رفتن به مطلب

دل نوشته یک ایرانی در غربت : داستان فرهنگ غنی دروغ و فریب ایرانیان


ارسال های توصیه شده

برای صبحانه خرید کردم: نان تست، پنیر، مارمالاد تمشک و آب پرتقال. در کیف پولم بیست رینگیت مانده بود و در حسابم هم صد رینگیت. پول هام را بی حساب خرج نو نوار کردن خانه کرده بودم و پذیرایی، هزینه دو هفته ام را.روزی را به یاد آوردم که به پدرم گفتم دیگر لازم نیست برام پول بفرستی. کار پیدا کرده ام. گفتم راهنمای تور شده ام. شغل پاره وقت خوبی است. هم مسافرت می روی و هم بهت پول می دهند.راهنمای تور شدن شغل پاره وقت متداول دانشجوهای این جاست، مخصوصاً برای ایرانی ها چون مسافر ایرانی زیاد است. علی برام جورش کرد. گفت الان که فصل مسافر است نیرو می خواهند. اگر کارت خوب باشد نگهت می دارند.از آژانس آمدم بیرون. سر تا پاش گه بود. نه به خاطر مسافرهای ایرانی که وقت و بی وقت زنگ می زدند و انتظار داشتند کارهاشان را رو به راه کنی، نمی توانستند انگلیسی صحبت کنند و ازت می خواستند به مسئول هتل چیزی بگویی، مشکل شان را حل کنی؛ نه به خاطر این که مست می کردند و باید جمع شان می کردی؛ نه به خاطر این که مردها زن هاشان را می فرستادند پاساژ و خودشان می رفتند ماساژ؛ نه به خاطر این که حاجی ها و برادرها ازت آدرس ****** خانه می خواستند (کلمه ی فا** خانه زشتی کارشان را نشان نمی دهد و عصبانیت من را)؛ نه به خاطر بی مایگی فکری شان که تو صورتت می گفتند پول داده اند و انتظار سرویس دارند، انگار باید *** شان را می **** تا راضی شوند؛ بلکه به خاطر دروغ گویی که یکی از ملزومات این کار بود.درآمد اصلی آژانس از آوردن مسافر و هتل گرفتن و گردش بردنشان نبود که از خریدشان یا بردن شان به فلان مرکز تفریحی بود. با مراکز خرید و تفریحی، همچنین صرافی ها قرارداد بسته بودند که به ازای خرید در مغازه شان، یا بازدید کننده، درصدی بگیرند. بعد ایرانی ها را می بردند به این مراکز و طوری درباره ی جنس تعریف می کردند که استیو جابز از آیفون ساخت کمپانی اش تعریف نمی کرد. سر هم وطن هاشان را کلاه می گذاشتند. به صرافی هایی می بردندشان که دلار را با بالاترین نرخ مبادله می کرد، به مغازه هایی که جنس های بنجل را به شان قالب کنند.علی اول کار خواست فوت و فن را یادم بدهد. گفت که باید طوری از کنسرت تعریف کنی که حتی کسی که از کامران و هومن خوشش نمی آید، بلیتش را بخرد. باید نشان بدهی که این فرصت ممکن است دیگر تا آخر عمر براشان پیش نیاید. باید فکر کنی هر سی مسافر زیر دستت را با یک اتوبوس ببری باغ وحش، حتی اگر کسی خواست برود پارک آبی، باید نظرش را عوض کنی. این کار را بکنی نانت تو روغن است.گفتم سعی م را می کنم.چنان بی میل گفتم که گفت ببین، این ها آمده اند پول خرج کنند. براشان فرقی نمی کند که کجا بروند و چی بخرند. مسافرت براشان مثل حجامت است.لبخند زدم و چیزی نگفتم.بعد از دو ماه به علی گفتم که نمی توانم کار کنم. نگفتم که وقتی قرار است از جایی تعریف کنم کلمه در گلویم می شکند. از یک جنس نبودیم که بفهمد چه می گویم. خودش چند سالی بود که در این کار بود و ماهی تا شش هزار رینگیت درآمد داشت که راحت زندگی می کرد. دانشگاه هم نمی رفت حتی. پول هاش که قلنبه می شد و احساس سنگینی می کرد می رفت گنتینگ و همه ش را در قمار می باخت.گفتم درس هام زیاد شده و نمی توانم کار کنم. گفت تو که پول زیادی از ایران برات نمی آید. چه کار می خواهی بکنی؟گفتم که یک خورده صرفه جویی می کنم. شاید هم خانه را پس دادم و اتاق کرایه کردم. حالا اگر به پیسی خوردم باهات تماس می گیرم.گفت موفق باشی.البته قرار نبود به پدرم رو بیندازم. باید دنبال کار می گشتم.

  • Like 20
لینک به دیدگاه

از درون فاسد و پوسیده شدیم. انسانم آرزوست.

 

راستی انسانم آرزوست یعنی چی؟ یعنی آرزو دارم انسان باشم یا آرزو دارم با انسان ها معاشرت کنم؟

 

در هر حال فرقی نمیکنه. هم دوست دارم انسان باشم هم دوست دارم با انسان ها معاشرت کنم. پس انسانم آرزوست. :sigh:

  • Like 11
لینک به دیدگاه
از درون فاسد و پوسیده شدیم. انسانم آرزوست.

 

راستی انسانم آرزوست یعنی چی؟ یعنی آرزو دارم انسان باشم یا آرزو دارم با انسان ها معاشرت کنم؟

 

در هر حال فرقی نمیکنه. هم دوست دارم انسان باشم هم دوست دارم با انسان ها معاشرت کنم. پس انسانم آرزوست. :sigh:

 

 

بعضی وقتا لازمه خوبی کنی شاید خوبی رو تو طرف مقابلت دیدی

والا همه بدن تو هم بد باشی نور علا نور میشه دنیا :hanghead::hanghead:

  • Like 8
لینک به دیدگاه
بعضی وقتا لازمه خوبی کنی شاید خوبی رو تو طرف مقابلت دیدی

والا همه بدن تو هم بد باشی نور علا نور میشه دنیا :hanghead::hanghead:

 

بدی کردن که همیشه مذموم بوده و هیچ توجیهی براش وجود نداره. اما باید خیلی حواسمونو جمع کنیم که مورد بدی دیگران قرار نگیریم. چون وجدان در حال نابودیه و باید یه فکری به حال انقراض نسل با وجدان ها بکنیم.

 

یادم میاد یه دزد وقتی میخواست دزدی کنه میگفت از اونی بزنم که زیاد داره. نه از اونی که هشتش گرو نهشه. ولی الان طرف نه تنها به این موضوع اهمیتی نمیده. بلکه ترجیح میده از اون ضعیف تره بزنه تا اون قوی تره. چون قویتره ممکنه پیگیری کنه ولی ضعیف زورش به پیگیری هم نمیرسه. در واقع هر کس فقط به فکر منافع خودشه. حتی دزدها هم یه اصولی برای خودشون داشتن ولی الان روحانی جامعه ما هم اصل نداره.

 

چند روز پیشام داشتم با رفیقم حرف میزدم راجع به روابط بین دخترا و پسرا. حرف قشنگی زد. میگفت ما وقتی میفهمیدیم دختره پدر نداره ولش میکردیم تا یکی پیدا بشه برای ازدواج بره جلو. اما الان همه لاشخور شدن. میگن خوب خوبه این پدرم نداره هر بلایی سرش بیارم پام گیر نمیکنه. یعنی هر کس فقط به فکر منافع خودشه. فقط منافع خودشو میخواد. حتی به قیمت نابود کردن زندگی و هست و نیست دیگران.

 

این فردگرایی بدجوری داره برای زندگی اجتماعی همه ما مشکل ساز میشه. هممون از اصول انسانی زندگی دور شدیم.

  • Like 8
لینک به دیدگاه
بدی کردن که همیشه مذموم بوده و هیچ توجیهی براش وجود نداره. اما باید خیلی حواسمونو جمع کنیم که مورد بدی دیگران قرار نگیریم. چون وجدان در حال نابودیه و باید یه فکری به حال انقراض نسل با وجدان ها بکنیم.

 

یادم میاد یه دزد وقتی میخواست دزدی کنه میگفت از اونی بزنم که زیاد داره. نه از اونی که هشتش گرو نهشه. ولی الان طرف نه تنها به این موضوع اهمیتی نمیده. بلکه ترجیح میده از اون ضعیف تره بزنه تا اون قوی تره. چون قویتره ممکنه پیگیری کنه ولی ضعیف زورش به پیگیری هم نمیرسه. در واقع هر کس فقط به فکر منافع خودشه. حتی دزدها هم یه اصولی برای خودشون داشتن ولی الان روحانی جامعه ما هم اصل نداره.

 

چند روز پیشام داشتم با رفیقم حرف میزدم راجع به روابط بین دخترا و پسرا. حرف قشنگی زد. میگفت ما وقتی میفهمیدیم دختره پدر نداره ولش میکردیم تا یکی پیدا بشه برای ازدواج بره جلو. اما الان همه لاشخور شدن. میگن خوب خوبه این پدرم نداره هر بلایی سرش بیارم پام گیر نمیکنه. یعنی هر کس فقط به فکر منافع خودشه. فقط منافع خودشو میخواد. حتی به قیمت نابود کردن زندگی و هست و نیست دیگران.

 

این فردگرایی بدجوری داره برای زندگی اجتماعی همه ما مشکل ساز میشه. هممون از اصول انسانی زندگی دور شدیم.

بعضی چیزا باید از بالا درست بشه اگه بخواد بشه

تورم

یارانه ها

بیکاری

اعتیاد

خیانت درحریم خونه

نااگاهی و خرافه گرایی جامعه

در کل فقر فرهنگی که بود هر روز فقر اقتصادی هم بهش اضافه میشه درکنارش ادمایی که در اوج فقر فرهنگی میشن صاحب همه چی اونم یه شبه

نتیجه اش میشه این جامعه ای که می بینیم

  • Like 6
لینک به دیدگاه

اینا همش از بی اسلامیه !

 

اینجایی که توصیف کرده بود نویسنده، باید مالزی باشه !؟!

نمی دونستم راستش مالزی هم آره !

 

یه زمانی شاید 10 سال پیش یا بیشتر من اهل هیئت رفتن بودم، دست کم اون موقع به یه چیزایی اعتقاد داشتم، حالا درست یا غلط، طرز فکر اون موقعم بود.

می رفتم، کمک می کردم، یه دوزاری هم اشک می ریختم، ولی ادا در نمی آوردم.

آخرین شبی که در کل من هیئت رفتم :

فرض کن جلو در هیئت دو تا دختر سوار ماشین، با تیپی که انگار همین الان دارن میرن عروسی، یکیشون یه سگ تو بغلش، ملت سیاه پوش بیرون هیئت هم همه لب و لوچه آویزون

یه آدم میانسالی بغل دستم نشسته بود، جان کلام رو تو یه جمله گفت، اینکه زمان شاه 10 روز اول حداقل فاحشه ها کارشون رو به احترام تعطیل می کردن

بعد آدم فکر می کنه که ریشه این تغییر رفتار چیه، وقتی از یه جامعه باز از نظر فرهنگی، به یه جامعه بسته میام و این تغییر و تحول !؟!

  • Like 8
لینک به دیدگاه

نمیدونم چه قدر ربط داره......ولی دوست داشتم این متن رو اینجا بزارم:hanghead:

 

 

 

مهمترین کارمان در اول هر ماه صف کشیدن جلوی عابر بانکها برای گرفتن حق السکوت ماهانه است.

چون می ترسیم اگر اول ماه پول را برداشت نکنیم مثل سهمیه بنزین می سوزد!

 

یک ساعت در ترافیک بزرگراه همت معطل می شویم و ککمان نمی گزد ولی سر تقاطع به اندازه ده ثانیه نمی توانیم منتظر عبور ماشین روبرویی باشیم.

 

آنقدر راحت طلب و بی ارداه ایم که مشتری اول محصولاتی مانند قرص لاغری، کفش افزایش قد، شربت ترک اعتیاد، داروی افزایش میل جنسی و... در دنیائیم.

 

وقتی در ایستگاه صادقیه می خواهیم سوار قطار شهری بشویم مثل زمانی که در مهدکودک بازی صندلی می کردیم چنان به سوی قطار هجوم می بریم که متوجه پیرمرد بغل دستی که عینکش افتاد و شکست نمی شویم.

 

به محض رد کردن خروجی مورد نظر در اتوبان جفت پا روی ترمز می رویم و با اعتماد به نفس کامل دنده عقب می گیریم.

 

برای بچه خردسالمان هر روز چیپس و پفک و نوشابه می خریم ولی نمی دانیم آخرین بار کی یک لیوان شیر خورده است.

 

فاصله ظرف جمع آوری زباله تا در خانه مان 50 متر است ولی ترجیح می دهیم کیسه را همان روبروی خانه داخل بوته های کنار پیاده رو پرت کنیم.

 

پشت شیشه ماشین می نویسیم "میروم تا انتقام مادرم زهرا بگیرم" ولی ناموس مردم در کوچه و خیابان از دستمان در امان نیستند.

 

در تاکسی مکالمات تلفنی خود را با صدایی کاملا رسا انجام می دهیم بدون اینکه متوجه باشیم تاکسی حریم خصوصی افراد نیست و حقوق دیگران را نباید تضییع کرد.

 

در ترافیک سر چهارراه با دیدن پسر بچه ای دوره گرد محبتمان گل می کند و یک هزاری به او می دهیم و او بی آنکه بخواهد تا شب پول مواد مخدر پدرش را جور می کند.

 

آخرین باری که کتابی را ورق زده ایم مربوط به سالها پیش می شود.

 

حاضریم به هر قیمتی ولو ثبت نام در دانشگاه مجازی دوقوزآباد سفلی مدرک بگیریم و میلیونها خرج کنیم ولی بعد از فارغ التحصیلی تنها چیزی که به دردمان نمی خورد همان مدرک است.

 

برای اینکه وارد محدوده طرح بشویم روی پلاک ماشین لنگ خیس می اندازیم تا دوربین شماره پلاک را ثبت نکند.

 

یک شب را بدون ماهواره نمی توانیم سر کنیم ولی شبهای متعدد بدون اینکه چند دقیقه ای با همسر خود گفتگو کنیم می خوابیم.

 

برای ماشین پنج میلیونی که اقساطی خریده ایم، سه میلیون لوازم اضافی وصل می کنیم ولی پول رفتن به دندانپزشک برای معالجه دندان خرابمان را نداریم.

 

 

برای سه روز تعطیلی صندوق ماشین و باربند را تا خرخره پر می کنیم و با شش نفر راهی شمال می شویم و از سه روز تعطیلی را دو روز در ترافیک جاده چالوس و هراز و فیرزوکوه می مانیم. ولی نمی دانیم دریاچه گهر کجاست!

 

روز آشتی با طبیعت (13 فروردین) چنان بلایی به سر طبیعت می آوریم که تا یکسال خودش را پیدا نمی کند.

 

آب را بر روی دومین دریاچه شور جهان(اورمو گلی) بسته اند و با این کار، آذربایجان و جان 13 میلیون انسان را به خطر انداخته اند(بمب نمک) و ما هنوز منتظریم تا ببینیم فردا چی می شه. معلوم نیست...؟!!!!!؟

 

عروسي مختلط ميگيريم و توش مشروب سرو ميكنيم ولي نميدونم چرا اصرار عجيبي داريم كه عروسي تو يكي از شبهاي ميعاد ائمه برگزار شه!!!

  • Like 7
لینک به دیدگاه

.

تیتری که زدی زیادی غلیظ شده ، قبول نداری ؟ همه ایرانیا اینجوری که تیتر زدی نیستن؛ هستن ؟

همه جا آدم دروغگو و فریبکار داره توهرکشوری بری همینه ؛ ولی بعضی از ماها تو بد نشان دادن شخصیت و ارزشهای اخلاقی خودمون متخصص هستیم.

 

البته عنوان اصلی متن نوشته شده توسط نویسنده اصلی اینی که شما نوشتی نیست. (drinkanddream.wordpress.com)

 

عنوان متن: Inglourious Bastards

 

دست کم ایشون بعنوان نویسنده متن ؛ با دروغ و فریب حال نمیکنه ؛ اگه باورنداری عنوان متن رو ترجمه کن تا ببینی چه نسبتی به اینطور آدمایی داده :icon_gol:

  • Like 5
لینک به دیدگاه

من دقيقا در همين شرايط و اين جور كار ها قرار گرفتم ...

و عجيب اين كه 90 درصد افراد يه حساب كتاب نميتونن بكنن چقدر سرشون كلاه ميره ... ( حتي يه ضرب بلد نيستند كه 0.5 كيلو شكلات خيلي الكي 20 هزار تومن پاشون در مياد )

تمام تور هايي كه ميبرند هم وقت تلف كردن هم اگه خودت بتوني بري ( عرضه و زبان ) يك چهارم پات در مياد و ...

ولي اگه يه اصفهاني تو اكيپ بيوفته ، ليدر نقشه هاش بر آب ميشه ...

 

هر كسي يه وظيفه اي داره ، اونا " كلاه برداري " مام گول نخوردن ( كه خيليا ميخورن ) ...

كاريشم نميشه كرد !

  • Like 6
لینک به دیدگاه
اینا همش از بی اسلامیه !

 

اینجایی که توصیف کرده بود نویسنده، باید مالزی باشه !؟!

نمی دونستم راستش مالزی هم آره !

 

یه زمانی شاید 10 سال پیش یا بیشتر من اهل هیئت رفتن بودم، دست کم اون موقع به یه چیزایی اعتقاد داشتم، حالا درست یا غلط، طرز فکر اون موقعم بود.

می رفتم، کمک می کردم، یه دوزاری هم اشک می ریختم، ولی ادا در نمی آوردم.

آخرین شبی که در کل من هیئت رفتم :

فرض کن جلو در هیئت دو تا دختر سوار ماشین، با تیپی که انگار همین الان دارن میرن عروسی، یکیشون یه سگ تو بغلش، ملت سیاه پوش بیرون هیئت هم همه لب و لوچه آویزون

یه آدم میانسالی بغل دستم نشسته بود، جان کلام رو تو یه جمله گفت، اینکه زمان شاه 10 روز اول حداقل فاحشه ها کارشون رو به احترام تعطیل می کردن

بعد آدم فکر می کنه که ریشه این تغییر رفتار چیه، وقتی از یه جامعه باز از نظر فرهنگی، به یه جامعه بسته میام و این تغییر و تحول !؟!

 

 

کاملا درست

شما یه قطره رو با قطره چکان بریز تو یه لیوان شیشه ای شفاف پر از آب

بعد بشین تماشاش کن

اولش غلیظ بعد کم کم پخش میشه

رفته رفته اون نقطه رنگی غلیظ از غلظتش کم میشه تا زمانی که کل آب لیوان یه دست میشه نه به اون غلظت اولیه یه نقطه

نه به پاکی و شفافیت آب قبلی

جامعه ازاد و سالم به نظر شخص خود من حکم همین مثال رو داره

جامعه سالم وازاد برای هر نیازی پاسخی داره ولی این نیاز در هر گوشه و کناری براروده نمیشه

برا هر نیازی یه ادرس بخصوص بهت میدن برا رفع شدنش

جامعه ازاد و سالم کتابخونه های شبانه روزی زیادی داره

دسترسی به نت و اینترنتش در حد اعلی ست

جامعه ازاد کاباره داره

دانسینگ داره

کلوب های شبانه داره

قمارخانه داره

فا .... خانه داره

پارک های علم و فناروی داره

ازمایشگاههای تخصصی داره

مسجد داره

دیر داره

کلیسا داره

مراکز مد و فشن داره

مراکز دینی دیگه داره

کانال های تی وی ازاد و خصوصی داره

مکانهایی برای میتینگ های سالم دختر پسری داره

و

و

و

و

در کل جامعه ازاد و سالم جامعه یه دست و اجباری نیس

جامعه ای نیس که همه یونیوفورم پوش باشن

  • Like 4
لینک به دیدگاه
.

تیتری که زدی زیادی غلیظ شده ، قبول نداری ؟ همه ایرانیا اینجوری که تیتر زدی نیستن؛ هستن ؟

همه جا آدم دروغگو و فریبکار داره توهرکشوری بری همینه ؛ ولی بعضی از ماها تو بد نشان دادن شخصیت و ارزشهای اخلاقی خودمون متخصص هستیم.

 

البته عنوان اصلی متن نوشته شده توسط نویسنده اصلی اینی که شما نوشتی نیست. (drinkanddream.wordpress.com)

 

عنوان متن: Inglourious Bastards

 

دست کم ایشون بعنوان نویسنده متن ؛ با دروغ و فریب حال نمیکنه ؛ اگه باورنداری عنوان متن رو ترجمه کن تا ببینی چه نسبتی به اینطور آدمایی داده :icon_gol:

همه ایرانی ها نیستن

ولی جو جامعه باعث میشه به اجبار اینجوری باشن حتی در مسایل ساده

  • Like 2
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...