spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۹۱ سلام مسئله ادعاهای امارات برای حاکمیت جزایر سه گانه وتبلیغات مستمر اعراب حاشیه خلیج فارس مبنی بر حق حاکمیت امارات بر این جزایر وادله تاریخی ایران برای صیانت از مرزهای خود وحاکمیت ملی چه ریشه هایی دارد واز کجا اب میخورد؟ بتازگی پس از سفر دولت به جزیره ابوموسی امارات شدیدترین حملات دیپلماتیکش دراین زمینه را انجام داده وحتی سفیر خودرا احضار کرده است نظر شما دراین زمینه چیست؟ 18 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۹۱ ادله تاریخی و رد ادعای امارات مجید تفرشی، پژوهشگر ارشد ایرانی در آرشیو ملی بریتانیا در باره ادعای اماراتی ها می گوید: سه اتفاق مهم از اواخر نوامبر تا اوایل دسامبر سال 1971، در فاصله یک هفته، در منطقه رخ داد؛ اول، خروج کامل نیروهای نظامی بریتانیا از خلیج فارس، دوم، ورود نیروهای ایرانی به جزایر سه گانه و سوم تاسیس دولت امارات است. وی افزود: از پایان جنگ جهانی دوم در سال 1945، دولت بریتانیا به شیخ نشینهای مستعمره عرب خود در منطقه قول داده بود که به آنها استقلال ببخشد. از سال1968 هم پارلمان بریتانیا تصویب می کند که نیروهای بریتانیا از خلیج فارس خارج شوند و مناطق تحت استعمار را به شیخ نشین ها واگذار کنند. تفرشی با بیان اینکه در این فاصله تا 1971 شیخ نشین کویت و بحرین مستقل اعلام می شوند، افزود : حدود دو ماه قبل از خروج نیروهای بریتانیا از خلیج فارس، حکام قطر اعلام میکنند که نمیخواهند در چارچوب فدراسیون امارات عربی متحده قرار داشته باشند. از سال 68 تا 71 مذاکرات بسیار فشردهای میان ایران و بریتانیا وجود داشته و امیال و خواسته های کشورهای عربی هم از طریق بریتانیا به ایران اعلام میشد. کشورهای عربی منظور دولت در آستانه تاسیس امارات بود که دو شیخ نشین آن در مورد جزایر ایرانی اختلاف نظر داشتند. (راس الخیمه در مورد جزایر تنب بزرگ و تنب کوچک و شارجه در مورد ابوموسی). اما حکومت پهلوی مطلقا حاضر به مذاکره با اعراب نبود . چراکه معتقد بود آنها هنوز دولتی تاسیس نکرده و رسمیتی ندارند که با ایران به مذاکره بنشینند. بر همین اساس تنها با بریتانیا در مورد جزایر مذاکره میشد. بر اساس اسناد موجود شاه تنها در اواخر سلطنت خود هیاتی از شارجه را برای مذاکره به حضور پذیرفت که برخورد با آن هم صرفا در حد معاون وزیر بود. تا سال 1971 تحولات زیادی میان ایران و بریتانیا بر سر جزایر رخ می دهد و حتی دو کشور تا مرز قطع روابط هم پیش می روند. اسناد تاریخی همچنین نشان می دهد در سال 1903 در زمانی که دولت مظفرالدین شاه در شرایط متزلزل و ناکارآمدی قرار داشت، نیروهای بریتانیایی جزایر سه گانه را اشغال می کنند و 68 سال این اشغال طول میکشد. نکته جالب و مهم این است که در طول این سال های اشغال هیچ یک از دولت های ایرانی زیر بار این تحمیل نرفتند که جزایر، ایرانی نیست. همچنین تاکنون هیچ سندی دال بر اینکه دولت های ایرانی، در طول این 68 سال و پس از آن، ادعای حاکمیت عربی بر جزایر سهگانه را پذیرفته باشند ،وجود نداشته است. در سال 1903 به زور انگلیسی ها این جزایر از ایران گرفته شد. تا قبل از آن بعضا دزدان دریایی به جزایر می آمدند یا بریتانیایی ها دخالت می کردند اما حاکمیت جزایر بیشتر با ایران بود. از این سال به بعد زمانی که اقتدار بریتانیا در خلیج فارس افزایش یافت، پرچم خود را در جزایر بالا بردند و جزایر را متعلق به خود دانستند. نکته اینجاست که محققان در بررسی اسناد انگلیسی متوجه شدند که مساله حضور بریتانیا در جزایر خلیج فارس منحصر به این سه جزیره نیست. اولا چند جزیره دیگر در اختیار ایران بود که در دوره اقتدار بریتانیا در اشغال بوده و بعدا ایران آنها را بازپس گرفته است. مانند جزیره فرور یا جزیره فارسی. اما این دعوا همچنان ادامه یافته است. به گفته تفرشی، علاوه بر آن، بیش از دو هزار سند اخیرا به دست آمده که نشان می دهد در طول دوره چهار ساله جنگ جهانی اول، دولت بریتانیا اصرار عجیبی برای خرید یا اجاره بلند مدت چند جزیره ایرانی از دولت ایران داشته و در این راستا از فشار سیاسی تا اعمال نفوذ را به کار گرفته است. ولی با وجود شرایط سخت و مواضع ضعیف، هیچ کدام از دولتهای ایرانی آن دوران زیر بار این پیشنهادها نرفتند و با آن مخالفت کردند. اسناد مربوط به موضوع بازگشت مالکیت جزایر سه گانه به ایران، طبق قوانین آرشیوی در بریتانیا می بایست پس از طی یک دوره کامل سی ساله در آخر سال 2001 و یا ابتدای 2002 آزاد می شد اما این اتفاق نیفتاد. دلیلی که مسئولان دولتی بریتانیا برای این امر ارایه کردند این بود که موضوع این اسناد هنوز به تاریخ نپیوسته و انتشار اسناد ممکن است کفته ترازو را به سوی یکی از طرفین دعوا سنگین کند. 12 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۹۱ به نظرم تقصیر خود ماست. ما فرهنگمون،پرچممون،نام بچه های این سرزمینمون، بهانه دفاع از کشورمون، همه و همه به خاطر مکتبی برخاسته از همین اعراب هست. ما از خودمون هیچ نداریم. اینها هم سوار هستند و پیش خودشان به ما میخندند. تا وقتی غلامعلی اسم یک ایرانی باشد،یعنی نوکر علی یا عبدالحسین یعنی بنده حسین، جزایر سه گانه که سهله کل ایران را باید به اعراب بخشید چون ایرانی ها خیل وقته همه چیزشون رو به اعراب باختند. 16 لینک به دیدگاه
just work 12354 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 فروردین، ۱۳۹۱ حق استقلال برای هر قوم مورد احترامه همونطور که حق استقلال و تشکیل کشورهایی نظیر کردستان بزرگ خوزستان عرب ترکمن صحرا و آذربایجان جنوبی مورد احترامه در نتیجه حق استقلال و حاکمیت جزایر سه گانه برای کشور امارات متحده ی عربی کاملا بجا و قابل احترامه . 3 لینک به دیدگاه
nasa66 724 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 فروردین، ۱۳۹۱ حق استقلال برای هر قوم مورد احترامه همونطور که حق استقلال و تشکیل کشورهایی نظیر کردستان بزرگ خوزستان عرب ترکمن صحرا و آذربایجان جنوبی مورد احترامه در نتیجه حق استقلال و حاکمیت جزایر سه گانه برای کشور امارات متحده ی عربی کاملا بجا و قابل احترامه . پس اگه اينطوره زنده باد اسرائيل كه حق استقلال و حاكميت خودش رو با سركوب كردن اعراب خونخوار و تروريست، محكم ميكنه. 3 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 28 فروردین، ۱۳۹۱ حق استقلال برای هر قوم مورد احترامه همونطور که حق استقلال و تشکیل کشورهایی نظیر کردستان بزرگ خوزستان عرب ترکمن صحرا و آذربایجان جنوبی مورد احترامه در نتیجه حق استقلال و حاکمیت جزایر سه گانه برای کشور امارات متحده ی عربی کاملا بجا و قابل احترامه . گزینه هایی که مطرح کردی همش درصورت وقوع یک فاجعه برای یکپارچگی ارضی ملت ومملکت ایران هست ولی باید این نکته رو هم ازش غافل نشد که چرا زمینه مطرح شدن چنین حرف هایی ایجاد شده است؟ بهتره مسئولان امر به بازشناسی مشکلات وحل مسایل کمر همت بگمارند! 7 لینک به دیدگاه
just work 12354 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 فروردین، ۱۳۹۱ حتی مارکس هم در تئوری مارکسیسم خود برای هر قومی حق استقلال قائل شده و به دلیل هم نگرش هست که زمانیکه کشورهای اتحاد جماهیر شوروی به این نتیجه رسیدند که مرحله ی گذار از کمونیسم به سوسیالیم بوقوع نخواهد پیوست استقلال رو حق خود دانسته و حکومت مرکزی مسکو به سادگی به انها حق استقلال داد و بوریس یلستسین به عنوان رئیس جمهور روسیه ی شوروی اعلام استقلال گرد . پس همانگونه که میبینیم حتی سفاک ترین نظامها هم برای اقوام خود حق استقلال قائلند اگر روزی ایالات متحده ی امریکا داعیه ی جدایی از حکومت مرکزی سر دادند نبایست به انها خرده گرفت . پس چرا جدایی و حق تصمیم گیری برای اینده ی یک قوم به دست خودشان نباشد ؟ حتی عقب افتاده ترین کشورها نظیر سودان هم به حق جدایی قسمت جنوبی خود علیرغم وجود ذخایر عظیم نفتی در ان بخش بطور دموکراتیک نگریست ... 1 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 28 فروردین، ۱۳۹۱ حتی مارکس هم در تئوری مارکسیسم خود برای هر قومی حق استقلال قائل شده و به دلیل هم نگرش هست که زمانیکه کشورهای اتحاد جماهیر شوروی به این نتیجه رسیدند که مرحله ی گذار از کمونیسم به سوسیالیم بوقوع نخواهد پیوست استقلال رو حق خود دانسته و حکومت مرکزی مسکو به سادگی به انها حق استقلال داد و بوریس یلستسین به عنوان رئیس جمهور روسیه ی شوروی اعلام استقلال گرد . پس همانگونه که میبینیم حتی سفاک ترین نظامها هم برای اقوام خود حق استقلال قائلند اگر روزی ایالات متحده ی امریکا داعیه ی جدایی از حکومت مرکزی سر دادند نبایست به انها خرده گرفت . پس چرا جدایی و حق تصمیم گیری برای اینده ی یک قوم به دست خودشان نباشد ؟ حتی عقب افتاده ترین کشورها نظیر سودان هم به حق جدایی قسمت جنوبی خود علیرغم وجود ذخایر عظیم نفتی در ان بخش بطور دموکراتیک نگریست ... همچین چیزی هم نبوده سرکوب شاخص ترین وجه دولت شوروی بود تا زمانی که خروشچف بر سرکار بود دیگه بلیط این ایده ها خیلی وقت پیش سوخته که بشه ارزشی برای نظریات چپ ارتجاعی قائل شد کم کشتار ومحدودیت ثبت شده در داخل شوروی؟ اینکه زمان گورباچف اومدن و استقلال رو دادن به دلیل اهتراز از فروپاشی بود نه احترام وگرنه اگه قدرت اقتصادیشون تضمین میداد بازم بر طبل بیهودگی های ماتریالیستی رفیق لنین وبرادر استالین میکوبیدن درمورد مارکس جمله معروفی هست که درقبال عملکرد سوسیالیست های فرانسوی گفته واینکه من یک مارکسیست نیستم!! به هرحال خارج از این بحث تاریخی یک مسئله ساده روی میز هست احترام دوطرفه ورسیدن به تفاهم بهینه سازی شده رمز پایداری واستیلای قدرت مردم درباور مردم واحترام گذاشتن واستیفای حقوق انهاست وگرنه تاریخ معلم خیلی بداخلاقی هست ... 8 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 فروردین، ۱۳۹۱ نمیدونم این جزایر توشوت کسی هم زندگی میکنه؟ اگه آره که باید از ملتش نظرسنجی بشه اگه نه قشنگ برن تو دادگاه بین المللی حلش کنن رمز موفقیت هر حکومتی اتحاد مردم هست، اینکه ایران الان به این روز افتاده اگه 50٪ تقصیر حاکمیت باشه 50٪ هم تقصیر عدم اتحاده مردم بوده که خود این هم ناشی از ضعف حکومت بوده، اگه دنبال کشور قدرت مندی باشیم باید حق استقلال رو برای هر اکثریتی که بخواد قائل بشیم، به نظر من شوروی خودش رو نجات داد و از یک بحران و فاجعه جلوگیری کرد، اگه صرفا یک کشور بزرگ از نظر جغرافیایی با جمعیت زیاد بخوایم به زور همه رو تحت حکومت مرکزی میشه نگه داشت، ولی اگه پیشرفت مهمه برای هرکسی، مطمئنا میدونه اتحاد این مردمی که تک تکشون از همدیگه خوششون نمیاد تقریبا غیر ممکن هست، اگه از دیدگاه یک میهن پرست ایرانی بخوام بگم اینجوری میگم: استقلال هرکدوم از ایالت هایی که خواستار جدایی هستند باعث افزایش انسجام ملی و نوعی رقابت با همون کشور های تازه استقلال یافته و پیشرفت ما خواهد بود، اگه از دید یک آذبایجانی بخوام بگم میگم: استقلال هزینه بر و سخت خواهد بود و ممکنه یک یا چند نسل فدا بشوند ولی آینده قطعا روشن خواهد بود و مطمئن خواهم بود اگر من کار بکنم برای شکم خودم کار کردم 1 لینک به دیدگاه
just work 12354 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 فروردین، ۱۳۹۱ همچین چیزی هم نبودهسرکوب شاخص ترین وجه دولت شوروی بود تا زمانی که خروشچف بر سرکار بود دیگه بلیط این ایده ها خیلی وقت پیش سوخته که بشه ارزشی برای نظریات چپ ارتجاعی قائل شد کم کشتار ومحدودیت ثبت شده در داخل شوروی؟ اینکه زمان گورباچف اومدن و استقلال رو دادن به دلیل اهتراز از فروپاشی بود نه احترام وگرنه اگه قدرت اقتصادیشون تضمین میداد بازم بر طبل بیهودگی های ماتریالیستی رفیق لنین وبرادر استالین میکوبیدن درمورد مارکس جمله معروفی هست که درقبال عملکرد سوسیالیست های فرانسوی گفته واینکه من یک مارکسیست نیستم!! به هرحال خارج از این بحث تاریخی یک مسئله ساده روی میز هست احترام دوطرفه ورسیدن به تفاهم بهینه سازی شده رمز پایداری واستیلای قدرت مردم درباور مردم واحترام گذاشتن واستیفای حقوق انهاست وگرنه تاریخ معلم خیلی بداخلاقی هست ... در مورد سرکوبگریهایی که فرمودید در هیچکجای تاریخ سندی در مورد سرکوبگری تاواریش لنین وجود نداره . اتفاقا اگر در مورد موفقیت لنین مطالعه فرمایید مشاهده میکنید که لنین روزی که با قطار وارد مسکو شد عملا 10 نفر طرفدار بیشتر نداشت و با اتکا به حمایتهای مردمی موفق به استقرار نظام کمونیسم شد . در مورد ژوزف استالین نیز همگی ما بخوبی در نقش خیانت بار این سفاک اگاهیم . نحوه ی به قدرت رسیدن و حذف جانشین بر حق لنین یعنی لئون تروتسکی هنوز داغیست بر دل نظام شورایی همانطور که تمامی تئوریسینهای مارکسیستم بر این عقیده هستند که انحراف و اضمحلال نظام شورایی از زمان استالین و پس از تسویه حسابهای درون حزبی و کنسل نمودن کمینترن بین الملل و از همه مهمتر خروج از تز انقلاب مداوم روی داد . اما هیچکدام اینها منکر نقش ارزنده ی مارکسیسم لنینیسم نبوده و نیست . کما اینکه امروز در تمامی تظاهراتهایی که در اروپا در پی بحران اقتصادی میبینیم تماما پرچمهای سرخ داس و چکش دیده میشود . وقتی جزایری داریم که زبان انها عربیست وقتی جزایری داریم که پس از 30 سال از گذشت انقلاب هنوز محرومند و از طرفی امارات هر روز داری رونق میشود پس چرا حق حاکمیت و انتخاب را به خود مردم جزایر نسپاریم ؟ چرا طی یک نظر سنجی از خود مردم این جزایر در مورد سرنوشتشان سوال نشود ؟ لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 28 فروردین، ۱۳۹۱ نمیدونم این جزایر توشوت کسی هم زندگی میکنه؟ اگه آره که باید از ملتش نظرسنجی بشه اگه نه قشنگ برن تو دادگاه بین المللی حلش کنن رمز موفقیت هر حکومتی اتحاد مردم هست، اینکه ایران الان به این روز افتاده اگه 50٪ تقصیر حاکمیت باشه 50٪ هم تقصیر عدم اتحاده مردم بوده که خود این هم ناشی از ضعف حکومت بوده، اگه دنبال کشور قدرت مندی باشیم باید حق استقلال رو برای هر اکثریتی که بخواد قائل بشیم، به نظر من شوروی خودش رو نجات داد و از یک بحران و فاجعه جلوگیری کرد، اگه صرفا یک کشور بزرگ از نظر جغرافیایی با جمعیت زیاد بخوایم به زور همه رو تحت حکومت مرکزی میشه نگه داشت، ولی اگه پیشرفت مهمه برای هرکسی، مطمئنا میدونه اتحاد این مردمی که تک تکشون از همدیگه خوششون نمیاد تقریبا غیر ممکن هست، اگه از دیدگاه یک میهن پرست ایرانی بخوام بگم اینجوری میگم: استقلال هرکدوم از ایالت هایی که خواستار جدایی هستند باعث افزایش انسجام ملی و نوعی رقابت با همون کشور های تازه استقلال یافته و پیشرفت ما خواهد بود، اگه از دید یک آذبایجانی بخوام بگم میگم: استقلال هزینه بر و سخت خواهد بود و ممکنه یک یا چند نسل فدا بشوند ولی آینده قطعا روشن خواهد بود و مطمئن خواهم بود اگر من کار بکنم برای شکم خودم کار کردم عزیز هیچ کجا مشکلات عملکردی هیئت حاکم رو به کمترین منافع ملی گره نمیزنن من هرچقدر هم نقد داشته باشم درزمینه عملکردی درزمینه منافع مشترکی که با اب وخاکم دارم کوتاه نمیام تعصبی بر مرزهای جغرافیایی ندارم واگر روزی به ان درجه از شعور وعقلانیت برسیم که قابلیت تصمیم گیری چندگانه را داشته باشیم من به شخصه از گزینه های محتمل استقبال میکنم ولی هیچوقت بین بد وبدتر سراغ بدتر نمیرم واشتباه نسل اول رو دوباره تکرار نمیکنم اون جزائر مال ایران هست طبق اسناد تاریخی واگر ادعایی هم قراره باشه باید ایران درقبال اذربایجان ،عراق ،گرجستان،ارمنستان وافغانستان داشته باشه هرچند اینها تاوان بی عقلی های گذشتگان ما هست وقرار نیست ورود ما به فاز احساس زمینه ساز لکه ننگ تاریخی دیگری باشه اما نقد واصلاح مسئله دیگریست که متاسفانه جوابی درحد اپسیلون هم برای رفع خواست ها دیده نمیشه در مورد سرکوبگریهایی که فرمودید در هیچکجای تاریخ سندی در مورد سرکوبگری تاواریش لنین وجود نداره . اتفاقا اگر در مورد موفقیت لنین مطالعه فرمایید مشاهده میکنید که لنین روزی که با قطار وارد مسکو شد عملا 10 نفر طرفدار بیشتر نداشت و با اتکا به حمایتهای مردمی موفق به استقرار نظام کمونیسم شد . در مورد ژوزف استالین نیز همگی ما بخوبی در نقش خیانت بار این سفاک اگاهیم . نحوه ی به قدرت رسیدن و حذف جانشین بر حق لنین یعنی لئون تروتسکی هنوز داغیست بر دل نظام شورایی همانطور که تمامی تئوریسینهای مارکسیستم بر این عقیده هستند که انحراف و اضمحلال نظام شورایی از زمان استالین و پس از تسویه حسابهای درون حزبی و کنسل نمودن کمینترن بین الملل و از همه مهمتر خروج از تز انقلاب مداوم روی داد . اما هیچکدام اینها منکر نقش ارزنده ی مارکسیسم لنینیسم نبوده و نیست . کما اینکه امروز در تمامی تظاهراتهایی که در اروپا در پی بحران اقتصادی میبینیم تماما پرچمهای سرخ داس و چکش دیده میشود . وقتی جزایری داریم که زبان انها عربیست وقتی جزایری داریم که پس از 30 سال از گذشت انقلاب هنوز محرومند و از طرفی امارات هر روز داری رونق میشود پس چرا حق حاکمیت و انتخاب را به خود مردم جزایر نسپاریم ؟ چرا طی یک نظر سنجی از خود مردم این جزایر در مورد سرنوشتشان سوال نشود ؟ انگار باید تاریخ رو از نو مطالعه کنیم علاقه مندی به یک خط فکری یک مسئله هست وتقدیس ومقدس سازی یک مسئله مجزا بین انقلاب اول بعد از جنگ روسیه وژاپن وانقلاب دوم بلشویک ها در1917 خط فکری لنین به عنوان رهبر بلشویک ها وعملکرد اونها درقبال دهاقین منفعل حتما یک تاریخ نوساخته هست؟ کشتار نیکلای دوم وخانواده اش به دستور مستقیم لنین بدون برگزاری دادگاه واستیفای حقوق ملت هم تاریخ سازی نوینی است!! مثال از این دست زیاد هست وکلا این بحث ربطی به موضوع تاپیک نداره ولی هرچقدر لازم باشه اسناد رسمی در ارشیوهای روسی برای مطالعه موجوده تا بدانیم استالین فقط قسمت درروشنایی سایه لنین بود وبس بحث اختلاف تروتسکی واستالین هم به مسئله وطن پرستی حاد برانگیخته توسط استالین وکمک گیری از دوما برای حذف عقاید سلبی تروتسکی بود وگرنه حرف جفتشون تفاوتی باهم نداشت ونتیجش هم جز هفتاد سال بدبختی برای نصف مردم دنیا چیزی نبود تا اینکه مردم کل دنیا رو به سلاخ خانه لیبرالیست ها ونئو لیبرالیست هایی هدایت کنند که حرفشان با عملشان زمین تا اسمان توفیر داشت الان جنوب روسیه کلا مغولی وچینی حرف میزنن تو چین سیصد میلیون ترک وجود داره(شمال وشمالغربی چین) نصف کانادایی ها فرانسوی حرف میزنن جنوب امریکا دراختیار مکزیکی ها واسپانیول هاست ایا این مسایل میتونه حق حاکمیت برای اونها ایجاد کنه یا دولت رو وامیداره به مسایل اونها به نحو احسن برسه ومشکل رو به درستی حل کنه؟ این راه حل های احساسی فقط میتونه بدترین حالات رو به وجود بیاره 7 لینک به دیدگاه
amirgb 8546 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 فروردین، ۱۳۹۱ حق استقلال برای هر قوم مورد احترامه همونطور که حق استقلال و تشکیل کشورهایی نظیر کردستان بزرگ خوزستان عرب ترکمن صحرا و آذربایجان جنوبی مورد احترامه در نتیجه حق استقلال و حاکمیت جزایر سه گانه برای کشور امارات متحده ی عربی کاملا بجا و قابل احترامه . دوست من اين تفكر شما منتج به كشور هايي در حد روستا مي شود.اگر بنا را بر استقلال هر توده ي مردمي تحت عناوين هم نژادي هم زباني هم شري هم محله اي هم روستايي بگذاريم. امروز در دنياي متمدن به سمت اتحاد و يكي شدن مي روند(با حفظ فرهنگ ها و آداب و حريم ها)و ما هي بر طبل جدايي و كوچك شدن مي كوبيم. اما كشور هايي كه نام برديد: كردستان بزرگ:كرد ها از اصيل ترين اقوام ايراني هستند و هرگز و هرگز خود را جداي از ايران نمي پندارند زيرا نام ايران با اقوامي مانند كرد است كه معني و مفهوم مي يابد.چيزي كه اكثريت كرد ها در پي آن هستند ايالت كردستان بزرگ تحت لواي نام ايران بزرگ است خوزستان عرب:اكثريت جمعيت در خوزستان بختياري و طايفه هاي تابع بختياري هستند و اعراب درصد كمي از جمعيت را تشكيل مي دهند كه به گواه تاريخ آنها مهاجريني هستند كه به مرور به اين سرزمين آمده اند. هيچ كس خانه اش را به مهمانش نمي بخشد . تركمن صحرا:اقوام تركمن ايران زمين در زمان جدايي تركمنستان از ايران مختار گذاشته شدند تا به سرزمين مادري بروند يا در ايران بمانند كهايشان به علت خو گرفتن با آداب و فرهنگ ايراني خود را بخشي جدا نشدني از ايران مي دانستند و حاضر به ترك ايران نشدند و خانواده هاي زيادي نيز از تركمنستان به ايران آمدند تا جداي از سرزمين مادري نباشند. پيچيدن نسخه براي كساني كه تمام رنج ها و ملالت را تحمل كردند تا به خاك خود پشت نكنند دور از انصاف است آذربايجان جنوبي:آذربايجان يكي است و آن آذربايجان ايران است.كشوري كه با نام آذربايجان در نقشه ي جهان جا خوش كرده نامش آران است و نه آذربايجان. پس از استقلال آران در پايان دوره ي شوروي براي ايجاد حس نزديكي به سرزمين مادري و بازسازي فرهنگ از دست رفته در طول بيش از 100 سال اشغال نام آذربايجان را به عاريه گرفتند كه با كوتاهي دولت وقت ايران اين نام دروغين بر اين سرزمين ها ماندگار شد. 7 لینک به دیدگاه
amirgb 8546 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 فروردین، ۱۳۹۱ حتی مارکس هم در تئوری مارکسیسم خود برای هر قومی حق استقلال قائل شده و به دلیل هم نگرش هست که زمانیکه کشورهای اتحاد جماهیر شوروی به این نتیجه رسیدند که مرحله ی گذار از کمونیسم به سوسیالیم بوقوع نخواهد پیوست استقلال رو حق خود دانسته و حکومت مرکزی مسکو به سادگی به انها حق استقلال داد و بوریس یلستسین به عنوان رئیس جمهور روسیه ی شوروی اعلام استقلال گرد . پس همانگونه که میبینیم حتی سفاک ترین نظامها هم برای اقوام خود حق استقلال قائلند اگر روزی ایالات متحده ی امریکا داعیه ی جدایی از حکومت مرکزی سر دادند نبایست به انها خرده گرفت . پس چرا جدایی و حق تصمیم گیری برای اینده ی یک قوم به دست خودشان نباشد ؟ حتی عقب افتاده ترین کشورها نظیر سودان هم به حق جدایی قسمت جنوبی خود علیرغم وجود ذخایر عظیم نفتی در ان بخش بطور دموکراتیک نگریست ... ميان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمين تا آسمان است در تيوري همواره حرف هاي قشنگ زده مي شود و طرح هاي قشنگ ترسيم مي شود اما در عمل تفاوت هاي فاحشي پديد مي آيد. ماركسيست ها اگر حق استقلال قايل بودند در پي كشور گشايي نمي رفتند. اگر حق اصتقلال قايل بودند سرزمين هاي اشغالي را به ايران باز پس مي دادند نگاه نكنيد كه امروزه كمتر كسي در آذربايجان شوروي و ارمنستان و گرجستان تركمنستان و تاجيكستان تمايل به يكپارچگي با ايران را دارد .درآن زمان مردم اين كشور ها مشقت راه را به جان مي خريدند كه به خاك ايران برسند و چه بسيار كه هنگام عبور از مرز توسط نيروهاي شوروي به رگبار بسته مي شدند . اين چه قايل بودن به حق استقلال است كه شما از آن دم مي زنيد؟ اما در مورد جزاير ايران: در زمان ناصرالدين شاه جزاير ايراني در خليج فارس به اشغال انگلستان درامد.جزايري شمال :بحرين.ابوموسي.تنب بزرگ.تنب كوچك.فارو.و... ايران به خاطر ضعف دولت مركزي عملا كاري نمي توانست بكند اما همواره اعتراض خود را در اين زمينه مطرح مي كرد و از به رسميت شمردن اين جزاير به نامي جز نام ايران خود داري مي كرد . در اواخر دهه ي 60 ميلادي دولت انگلستان از اداره ي اين جزاير به خاطر هزينه ي بالاي نگهداري ارتش در آنها بازمي ماند.از طرف قرارداد تحت الحمايگي با شيوخ عرب مانع از آن مي شود كه منطقه را به يك باره ترك كند. ادعاي ايران بر مالكيت جزاير نيز موضوع ديگري بود كه مي بايست حل مي شد. طي يك سري مذاكرات دامنه دار توافق مي شود: جزاير ايراني به ايران استرداد شود .در بحرين نيز كه طي 60 سال ايراني ستيزي و كوچ قبايل عرب به اين جزيره تركيب جمعيتي به نفع اعراب تغيير يافته بود يك همه پرسي برگزار شود و نتيجه هر چه بود ايران بپذيرد. اينگونه بود كه بحرين متولد شد. اما جزاير ابوموسي و تنب بزرگ و كوچك: اين جزاير از جهت تسلط آنها بر خليج فارس و تنگه ي هرمز داراي اهميت بالايي است. تنب ها فاقد جمعيت است ابوموسي داراي يك دهكده بود .قرار بر اين شد كه افراد عرب جزيره تحت قيوميت امارات متحده(شيخ شارجه) باقي بمانند اما مالكيت جزيره و حفظ امنيت و كنترل عبور و مرور و ...با ايران است. حق ماهيگيري نيز به مساوات. امروزه جزيره ي ابوموسي داراي حدود 11 هزار نفر جمعيت است كه عمدتا از كردستان ايران به آنجا كوچ كرده اند و يك دهكده ي عرب نشين. لذا بر اساس قرار داد هاي موجود و نيز اسناد تاريخي اين جزيره ها ايراني بوده است و ايراني خواهد ماند و هيچ ادعايي مبني بر مالكيت غير بر آنها اساس و پايه ي حقوقي ندارد. 8 لینک به دیدگاه
amirgb 8546 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 فروردین، ۱۳۹۱ نمیدونم این جزایر توشوت کسی هم زندگی میکنه؟ اگه آره که باید از ملتش نظرسنجی بشه اگه نه قشنگ برن تو دادگاه بین المللی حلش کنن رمز موفقیت هر حکومتی اتحاد مردم هست، اینکه ایران الان به این روز افتاده اگه 50٪ تقصیر حاکمیت باشه 50٪ هم تقصیر عدم اتحاده مردم بوده که خود این هم ناشی از ضعف حکومت بوده، اگه دنبال کشور قدرت مندی باشیم باید حق استقلال رو برای هر اکثریتی که بخواد قائل بشیم، به نظر من شوروی خودش رو نجات داد و از یک بحران و فاجعه جلوگیری کرد، اگه صرفا یک کشور بزرگ از نظر جغرافیایی با جمعیت زیاد بخوایم به زور همه رو تحت حکومت مرکزی میشه نگه داشت، ولی اگه پیشرفت مهمه برای هرکسی، مطمئنا میدونه اتحاد این مردمی که تک تکشون از همدیگه خوششون نمیاد تقریبا غیر ممکن هست، اگه از دیدگاه یک میهن پرست ایرانی بخوام بگم اینجوری میگم: استقلال هرکدوم از ایالت هایی که خواستار جدایی هستند باعث افزایش انسجام ملی و نوعی رقابت با همون کشور های تازه استقلال یافته و پیشرفت ما خواهد بود، اگه از دید یک آذبایجانی بخوام بگم میگم: استقلال هزینه بر و سخت خواهد بود و ممکنه یک یا چند نسل فدا بشوند ولی آینده قطعا روشن خواهد بود و مطمئن خواهم بود اگر من کار بکنم برای شکم خودم کار کردم تعريف ملت با شكنه فرق دارد حامد جان ملت به افراد درون مرز هاي يك كشور گفته مي شود در پست قبل توضيح دادم كه جزاير تنب بزرگ و كوچك فاقد سكنه ي بومي هستند و تنها يگان هايي از ارتش و سپاه در آن مستقر است. ابوموسي داراي جمعيت است و كه اكثرا مهاجر هستند و نه بومي. اما دادگاه بين المللي: من با شما قرا مي گذارم كه به خاطر اينكه حياط ما مثلا درخت توت ندارد و بچه هاي من توت خيلي دوست دارند و حياط شما توتستان است بگذاريد كودكان من از يك درخت شما توت بچينند. بعد از چند سال من نسبت به حياط شما كه آن درخت در آن واقع است ادعاي مالكيت كنم و دليلم هم اين باشد كه اگر اينجا مال من نيست بچه هاي من چگونه در آن توت مي خورند. در اين زمان شما حاضريد به دادگاه برويد تا مالكيت خود را ثابت كنيد؟يا اينكه در حياط را مي بندي و ديگر بچه ها را راه نمي دهي؟ در مورد جزاير هم همين است. ما به امارات اجازه داديم كه در اين جزاير احشام خود را براي چرا بياورندو ببرند .اين آمد و شد حقي براي كسي ايجاد نمي كند . دادگاه هاي بين المللي هم بر اساس قوانين تنها در مواردي حق دخالت دارند كه طرفين راضي به حكميت باشند.در اين مورد ايران چون اين جزاير را حق خود و بخشي از خاك خود مي داند هرگز تن به دادگاه بين المللي نمي دهد زيرا رفتن به دادگاه بين المللي مساوي است با به رسميت شمردن حق اعتراض اماراتي ها . 8 لینک به دیدگاه
just work 12354 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 فروردین، ۱۳۹۱ دوست مناين تفكر شما منتج به كشور هايي در حد روستا مي شود.اگر بنا را بر استقلال هر توده ي مردمي تحت عناوين هم نژادي هم زباني هم شري هم محله اي هم روستايي بگذاريم. امروز در دنياي متمدن به سمت اتحاد و يكي شدن مي روند(با حفظ فرهنگ ها و آداب و حريم ها)و ما هي بر طبل جدايي و كوچك شدن مي كوبيم. در مورد اتحاد کشورها نمونه هایی مانند جدایی دو کره - جدایی سودان جنوبی - جدایی بوسنی - جدایی تایوان و ... نمونه هایی هستند از تعارض بیان شما ... اما كشور هايي كه نام برديد: كردستان بزرگ:كرد ها از اصيل ترين اقوام ايراني هستند و هرگز و هرگز خود را جداي از ايران نمي پندارند زيرا نام ايران با اقوامي مانند كرد است كه معني و مفهوم مي يابد.چيزي كه اكثريت كرد ها در پي آن هستند ايالت كردستان بزرگ تحت لواي نام ايران بزرگ است انچه امروز بعنوان کردستان عراق و یا مبارزین پ ک ک در ترکیه مطرح میشه به نظر شما به چه معناست ؟ شما که به دموکراسی قائل هستید چرا به قتل عام کردها و سرکوب انها از طرف حکومت صدام - ترکیه و ایران اشاره ای ندارید ؟ خوزستان عرب:اكثريت جمعيت در خوزستان بختياري و طايفه هاي تابع بختياري هستند و اعراب درصد كمي از جمعيت را تشكيل مي دهند كه به گواه تاريخ آنها مهاجريني هستند كه به مرور به اين سرزمين آمده اند. هيچ كس خانه اش را به مهمانش نمي بخشد . جامعه ی اماری شما بر اسا کدام مرجع معتبر ذکر شده است ؟ من به قوم اصیل و سرفراز بختیاری احترام میگذارم ولی دلیلی ندراد که این قوم را صاحب یک استان عرب بدانیم . همانگونه که عزیزان بختیاری کارون و زاینده رود را از آن خود میدانند پس مردم اصفهان و خوزستان از آب کوهرنگ استفاده نکنند ؟ تركمن صحرا:اقوام تركمن ايران زمين در زمان جدايي تركمنستان از ايران مختار گذاشته شدند تا به سرزمين مادري بروند يا در ايران بمانند كهايشان به علت خو گرفتن با آداب و فرهنگ ايراني خود را بخشي جدا نشدني از ايران مي دانستند و حاضر به ترك ايران نشدند و خانواده هاي زيادي نيز از تركمنستان به ايران آمدند تا جداي از سرزمين مادري نباشند. میشه لطف کنید دقیقا زمان این اختیار انتخاب رو ارائه فرمایید ؟ پس نبردهای خیابانی ازادیخواهان ترکمن صحرا را در اوایل انقلاب فراموش نموده اید ؟ پيچيدن نسخه براي كساني كه تمام رنج ها و ملالت را تحمل كردند تا به خاك خود پشت نكنند دور از انصاف است آذربايجان جنوبي:آذربايجان يكي است و آن آذربايجان ايران است.كشوري كه با نام آذربايجان در نقشه ي جهان جا خوش كرده نامش آران است و نه آذربايجان. پس با این احتساب مبارزات دلیرمردان آذربایجان نظیر مرحوم صمد بهرنگی برای احقاق حق از دست رفته شان توسط قوم پارس عملا هیچ پنداشته میشود ؟ پس از استقلال آران در پايان دوره ي شوروي براي ايجاد حس نزديكي به سرزمين مادري و بازسازي فرهنگ از دست رفته در طول بيش از 100 سال اشغال نام آذربايجان را به عاريه گرفتند كه با كوتاهي دولت وقت ايران اين نام دروغين بر اين سرزمين ها ماندگار شد. لینک به دیدگاه
just work 12354 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 فروردین، ۱۳۹۱ ميان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمين تا آسمان است در تيوري همواره حرف هاي قشنگ زده مي شود و طرح هاي قشنگ ترسيم مي شود اما در عمل تفاوت هاي فاحشي پديد مي آيد. ماركسيست ها اگر حق استقلال قايل بودند در پي كشور گشايي نمي رفتند. دوست عزیز به نظر میاد شما اصلا از تئوری انقلاب مداوم لئون تروتسکی و کمینترن بین الملل هیچ اطلاعی ندارید . بر اساس این تئوری که منطبق بر اصول سوسیالیسم جهانیست برای استقرار نظام واحد و عدالت جهانی میبایست تممی مظلومان جهان مورد روشنگری پیرامون امپریالیسم جهانی قرار گیرند و در این تز هیچگونه اشاره ای به کشور گشایی نشده . ضمن اینکه هیچ نمونه ای دال بر کشورگشایی شوروی مشاهده نمیکنید . تمامی کشورهایی که زیر پرچم اتحاد جماهیر شوروی قرار گرفتند با اختیار خود به این نظام پیوستند که این خود نتیجه ی تئوری انقلاب مداوم است . شوروی نه تنها در پی کشور گشایی نبوده بلکه در جنگ جهانی دوم اقدام به ازاد سازی اروپا از دست هیتلر نمود . لازم به ذکر است که همین شوروی باعث شد که نیروهای روسیه ی تزاری پس از استقرار نظام کمونیستی خاک ایران را ترک کنند و امکان جولان دادن انگلیس در ایران فراهم شد . اگر حق اصتقلال قايل بودند سرزمين هاي اشغالي را به ايران باز پس مي دادند. کدام سرزمین را اشغال نمودند ؟ تمامی سرزمینهایی که در دست شوروی قرار گرفت همگی در دوران روسیه ی تزاری از ایران جدا شدند و همگی بر اساس توافقات رسمی و بین المللی بودند . دقت کنید همه این توافقات در زمان روسیه ی تزاری اتفاق افتاد نگاه نكنيد كه امروزه كمتر كسي در آذربايجان شوروي و ارمنستان و گرجستان تركمنستان و تاجيكستان تمايل به يكپارچگي با ايران را دارد .درآن زمان مردم اين كشور ها مشقت راه را به جان مي خريدند كه به خاك ايران برسند و چه بسيار كه هنگام عبور از مرز توسط نيروهاي شوروي به رگبار بسته مي شدند . اين چه قايل بودن به حق استقلال است كه شما از آن دم مي زنيد؟ اما در مورد جزاير ايران: در زمان ناصرالدين شاه جزاير ايراني در خليج فارس به اشغال انگلستان درامد.جزايري شمال :بحرين.ابوموسي.تنب بزرگ.تنب كوچك.فارو.و... ايران به خاطر ضعف دولت مركزي عملا كاري نمي توانست بكند اما همواره اعتراض خود را در اين زمينه مطرح مي كرد و از به رسميت شمردن اين جزاير به نامي جز نام ايران خود داري مي كرد . در اواخر دهه ي 60 ميلادي دولت انگلستان از اداره ي اين جزاير به خاطر هزينه ي بالاي نگهداري ارتش در آنها بازمي ماند.از طرف قرارداد تحت الحمايگي با شيوخ عرب مانع از آن مي شود كه منطقه را به يك باره ترك كند. ادعاي ايران بر مالكيت جزاير نيز موضوع ديگري بود كه مي بايست حل مي شد. طي يك سري مذاكرات دامنه دار توافق مي شود: جزاير ايراني به ايران استرداد شود .در بحرين نيز كه طي 60 سال ايراني ستيزي و كوچ قبايل عرب به اين جزيره تركيب جمعيتي به نفع اعراب تغيير يافته بود يك همه پرسي برگزار شود و نتيجه هر چه بود ايران بپذيرد. اينگونه بود كه بحرين متولد شد. اما جزاير ابوموسي و تنب بزرگ و كوچك: اين جزاير از جهت تسلط آنها بر خليج فارس و تنگه ي هرمز داراي اهميت بالايي است. تنب ها فاقد جمعيت است ابوموسي داراي يك دهكده بود .قرار بر اين شد كه افراد عرب جزيره تحت قيوميت امارات متحده(شيخ شارجه) باقي بمانند اما مالكيت جزيره و حفظ امنيت و كنترل عبور و مرور و ...با ايران است. حق ماهيگيري نيز به مساوات. امروزه جزيره ي ابوموسي داراي حدود 11 هزار نفر جمعيت است كه عمدتا از كردستان ايران به آنجا كوچ كرده اند و يك دهكده ي عرب نشين. لذا بر اساس قرار داد هاي موجود و نيز اسناد تاريخي اين جزيره ها ايراني بوده است و ايراني خواهد ماند و هيچ ادعايي مبني بر مالكيت غير بر آنها اساس و پايه ي حقوقي ندارد. لینک به دیدگاه
saeed99 2563 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 فروردین، ۱۳۹۱ سلاممسئله ادعاهای امارات برای حاکمیت جزایر سه گانه وتبلیغات مستمر اعراب حاشیه خلیج فارس مبنی بر حق حاکمیت امارات بر این جزایر وادله تاریخی ایران برای صیانت از مرزهای خود وحاکمیت ملی چه ریشه هایی دارد واز کجا اب میخورد؟ بتازگی پس از سفر دولت به جزیره ابوموسی امارات شدیدترین حملات دیپلماتیکش دراین زمینه را انجام داده وحتی سفیر خودرا احضار کرده است نظر شما دراین زمینه چیست؟ من به دیدن مستند های حیات وحش علاقه دارم ، اتفاقا ماجرای یکی ازاونا یه جورایی به این موضوع مربوط میشه . توی یکی از اونا شیری بود که پاش کمی زخمی شده بود و برای استراحت و تجدید قوا چند روزی زمین گیر شده بود چهارتا کفتارکه شاهد سکون و بی تحرکی شیربودن، به سرشون زد که دخل شیر رو بیارن ، برا همین دسته جمعی بهش حمله کردن. بیچاره ها غافل بودن و نمی دونستن که یه شیر زخمی ؛ بازم یه شیره و هر ضربه پنجه اون می تونه آسیب جدی به کفتارها وارد کنه. حکایت ایران اسلامی امروز و اماراتی که هنوز چهل سالش هم نشده همینه. باید بهشون گفت این بوی کباب واقعی نیست ؛ دارن خرداغ می کنن. نوشته های زیر( برگرفته ازعصرایران ) توضیح مناسبی ازحقیقت ماجرا است. در این که جزایر بوموسی ، تنب کوچک و تنب بزرگ بخشی از سرزمین بزرگ ایران هستند و البته غیرقابل انفکاک از میهن ، تردیدی نیست. این را خود اماراتی ها هم می دانند چه آن که اسناد و مدارک تاریخی متعددی در این باره وجود دارد که نشان می دهد ادعای اعراب درباره این جزایر ، هیچ بنیادی ندارد. با این حال ، به حکم "کسی که خود را به خواب زده است نمی توان بیدار کرد" ، همچنان خود را به جهالت تاریخی زده اند ، کما این که درباره نام تاریخی خلیج فارس نیز برغم وجود نقشه های گاه به جا مانده از صدها و هزاران سال پیش به نافهمی و لجاجت خویش ادامه می دهند. خلاصه ماجرا این است که حکام عرب جنوب خلیج فارس با خود اندیشیده اند: " اوضاع ایران چندان مناسب نیست ، تحریم ها علیه ایران روز به روز شدیدتر می شوند ، نفت ایرات مشتریانش را از دست می دهد ، فشارها علیه ایران در پرونده هسته ای ادامه دارد ، تورم و گرانی بیداد می کند ، اختلافات دولت و مجلس توان داخلی را فرسوده و ... و همه این ها باعث شده مردم به ستوه بیایند و نارضایتی های داخلی افزایش یابد. بنابراین فرصت خوبی است برای سوء استفاده و کندن بخشی از خاک ایران! " شیوخ عرب جنوب خلیج فارس ، بدانند که اگر امروز بدان حد از گستاخی رسیده اند که می توانند نسبت به همسایه بزرگ شمالی شان ادعای ارضی هم بکنند ، به خاطر آن نیست که خودشان بزرگ شده اند و قدرتی به هر رسانده اند و برای خودشان کسی شده اند!نه آقایان شیوخ! شما واقعاً کسی نیستید! این را توهین به خود نپندارید ، بلکه عین واقعیت است. برای اثبات این ادعا ، فقط کافی است "پدر اجاره ای" تان آمریکا از منطقه برود و پشت تان را خالی کند ؛ آن وقت است که صدایتان می گیرد و زانوهایتان می لرزد و دوباره متوجه موقعیت تان می شوید. بدانید که قدرت شما ، عَرَضی است و وابسته به حضور بزرگتان آمریکا و از نزد خود چیزی ندارید ولی قدرت ایران ، در همه تاریخ قدرتی ذاتی بوده است و همچنان خواهد بود. 4 لینک به دیدگاه
amirgb 8546 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 فروردین، ۱۳۹۱ دوست گرامي جناب just work:(پاسخ پست 15) 1-كشور هايي كه مثال زديد بجز يوگوسلاوي باقي از دنياي متمدن كه بنده گفتم بدور هستند و فاصله ي آنها از ما بيشتر است. اين كشور ها با جدايي و چند پاره شدن عملا قدرت منطقه اي خود را تضعيف كردند و مي بينيم: كره ي شمالي غرق در قحطي و عقب ماندگي اجتماعي پزشكي و اقتصادي است سودان به عنوان بزرگترين كشور قاره ي سياه و با دارابودن منابع عظيم نفت و گاز اگر روي آرامش مي ديد مي توانست به يك قدرت منطقه تبديل شود و متحد غرب يعني مصر را تحت الشعاع قرار مي داد .لذا با اعمال قدرت و استفاده از جهل مردم آن را 2 پاره كردند و طي سال ها جنگ داخلي عملا تمام زير ساخت ها را از بين بردند و تا اين كشور دوباره جان بگيرد سال هاي سال زمان مي برد. تايوان:اگر چه تايوان به عنوان كشوري جد اشناخته مي شود اما چين آن را جزوي از خاك خود بر مي شمارد . در تاريخ هم كه مرور كنيم مي بينيم اين كشور به مانند ناطقي همچون مغولستان تبت پامير و... به اشغال چين درآمده و جزو اين كشور نبوده و هرگز احساس هم مسهني با چينيان نداشته اند. با اين همه اگر امروز هم حمايت غرب از تايوان نباشد وضع مردم آن كشور تعريفي ندارد اما يوگوسلاوي:كشوري متشكل از 3 نژاد اين كشور در اوج قدرت سياسي و اقتصادي اسير چنگال سياستمداراني نژاد پرست مي شود كه فجايع بسيار پديد مي آورد.از طرفي دخالت هاي موزيانه ي همسايگاني كه از قدرت گيري بيش از حد آن مي ترسيدند آن كشور را به جنگ داخلي سوق داد.و مي بينيم امروز اين كشور به كشور هاي كوچكتري تقسيم شده كه در عرصه ي بين الملل جايي از اعراب ندارند .نه در اقتصاد نه در سياست 2-پيش تر هم گفتم كه كرد ها شامل كردستان عراق ايران تركيه و سوريه به دنبال كردستان بزرگ تحت نام ايران هستند زيرا ايشان خود را جداي از ايران و ايران را جداي از كردستان نمي دانند.آنچه كه باعث مبارزات در كشور هاي عراق و تركيه و سوريه مي شود نيز بر همين مبنا است.زيرا قيوميت ترك و عرب را بر نمي تابند. اما در ايران: عناد حكومت ايران با كرد ها عناد نژاد نيست بلكه عناد مذهب است.بخش هاي شيعه نشين كردستان آباد و بخش هاي سني نشين آن ويرانه است.كه البته اين سياست از طرف هر آدمي با عقل سليم محكوم است زيرا من در ابتدا يك ايراني هستم,سپس يك قوميت هستم,و سپس پيرو يك مذهب. لذا مليت بسيار بسيار بالاتر از مذهب قرار مي گيرد كه متاسفانه در امروز ايران اين موضوع بطور خواسته و آگاهانه درك نمي شود. 3-خوزستان: مناطق بختياري نشين استان خوزستان شامل شهرستان هاي:انديمشك/ايذه/باغ ملك/بهبهان/دزفول/رامهرمز/شوش/شوشتر/مسجدسليمان به اين جمعيت ساكن اضافه كنيد جمعيت عشايري را كه در حدود 6 ماه از سال را در خوزستان هستند. نكته ي ديگر در مورد اعراب خوزستان نژاد اين مردمان است كه متفاوت با اعراب عربستان و حاشيه ي خليج فارس است.مردم خوزستان و عراق بازماندگان عيلامي ها هستند و عيلامي ها نيز به قول قوي تر نخستين آريايي هايي هستند كه به ايران آمدند و به قول ضعيف تر دسته اي از سامي ها هستند . نكته ي بعدي توجه به جنگ ايران و عراق است: مردم خوزستان اگر خود را جداي از ايران مي دانستند به دعوت صدام لبيك مي گفتند و نه اينكه اكثريت در مقابل او باستند و مبارزه كنند. لذا حرف شما و تصور شما از خوزستان به كل غلط است. اما در مورد كوهرنگ و زاينده رود: سال هاي سال و قرن ها است كه اين رود ها جاري هستند و مشكلي در آن نيست.مشكل زماني رخ مي نمايد كه يك كودن كبريت را روشن مي كند و نابخردانه حرف مي زند. محض اطلاع شما عرض مي كنم كه استان چهارمحال و بختياري فاقد اداره ي امور آب مستقل است و اين در حالي است كه بخش عمده اي از آب كشور سر چشمه در اين استان دارد .اين استان با بيشترين حجم خروجي آب داراي شهر ها و روستاهايي فاقد آب سالم است و اين توقع به جايي است كه :الف:مديريت آب استان به خود استان محول شود.ب:با مديريت صحيح آب به جاي انتقال آب به شورستان هاي قم و كاشان و يزد و كرمان ابتدا آب سالم به مردم خود منطقه تحويل داده شود 4_در ۲۶ محرم ۱۲۹۹ عهدنامه آخال۵ در چهارفصل به امضای میرزاسعیدخان موتمنالملک وزیر خارجه ایران و ایوانذینویف Ivan Zinovif وزیر مختار روسیه رسیده طبق فصل یکم و دوم، دو طرف، رود اترک را بهعنوان خط مرزی قراردادند که از ناحیه چات تا خلیج حسنقلی امتداد داشت. فصل سوم دولت ایران متعهد شد ظرف مدت یکسال قلعه غلغلاب و گرماب را که در متصرفات روسیه قرار گرفته بود تخلیه نماید. نسل چهارم اوج زورگویی یک دولت قدرتمند را نشان میدهد که طبق آن ایران حق نداشت در مسیر رودهایی که از کوههای ایران سرچشمه میگرفتند بیش از حد اراضی کشاورزی را مشروب نموده و یا روستایی تاسیس نماید. در مرحلهاول اجرای قرارداد برای پایان دادن به درگیریهای مرزی ایران روستای فیروزه را به روسیه واگذار کرد و در عوض روستای حصار در غرب دریای خزر را که طبق ترکمانچای از ایران منزع شده بود ضمیمه خاک ایران شد. مرحله دوم با تخلیه و و اسکان اهالی آن در خاک ایران پایان یافت. انتقال ۲۴۰ خانوار و اسکان آنها هزینه مالی زیادی به حکومت ایران تحمیل کرد. رتق و فتق مسائل و مشکلات مرزی و اجرای مفاد قرارداد تا سال ۱۳۱۴ ادامه یافت. 5-ببين دوست من تلاش براي استيفاي حقوق فرق دارد با كتمان مليت هنوز نسل دومي هايي كه پدرانشان با مشقت از مرز ها گذشتند تا به ايران بيايند در مناطق شمالي ايران زنده هستند و تعدادشان هم كم نيست. هنوز در بسياري از مناطق روستاهاي گرجي نشين وجود دارد كه پدرانشان حاضر به ترك ايران نشدند و با 1000 مصيبت در ايرنا ماندند تا در سرزمين با نام ايران بزيند. اينكه افرادي چون رضا شاه و يا حكومت اسلامي از درك اين واقعيت ها عاجز بوده و هستند و با توسل به توهمات حقوق بخشي از ملت ايران زمين را ضايع مي كنند دليل نمي شود كه ما بين اقوام ايراني خط جدايي بكشيم . 4 لینک به دیدگاه
amirgb 8546 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 فروردین، ۱۳۹۱ پاسخ به پست 16: 1-ظاهرا شما بيشتر از واقعيات نوشته اي تيوريسين ها رو مطالعه مي كنيد و يا دلباخته ي شديد تيوري ماركس هستيد. در عمل ماركسيست ها براي آشنا كردن مردمان محروم يا لشكر كشي فيزيكي كردند و يا از شورش هاي مسلحانه ي دورني كشور ها حمايت كردند و هر دوي اينها يعني نقض حاكميت و عدم به رسميت شناختن استقلال ديگر ملت ها. در مرود جنگ جهاني و نحوه ي كمونيست شدن اروپاي شرقي حرفي نمي زنم اما نمونه ي بيخ گوش خود ما افغانستان و لشكر كشي شوروي را برايتان مثال مي زنم تا با قاطعيت نگوييد هيچ نمونه اي وجود ندارد. پس از انقلاب كمونيستي روسيه 2 سال نيروهاي روس از ايران خارج شدند اما پس از 2 سال با ژست تازه اي به ايران باز گشتند و همان آمال و اهداف استعماري را پي گرفتند. 2-توافقات بين المللي براي جدايي بخش هايي از سرزمين ؟ به بين الملل چه ربطي دارد دوست من؟ توطعه ي روس و انگليس بود و بس روس مناطق شمالي ايران شمال آران ارمنستان قفقاز گرجستان و تر كمنستان را اشغال كرد .انگلستان افغانستان را . براي رسميت دادن به اشغال گري خود اين يكي اشغالگري آن يكي را به رسميت شمرد. ""پس از اینکه انقلاب کمونیستی در شوروی به پیروزی رسید، لنین برای اثبات حسن نیت خود نسبت به ملل ضعیف جهان الغای تمام امتیازات استعماری دولت تزاری پیشین را اعلام کرد. دولت صمصام السلطنه نیز از این فرصت استفاده کرد و در ۱۸ شوال ۱۳۳۶ در مصوبهای الغای قرارداد ترکمانچای و دیگر امتیازات واگذار شده به دولت روسیه تزاری را اعلام نمود که این اقدام شامل لغو امتیاز کاپیتولاسیون برای اتباع روسیه نیز میشد."" اما شوروي تنها لغو كاپيتالاسيون را پذيرفت و بر خلاف ژست هاي خود از باز پس دادن سرزمين هاي اشغالي سر باز زد و اين خود يعني ادامه ي سياست اشغال گري. 4 لینک به دیدگاه
en.ml 4113 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 فروردین، ۱۳۹۱ حق استقلال برای هر قوم مورد احترامه همونطور که حق استقلال و تشکیل کشورهایی نظیر کردستان بزرگ خوزستان عرب ترکمن صحرا و آذربایجان جنوبی مورد احترامه در نتیجه حق استقلال و حاکمیت جزایر سه گانه برای کشور امارات متحده ی عربی کاملا بجا و قابل احترامه . قربونه آدم حق گو..... 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده