خودخواهی های عشقولانه

[p mehdi q 6226]

بازم سلام

 

خوبین؟

 

حتما اتفاق افتاده که یکی از عزیزانتون بمیره، موقع این اتفاق حتما کاملا از خودتون بیخود شدین و زندگی رو برای خودتون تنگ و تاریک دیدین..... اما تقریبا 6 ماه بعد از مرگ اون عزیز، دریغ از هفته ای یک بار یاد کردن اون!

 

حتما شده عاشق یه فردی بشین. احساسات عجیبی رد و بدل شده و خیلی لذت بخش بوده براتون ... اما تقریبا چند وقت بعد همه چی تموم شده و کلی مشکلات روحی جای اون رو گرفته !

 

حتما شده دوباره دل به عشق جدیدی داده اید و حتی فراموش کردید که قبلا روزگاری رو با فرد دیگری به ابراز علاقه مشغول بودید و حتی فراموش کردید مشکلات روحی بعد از اون رو!

 

حتما شده یه چیز مادی رو خیلی دوست داشته باشید و بعد از مدتی که دلتون رو زده، اون رو نگاهش هم نکردید!

 

و خیلی حتما شده های دیگه ....

 

 

عشق ؟ دوست داشتن؟

 

یا

 

خودخواهی و ترس؟

 

 

چرا دوست داشتن ها پایدار نمیمونه در این روزگار ؟

چرا ما اینقدر آدم های بی اعتمادی شدیم؟

چرا وقتی با خودمون خلوت میکنیم از خودمون هم میترسیم ؟ و با خودمون هم راحت نیستیم؟

 

و چرا اینهمه فشار های روحی؟

 

 

ریشه ی همه ی این مشکلات و فشار ها روی روح ما اینه که ما تا حالا دوست داشتن رو تجربه نکردیم ما تا حالا عشق رو تجربه نکردیم ،،، ما آدمها غالبا دنبال لذت خودمون هستیم ، دنبال اینیم که با زرنگ بازی نیاز های شخصی خودمون رو ارضا کنیم ...

 

و این یعنی خودخواهی !

 

خودخواهی در همه ی مکاتب دینی و از دیدگاه همه ی روانشناسان خوردنده ی روح هستش، و این زخمی کردن روح باعث میشه که ما همش در عذاب و فشار های روحی و روانی باشیم

 

 

وقتی ما دیگران رو دوست داشته باشیم بدون خودخواهی، همه ی نیاز های عاطفی شون به طور واقعی رفع میشه و این جامعه رو خیلی سالم میکنه

 

 

من فکر کنم اگر از فقط یه نفر شروع کنیم و بدون خودخواهی به اون مهر ورزی کنیم حداقل در شعاع یک نفر در کنارمون انسان سالم داریم

 

 

 

 

دوست داشتم این موارد رو با شما هم در میون بذارم

 

دوستدار شما p mehdi q

[mohammad.khoshnood 4710]

بازم سلام

 

خوبین؟

 

حتما اتفاق افتاده که یکی از عزیزانتون بمیره، موقع این اتفاق حتما کاملا از خودتون بیخود شدین و زندگی رو برای خودتون تنگ و تاریک دیدین..... اما تقریبا 6 ماه بعد از مرگ اون عزیز، دریغ از هفته ای یک بار یاد کردن اون!

 

حتما شده عاشق یه فردی بشین. احساسات عجیبی رد و بدل شده و خیلی لذت بخش بوده براتون ... اما تقریبا چند وقت بعد همه چی تموم شده و کلی مشکلات روحی جای اون رو گرفته !

 

حتما شده دوباره دل به عشق جدیدی داده اید و حتی فراموش کردید که قبلا روزگاری رو با فرد دیگری به ابراز علاقه مشغول بودید و حتی فراموش کردید مشکلات روحی بعد از اون رو!

 

حتما شده یه چیز مادی رو خیلی دوست داشته باشید و بعد از مدتی که دلتون رو زده، اون رو نگاهش هم نکردید!

 

و خیلی حتما شده های دیگه ....

 

 

عشق ؟ دوست داشتن؟

 

یا

 

خودخواهی و ترس؟

 

 

چرا دوست داشتن ها پایدار نمیمونه در این روزگار ؟

چرا ما اینقدر آدم های بی اعتمادی شدیم؟

چرا وقتی با خودمون خلوت میکنیم از خودمون هم میترسیم ؟ و با خودمون هم راحت نیستیم؟

 

و چرا اینهمه فشار های روحی؟

 

 

ریشه ی همه ی این مشکلات و فشار ها روی روح ما اینه که ما تا حالا دوست داشتن رو تجربه نکردیم ما تا حالا عشق رو تجربه نکردیم ،،، ما آدمها غالبا دنبال لذت خودمون هستیم ، دنبال اینیم که با زرنگ بازی نیاز های شخصی خودمون رو ارضا کنیم ...

 

و این یعنی خودخواهی !

 

خودخواهی در همه ی مکاتب دینی و از دیدگاه همه ی روانشناسان خوردنده ی روح هستش، و این زخمی کردن روح باعث میشه که ما همش در عذاب و فشار های روحی و روانی باشیم

 

 

وقتی ما دیگران رو دوست داشته باشیم بدون خودخواهی، همه ی نیاز های عاطفی شون به طور واقعی رفع میشه و این جامعه رو خیلی سالم میکنه

 

 

من فکر کنم اگر از فقط یه نفر شروع کنیم و بدون خودخواهی به اون مهر ورزی کنیم حداقل در شعاع یک نفر در کنارمون انسان سالم داریم

 

 

 

 

دوست داشتم این موارد رو با شما هم در میون بذارم

 

دوستدار شما p mehdi q

 

 

من به شخصه لذت بردمممم مهدی جان دستت درد نکنه

امیدوارم بتونم این کار هار و انجام بدم البته انجام دادم و از موج مثبتش لذت هم بردمممم ولی بصورت گسترده نه ... واقعا حرف های جالبی بود باز هم ممنون

[شــاروک 30242]

مهدی جان تاپیک قشنگی زدی بهت تبریک میگم

 

منم راجع به این موضوع زیاد فکر کردم راستش من خودم آدم خیلی خودخواهی بودم البته هنوزم هستم ولی به نسبت کمتر شده چون دارم باهاش مبارزه میکنم نمیدونم کی بود و چه اتفاقی افتاد که یه دفعه تصمیم به تغییر گرفتم

دارم تمرین میکنم یه جاهایی موفق بودم ولی یه جاهایی هم .........

فقط محبت کردن نیست که باید بدون خودخواهی باشه حتی یه حرف زدن ساده هم باید با فروتنی و متانت باشه

متأسفانه یه دلیل دیگه از خودخواه شدن آدما گذشت نکردن اوناست اینم همیشه خوب نیست ولی میتونه به خود خواه نشدن آدما کمک کنه میتونه کمک کنه که شبا بدون عذاب وجدان بخوابن و درست زندگی کردن رو حتی در آینده به بچه هاشونم یاد بدن

 

 

امیدوارم که تو راهی که انتخاب کردم موفق باشم شمام برام دعا کنید

[ماتینا 4434]

من هیچ وقت خودخواه نبودم و نخواهم بود

[آرانوس 6500]

حرفات همش درست ومتین ...اما یه چیزی هم اینجا هست اینه که تو یه نفررو که صادقانه دوست داری این رفتار و حدااقل صداقت رو نمیتونی ببینی از طرف اونوخت تو همش گذشت کنی و کوتاه بیای و یه جوری از خود گذشتگی کنی اونوخت دیگه شخصیتی برات باقی میمونه ؟ پس حدااقل باید یه نفری رو دوست داشته باشی که شایسته این از خودگذشتگی باشه

به نظرم صداقت خیلی مهمه دونفر با هم روراست باشن آقا روراست وصادقانه

[هوتن 15061]

همیشه اون کسی رو که دوست داشتم بی محابا بهش محبت کردم بدون چشم داشت

ولی بعضی وقتا بالاترین محبت اینه که محبت نکنی

[سیندخت 18786]

همیشه اون کسی رو که دوست داشتم بی محابا بهش محبت کردم بدون چشم داشت

ولی بعضی وقتا بالاترین محبت اینه که محبت نکنی

 

[s.zarei 3090]

چه کسی می گوید گرانی شده است؟

دوره ی ارزانیست.

دل ربودن ارزان دل شکستن ارزان.دوستی ارزان دشمنیها ارزان چه شرافت ارزان.

آبرو قیمت یک تکه نان و دروغ از همه چیز ارزانتر

قیمت عشق چه قدر کم شده است!

کمتر از آب روان!

و چه تخفیف بزرگی خورده است قیمت هر انسان...

[s.zarei 3090]

اين متن بسيار زيبا را به دوست بسيار عزيزم تقديم كرده بودم.

 

مدعیان رفاقت بسیارند . تا پای آزمایش در میان نباشد هر کسی از راه رسیده و نرسیده مدعی عشق است . رفاقت را باید با صداقت آزمود و صداقت را میشود از ته نگاههای یک انسان فهمید . چشمها همه چیز را لو میدهند. حتی عشقی را که در دلت پنهان کرده ای . دوستی یک معامله نیست و این همان حقیقتی است که از یادها رفته است کسانی که از دوستی به سود و زیان آن می اندیشند سودی از دوستی نخواهند برد . دوست داشتن از عاشق بودن هم سخت تر است .

دوستدار تو به سعادت تو می اندیشد حال آنکه عاشق تو به داشتن تو ......

دوستی بالاتر از عشق است . سعی کن تا کسی را در دوستی نیازموده ای عاشقش نشوی . ملاک دوستی به رنگ و قد و وزن و ناز و عشوه و ... نیست . معیار دوستی صداقتی است که دوستت در صندوقچه دلش ذخیره کرده است . آنچه باز هم از دوستی و عشق بالاتر است آزادی است . این آزادی است که پیش از دوستی ارزش دارد . نباید با دوست داشتن کسی او را از آزاد بودن و آزاد انتخاب کردن محروم کرد .

گاه انسان آنچنان عاشق می شود که به هر وسیله ای که شده است می خواهد محبوبش را مال خودش کند . و این بر خلاف اصل آزادی است . آنچه در اولویت است آزادی است . نباید به زور کسی را به دوستی خود واداشت . شرط دوستی آن است که آزادی دوستت را مقدم بر داشتن او بدانی . هر گاه آزادی محبوبت را مقدم بر داشتن او دانستی بدان که او مال توست حتی اگر با کس دیگری باشد.

و حرف آخر

دوستی تملک تو بر کسی یا چیزی نیست . دوستی مثل بوییدن یک سیب است ، بدون آنکه به آن گازی بزنی و عشق گاز زدن سیب است ، یعنی که بخواهی آن را مال خود کنی

[p mehdi q 6226]

حرفات همش درست ومتین ...اما یه چیزی هم اینجا هست اینه که تو یه نفررو که صادقانه دوست داری این رفتار و حدااقل صداقت رو نمیتونی ببینی از طرف اونوخت تو همش گذشت کنی و کوتاه بیای و یه جوری از خود گذشتگی کنی اونوخت دیگه شخصیتی برات باقی میمونه ؟ پس حدااقل باید یه نفری رو دوست داشته باشی که شایسته این از خودگذشتگی باشه:5c6ipag2mnshmsf5ju3

به نظرم صداقت خیلی مهمه دونفر با هم روراست باشن آقا روراست وصادقانه

 

دوست داشتن دو حالت داره

 

یا اینکه به خاطر یه کسی دیگه به کسی مهر بورزی .. که ما مثلا میگیم به خاطر خدا به فلانی محبت بکنیم

 

یا اینکه طرف مقابل اینقدر لایق باشه که بشه دوستش داشت

 

فکر نمیکنم در صورت هر کدوم از این شرایط شما به تناقض برسی

[afshin18 11175]

من فقط از روی دلسوزی محبت می کنم

البته وقتی می خوام به یکی خوبی کنم حس احمق بودن بهم دست می ده چون حس می کنم طرف مقابل از این کار من خوشش نمی اد نمی دونم شاید به خاطر مریضیمه

[Cinderella 9897]

حرفاي جالبي زدي

من هميشه به كسايي كه اطرافم هستن محبت ميكنم چون محبت كردن تو مرام منه بدون قيدو شرطي

[s.zarei 3090]

صداي شکستن قلبم را نشنيدي چون غرورت بيداد مي کرد اشکهايم را نديدي چون محو تماشاي باران بودي ولي اميدوارم انقدر در آيينه مجذوب نشده باشي که حداقل زشتي ديو خود خواهيت را ببيني باشد که باديگران چنان نکني که با من کردي

[s.zarei 3090]

صداي شکستن قلبم را نشنيدي چون غرورت بيداد مي کرد اشکهايم را نديدي چون محو تماشاي باران بودي ولي اميدوارم انقدر در آيينه مجذوب نشده باشي که حداقل زشتي ديو خود خواهيت را ببيني باشد که باديگران چنان نکني که با من کردي

[Waffen 15118]

به همه ی دوستانی که سوالات مشابه به این توی ذهنشون هست پیشنهاد میکنم حتما کتاب "هنر عشق ورزیدن" نوشته ی اریک فرام رو بخونند... دقیقا در پاسخ به همین پرسش ها هست...

 

 

چرا دوست داشتن ها پایدار نمیمونه در این روزگار ؟

 

دو سوال:

از کجا میدونید دوست داشتن ها فقط در این روزگار هست که پایدار نمی مونه؟

دوم اینکه چطوری به این نتیجه رسیدید که دوست داشتن ها باید همیشه پایدار بمونه و کی گفته که احساسات باید همیشه به یک شکل و پایدار باشند؟

 

ریشه ی همه ی این مشکلات و فشار ها روی روح ما اینه که ما تا حالا دوست داشتن رو تجربه نکردیم ما تا حالا عشق رو تجربه نکردیم ،،، ما آدمها غالبا دنبال لذت خودمون هستیم ، دنبال اینیم که با زرنگ بازی نیاز های شخصی خودمون رو ارضا کنیم ...

