رفتن به مطلب

چرا روابط موازی شکل مي‌گيرد؟


ارسال های توصیه شده

وقتي پاي زن در ميان است

 

[h=1]چرا روابط موازی شکل مي‌گيرد؟[/h]

 

73748_573.jpg

 

برترین ها: هيچ خانواده‌اي به قصد از هم پاشيــدن تشكيل نمــي‌شود. هيچ‌كس دلــش نمــي‌خواهد سرنوشت خانواده‌اي كه با هزار اميد و آرزو مي‌سازد، دعوا و كشمكش و دست آخر جدايي باشد. همه زوج‌ها در آغاز زندگي مشترك‌شان متعهد مي‌شوند تا پايان راه كنار هم بمانند و از مسير تعهدات‌شان خارج نشوند. نه فقط در ايران كه در همه جاي دنيا اين پايداري و ثبات براي خانواده‌ها مهم است و حتي سلامت روحي و رواني بچه‌ها و تربيت درست آن‌ها به همين ثبات و پايبندي زن و شوهر نسبت به هم بستگي دارد اما به‌نظر مي‌رسد در سال‌هاي اخير موضوع پايبند نبودن زوجين نسبت به هم به يك معضل اجتماعي در جهان تبديل شده و خيلي‌ها دنبال پاسخ اين سوال هستند كه چرا گاهي زوجين يكديگر را فراموش مي‌كنند و از مسير مشترك و اصلي زندگي خارج مي‌شوند؟


 

آدم‌هايي كه لب مرز هستند

 

دلايل متعددي براي گريز زوج‌ها از تعهد و پايبندي نسبت به زندگي وجود دارد اما موضوع اختلالي كه در شخصيت برخي افراد وجود دارد يكي از دلايل علمي و تخصصي محسوب مي‌شود. در اين حالت، فرد به ظاهر سالم و بدون توهم و هذيان به‌نظر مي‌رسد و حتي فردي اجتماعي است، اما در تفكراتش مشكل دارد و كسي به جز فردي كه با او زندگي مي‌كند، نمي‌تواند به تفكرات دروني عجيب و غريبش پي ببرد. چنين فردي متفاوت فكر مي‌كند و در زندگي با شريكش هم مي‌خواهد تفكرات خودش را به او بقبولاند. اين افراد كارهاي طبيعي افراد عادي را انجام نمي‌دهند و دوست دارند به همه اين باور را بدهند كه كارهاي عجيب خودشان درست است. يكي از اختلالات شخصيتي كه باعث بروز چنين حالاتي مي‌شود شخصيت مرزي نام دارد. افرادي كه شخصيت مرزي دارند، ثبات خلقي ندارند و هر لحظه و هر روز يك مدل هستند. گاهي خوشحال‌اند و اظهار علاقه مي‌كنند و گاهي هم مضطرب و بدحال مي‌شوند. در چنين افرادي ممكن است، محيط و افراد ديگر در بروز اختلالات تاثير بگذارند اما عامل اصلي اختلال شخصيت، خود فرد است كه توانايي ايستايي و ثبات در عقيده را ندارد.


 

تقصير من نيست

 

در افراد عادي هم در شرايط مختلف تغييرات خلق و خوي به‌وجود مي‌آيد اما با گذشت مدت زماني كوتاه به حالت عادي باز مي‌گردند. بعضي از افراد اختلال شخصيت مرزي ثبات گفتاري هم ندارند. وقتي ثبات گفتاري، ثبات عقيده و ثبات خلقي در يك زندگي زناشويي، وجود نداشته باشد طبيعي است كه مشكلات آغاز مي‌شود. اين افراد به همسر خود ابراز علاقه مي‌كنند ولي ممكن است جاي ديگري هم سرگرم باشند و همين احساسات وعلاقه را به فرد ديگري هم ابراز كنند. در ميان افراد بي‌ثبات، عده‌اي وجود دارند كه مشكلات بي‌‌تعادل بودن رفتار خود را به طرف مقابل نسبت مي‌دهند. به طرف مقابل خود مي‌گويند؛ ايراد توست كه من به ديگري گرايش پيدا كرده‌ام و حتي پايبند نبودن خود را به طرف مقابل مربوط مي‌دانند. حتي گاهي اوقات اين افراد ثبات شغلي معقولي هم ندارند و ممكن است در يك فاصله زماني كوتاه چند بار شغل خود را تغيير دهند. اين افراد در محيط كار بي‌هيچ بهانه‌اي قطع ارتباط مي‌كنند و ديگران را مقصر مي‌دانند يعني حتي ناسازگاري خود با محيط را بر گردن ديگران مي‌اندازند.


 

گاه شاد، گاه غمگين

 

گروه ديگري نيز از افراد بي‌ثبات وجود دارند كه از نوعي افسردگي موسوم به افسردگي دو قطبي رنج مي‌برند. اين افراد افسرده‌هايي هستند كه در برخي موارد حالت افراد افسرده و نگران را دارند و در ديگر حالات دچار شيدايي و سرخوشي بيش از اندازه مي‌شوند. يعني بدون علت خاصي شادند، مي‌خندند و سر خوش‌اند. در حقيقت اين افراد به‌دليل مواد بيوشيميايي كه در مغزشان وجود دارد بدون دلايل خارجي و محيطي، شاد يا غمگين هستند. اين‌ها در حالت افسردگي يك سري حالات و علائم خاص دارند و در شادي و سرخوشي يك سري حالات، حرف‌ها و رفتارهاي خاص ديگر.


63648_309.jpg

 

 

وسواسي‌هاي بلاتكليف

 

گروه ديگري از افراد دچار عارضه‌اي به نام وسواس فكري هستند كه نيازمند بررسي و درمان خواهند بود. اين افراد را مي‌توانيم با يك مثال بررسي كنيم؛ مرد متاهلي را درنظر بگيريد كه از زندگي خود راضي است اما در طول رخدادهاي محيط خارج از منزل با خانم ديگري آشنا مي‌شود. او قصد جدايي از همسرش را نداشته و از زندگي‌اش گلايه‌اي ندارد. حتي مي‌گويد همسرم خوب است و قصد جدايي ندارم. فرزندان خوبي دارم. با خانم جديدي هم كه آشنا شده‌ام به درد من براي زندگي نمي‌خورد و قصد ندارم با او ازدواج كنم اما نمي‌دانم چرا نمي‌توانم از او دل بكنم و او را كنار بگذارم. اين افراد بين 2 حالت زندگي در تعارض هستند و نمي‌توانند راه درست را انتخاب كنند. اين‌ها نيازمند كمك و حمايت‌اند و بايد تحت نظر و درمان قرار بگيرند. اگر چه برخي اوقات اين افراد در پوشش شرع و دين روابط خود را توجيه مي‌كنند اما بايد به آن‌ها گفت كه شايد در گذشته مثل دوران جنگ و نياز به ازدياد نسل، ازدواج يا آشنايي با خانم ديگري به‌منظور حمايت خانوادگي توجيه داشت اما امروزه رضايت همسر اول براي ازدواج موقت يا دائم با زن ديگر، لازم و ضروري است و تاكيد مي‌شود در غيراين صورت بروز مشكلات زناشويي حتمي و جدي خواهد بود. در چنين شرايطي شيرازه زندگي به هم مي‌خورد و مسير آن به سوي جدايي، طلاق و حتي خيانت كشيده مي‌شود.


 

مرداني كه همسر سنتي مي‌خواهند اما...

 

مهم‌ترين عاملي كه به انسان براي حل اين مشكلات كمك مي‌كند، علت‌يابي است. متاسفانه عده زيادي از افرادي كه دچار چنين مشكلاتي در زندگي مي‌شوند قبل از آنكه فكر علت‌يابي باشند دنبال راه چاره مي‌گردند. در چنين شرايطي بايد قبل از هر چيز سبب‌شناسي كرد و ديد كه طرف مقابل در كدام يك از گروه‌هاي مذكور قرار مي‌گيرد. بايد پذيرفت كه زنان هم نسبت به سال‌هاي پيش و حتي دهه‌هاي قبل تغيير كرده‌اند. در گذشته خانم‌ها سنتي زندگي مي‌كردند و سنتي ازدواج مي‌كردند. اما امروزه زنان در اجتماع حضور يافته‌ و از رفتارها و جايگاه سنتي خود فاصله گرفته‌اند؛ دانشگاه مي‌روند وتحصيل مي‌كنند و در مدارج مختلف شغلي جاي مي‌گيرند. اين در حالي است كه در طول اين سال‌ها مردان نيازي به تغيير در خود نديده‌اند و هيچ تغيير اساسي‌اي پيدا نكرده‌اند. امروزه زنان ديگر سنتي فكر نكرده و سنتي زندگي نمي‌كنند اما مردان سنتي‌اند و همچنان دوست دارند تا همسران سنتي داشته باشند. اكنون ديگر مردان با روش‌هاي سنتي نمي‌توانند همسر خود را خوشحال كنند. شايد اگر سال‌هاي دور بود و زنان سنتي بودند، مرد همسر ديگري انتخاب مي‌كرد و زن اول هيچ اعتراضي نداشت اما امروزه ديگر نمي‌توان چيزي حالي را تصور كرد.


 

به جزئيات هم فكر كنيد

 

زن و شوهر بايد هميشه براي هم جاذبه داشته باشند، يعني براي يكديگر جاذبه ايجاد كنند. وقتي از مرداني كه به همسر خود خيانت كرده‌اند درباره دلايل‌شان مي‌پرسيم، گروهي از آنان با تاكيد براين كه همسر خود را دوست دارند و هيچ حس بدي نسبت به ادامه زندگي با او ندارند مي‌گويند به تازگي همسرشان كمي بداخلاق شده است. گروهي ديگر اگرچه تمايل به جدايي و طلاق ندارند ولي علت آشنايي خود با زني ديگر را شكل ظاهري او يا مثلا افزايش وزن همسر اول‌شان عنوان مي‌كنند. بايد به زوجين توصيه كنيم كه به سلامت وتناسب اندام و خلق و خوي خود توجه داشته باشند تا بتوانند ارتباط‌هاي‌شان را تقويت كنند. البته نمي‌خواهيم بگوييم اگر فردي همسرش چند كيلوگرم اضافه وزن پيدا كرد، بايد به او خيانت كند بلكه معتقديم بايد عمقي به مسائل نگاه كرد البته برخي به همين نكات كوچك و كم اهميت نيز توجه مي‌كنند. به هر حال نبايد فراموش كرد زن و شوهر براي تقويت كانون خانواده بايد به‌طور مساوي كمك كنند. ايراد گرفتن‌هاي بي‌مورد باعث مي‌شود ما نسبت به‌خودمان رضايت را از دست بدهيم و اين مسئله كاهش اعتماد به نفس و بروز مشكلاتي از جمله افسردگي، ناكامي، نااميدي و بي‌انگيزگي را به‌دنبال خواهد داشت.


63649_913.jpg

 

 

نگذاريد فاصله احساسي ايجاد شود

 

اگر مشكلات اصلي بين زن و مرد توسط افراد آگاه و متخصص يا حتي خودشان، درصورتي كه دانش كافي نسبت به رفتارهاي فردي و اجتماعي داشته باشند، شناسايي شود از بسياري جدايي‌ها جلوگيري مي‌شود. اگر زن و شوهر با توجه به نيازها و خواسته‌هاي طرف مقابل و به‌صورت علمي و منطقي در رفتارهاي فردي‌شان تغييراتي ايجاد كنند نقش موثري در عادت نكردن به يكديگر و ايجاد نشدن فاصله احساسي ميان آن‌ها خواهد داشت اين‌كه ببينيم طرف مقابل‌مان چه مي‌خواهد و چه چيزهايي براي او ارزش محسوب مي‌شود و اين‌كه به ارزش‌هاي او احترام بگذاريم راه‌حل مناسبي خواهد بود كه از ايجاد فاصله احساسي و بروز خيانت‌ها پيشگيري كنيم. گاهي اوقات نكاتي بسيار ساده كه فراموش شده‌اند، مي‌توانند پايه و اساس رخدادهاي ناگوار در زندگي زناشويي يا برعكس دوستي‌هاي عميق خواهند بود.

لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...