رفتن به مطلب

این آگهی ها را شما یادتون میاد ؟


ارسال های توصیه شده

این آگهی ها را شما یادتون میاد ؟

 

 

 

 

 

 

 

جماعت خاطره باز، از هر چیزی که مربوط به گذشته شود و ردی از خاطرات قدیم داشته باشد لذت می برد. برای همین می گردیم تا با جستجو در خاطرات مان به چیزهایی برسیم که از مرور دوباره اش به هیجان بیاییم و جمله یادش به خیر را زمزمه کنیم... آدمی زاد است دیگر. نگاهش به گذشته همیشه پر از دلتنگی بوده حتی اگر در گذشته ردی از تلخی و سختی هم وجود داشته باشد، در این چند سال شاید یادآوری و بازپخش کارتون های تلویزیونی، این حس نوستالژی را در همه به وجود آورده؛ تبلیغاتی که شاید مرور آنها خالی از لطف نباشد و شما را به سال های دور برگرداند.

 

76485_258.jpg

 

1- «مینو کیه؟ خوش آب و رنگ و با نمک، بچه ها بهش می گن پفک!» این شعر معروف، تبلیغ پفک نمکی مینو بود که با یک پیرمرد و پیرزن در پارک شروع می شد. پفک نمکی مینو این روزها شاید رونق سال ها پیش را نداشته باشد اما آن روزها یکی از تبلیغ های دوست داشتنی تلویزیونی به حساب می آمد و تا مدت ها هم در ذهن مردم همچنان باقی بود تا جایی که هنوز هم صدا در گلو می اندازیم و می گوییم: «پ پ پ پفک نمکی...»

 

 

2- کفش نهرین هم همان سال ها یکی از پیشگامان تیزرهای تلویزیون بود. تبلیغی که نشان می داد یک آدم با کفش نهرین به راحتی می تواند روی هوا راه برود. البته بعدها شایع شد یک پسربچه تحت تاثیر این تبلیغ، کفش نهرین پوشیده و خواسته روی هوا راه برود اما از پشت بام افتاده و مرگ مغزی شده. با این وجود نهرین یک تبلیغ دیگر هم داشت که با این شعر ساخته شده بود:

 

«این چیه این چی چیه؟ کفش نهرین بچه ها. شما هم می خواین؟

 

بله...

 

اینارو غول چراغ بهم داده.

 

غول چیه؟ غول چی چیه؟... غول اینه ترس نداره هرچی که ازش بخوای براش کاری نداره...

 

هه هه هه هه در خدمتم آقا

 

آقا غول خوب بگو آیا نهرین برای همه دوستام کفش داره؟

 

داره داره داره داره داره داره...»

 

 

3- همان زمان البته چند تبلیغ یک سر و گردن بالاتر از بقیه بودند و با آب و رنگ بیشتری وارد تلویزیون شدند. مثلا تبلیغ شرکت گلرنگ که به کارگردانی بیژن بیرنگ و مسعود رسام در همان سال ها معروف شده بود یکی از همان تبلیغات نوستالژیکی است که خیلی ها شعر آن را هنوز از حفظ هستند: «گل گل گل گل از همه رنگ، سرت رو با چی می شوری با شامپو گلرنگ» یا زمانی که زنگ خانه به صدا درمی آمد و بچه ای می گفت: «کیه؟» و شامپوی گلرنگ با صدایی دلنشین می گفت: «برای خانواده گلرنگ یه هدیه داره...» یا عروسکی بزرگ که نمی توانست موهایش را شانه کند و می خواند: «خسته شدم از بس شونه کشیدم... گلرنگ می خوام که موهامو نرم کنه خوش حالت و لطیف و براق کنه... گل گل گل گل اومده به اسم گلرنگ اومده»

 

 

4- اما سس دلپذیر و آشپز و بسربچه ای که قرار بود با هم سالاد الویه درست کنند ترانه ای بود که هرکس حالا با هر سسی که می خواست سالاد الویه درست کند آن را می خواند «می خوام سالاد درس کنم»... بد نیست بدانید ترانه این تزر تاثیرگذار را یغما گلرویی سروده بود؛ کسی که برای همه اهالی ترانه و موسیقی آشناست و خواننده های زیادی با او همکاری داشتند.

 

«می خوام سالاد درست کنم.

 

سالاد چیه؟

 

الویه؟

حالا چی می خوای؟

 

ظرف بلور با خیارشور، سینه مرغ با تخم مرغ

 

دیگه چی می خوای؟

 

داری می بینی سیب زمینی، حالا یه شیشه سس دلپذیر، اگه بخوری نمی شی تو سیر

 

با اینکه تازه کار ببین چه طعمی داره، این سس دلپذیره راستی که کم نظیره، هر کسی می پذیره این سس دلپذیره...»

 

 

5- بابا برقی با شعار «هرگز نشه فراموش، لامپ اضافی خاموش» یکی از همان شخصیت های دوست داشتنی آن سال ها بود که صرفه جویی را تبلیغ می کرد.

 

آقای ایمنی هم که هم چنان به تبلیغ های خود ادامه می دهد: آن سال ها با یک تیزر معروف و شعر خوش آهنگ در ذهن همه بیننده ها نشست و ترانه اش ماندگار شد. تیزر در مورد پرشدن فضای گاز و کبریت کشیدن و انفجار و سوختی بود.

 

«چی شده باغ امید کارت به اینجا کشید؟

 

دیدم چراغ خاموشه، کتری چایی روشه، تا کبریتو کشیدم، دیگه هیچی ندیدم...»

 

 

6- کرم ساویز هم یک زمانی برای خود برو و بیایی داشت و کرم ها یکی یکی خود را با آواز معرفی می کردند که: «سبزه ویتامین آ، آبی گلیسیرینه، نارنجی ویتامین ای، زرده آ+ای... همیشه تمیییییز همیشه ساویییییز...»

 

 

7- بستنی میهن و گوساله ای که ترجیح می داد به جای شیر، بستنی اش را بخورد و می گفت: «مامان جون بستنی اش خوشمزه تره...»

 

 

8- قوری قوری جون و دختری که با هم خرید می رفتند: «شامپو می خوام با صابون محصول قور قوری جون... بفرمایید ایناهاش برا کوچیک و بزرگاس...»

  • Like 19
لینک به دیدگاه

من همش یادمه:hapydancsmil:

 

وای چه ذوق مرگ میشدیم

 

بستنی می خریدیم

 

میگفتیم بستنیش خوشمزه تره :hapydancsmil:

 

 

 

یا همین میخوام سالاد درست کنم

 

این شعر چقد از بچه های اون دوره زمونه رو خواننده کرد:ws28:

لینک به دیدگاه

همشو یادمه...

ولی نمیدونم چرا ما بچه بودیم اینقد تبلیغات دوس داشتیم....ولی الان تبلیغات حتی برای بچه ها هم عذاب آورترین برنامه هاست.

لینک به دیدگاه
البته شبها و روزهای تعطیل رو ازش کم کردی شده 19 دیگه؟:banel_smiley_4:

 

شکسته نفسی میکنیا:ws3:

 

:icon_razz:

همین شماهایید که سن ادم و بالا میبرید الکی ها:w000:

عصراشو حساب نکرده بودم:whistle:

لینک به دیدگاه

من عاشق اون تبلیغ بودم

 

که پسر می اومد میگفت

 

سلام اصغر اقا

 

پفک نمکی مینو موخام

 

اصغر اقا با لحجه ترکی میگفت

 

پوفک نمچی مینو نداریم

 

بازم پسره میگفت

و...

 

:ws37:

 

یادش بخییر

لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...