 

من خیلی دوست دارم بدونم که چطوری به این نتیجه رسیدید و این ریشه یابی چطوری صورت گرفته...

دوست داشتن یعنی چی دقیقا؟ کدام دوست داشتن رو میگید؟

و عشق چی هست؟ چه خصوصیاتی داره؟ از کجا میدونید که "ما" تا حالا عشق رو تجربه نکردیم؟

 

آیا باید چیزی غیر از این باشه؟ آیا غیر از این هست که تمامی موجودات زنده دنبال نفع خودشون هستند حالا یا به شکل مادی یا معنوی یا هر دو؟

 

آیا شما میدونید که تمامی افراد تا حالا درکشون از عشق این بوده و عاشق شدن رو اینطوری معنا کردند و هر زمان هرکسی که ادعای عشق میکنه به دنبال زرنگ بازی هست؟

آیا باید چیزی به غیر از ارضای خود فرد هم باید در کار باشه ؟ آیا هر کاری که ما میکنیم به شکلی برای ارضای خودمون نیست ؟

 

و این یعنی خودخواهی !

 

همه ی موجودات به شکلی خودخواه هستند...

متاسفانه تاپیک بنده در این مورد موقعی که سرور سایت تغییر کرد پاک شده وگرنه میتونست جای خوبی برای بحث در این مورد باشه...

اگر موجودات زنده خودخواه نباشند دوامی ندارند... هر کاری که ما میکنیم به شکلی برای منفعت خود ماست...

 

----------------------------------------------------------------------------

شما شاید تعاریفتون از دنیا اشتباه هست دوست من...

ما هستیم که باید تعاریفمون رو تغییر بدیم... باید با واقعیت هایی که هست رو به رو بشیم نه اینکه سعی کنیم با طبیعت بشر در بیوفتیم... این مسئله هزاران سال در تفکر بشر جریان داشته و همیشه شکست خورده...

[parisa.na 1558]

خودخواهی چیزیه که بهش مبتلام اونم زیادولی دارم تلاش می کنم ترکش کنم اگرچه خیلی سخته!اماهمیشه سعی می کنم بدون درنظرگرفتن منافع خودم به دیگران محبت کنم که فکرکنم یه کوچولوتوش موفق بودم ولی نه زیاد!

[El Roman 31720]

من گزینه 3 رو زدم ولی یک اصلاحیه لازم داره : "کاملا طبیعی هست که به دیگران بدون در نظر گرفتن منافع خودم محبت نکنم "

اگه نخوایم موردی و استثنا ها رو بررسی کنیم غالبا به خاطر منافع خودمون آدما رو دوست داریم. دوستمون رو دوست داریم چون بهمون باهاش خوش میگذره! مادر رو دوست داریم چون زحمتمون رو کشیده! بچمون رو دوست داریم چون وقتی بغلمون میکنه بهمون آرامش میده پیر هم که شدیم قرار عصای دستمون بشه!

خلاصه تا این لحظه 60.61% شعار محض دادن!

[دختر باران 18625]

بعضی ها هم برعکسن بخدا

 

• 
   
  اینقد مهربونی و محبت میکنن که تحمل آدمو تموم میکنن..
   
  اونایی که من میگم خودخواهیشون اینجاست که میخوان 1 نفرو به هر قیمتی که هست ماله خودشون کنن
   
  اگه 1 نفر دوسمون نداشت 1 درده
  اگه دوسمون داشت هزار و 1 درده
  
  • 
     
    

   

   

   

[black banner 9103]

بر عکس من فکر میکنم هیچوقت خود خواه نبودم

 

به راحتی مواضع خودم رو کنار زدم برای دیگران

 

برای خوشحال شدن یکی دیگه خودم ضرر رو تحمل کردم

 

و الان خیلی دارم مبارزه میکنم با خودم میخوام منم عوض بشم و یکم خودخواه بشم / پشیمونم از خوبی هام / چون جز خیانت چیزی نصیبم نشده و حالا دقیقا من رسیدم به اون بی اعتمادی . . .

 

از دوست داشتن و دوست داشته شدن میترسم / وحشت دارم

 

خیلی بی انگیزه شدم برای ادامه زندگی . . .

 

نمیدونم چرا ... من همیشه سنگ زیری بودم توی همه روابط

[Hanaaneh 28168]

راستش بقیه به من میگن مهربونی اما گاهی منم حس میکنم که داره از مهربونیم سو استفاده میشه وبارها میخواستم که با آدما مثل خودشون رفتار کنم اما دیدم نمیشه...

واسه همین گفتم بی خیال ما خوبی میکنیم مگه به خاطر بقیه ست؟

به خاطر خداست که خودشم قربونش برم خوب حواسش هست