رفتن به مطلب

رندان سلامت میکنند [بررسی و شناخت موسیقی سنتی ایران به زبانی ساده]


ارسال های توصیه شده

یا رفیق من لارفیق له

 

درود به تمامی هنر دوستان

 

در این سالهای اخیر نیازی که به عقیده ی من هر روز لزوم آن بیشتر حس می شود ، شناختی دقیق و البته ساده و نیمه تخصصی از موسیقی مرزو بومیست که در برخی موارد به هزاران سال هم می رسد

 

لذا مطالبی که بنده در این تاپیک ارائه میکنم براساس داشته های شخصی و تجارب سالیان اخیرم هست و هدفم این است که تمامی عزیزان به احترام وسعت فرهنگ چند هزار ساله ی ایران عزیزمان با این زبان ساده به شناخت موسیقی اصیل مملکتشان گوش فرا دهند

 

مطالب بنده از دستگاه ها ، نواها ، آواز ها ، گوشه ها ، نغمه ها ، سازها ، مقام ها و اساتید تشکیل شده است

 

امیدوارم بتوانم قدم ناچیزی در اعتلای هنر بومی کشورمان برداریم

 

دکان باز میکنیم . . . . .

 

 

پ.ن: سعی میکنم برای درک بهتر دوستان ، برخی قطعات را نواخته و در پست ها بگذارم

لینک به دیدگاه

قصه را از اینجا آغاز میکنیم که در ایران موسیقی بیشتر روی نوع قومیت و فضای جغرافیایی تقسیم میشد ، پیش از حمله ی اعراب و با بررسی تگاره ها و کتیبه ها به وجود هزاران ساله ی برخی سازها مانند تنبور ، بربط و پدر کمانچه و برخی سازهای کوبه ای مانند دف و ضرب اشاره کرد

 

این کنکاش ، اثبات میکند ، موسیقی و روح موسیقی در کشورمان قدمتی هزاران ساله دارد ، چه در واقعیت و چه در اساطیر (باربد نوازنده)

 

لذا در این تقسیم بندی های جغرافیایی ، موسیقی بوجود آمد که به آن موسیقی مقامی می گویند که هم اکنون هم نه در ایران بلکه در کشورهای آسیای میانه خواهان داشته و هماره نشر میشود

 

از انواع موسیقی مقامی میتوانم به مقام محله های زیر اشاره کنم:

خراسانی ، آذربایجانی (آذربادگانی)،طبری،کردستانی، لری و بلوچی

 

که در آن ملاک و مبنای موسیقی جوابگویی به برخی حالات و خواسته های قومی بوده است که هم ریشه ملی دارد و هم ریشه مذهبی

لذا استفاده از سارهای مختلف در این نوع مقام ها ، چهره منحصر بفردی به نغمه مورد نظر میدهد

حالاتی چون عرفان ، مثلا مقام خدا در خراسان و توسط ساز دوتار که برای بارش باران نواخته میشود

یا مقام تُشمال در بختیاری و توسط ساز سُرنا که در محافل عزاداری عزیزان نواخته میشود.

عمده سازهایی که ریشه مقامی دارند : تنبور ، دوتار ، سرنا ، نی انبان ، کرنا ، دف ، دیوان ، بربط و . . . . می باشد

ادامه دارد . . . . .

لینک به دیدگاه

اساتید موسیقی مقامی ( استاد غلامعلی پورعطایی ، احیاگر مقام نوایی)

 

 

و آنگاه ضرباهنگ پنجه استاد پورعطایی چنان نغمه و آوایی دلنشین از دو سیم و تكه‌ای چوب در می‌آورد كه سفر به ماورای ذهن و اندیشه را تجربه می‌كنی، سبك می‌شوی «از خود بی‌خود» «جسم رها»، روحت به آسمانها می‌رود و به آن نوع از شكل و تجربه روحی می‌رسی كه هرگز قادر به گفتن و ابراز آن نیستی، چرا كه؟ منشأ بیرونی ندارد، نوعی مكاشفه (intuition) درونی است، و اینجاست كه حضرت مولانا آن عارف وارسته، فرماید:

خشك چوبی، خشك سیمی، خشك پوست

از كجا می‌آید این آوای دوست

و اینجاست كه استاد مسلم دو تار و سرآوازهای زیبا و عارفانه و عاشقانه جام و سواحل جام‌رود، باخرز، تایباد، زورآباد و دریابارهای دریای هری (هریرود) و مردمان سرحدی و … در سراسر مرزهای شرق همه و همه به هنرهای نوازندگی و سرآوازهای (مروارید كویر) گوش جان می‌سپارند و طنین موسیقی (دوتار) و آوازش سراسر مرزهای تمامی پنج قاره را درنوردیده و او را به خوبی می‌شناسند. نوایی… بلی خواندن و نوازندگیش غیر قابل وصف (نجوای مردمان هنرشناس) و … / خوش آن كاروانی كه شب راه طی كرد … و بسیاری عاشقانه‌های دیگر… همه و همه دستاورد هنرآفرینی مردی است سبك‌بار و سبك‌بال، كه با كوله‌باری از میراث كهن‌بار ایران پر افتخار و توشه‌ای اندك از مال دنیا … و او فرزند خانواده‌ای است كه گفته‌اند نزدیك به ۶۰ سال قبل در خطه هنرپرور تربت‌جام (شكسته‌ی محمودآباد در گویش محلی مردم جام) كه روستایی است واقع در كناره‌ی رودخانه‌ی جام‌رود، رودخانه‌ای كه در گذشته‌هایی نه چندان دور شاید بین سالهای ۱۳۴۷- ۱۳۴۰ با بیش از یكصد و ده میلیون متر مكعب آب در سال شریان حیاتی بسیاری از قلاع سخت و ستوار و آبادی‌های ناحیت این منطقه به شمار می‌آمد و پایاب آن نیز در مرزهای بین ایران و افغانستان به رودخانه‌ی هری‌رود می‌پیوست تا دریای هری (در گوش محلی) را تشكیل بدهند، در چنین خطه‌ایست كه در سال ۱۳۲۶ كودكی پای به عرصه‌ی حیات می‌نهد كه بعدها به عنوان یكی از سرآمدان هنر موسیقی سنتی آیینی جام با آوایی بم ولی خوش طنین و جان‌سوز شهره‌ی خاص عام می‌گردد.

 

غلامعلی پورعطایی دوران كودكی را در سایه‌ی توجه و تربیت مادر و پدری هنردوست و در محیطی هنری طی می‌نماید، سرا و منزل پدر او در هر هفته شاهد گردآمدن هنرمندان خطه‌ی جام، زورآباد، باخرز، و… بود و طبعاً در این محیط فرهنگی هنریست كه استعداد ذاتی و كودكانه پورعطایی نوباوه به سرعت شكل گرفته و به مرحله كمال و بالندگی می‌رسد. چرا كه او به شاخه‌ای تنومند و درختی پربار از میراث كهنسال موسیقی اصیل ایرانی تعلق دارد كه از اوان كودكی ساز دوتار، سرنا (نای شادی و سرور)، دهل و سرآوازهای به یادماندنی و مقام‌های كوچه باغی، سرحدی، جمشیدی، و حركات موزون آیینی سنتی به دفعات و در روزهای گوناگون از سال و به مناسبت‌های ملی، مذهبی اجرا گردیده است و او خود به تدریج و به نوعی ذهن و اندیشه‌ایش همواره در پی آن است كه در خوانندگی و دو تار نوازی سهمی و بخشی در خور و شایسته داشته باشد.

 

خاندان پورعطایی در محمودآباد جام از خاندانهای محترم، اصیل و نژاده‌ای به شمار می‌ایند كه همواره در خدمت محرومان و یاور در راه ماندگان و محتاجان‌اند. اجدادش از ساكنان خراسان بزرگ‌اند و هریك پاسدار بخشی از این سرزمین اهورایی، كه خراسان بزرگش می‌خواندند، حدود ۲۰۰ سال قبل از مناطق مرو، بلخ و بخارا و … به خطه تربت‌جام عزیمت كرده و در حاشیه رودخانه جام‌رود و بخش محمودآباد ساكن گشتند. تا آنجا كه پورعطایی به یاد می‌آورد اجدادش به نام مردمان موری (مروی) برخاسته از خطه تاریخی مرو شهره بوده‌اند و با اسامی تنی چند از این بزرگان هم چون، محمود یوزباشی (فرمانده یك صد نفر سرباز)، توكل، آشورقلی، نایب باباقلی، و بالاخره پدرش غلام‌حیدر كه از مردان خوش‌نام و متدین و هنردوست بوده‌اند آشنا است. اولین و دوست‌داشتنی‌ترین معلم وی در اوان كودكی (۹-۸ سالگی) مادرش بود. بانویی هنردوست به نام «لیلی» به مانند تمامی مادران مهربان و كدبانوهای خانه‌دار و باوفا و عاشق خانه و خانواده، و معلم راستین هر كودكی ….. به هرحال پورعطایی كوچك در دامن پرمهر چنین مادری مقدمات آوازی و گوشه‌های موسیقی دوتار را با لالایی‌ها و داستان‌ها و گاه حركات موزون آیینی، سنتی شبانگاهان از مادر فراگرفته و در گوش جان و زوایای ذهن وقاد و پراستعداد خود حفظ و نگهداری می‌نماید. و روز بعد آن را در جشنی یا مجلسی و احیاناً در جمع دوستان به اجرا می‌گذاشت و زمینه و خلق «تولدی دیگر» را در ذهن و ضمیر ناخودآگاه خود فراهم می‌ساخت.

 

rastak-esfand7.jpg

 

 

پژوهشگر این مقاله در سال ۱۳۷۰ شمسی با مادر آقای پورعطایی سركار خانم لیلی توكل، درباره هنر موسیقی و آواز جام به بحث می‌نشیند كه حاصل آن به اختصار چنین است:

«دختر بچه ۱۲-۱۰ ساله‌ای بودم كه در بیشتر اوقات سال البته شبانگاهان، آنگاه كه كشتمندان صحرابارهای محمودآباد از حاشیه رودخانه جام‌رود و پس از مدت زمانی دراز تلاش و كوشش در روی زمین و نیز چرای دام‌های بیشمار، به آبادی می‌آمدند، صحن و سرای خانه ما مركزی بود فرهنگی هنری، برای خواندن كتاب‌های سعدی، حافظ، فردوسی، مولانا، و شاعران محلی و … و افسانه‌های عامیانه در قالب آثاری چون، حمزه‌نامه، رموز حمزه، امیر ارسلان، لیلی و مجنون، ورقه و گلشاه، ملك جمشید، ملك بهمن، فلك‌ناز، خرم‌زیبا، بهرام و گل‌اندام، شیرین و فرهاد و …. مردم شادمان و سرزنده و پرانرژی این بخش از میراث گرانبهای كهن بوم و بر اجدادی، قوت جسم و جان گرفته و آماده می‌شدند برای آغاز روزی دیگر و كشت و كار در زمین، این مهربان‌ترین مهربانان جهان هستی. همو كه از وی برآمده و بدان باز می‌گردیم… و مختصر آنكه در این جمع پرشور، در شبی از شبهای خاطره‌انگیز عمرم، با هنرمندی نام‌آور و شهره عام و خاص (كه حتی امروزه نوازندگان مشهور و سالخورده جام از او به نام پدیده‌ای شگفت‌آور و هنرمندی برجسته و یكتا نام می‌برند) به نام (استاد مصطفی‌قلی مشهور به بلبل) آشنا شدم. كه از نیمه‌های شب با ساز سرنا شروع به اجرا و خلاقیت و هنرآفرینی نمود و چنان همگان را تحت تاثیر قرار داد كه تا طلوع خورشید جهان‌تاب بلبلان كوهی و مرغان خوش‌الحان و بسیاری از پرندگان دیگر با وی به نغمه‌پردازی می‌پرداختند.

و این به قول مشهور «بده بستان بلبل با استاد» چنان شورانگیز و حیرت‌آور شد كه گویی زمان را و حركت چرخ را حداقل در محدوده صحن و سرا و باغ و خانه ما متوقف نموده بود. هر نغمه و گوشه‌ای از دهها گوشه‌ی هنر موسیقایی خطه جام با قول و غزل مرغی خوش‌الحان همراه می‌شد. تمامی میهمانان و آشنایان و همسایگان دور و نزدیك در سكوتی معنی‌دار و حیرت‌آور گوش جان به چنین ساز سرنای استاد مصطفی‌قلی، بلبل و صدها پرنده‌ای سپرده بودند كه با وی همآوایی می‌كردند. هر مرغی نغمه‌ای نیكو و در خور به گوشه‌ای از صدها گوشه‌ی موسیقی جام كه با ساز سرنا نواخته می‌شد می‌دادند. و او چنان در ساز سرنا از ژرفای وجودش می‌دمید كه تنی چند از مردان و زنان و دختران و پسرانی كه در كناره پشت‌بام‌ها به تماشا نشسته بودند، اختیار از كف داده و به پایین پرتاب شدند. نهایت آنكه در این حالت و در كمال تعجب كسی آسیبی ندیده بود.

