*Mahla* 3410 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 اسفند، ۱۳۹۰ دايرهالمعارف اقتصاد معماي زنداني آويناش ويكسيت و بري نيلبوف مترجمان: محمدصادق الحسيني، محسن رنجبر معماي زنداني (Prisoner’s Dilemma) شناختهشدهترين بازي استراتژيك در علوم اجتماعي است. اين بازی به ما كمك ميكند تا آنچه بر تعادل ميان همكاري و رقابت در كسبوكار، سياست و چينشهاي اجتماعي اثر ميگذارد را درك نماييم. [TABLE=align: left] [TR] [TD=width: 100%] [/TD] [/TR] [/TABLE] در گونه رايج اين بازي چنين گفته ميشود كه پليس دو مظنون را دستگير كرده و در حال بازجويي از آنها در دو اتاق جداگانه است. هريك از اين دو نفر ميتوانند اعتراف كنند و از اين طريق پاي فرد ديگر را هم به ميان بكشند يا ميتوانند سكوت نمايند. در واقع فارغ از آنچه مظنون ديگر انجام ميدهد هريك از اين دو نفر ميتواند با اعتراف کردن، موقعيت خود را بهبود ببخشد. در صورتی که يكي از اين افراد اعتراف كند، آنگاه براي ديگري بهتر است كه همين كار را انجام دهد تا از مجازات بسيار سختي كه در انتظار مقاومت تمردآمیز است اجتناب ورزد. از طرف دیگر در صورتي كه يكي از اين مظنونها ساكت بماند و دیگری اعتراف کند فرد اعتراف کننده ميتواند انتظار داشته باشد که با او مانند یک شاهد (و نه یک مجرم) رفتار شود. از اين رو اعتراف، استراتژي غالب (dominant strategy) (براي هريك از دو فرد مزبور خواهد بود(رجوع كنيد به تئوري بازيها). اما وقتي هر دوي آنها اعتراف ميكنند، نتيجهاي كه حاصل ميشود بدتر از پيامد مربوط به زماني خواهد بود كه هر دو سكوت نمايند. مفهوم معماي زنداني توسط دو تن از دانشمندان شركت رند (RAND) با نامهاي مريل فلاد و ملوين درشر شكل گرفت و توسط آلبرت تاكر، رياضيدان دانشگاه پرينستون رسميت يافت. معماي زنداني دلالتها و معاني ضمني خاصی را در اقتصاد و بازرگانی دارد. دو شركت مثل كوكاكولا و پپسي را در نظر بگيريد كه محصولات مشابهي را به فروش ميرسانند. هريك از اين دو شركت بايد تصميمي را در رابطه با استراتژي قيمتگذاري خود اتخاذ نمايند. زماني اين شركتها بهترين بهره را از قدرت مشترك خود در بازار خواهند برد كه هر دوي آنها قيمت بالايي را به محصولات خود اعمال كنند. در اين حالت هريك از آنها سودي مثلا به ميزان ده ميليون دلار در ماه كسب خواهند كرد. اما اگر يكي از اين دو شركت قيمت پاييني را براي محصولاتش وضع نمايد، تعداد بسيار زيادي از مشتريان شركت ديگر را به سمت خود جذب خواهد كرد. فرض كنيد سود اين شركت با اين كار به دوازده ميليون دلار در ماه برسد و سود رقيب او به هفت ميليون دلار در ماه كاهش پيدا كند. اما در صورتي كه هردوي آنها قيمت پایین را از مشتريان مطالبه نمايند، سود ماهانه هركدام از آنها نه ميليون دلار در ماه خواهد بود. در اين مثال استراتژي قيمت پايين مشابه اعتراف زنداني و قيمت بالا شبيه سكوت است. بياييد دو مورد اول (قيمت پايين و اعتراف زنداني) را تقلب و دو مورد آخر (قيمت بالا و سكوت) را همكاري بناميم. پس تقلب، استراتژي غالب هريك از دو شركت فوق است اما نتيجه حاصل براي هر يك از آنها زماني كه هر دو «تقلب ميكنند» بدتر از حالتي است كه هر دو به همكاري با يكديگر ميپردازند. مسابقات تسليحاتي ميان ابرقدرتها يا كشورهاي رقيب نيز نمونه مهم ديگري از اين معما است. وقتي كه هر دوي اين قبيل كشورها به همكاري با يكديگر پرداخته و از مسابقه تسليحاتي دوري كنند، وضعيت هر دوي آنها بهتر خواهد بود. با اين حال استراتژي غالب براي هريك از آنها اين است كه خود را به شدت مسلح نمايد. ظاهرا چنين به نظر ميرسد كه معماي زنداني با ايده دست نامرئي آدام اسميت ناهمخواني دارد. در معمای زندانی زماني كه هريك از دو طرف بازي به دنبال نفع شخصي خود است، نفع جمعي گروه را بهبود نميبخشد. اما نکته مهم اینجاست که غالبا همكاري در يك گروه به نفع كل جامعه نيست. مثلا تباني براي بالا نگه داشتن قيمتها به نفع جامعه تمام نمیشود، چراكه معمولا هزينه اين امر براي مشتريها بيشتر از سود اضافی حاصل از آن براي شركتها است. بنابراين شركتهايي كه با تقلب و سرپيچي از توافقنامههاي تبانيآميز به دنبال نفع خودشان هستند، در اغلب موارد به بقيه اعضاي جامعه كمك ميكنند. به همين نحو همكاري ميان زندانيهايي كه تحت بازجويي قرار دارند، باعث ميشود كه پليس براي محكوم كردن آنها با مشكلات بيشتري مواجه شود. براي آنكه بتوان در پيگيري منافع عمده سياستي به موفقيت رسيد يا پيشرفت كرد، ابتدا بايد مكانيسم همكاري را درك نمود. آيا در حالتي كه هريك از اين «زندانيها» انگيزه قوي و شديدي براي تقلب دارند، دو طرف ميتوانند خود را از اين تنگنا به در آورده و به همكاري خود ادامه دهند؟ اگر پاسخ مثبت است، چگونه ميتوانند اين كار را انجام دهند؟ رايجترين و معمولترين مسير براي همكاري از تكرار اين بازي ناشي ميشود. در مثال مربوط به دو شركت پپسي و كوكاكولا تقلب در يك ماه باعث ميشود كه شركتي كه دست به تقلب زده است، دو ميليون دلار سود اضافي به دست آورد. اما تغيير موقعيت دو شركت از همكاري متقابل به تقلب دوجانبه باعث ميشود كه يك ميليون دلار از بين برود. بنابراين اگر پس از تقلب در يك ماه شاهد اقدام متقابل طی دو ماه بعدی باشيم، نتيجه حاصل آن خواهد بود كه سود اضافي ای که یک شرکت با تقلب به دست آورده بود از ميان خواهد رفت. هرگونه تنبيه و مجازات شديدتري براي شركتي كه دست به تقلب بزند نیز مانعي آشكار در مقابل تقلب خواهد بود. پنج نكته زير ایدههایی که در بالا آمد را روشنتر ميکند: 1 - پاداش حاصل از تقلب براي شركت متقلب بلافاصله به دست ميآيد، در حالي كه ضرر حاصل از مجازات در آينده به وجود خواهد آمد. بنابراین در صورتي كه نرخ تنزيل بازدهيها و پاداشهاي آتي براي طرفين بازي بسيار زياد باشد، آنگاه ممكن است ضرر حاصل از تقلب آنقدر نباشد كه براي ممانعت از تقلب کردن كفايت كند. از اين رو امكان تداوم همكاري ميان بازيکنان بسيار كمتحمل (مثل دولتها) مشكلتر است. 2 - مجازات و تنبيه اثرگذار نخواهد بود، مگر آنكه بتوان تقلب را تشخيص داده و مجازات كرد. بنابراين زماني كه راحتتر بتوان فعاليتها و اقدامات شركتها (مثل قيمتگذاري) را تشخيص داد، همكاري ميان آنها بيشتر ميشود و هرگاه اين امر سختتر باشد (مانند تصميمگيري درباره ويژگيهاي غيرقيمتي كالاها از قبيل ضمانت تعمير)، شركتها به ميزان كمتري با يكديگر همكاري خواهند كرد. معمولا شكلدهي و ساماندهي مجازات و تنبيه در گروههاي بسته و كوچكتر راحتتر است. بنابراين احتمال تباني در صنايعي كه شركتهاي محدودي در آنها وجود دارد و خطر ورود رقباي جديد به آنها كمتر است، بيشتر خواهد بود. 3 - ميتوان با تبعيت از استراتژيهايي مثل «مقابله به مثل»، مجازات را اتوماتيك كرد. اين ايده توسط رابرت آكسلراد، دانشمند علوم سياسي دانشگاه ميشيگان به زباني ساده بيان شد و متداول گرديد. مقابله به مثل به این معنا است که اگر و تنها اگر رقيب فرد در دور پيشين بازي تقلب كرده باشد، آنگاه او نيز دست به تقلب خواهد زد. اما در صورتي كه امكان سوءبرداشت از اقدامات سالم و بيغرضانه رقبا به عنوان تقلب وجود داشته باشد، آنگاه اتخاذ استراتژي مقابله به مثل خطر بروز دورهاي متوالي تلافي غيرضروري را به وجود خواهد آورد. 4 - تعداد ثابت و محدود تكرار بازی منطقا براي ايجاد همكاري كافي نيست. هر دو يا تمام طرفين بازي ميدانند كه استراتژي غالب در دور آخر بازي، تقلب است. با توجه به اين نكته، همين امر در يك دور مانده به آخر، دو دور مانده به آخر و... نيز صادق خواهد بود. اما در صحنه عمل شاهد هستيم كه در دورهاي ابتدايي از مجموعه ثابتي از تكرارها، مواردي از همكاري روي ميدهد. دليل اين امر آن است كه يا بازيکنها تعداد دورها را به طور قطعي نميدانند يا اينكه ميتوانند از احتمال «خوب بودن غيرعقلايي» (irrational niceness) در راستاي منافع مشترك خود بهره گيرند. 5 - همكاري همچنين ميتواند در صورتي بروز پيدا كند كه گروه رهبري داشته باشد كه از آنجا که در صورت رقابت شديد به تنهايي خسارت زيادي را متحمل ميشود، باز هم محدوديتهايي را اعمال نمايد حتي با وجودی که ميداند ساير بازيگران كوچك تقلب خواهند كرد. نقش عربستان سعودي به عنوان «تعديلكننده نوسان» (swing producer) در كارتل اوپك نمونهاي از اين حالت است. درباره نويسندهها آويناش ديكسيت استاد اقتصاد دانشگاه پرينستون و بري نيلباف استاد مديريت در دانشكده مديريت دانشگاه ييل است. آنها نويسندگان كتاب «تفكر به شيوه استراتژيك» هستند. منابعي براي مطالعه بيشتر Axelrod, Robert. The Evolution of Cooperation. New York: Basic Books, 1984. Dixit, Avinash, and Barry Nalebuff. Thinking Strategically: A Competitive Edge in Business, Politics, and Everyday Life. New York: W. W. Norton, 1991. Hofstader, Douglas. “Mathamagical Themas.” Scientific American (May 1983): 16–26. Poundstone, William. Prisoner’s Dilemma: John von Neumann, Game Theory, and the Puzzle of the Bomb. New York: Doubleday, 1992. Rapoport, Anatol, and A. M. Chammah. Prisoners’ Dilemma. Ann Arbor: University of Michigan Press, 1965. “Prisoner’s Dilemma.” Wikipedia, online at: برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام Kreps, David, Robert Wilson, Paul Milgrom, and John Roberts. “Rational Cooperation in the Finitely Repeated Prisoners’ Dilemma.” Journal of Economic Theory 27, no. 2 (August 1982): 245–252. Milgrom, Paul. “Axelrod’s The Evolution of Cooperation.” RAND Journal of Economics 15, no. 2 (1984): 305–309. لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده