رفتن به مطلب

درس هایی برای زندگی


tower2010

ارسال های توصیه شده

گاهی یک خط نوشته یا یک صحبت خودمانی یا یک تجربه تلخ یا شیرین وحک شدن این مسایل درذهنمان میتونه درس بزرگی درمواجهه با مسایل ریز ودرشت زندگی باشه

دراین تاپیک سعی میکنم نکاتی که میتونه کمک کنه تا درزندگی مشترک ویا اجتماعی تنش ها کاهش پیداکرده واز بروز خطاها جلوگیری کنه رو براتون بنویسم

امیدوارم شما هم کمک کنید تا درس هایی برای زندگی رو پربارتر کنیم

با ارزوی زندگی پرتفاهم

لینک به دیدگاه

وقتی اعتماد از بین برود رابطه به پایان خواهد رسید

فقدان اعتماد به سوء ظن می انجامد

سوء ظن باعث خشم و عصبانیت می شود

خشم باعث دشمنی می شود

و

دشمنی

منجر به جدائی

 

 

یک تلفنچی یک بار به من می گفت ؛

- شخصی به من تلفن کرد . من هم گوشی را برداشتم و گفتم " واحد خدمات عمومی . بفرمائید " .

شخصی که تلفن کرده بود ساکت باقی ماند . او دو باره گفت ؛

- واحد خدمات عمومی . بفرمائید

وقتی که دیگر می خواست گوشی را بگذارد صدای زنی را شنید که می گفت :

- آه ، پس اونجا واحد خدمات عمومی است . معذرت می خواهم ، من این شماره را در جیب شوهرم پیدا کردم اما نمی دانستم مال چه کسی است "

بدون اعتماد دو طرفه ، فکرش را بکنید که اگر تلفنچی بجای گفتن " واحد خدمات عمومی " گفته بود " الو " چه اتفاقی می افتاد !

لینک به دیدگاه

کسی را با انگشت نشانه نگیرید

مردی به پدر همسرش گفت :

- عده بی شماری شما را بخاطر زندگی زناشوئی موفقی که دارید تحسین می کنند . ممکن است راز این موفقیت را به من بگوئید ؟

پدر با لبخندی پاسخ داد :

- هرگز همسرت را بخاطر کوتاهی هایش یا اشتباهی که کرده مورد انتقاد قرار نده . همواره این فکر را در یاد داشته باش که او بخاطر کوتاهی ها و نقاط ضعفی که دارد نتوانسته شوهری بهتر از تو پیدا کند .

همه ما انتظار داریم که دوستمان بدارند و به ما احترام بگذارند . بسیاری از مردم می ترسند وجهه خود را از دست بدهند . بطور کلی ، وقتی شخصی مرتکب اشتباهی می شود به دنبال کسی می گردد تا تقصیر را به گردن او بیندازد . این آغاز نبرد است . ما باید همیشه به یاد داشته باشیم که وقتی انگشتمان را بطرف کسی نشانه می رویم چهار انگشت دیگر خود ما را نشانه گرفته اند .

اگر ما دیگران را ببخشیم ، دیگران هم از خطای ما چشم پوشی می کنند .

لینک به دیدگاه

می خواهید رابطه ای بی نقص داشته باشید ؟

شخصی به یکی از مؤسسات همسریابی مراجعه کرد و گفت :

- من به دنبال یک همسر می گردم .

لطفاً به من کمک کنید تا همسر مناسبی پیدا کنم .

مسئول مربوطه پرسید - لطفاً خواسته های خودتان را بگوئید

- خوشگل ، مؤدب ، شوخ طبع ، اهل ورزش ، با معلومات ، خوب برقصد و بخواند .. مایل باشد در تمامی ساعاتی از روز که در خانه هستم و بیرون نرفتم منو سرگرم کند .. وقتی به همدم احتیاج دارم برای من داستان های جالبی تعریف کند و هر وقت که خواستم استراحت کنم ساکت باشد مسئول مؤسسه با دقت به حرف های او گوش کرد و در پاسخ گفت :

- فهمیدم . شما به تلویزیون احتیاج دارید

مثلی هست که می گوید زوج بی نقص از یک زن کور و یک مرد کر درست شده است ، زیرا زن کور نمی تواند خطاهای شوهر را ببیند و مرد کر قادر به شنیدن غرغرهای زن نیست . بسیاری از زوج ها در مراحل اول آشنائی کور و کر هستند و رؤیای یک رابطه بی نقص را می بینند . بدبختانه ، وقتی هیجان های اولیه فرو می نشیند ، بیدار می شوند و متوجه می شوند که ازدواج به معنی بستری از گل های رُز نیست .

و کابوس آغاز می شود .

لینک به دیدگاه

زورگوئی نکنید

 

بسیاری از روابط به این دلیل گسسته می شوند که یک طرف می خواهد به طرف دیگر زور بگوید و یا توقع زیادی دارد . مردم فکر می کنند که عشق بر هر چیزی پیروز می شود و همسرشان می تواند عادات بد خود را بعد از ازدواج ترک کند . عملاً ، اینطور نیست .

یک ضرب المثل چینی می گوید " تغییر شکل دادن یک کوه یا یک رودخانه آسانتر از تغییر دادن شخصیت یک انسان است "

دگرگونی آسان نیست . بنابراین ، توقع زیادی برای تغییر دادن شخصیت همسر منجر به دلخوری و ناخوشنودی می گردد .

تغییر دادن خود و کمتر کردن انتظارات درد کمتری دارد .

لینک به دیدگاه

برداشت شخصی

 

تک تک مردم برداشت های مختلف دارند . گوشتی که یکنفر با لذت می خورد برای دیگری زهر است .

زن و شوهری یک خر از بازار خریدند . در راه یک پسر بچه گفت :

- چقدر احمقند.. چرا هیچکدام سوار خر نشده اند ؟

وقتی این حرف را شنیدند زن سوار بر خر شد و مرد در کنار آنها براه افتاد . کمی بعد پیر مردی آنها را دید و گفت :

- مرد رئیس خانواده است . چطور زن می تواند در حالی که شوهرش پیاده راه می رود سوار خر شود ؟

زن با شنیدن این حرف فوراً از خر پیاده شد و جای خود را به شوهرش داد . لحظاتی بعد با پیر زنی مواجه شدند . پیر زن گفت :

- عجب مرد بی معرفتی . خودش سوار خر می شود و زنش پیاده راه می رود

مرد با شنیدن این حرف بسرعت به زنش گفت که او هم سوار خر شود . بعد به مرد جوانی برخوردند . او گفت :

- خر بیچاره ، چطور می توانی وزن این دو را تحمل کنی . چقدر به تو ظلم می کنند !

زن و شوهر با شنیدن این حرف فوراً از خر پیاده شدند و خر را به دوش گرفتند .

ظاهراً راه دیگری باقی نمانده بود . بعداً ، وقتی به پل باریکی رسیدند ، خر ترسید و شروع به جفتک زدن کرد . آنها تعادلشان را از دست دادند و به رودخانه سقوط کردند . هیچوقت ممکن که همه شما را بستایند ، و یا لعنت کنند .

هیچگاه نه در گذشته ، نه در حال حاضر و نه در آینده چنین اتفاقی نخواهد افتاد .

بنابراین ، اگر وجدان راحتی داری از حرف دیگران زیاد دلخور نشو .

لینک به دیدگاه

حرف درست

 

یک ضرب المثل چینی می گوید " یک حرف می تواند ملتی را خوشبخت یا نابود می کند " .

بسیاری از روابط به دلیل حرف های نابجا گسسته می شوند . وقتی یک زوج خیلی صمیمی می شوند دیگر ادب و احترام را فراموش می کنند .. ما بدون توجه به اینکه ممکن است حرفی که می زنیم طرف را برنجاند هرچه می خواهیم می گوئیم .

یکی از دوستان و همسر میلیونرش از کارگاه ساختمانی بازدید می کردند . یک کارگر که کلاه ایمنی به سر داشت آن زن را دید و فریاد زد

- مرا به یاد میاوری ؟ من و تو در دوران دبیرستان با هم دوست صمیمی بودیم

در راه بازگشت به خانه شوهر میلیونر به طعنه گفت :

- شانس آوردی که با من ازدواج کردی . وگرنه زن یک عمله و کارگر شده بودی

همسر پاسخ داد ..

- بر عکس تو باید قدر ازدواج با من را بدانی . وگرنه اون الان میلیونر بود ، نه تو در اکثر مواقع چنین بگو مگوهایی تخم یک رابطه بد را می کارد . مثل یک تخم مرغ شکسته ، که دیگر نمی توانی آن را به شکل اول در بیاوری

لینک به دیدگاه

صبور باش

 

این داستانی حقیقی است که در این ایالت اتفاق افتاده .

مردی از خانه بیرون آمد تا نگاهی به وانت نوی خود بیندازد و کیف کند

ناگهان با چشمانی حیرت زده پسر سه ساله خود را دید که شاد و شنگول با ضربات یک چکش

رنگ براق ماشین را نابود می کند .

مرد بطرف پسرش دوید ، او را از ماشین دور کرد و

با چکش دست های پسر بچه را برای تنبیه او خرد و خمیر کرد .

وقتی خشم پدر فرو نشست با عجله فرزندش را به بیمارستان رساند .

هرچند که پزشکان نهایت سعی خود را کردند تا استخوان های له شده را نجات دهند

اما مجبور شدند انگشتان هر دو دست کودک را قطع کنند .

وقتی که کودک به هوش آمد و باندهای دور دست هایش را دید با حالتی مظلوم پرسید

- انگشتان من کی در میان ؟

پدر به خانه برگشت و خودکشی کرد .

دفعه دیگری که کسی پای شما را لگد کرد و یا خواستید از کسی انتقام بگیرید

این داستان را به یاد آورید .

قبل از آنکه با کسی که دوستش می دارید صبر خود را از دست بدهید

کمی فکر کنید .

وانت را می شود تعمیر کرد .

انگشتان شکسته و احساس آزرده را نمی توان ترمیم کرد .

در بسیاری از موارد ما تفاوت بین شخص و عملکرد او را متوجه نمی شویم .

ما فراموش می کنیم که بخشیدن با عظمت تر از انتقام گرفتن است .

مردم اشتباه می کنند

ما هم مجاز هستیم که اشتباه کنیم

ولی تصمیمی که در حال عصبانیت می گیریم

تا آخر عمر دامان ما را می گیرد .

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...