و مختصر آنكه بعد از اتمام این اپرای طبیعی و حیرت‌آور و اسطوره‌ای و پس از دمیدن خورشید صبحگاهی عزم آن كردم كه به ترتیب قفس مرغان و بلبلان در باغ بپردازم … و در كمال ناباوری دیدم كه تعدادی از بلبلان و مرغان بدون حركت در كف قفس بی‌جان و بر زمین افتاده‌اند…

گریه سر دادم و به دامان مهربان مادر پناه بردم و علت را پرسان نمودم كه … مادر مهربانانه دستی بر سرم كشید و گفت هرگز نشنیده‌ای كه بلبل و مرغان خوش‌آواز دل می‌تركانند (دل‌ترق می‌شوند) و این خاطره‌ای بود از همآوایی بلبلان با استاد مصطفی قلی بلبل. و سبب‌ساز شور و شوقی شد در معلم راستین و عاشق پورعطایی جوان تا در سایه هنرمندی آن مادر قدم به عرصه هنر در این خاك بگذارد كه نامش و شهرتش به سرعت سراسر مرزهای این مرز و بوم را درنوردیده و نهایتاً مقام نوایی او با اجرای دوتار و آواز به یاد ماندنیش در بسیاری از محافل هنری با احترام و بزرگی روبرو گشته و از آن با احترام و شگفتی یاد می‌كنند.

 

 

فعالیت‌های هنری

در اوان جوانی و در سال ۱۳۴۴ به سبب شهرت در نوازندگی و خوانندگی به تهران دعوت می‌گردد تا در تالار رودكی، مجامع هنری و سفارتخانه‌های اروپایی و رادیو و تلویزیون، همراه با گروه هنرهای آیینی، سنتی و حركات موزون به سرپرستی هنرمند برجسته هنرهای آیینی آقای محمدفاروق كیانی‌پور و دیگر هنرآفرینان میراث كهنسال به جای مانده از روزگاران باستان آقایان رسول پهلوان، ندایی، كبودانی، آذرخشی، میرزا احمدی، رسول سعدا و… با ساز سرنای هنرمندان این رشته از موسیقی و هنرآفرینی سرنا نواز شهیر استاد رسول به اجرای برنامه پرداخت كه بسیار مورد اقبال واقع گردید و كاست‌ها و نوارهای گوناگونی از آن تهیه شد كه سخت مورد توجه واقع گردید.

شماری از این مقام‌های موسیقایی به اختصار عبارتند از: نوایی … ، الله هو، الله مدد، مقام جل، اشتر خجو، كاكل بناز، سه چكه جامی و مقام‌های بسیاری كه هنوز هم پایدار مانده و در سینه و ذهن مردمان هنردوست تربت‌جام حفظ و نگهداری می‌شود.

شهرت استاد پورعطایی در این زمان تا بدانجا رسید كه ضمن سفر به سراسر ایران و اجرای برنامه از ایشان برای اجرای برنامه در كشورهای گوناگون دعوت به عمل می‌آمد. حاصل آنكه در بیش از ۱۸ فیلم و سریال سینمایی و تلویزیونی از جمله فیلم فاخته ساخته آقای واروژ كریم مسیحی، سمك عیار ساخته آقای بهرام بیضایی، و … كوچ ساخته آقای واروژ كریم مسیحی، نهان‌خانه دل ساخته آقای فاروقی… و بسیاری برنامه‌های دیگر ایفا نقش نموده است. شركت در مراسم شاهنامه خوانی با دوتار مثل جنگ هفت لشگر- داستان سیاوش- داستان بیژن و منیژه- جنگ كُك كوهزاد (قلعه‌ای در تربت‌جام به نام قلعه گگ) و بسیاری برنامه‌های هنری دیگر نقش داشته است.

 

خدایش حفظ کند

لینک به دیدگاه

و اما بعد

 

سالیانی بود که ایران و ایرانی نیازمند به یک نظام کارآمد موسیقایی بود

قریب سالهای صدارت جناب امیر کبیر در دربار شاهی ناصر الدین شاه بود که:

امیرکبیر برای علمی کردن و ثبت کردن موسیقی در طومار تاریخ از تار نوازی چیره دست بنام "علی اکبر خان فراهانی" دعوت نمود

پس از ایشان که عمری در جمع آوری برخی قطعات و گوشه های پراکنده شده ممارست کرد، برادر ایشان"آقا غلامحسین" به دو فرزند علی اکبر خان فراهانی موسیقی ردیف دستگاهی را آموخت

این دو فرزند :

1- آقا حسینقلی

2- میرزا عبدالله خان

 

پس از سالیان سال دو روایت از این دو استاد برجسته باقی ماند که نظام ردیف دستگاهی ما را شکل می دهد

 

پس در نتیجه گیری:

 

موسیقی ایرانی

 

1- نظام مقامی(هزاران ساله که تا زمان علی اکبر خان فراهانی حرف اول و آخر را میزد و امروزه هم خواهان خود را دارد)

2- نظام دستگاهی( موسیقی که پیشتر ها هم بود ولی در عصر علی اکبر خان به بعد هماهنگ تر و آکادمیک تر شد)

 

ادامه دارد . . . .

لینک به دیدگاه

حضرات اساتید موسیقی دستگاهی که در نشر این فرهنگ زحمات بسزایی کشیده اند

 

1- آقا حسینقلی خان(فرزند علی اکبر خان فراهانی).... فرد بزرگ سال

 

AghaHosseingholiAghaAliakbar.jpg

 

2- میرزا عبدالله خان(فرزند دیگر علی اکبر خان فرهانی)

MirzaAbdollah.jpg

 

3- استاد علی اکبر شهنازی فرزند حسینقلی خان نوه ی علی اکبر خان فراهانی

 

Shahnazi,-Abdolhossein.jpg

 

4- استاد احمد عبادی فرزند میرزا عبدالله خان نوه ی علی اکبر خان فراهانی

 

m-ebadi2.jpg

 

 

ادامه دارد. . . . . .

لینک به دیدگاه
  • 3 هفته بعد...

و اما بعد

 

تا اینجای داستان گفته شد که موسقی سنتی ایرانی و نظام ریفی موسیقی چگونه بوجود آمد

این نظام هم اکنون نیز وجود دارد و نفس میکشد

 

اگر ردیف های موسیقی را یک شهر زیبا بدانیم

دسته بندی های زیر بوجود می آید

 

خیابان های این شهر زیبا و تو در تو دستگاه ها هستند که تعداد آن ها هفت عدد

است در برخی از این خیابان ها کوچه هایی وجود دارد و خانه ها در این کوچه ها هستند و برخی از خانه ها هم بر خیابانیند(!)

کوچه ها میشود آواز و خانه ها هم میشوند گوشه

 

هفت دستگاه موسیقی ردیفی ایران عبارتند از:

 

ماهور

 

شور

 

سه گاه

 

چهارگاه

 

همایون

 

نوا

 

راست پنجگاه

 

البته قبل تر ها این دستگاه دوازده عدد بود و بر اساس ماه های سال تقسیم بندی مشد که عبارتند از:

 

1. راست (حمل)

2. اصفهان (ثور)

3. عراق (جوزا)

4. كوچك (سرطان)

5. بزرگ (اسد)

6. حجاز (سنبله)

7. بوسليك (ميزان)

8. عشّاق (عقرب)

9. حسيني (قوس)

10. زنگوله (جدي)

11. نوا (دلو)

12. رهاوي (حوت)

 

در کل دستگاه شامل پردهایی هستند که در درجه او یک نت ثقل اصلی دارند و یک سری تکنیک خاص در نواختن ( بگفته استاد خالقی) و همچنین حال و هوا و شور و اشتیاقی مختص به خود بوجود میآوردند که در مطالب هفته های آتی انواع احساسات موجود در آن توضیح داده می شود

به دلیل اینکه بنای این تاپیک مباحث کاملا تخصصی موسیقی نیست از ارائه اصطلاحات خاص موسیقی سنتی پرهیز میکنم و سعی بر آن دارم به شکل کلی مطالب خود را ادامه دهم

پس تا این لحظه با نام و شناخت دستگاه ها (خیابان های اصلی شهر ردیف) پرداختیم

 

ادامه دارد . . . . .

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...