XMEHRDADX 7514 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 فروردین، ۱۳۹۱ مديريت و راهبري امروزه مهمترين عنصر عرصه اقتصاد بهشمار ميرود. از نگاه انديشمندان اين عرصه، مديريت، فرآيند استفاده بهينه از منابع بهشمار ميرود. لذا وجود منابع بيشمار مادي و انساني فقط با بهرهگيري از مديريت کارآمد قابل بهرهبرداري است، چه رسد به زماني که منابع مادي و انساني کافي در دسترس نباشد. پول و سرمايه عامل بسيار مهمي در اقتصاد بهشمار ميرود اما اين عامل مهم فقط زماني نتيجه بخش است که به نحو مطلوب مديريت شده باشد. منابع انساني و نرمافزاري نيز از عوامل بسيار مهم عرصه اقتصادند. اما اين عوامل نيز زماني داراي کارآمدي مطلوب خواهند بود که به خوبي مديريت شده باشند. امروزه صنعت سيمان با گردش مالي سالانه حدود 1200 ميليارد تومان و حجم سرمايهگذاري انجام شده در دست انجام يکي از بزرگترين صنايع کشور بهشمار ميرود. ميزان اشتغال مستقيم اين صنعت در حال حاضر بهمراتب بيش از 22 هزار نفر است و با اجراي طرحهاي جديد به بيش از 40 هزار نفر خواهد رسيد. در مورد اهميت محصول سيمان و نقشي که در پروسه توسعه و عمران کشور دارد، جاي هيچ شبههاي نيست. بيگمان اين منابع با چنين اهداف و نقش حساسي نيازمند مديريت کارآمد است. نگاهي اجمالي به ويژگيهاي مديران اين صنعت به خوبي نشان ميدهد، صنعت سيمان نيز همانند ساير صنايع کشور توسط مهندسين اداره ميشود. مهندسيني با گرايش (غالبا) شيمي، مکانيک، صنايع و امثالهم. محتواي دروس رشتههاي مختلف صنعتي نشان ميدهد به جز رشته مهندسي صنايع که 2 يا 3 واحد آشنايي با مديريت دارد، در هيچ رشتهاي دروس مديريتي گنجانده نشده است. حال اين پرسش پيش ميآيد که مديران بخش سيمان چگونه با مباني و اصول مديريت، روشها و تکنيکهاي آن آشنا ميشوند؟ براي پاسخگويي به اين پرسش نميخواهيم وارد چالش قديمي مديريت، علم است يا هنر؟ بشويم. چرا که امروزه غالب صاحبنظران بر اين نکته تاکيد دارند که مديريت هم علم است و هم هنر. لذا گرچه وجود جوهره مديريتي در افراد شرط لازم است اما هرگز کافي به نظر نميرسد و اصول، مباني، روشها، رويکردها و تکنيکهاي مديريتي، اکتسابي هستند. اينکه مديران بخش سيمان اين دانش و مهارتهاي اکتسابي را از کدام منبع فرا ميگيرند يک پرسش جدي است. ظاهرا کسب تجربه مهندسي کانال شاخته شدهاي بهشمار ميرود. گرچه پذيرش تجربه بهعنوان يکي از کانالهاي آموزش و فراگيري قابل انکار نيست، لکن محدود کردن پروسه تربيت مديران بخش صنعت به اين مورد، غيرقابل دفاع است، چرا که در آن صورت نظام آموزش ما و دهها دانشگاه که به آموزش گرايشهاي مختلف رشته مديريت ميپردازند بيهوده و عبث خواهد بود و هر بخش از اقتصاد کشور ميتواند مدعي شود مديران خود را از طريق تجربه عملي، آموزش ميدهد! به علاوه بسياري از مباني تئوريک و نظري از طريق تجربه قابل فراگيري نيستند. اما کانال ديگري که معمولا در چنين مواردي مطرح ميشود برگزاري دورههاي کوتاهمدت مديريتي است. دورههايي که در قالب سمينارهاي آموزشي يک يا چند روزه برگزار ميشود. مقايسه حجم ساعات اين دورهها در حداکثر خود (20 تا 40 ساعت) با حجم ساعات يک دوره کارشناسي مديريت (بيش از 140 واحد که جمعا بيش از 2 هزار ساعت درس خواهد بود و اگر دروس عمومي و غيرمديريتي را از آن حذف کنيد به بيش از 1500 ساعت ميرسد) نشان ميدهد اين دورهها حداقل کافي به نظر نميرسند. در سالهاي گذشته برخي از موسسات آموزشي يک دوره کارشناسي ارشد مديريت اجرايي را تعريف کردند که در بخش صنعت نقش موثري ايفا ميکند لکن تعداد فارغالتحصيلان اين رشته در بخش سيمان ابدا قابل مقايسه با تعداد مديران مورد نياز نبوده است. با اين وصف به عنوان يکي از اقدامهاي کاربردي و مناسب ميتواند موضوعيت داشته باشد. البته بايد به اين موارد، استفاده از معدودي مديران با گرايش تخصصي مديريت در تعدادي از کارخانههاي سيمان اشاره کرد. گرچه آمار دقيقي در دست نيست اما با يک نگاه اجمالي ميتوان گفت: به فرض پذيرش اجراي موفقيتآميز همه دورههاي فوقالذکر و موثر دانستن آنها بايد اذعان کرد که نيازمندي واحدهاي کنوني و طرحهاي در دست اجراي سيمان به تربيت مديران آموزش ديده، طراحي برنامههاي آموزشي مديريتي در اين عرصه را ضروري ميسازد. ذکر يک چالش تاريخي در اين باب شايد بتواند به متوليان سيمان کمک کند، راهکار مناسبتري برگزينند. در ميان صاحبنظران عرصه مديريت، دو رويکرد از قديمالايام وجود داشته است: رويکرد اول از آن طرفداران مديريت عمومي است که معتقدند مديريت، علم و هنري است که اصول ثابت و مشخصي دارد. اين اصول و مباني ثابت در هر زمينهاي قابليت اجرا دارد. با فراگيري اين مهارتها، صاحب آن ميتواند در هر زمينهاي مديريت کند، بخش صنعت، خدمات تاسيسات، امور شهري، بهداشتي و درماني و غيره. رويکرد دوم به تخصصي کردن مديريت و شاخهشاخه شدن آن معتقد است. در اين رويکرد به جاي مديريت عمومي ممکن است دهها گرايش مديريتي بهوجود آيد از قبيل: مديريت صنعتي، مديريت بيمه، مديريت مالي، مديريت بازرگاني، مديريت کشاورزي، مديريت بهداشت و غيره. اما با فرض پذيرش هر کدام از اين دو رويکرد مشکل ما در بخش سيمان حل نميشود. چرا که اين بخش از صنعت همانند ساير بخشهاي اقتصادي کشور پذيرفته است در بهترين حالت موجود، از دارندگان رشتههاي تحصيلي فني مربوط به خود استفاده کرده و کمتر به سمت جذب تحصيلکردگان مديريت گرايش پيدا کرده است. همان طوري که در آغاز اين مقاله ذکر شد واقعيتهاي صنعت سيمان نشانگر آن است که اين بخش، مديران خود را از ميان مهندسين برميگزيند. در چنين حالتي تنها روزنه اميد، طراحي دورههاي آموزش مديريتي براي مديران شاغل در بخش سيمان خواهد بود. کما اينکه به منظور پر کردن خلأ دانش فني سيمان دانشگاه علم و صنعت به ارائه دوره کارشناسي ارشد سيمان پرداخته است. به نظر بنده با عنايت به شناختي که در 6 سال حضور در بخش سيمان بهدست آوردهام، ضرورت تعريف و ارائه يک دوره مديريتي براي صنعت سيمان بهوضوح به چشم ميخورد. بدين منظور با همکاري دانشگاهها و مراکز آموزشي مرتبط ميتوان در قالب دورههاي پودماني، يک دوره آموزش مديريت صنعت سيمان را طراحي و به مورد اجرا گذاشت. اين دوره بايد در قالب حداقل 30 واحد درسي به نحوي طراحي شود که مديران بخش سيمان، در سطوح مختلف مديريتي را با اصول و مباني مديريت آشنا و آنان را به مهارتهاي مديريتي مورد نياز تجهيز كند. در اين طرح مديران شاغل در صنعت سيمان با گرايشهاي مختلف صنعتي جذب و اجراي آن به نحوي خواهد بود که مديران در محل کار (آموزش حين کار) به کسب دانش پرداخته و پس از اتمام دوره از مزاياي ارتقاي يک مقطع تحصيلي در نظام طبقهبندي مشاغل برخوردار شوند. البته مهمترين نتيجه اجراي چنين دورههايي تامين نياز بخش صنعت به مديران کارآمد و شايسته است. امري که ساير صنايع نيز با چنين چالشي روبهرو هستند و بر متوليان نظام آموزشي کشور است که براي آن تدبيري بينديشند. دکتر سيدهاشم هدايتي / دکتراي مديريت دولتي، گرايش مديريت استراتژيک 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده