رفتن به مطلب

روايتي از اسطوره هاي ايران


sam arch

ارسال های توصیه شده

ایرانیان شاخه ای از اقوام هندواروپایی بودند که در هزاره های پیش از میلاد به فلات ایران وارد شدند. ایشان، از میان اقوام اروپایی با هندوان نزدیکی بیشتری داشتند و محققان بر این باورند که دو شاخه ایرانی و هندی مدتها با هم می زیستند تا اینکه از یکدیگر جدا شده و شاخه ای به هند و شاخه ای به ایران رفتند.

 

از این روست که صورت های کهن اساطیر ایرانی شباهت بسیاری با صورت های کهن اساطیر هندی دارد و اسطوره شناسان گاه با کمک اساطیر قوم خویشاوند صورت های کهن یا باستانی اسطوره ای خاص را بازسازی می کنند. با مستقر شدن ایرانیان و هندوان در ایران و هند سیر تکاملی اسطوره ها تا حد زیادی مشترکات ایشان تفاوت یافت. اساطیر ایران تاثیر بسیار زیادی ازاسطوره های اقوام بومی نجد ایران و اسطوره های میانرودانی پذیرفت. محققان این تاثیر را درجا به جایی اساطیر ایران نشان داده اند.

 

اسطوره در وهله نخست یک روایت، قصه و داستان است. با این تفاوت که کسی که اسطوره را باور دارد، آن را حقیقی می داند در حالی که افسانه یا قصه را راست نمی داند و آن را نوعی سرگرمی به شمار می آورد. برای اسطوره باور، اسطوره همیشه یک واقعیت انکار ناپذیر است. پس نمی توان گفت که همه اساطیر، زبان رمزی دارند زیرا اگر از دیدگاه اسطوره باور، اسطوره واقعی است پس رمز گونگی آن بی معنی است. هر چه هست، اسطوره برای امروزیان مانند گذشته نیست. همه اسطوره شناسان بزرگ امروز در این امر متفق القول هستند که زبان اسطوره رمزی نیست و البته در فرهنگ ما می توان راه حلی برای پیوند واقعیت با رمز یافت. (برگرفته از مصاحبه جلا ستاری با دکتر فکوهی)

 

در مصاحبه ای که با خانم دکتر مختاریان استاد مدعو دانشگاه تهران در زمینه اسطوره های ایران صورت گرفت ایشان سخنان خود را اینگونه آغاز کردند: «در ایران تعریف دقیقی از اسطوره ارائه نشده است. در ایران برخلاف غرب، از دید فلسفی به آن نپرداخته اند.

 

در غرب بحث مربوط به اسطوره از دوره افلاطون مطرح شد و از آن پس این روند در دوره نوافلاطونیان ادامه یافت. به عبارتی از همان آغاز در یونان، متفکران درگیر تعریف دقیق و مشخصی از اسطوره بوده اند. رویکردهایی که از همان زمان در یونان مطرح بود، به سه دسته تقسیم میشود:

 

رویکرد عقلانی ؛ از این دیدگاه اسطوره ها جزء خرافات شمرده می شوند که اشراف یا روحانیون برای فریب مردم بکار می برند.

 

 

رویکرد تمثیل گرایانه ؛ این رویکرد بر این باور بود که اسطوره ها تمثیلهایی هستند که حقایق طبیعی و اخلاقی را نشان میدهند. به عبارتی در اسطوره ها معنا و مفهومی نهفته است و هدف شنونده یا مخاطبان اسطوره ها رسیدن به معنای پنهان آنهاست و این دیدگاه با نوافلاطونیان ادامه می یابد.

 

 

رویکرد تاریخی ؛ در این دیدگاه اعتقاد بر آن بود که اسطورهها در اصل همان رویدادهای تاریخی است و در این رویکرد این حوادث تاریخی هستند که اسطوره ها را شکل می دهند.

لینک به دیدگاه

این طرز تلقیها همچنان در غرب ادامه می یابد تا به دوره ای می رسد که در عصر روشنگری یکبار دیگر اسطوره ها از نظ عقلانی مردود شمرده می شوند، سردمدار این نظریه ولتر است. تا اینکه رومانتیست های آن زمان با این رویکرد در می افتند و اسطوره را روندی معرفت شناختی الهی توصیف می کنند. سردمدار این نظریه شلینگ است.

 

با شکل گیری حوزه انشان شناسی در قرن 19 یکبار دیگر اسطوره ها موضوع داغ پژوهش ها قرار گرفت و در این حوزه با دیدگاهی فرهنگی نخست در پی اصلی جهان شمول برای توضیح اساطیر برآمدند. همین سبب شد که یافته ها و شباهت های اساطیر ملل موضوع جذابی برای حوزههای دیگر از جمله روانشناسی و جامعه شناسی نیز قرار گیرد. برخورد این علوم با اسطوره به منظور هرچه علمی تر کردن اسطوره بود. به عبارتی اعتبار علمی بخشیدن به اسطوره.

 

در ایران برخورد با اساطیر هنوز بیشتر تحت تاثیر جنبه روایی و داستانی آن است و هنوز جایگاه علمی نیافته است.

 

 

موضوع بیشتر اسطوره ها در ابتدا برای تعریف و توصیف آفرینش بوده اند، در این باره که چگونه درخت، انسان، خورشید و همه چیزهای دیگر پدید آمده اند. اما امروزه این بخش از اساطیر به زمانی تعلق داشتند که بشر خود را در جهان پهناور، سرگشته و سراسیمه می دید و می خواست به جهان پیرامون خود معنا و مفهوم بخشد. در حالی که با پیشرفت علم و عقلانیت، دیگر کمتر به این بخش از اساطیر توجه می شود. هر چند که حتی امروز، ذهن ما از اسطوره خالی نیست. به عبارتی ممکن است که ما دیگر به موضوع باران همان دید اسطوره ای را نداشته باشیم و دیگرتصور نکنیم که از نبرد ایزدی در آسمان با اژدهای بازدارنده باران به وجود می آید ، اما این به آن معنی نیست که ما نسبت به همه موضوعات همین نگرش را داریم. مثلا هنوز انسان امروزی به رغم پیشرفت علم باز هم درگیر طالع بینی وتاثیر ستارگان در سرنوشت خود است. پس اسطوره تفکری است که همچنان در ذهن انسان وجود دارد و نباید آن را با رویکردهای کاملا علمی و عقلانی مردود دانست. چون علم قادر نیست برای هم? مفاهیم نفکر اسطوره ای جانشینی قرار دهد. فقط باید آن را شناخت و جهت داد.

 

 

دکتر مختاریان در ادامه سخنان خود در مورد تعریف اسطوره و تفاوت آن با افسانه چنین بیان کردند: «همانطور که در نظریات لوی استروس مطرح شده، تفاوتی در اساس و پایه این دو ( اسطوره و افسانه) نیست، فقط این دو در روند خود دو الگوی جداگانه دارند؛ اسطوره ها بیشتر جنبه کیهانی و جهانی دارند و تقابلها (عناصر متقابل، مانند نور و ظلمت) در اسطوره ها بر خلاف افسانه ها بسیار قویتر است، مثل تقابل خیر و شر. دیگر اینکه اسطوره ها بر خلاف افسانه ها از جنبه اخلاقی و اجتماعی کمتری برخوردارند، در واقع در اسطوره ها سه عنصر،شریعت مذهبی، انسجام منطقی و فشار جمعی بیشتر از افسانه هاستبه عبارتی جنبه باورمندی آن ها بیشتر است.در افسانه ها مدام اسمها و شخصیت ها تغییر می کنند در حالی که در اسطوره اینگونه نیست، در اسطوره فشار جمعی مانع از تغییر می شود. فرم افسانه ها معمولا تکاملی است، از یک آسیب شروع می شود و به یک پاداش و پایان خوش و راضی کننده بهبود می یابد، در حالی که در اسطوره ها اگر واقعیت تلخی از ابتدا وجود دارد، اسطوره همان را بیان می کند.

لینک به دیدگاه

در ايران يک دولت ملي قدرتمند وجود داشته که پايه هاي آن در اساطير بوده است. هر چند که فرهنگ ايراني، فرهنگ شفاهي بود –برخلاف فرهنگ مکتوب يونان- اما آن فرهنگ شفاهي در نماد، تصوير و معماري ايران بروز پيدا کرد. در ايران، به جز اين ميراث باستان که به پيش از اسلام تعلق دارد، ميراث ديگري هم با نام ميراث اسلامي وجود دارد. ايراني ها به خاطر همان مبناي فرهنگي غني، به سرعت دين اسلام را ايراني کردند. هانري کربن، اسلام و ايران شناس بزرگ هم از اسلام ايراني حرف مي زند. جغرافياي جهان هم نشان مي دهد که اسلام ايراني، تا اندازه زيادي، روي پهنه فرهنگي ايراني ارتقا مي يابد.

دکتر ژاله آموزگار در کتاب تاريخ اساطيري ايران خود، منابع اساطيري ايران را اينگونه معرفي مي کند:

 

 

«الف) منابع هندي؛ به دليل فرهنگ مشترک که از دوران مهاجرت آرياييان به بعد ميان بوميان و هند و ايران وجود داشته است.

 

ب) منابع اوستايي؛ کتاب اوستا که زبان آن جزء زبانهاي باستاني ايران است و مدتها سينه به سينه نقل مي شده، در دوره ساساني با تکيه برآگاهيهاي همه موبدان و با خطي که در دوره ساساني بر مبناي خط پهلوي اختراع شده بود، تدوين يافته است.

 

ج) منابع مانوي؛ شامل نوشته هاي ماني و پيروان اوست.

 

د) منابع پهلوي؛ منظور سنت هاي متعلق به دوره ساساني است و حتي اين آثار روايتهاي بسيار قديمي تري را بازگو مي کند.

 

ه) منابع عربي و فارسي؛ شاهنامه در واقع منبع اصلي روايتهاي اساطيري و حماسي ايران به زبان فارسي است و بر اساس خداينامه ها سروده شده است.

 

و) نگا ره ها؛ نگاره ها بازمانده از دوره هخامنشي، اشکاني و ساساني بر ديواره ها و روي مهرها و سکه ها و ظرفها است که تصويره ايي از خدايان و قهرمانان گذشته را منعکس مي کنند.

 

ز) نوشته هاي مورخان غير ايرني؛ نوشته هاي تاريخ نويساني مثل هرودوت و منابع ارمني و سرياني را مي توان نام برد».

لینک به دیدگاه

نخستين پژوهشهاي اسطوره شناختي و پژوهش در افسانه ها از اوايل سده چهاردهم ه.ش آغاز گرديده است. پژوهشهاي استاد ابراهيم پور در نخستين دهه همين سده با انتشار مجموعه اوستا شناسي و تعليقات اسطوره هاي پيرامون گاتها و يشت ها و ديگر بخش ها اوستا صورت گرفت. صادق هدايت با انتشار بخش هايي از متون پهلوي و گردآوري افسانه ها گام موثر ديگري برداشت. اسطوره شناسي يکي ازشاخه هاي انسان شناسي فرهنگي است که از آغاز قرن 18 ميلادي مورد توجه تاريخ نگاران و مردم شناسان بوده است.

در اساطير ايراني بيش از هر چيز نبرد خير و شر و عناصري که در زير آن دو رده بندي مي شود، چشمگير است. به عبارتي تفکر ايراني در همه چيز در پي اين رده بندي است و جنب? اخلاقي قوي اي به آن داده است.

 

دکتر کزازي در کتاب رويا، حماسه، اسطوره خود آورده است که: «هر چند کاربرد واژه اسطوره در ادبيات باستاني ايران پيشينه اي ندارد، اما کاربرد آن به صورت جمع اساطير/ الساطير 9 بار در قرآن به معني «افسانه و نوشته هاي پيشين»آمده است. معني اين واژه نيز در تازي «افسانه ها و سخنان بي بنياد و شگفت آور»است».

