی ایجاد میکنند

 

که کارکرد های روایتی هم دارد ولی برای بازیگر بودن به معنایی که من مورد نظر دارم، ایفاگر نقش، به شرط آنکه در متن داستانی قرار گیرد نیازی ندارد که چیزی را اختراع کند

 

یا از نظم خاصی گیروی کند. شاید مثال زیر از مایکل کربی، در مورد "نمایش صحنه ای" برای بیان منظورم مفید باشد:

"«یادم می آید که چند وقت پیش مطلبی راجع به نمایش خواندم که جان گارفیلد در آن سیاهی لشکر بود . هر چند که اسم نمایش را به خاطر ندارم ولی حتم دارم خود او بود

 

. در هر اجرای نمایش او و چند نفر دیگر روی صحنه مشغول ورق بازی بودند. آنها واقعا بازی می کردند و متن نمایش هم روی میزان برد یا باخت بازیشان تغییر می یافت. بهرحال

 

چون حافظه ام یاری نمیکند، بیایید فرض کنیم که دکور، صحنه ی یک کافه بوده است. روی یکی از سکوها چند نفر سراسر نمایش ورق بازی کرده و هیچگونه وکنشی نسبت

 

به شخصیت های نمایش بروز نمیدادند. .. آنها صرفا ورق بازسشان را دنبال می کردند. ولی به هر حال از دید ما آنها شخصیت های نمایش هستند. هر چند بی اهمیت، ولس

 

میدانیم که آنها هم دارند بازی میکنند . "»

این نوع بازیگری پذیرفته شده، مختص تئاتر است، ولی در سینما کاربرد مهم تری دارد و حتی گاهی در بازی ستارگان هم دیده می شود، که گاهی حالتی را می گیرند که

 

نمیدانند در داستان چه کاربردی دارد. برای مثال میگویند سر صحنه ی کازابلانکا (1942) مایکل کورتیز، بوگارت را در یک نمای درشت نشانده و به او گفته که به سمت چپ

 

خودش نگاه کند و سری تکان بدهد. بوگارت هم همین کار را کرده بدون اینکه بداند این حرکت قرار است نشاندهنده چه چیزی باشد. (فیلمنامه این فیلم همزمان با فیلمبرداری

 

نوشته شد) بعد ها که بوگارت نسخه کامل شده فیلم را دید، فهمید که این حرکت سر، نقطه عطف نقشی بوده که او ایفا میکرده، یعنی علامت ریک به گروهی که در کافه

 

آمریکایی ها برای حمله به ملی گرایان فرانسوی آماده بودند.

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

لینک به دیدگاه

تمرينات بازيگري:

 

بدليل اينكه بازيگر كليدي ترين عنصر در هر نمايش است بخش عمده اي از جزوه بايستي به اين مقوله اختصاص يابد.به همين دليل انواع تمرينات بازيگري را در ذيل ارائه مي نمايم. لازم به تذكر است كه يك بازيگر بايستي همواره و بصورت روزانه اين تمرينات را انجام بدهد تا آمادگي وي همواره حفظ گردد.ويژگيهاي برجسته بدني بعلاوه ي بيان مناسب و تمركز قوي در زمينه ي كنترل تنفس و صوت و در نهايت آمادگيهاي روحي و رواني جهت شناخت شخصيت هاي متفاوت جامعه و به اجرا در آوردن آنها مهم ترين خصوصيات يك بازيگر توانمند است كه توسط تمرينات ذيل تا حدي با اصول اوليه ي آنها آشنا مي شويم با ذكر اين نكته كه صرف دانستن اين اصول و تمرينات هيچ كس را بازيگر نمي كندمطالب را ادامه مي دهيم.

 

الف) تمرينات بدني

 

1- تمرينات فارتلك: يك بازيگر به منظور كسب و حفظ آمادگي بدني اش بايستي هر روز مسافتي را بدود.

روزهاي آغازين تمرين بعد از مشورت با پزشك خانوادگي براي كساني كه مدتهاي مديدي است ورزش نكرده اند دويدن با مسافت هاي كوتاه و سه جلسه در هفته آغاز شده و به مرور و بدون عجله بر مقدار مسافت طولي افزوده مي شود.مثلا اگر در روز اول تمرين 800 متر دويده شد در روز دوم تمرين و سوم آغاز دويدن بهتر است بسته به نظر شخصي 50 تا 100 متر به مسافت اضافه شود يا با استفاده از يك كرنومتر ورزشي و رعايت اصل فشار مسافت ثابت مثلا 800 متر را در زمان كمتر از روز تمرين قبلي طي نمائيد. به عنوان مثال روز اول تمرين در 10 دقيقه و روز بعدي در 9 دقيقه و 45 ثانيه و همينطور ادامه يابد تا به آستانه ي فشار فرد كه همان ركورد دويدن اوست نزديك شود. آنچه كه در تمرينات فارتلك اهميت دارد دويدن هاي پيوسته و آرام و تركيب آن با دويدن هاي سريع و كوتاه در يك روز تمرين است كه بازيگران بعد از يك دوره ي تمريني دو تا سه ماهه قادر خواهند بود انجام دهند.بهتر است اين دويدن ها در قسمت هاي خوش آب و هوا ي شهر انجام گيردمثلا در ميان درختان يك پارك جنگلي يا…

 

2-تمرينات نرمشي: تمرينات كششي يا ايزو متريك اساسي ترين نوع تمرينات بازيگري محسوب مي شوند. در اين نوع از تمرينات بازيگران بدون انجام حركات سريع يا ضربه اي با انجام حركات نرمشي آرام كششي بصورت ايستاده و نشسته مي پردازند.اصل حاكم بر تمرينات ايستاده همان رعايت كشش عضله تا آستانه درد و در تمرينات زميني روح حاكم بر تمرينات يوگاست.

 

ب) تمرينات آوائي: هر بازيگر بايستي براي بازيگر شدن ويژگي بيان خود را بهبود بخشد.بعنوان يك تمرين مناسب جهت افزايش قدرت بيان بازيگران لازم است روزانه با در نظر گرفتن حروف الفبا و حركات "آ-ا-ا-او-اي"به پرورش بيان خود بپردازند به اينصورت كه حروف الف تا ي فارسي را با حركات پنچ گانه با صداي بلند و مداوم تا آخرين ظرفيت شش خويش ادا نمايدو همواره با پايين و بالا بردن شدت صوت به غناي بيان خويش بيفزايد تا بتواند در هنگام اجراي نمايش بيان خود را با ريتم هاي مختلف و شدت و ضعف هاي گوناگون با اوج و فرود متنوع ادا نمايد.

ج) تمرينات تنفسي: در اين نوع از تمرينات بازيگران بايستي با كنترل تنفس خود تمام ظرفيت شش خويش را طي زمان مشخص تخليه كرده و با زمان معين هم مجددا نفس گيري نمايند. بهتر است امر تخليه شش ها در ابتدا معادل 5 ثانيه و زمان نفس گيري هم حدود15 ثانيه تنظيم شود و به مرور زمان و طي جلسات مداوم با رعايت دقت زمان تخليه و پر كردن شش ها افزايش يابد. اين تمرين بايستي در موقعيت نشسته ي يوگا و در كمال آرامش اجرا گردد. ((موقعيت نشسته ورزش يوگا نظير همان حالت چهار زانو نشسته ي خودمان است.))

 

د) تمرينات ميميك چهره: اين تمرينات شامل حركات تمريني چشم، لب، بيني، چانه و دهان، گوش،پيشاني و ساير اجزاي چهره مي باشد.

 

1- تمرينات چشم:

 

اين تمرينات شامل حركت دادن اجزاي چشم نظير پلك ها، ابروهاو گوشه هاي آن مي باشد. باز و بسته كردن كامل و بكارگيري تمام عضلات چشمي يكي از انواع تمرينات است.حركات سريع ابروها به همراه در هم كشيدن هر دو يا يك ابرو و رها كردن آن يك نمرين مهم ابرو ست.بالا و پايين دادن ابروها هم همينطور و ….

2- تمرينات لب و دهان:

 

حركت غنچه كردن لب ها و چرخش حلقه اي در مسير و خلاف حركت عقربه هاي ساعت، حركت دهان ماهي، باز كردن كامل دهان و لب ها و به چپ و راست كشيدن كامل لب ها ازحركات ديگر تمريني هستند.

3- حركات بيني:

 

حركات ظريف بيني نظير چپ و راست كردن آن و متسع كردن و منقبض كردن پرده ي بيني و… برخي از اين نوع تمرين است.

4- حركات گوش و پيشاني:

 

اين حركات هم مشخص است كه چه دامنه اي را شامل مي شود و بيشتر به حركات ظريف گوش كه بسيار سخت و مراحل تمرين آن عذاب آور است و حركات كششي و جمع كردني پيشاني معطوف هستند.

 

منبع: باشگاه اندیشه

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...