 

 

استاد دانشگاه تهران در ادامه سخنان خود در ارتباط با موضوع اسطوره ها در ايران باستان چنين گفت: «در اساطير ايراني بيش از هر چيز نبرد خير و شر و عناصري که در زير آن دو رده بندي مي شود، چشمگير است. به عبارتي تفکر ايراني در همه چيز در پي اين رده بندي است و جنب? اخلاقي قوي اي به آن داده است. يکي ديگر از عناصري که در همين رده بندي اهميت زيادي در فرهنگ ايراني داشته است مفهوم شاه و فره مندي او از طرف خداست. شاهي که در خدمت رد? نيک باشد فره هميشه به او تعلق دارد، و هر کاري که او را از اين رده خارج سازد باعث گسستن فره از اوست. بررسي اين مسائل و اين رده بندي فرهنگ و ريشه هاي فرهنگي ايراني را روشن مي سازد.

 

 

گفتيم که در فرهنگ اساطير ايران، تقابل خير و شر وجود دارد و نه تقابل انسان و خدا. پيام اسطوره هاي ايراني تقابل دو گوهر است؛ دو گوهر خير و شر. يکي راستي و ديگري ناراستي، يکي خوشبويي و ديگري بويناکي، يکي روشنايي است و ديگري تاريکي» (برگرفته از مصاحبه جلال ستاري با دکتر فکوهي).

 

 

کهن ترين نمونه هايي که از صورت باستاني اساطير ايران مانده است، اشاره هايي در اوستا است، بخصوص در يشت ها. چون يشت هابيش از هر چيز مجموعه اي از سرودهاي نيايشي هستند. اشاره هاي مفصل به اسطوره ها در آنها وجود ندارد و هر چه هست سر بسته و کوتاه است. تا آنجا که مفصل ترين متن ها پيرامون اساطير ايران در نوشته هاي زرتشتي به زبان فارسي ميانه است.تدوين نهايي اکثر آنها در اوايل دوران اسلامي است و بيشترشان مبتني بر متنهاي اواخر دوران ساساني است و بعضي هم مطالبي مربوط به وقايع پس از حمله تازيان به ايران نيز به کتاب اضافه کرده اند. برخي از معروفترين اين کتابها عبارتند از: بندهش، دينکرد، گزيده هاي زادسيرم و روايت پهلوي.

 

 

دکتر مختاريان معتدند که«پيام اسطوره هاي ايراني هم با توجه به تقابل دو الگوي خير و شر، پيروي از الگوي خير و وفاداري به آن است و اينکه بشر پيمان ببندد که دروغ نگويد. هر چند امروزه اسطوره ها معناي واقعي خود را از دست داده اند و ما ديگر کمتر شاهد درک معناي واقعي آنها هستيم. در واقع همان خدمتگزاري به مفاهيم خير از پيام هاي بزرگ اساطيري ايران است.

 

 

ايشان در ادامه سخنان خود بيان کردند که هر چند امروزه شاهد حتي کشف پيچيدگي مسائل طبيعي از طريق علوم جديد هستيم و حتي با اينکه علم تا حدي توانسته بگويد مثلا باران چگونه پديد آمد ولي در آن بخش که علم واقعيت را نتواند روشن کند، ما هنوز درگير اسطوره هستيم و ريشه هاي آن به شکل گيري تفکر انسان در گذشته برمي گردد. اگر ريشه هاي فرهنگي اسطوره ها را بدست بياوريم متوجه مي شويم که اين ريشه هاي فرهنگي چه تاثير بسزايي در هويت بخشي ملت ما دارند. اگر ملتي ريشه هاي خود را نيابد، اسطوره ها از ميان آنها رخت برميبندند و بسياري از مفاهيم موثر در فرهنگ ما اگر درست شناخته نشوند، به نوعي زندگي معنوي خود را از دست مي دهيم. اين گونه مفاهيم براي زندگي روزانه، براي نمونه مسئل? ازدواج و ويژگي هاي آن در فرهنگمان، اهميت به سزايي دارد.

اهميت اسطوره ها و شناخت آن ها در رويکرد ما به مسائل فرهنگي و حتي گسترش و استفاد? آن ها براي رشد اقتصادي اهميت به سزايي دارند.

 

نجمه تاجمهر

تنظيم : بخش ادبيات تبيان

 

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...