رفتن به مطلب

تحريف و دروغ در تاريخ


ارسال های توصیه شده

تقديم به ميلاد عزيز :icon_gol:

كه دقيقا دست گذاشت رو يكي از دغدغه هاي من

 

پرداختن به تحريفات و دروغهايي كه در تاريخ ايران وارد شده و ميشه؛ و با توجه به انتشار گسترده ش و در كنارش فراهم بودن زمينه و بستر لازم، باور ميشه و هرچه بيشتر گسترده

 

عدم وجود سيستم آموزشي خوب، كمبود مطالعه بطور عام و مطالعه در زمينه تاريخ بطور خاص، وجود مشكلات و دغدغه هاي مهمتر و روزمره كه جايي براي پرداختن به تاريخ نميذاره، اينكه هركسي خودش رو صاحبنظر در تاريخ و باستانشناسي و جامعه شناسي و زبان شناسي و سياست و ... ميدونه و حاضر نيست نظري مخالف خودش رو تحمل كنه، مطلق انديشي و جزم باوري، انتقاد ناپذيري، قديس سازي، نژادپرستي، تنبلي و بي توجهي و ارزش قائل نشدن براي مسائل فرهنگي و ملي و... هركدوم ميتونن اين ميون نقش خاص خودشون رو در فراهم كردن اين زمينه داشته باشن

 

و البته اين دروغ و تحريف هميشه هم ناشي از خصومت و عناد نيست؛ گاهي برعكسش وجود داره و براي فرونشاندن حس كمبود يا نبود هويت ملي امروز با پرداختن به عظمت و شكوه ديروز و البته جهت تقابل با جرياني كه سعي در تخريب اين شكوه و زشت و كريه نشون دادن و يا حتي پاك كردن اون داره، دست به تحريفاتي زده ميشه كه متأسفانه علاوه بر دروغين بودن، بسيار مضحك هست و دست آويزي ميشه براي تمسخر و در نهايت سرخوردگي (و به قول آقاي رضا غياث آبادي : دردهاي خودزني)، مثل نامه هاي جعلي عمر به يزدگرد و يزدگرد به عمر، يا جملات قصاري كه به كورش منسوب ميشه بدون هيچ منبعي، اشعاري كه به حكيم طوس بسته ميشه ولي از آنِ فردوسي نيست...

 

ريشه ها زيادن.. ولي يكي از مهمترين اونها بنظرم «جهل» هست.. جهل و در مقابلش هم سوء استفاده از اين جهل؛ اگر نسبت به داشته هامون آگاهي كافي و اشراف داشته باشيم، ميتونيم با مدرك مشخص، پاسخ درخور به هر دروغ پردازي بديم و با علم به اينكه برخوردار از يك تاريخ غني هستيم (فارغ از خودبزرگ بيني و نژادپرستي)، اجازه غلوهاي مضحك رو هم به خودمون و ديگران نخواهيم داد.

 

پازل تاريخ پر هست از تكه هاي گمشده، براي پيدا كردن اين تكه ها، اين نقاط تاريك و مجهول، بايد پژوهش و تحقيق كامل و جامع صورت بگيره؛ و در نهايت واقعه اي هست كه صدها يا هزاران سال پيش اتفاق افتاده و ما بهش هيچ دسترسي نداريم جز اتكا به متون تاريخي و يافته هاي باستانشناسي و كنار هم گذاشتن اونها؛ پس در باب تاريخ اگر چيزي گفته ميشه بايد با استناد به اينها باشه و گرنه اعتباري نداره؛ و با پيدا شدن يافته هاي جديدتر و با پژوهش هاي بيشتر قطعات بيشتري از اين پازل پيدا خواهد شد و چه بسا برسيم به اينكه بعضي قطعه ها اشتباه گذاشته شدن.. و به تصوير روشن تري دست پيدا خواهيم كرد؛ ولي اينكه كساني بيان و دقيقا روي اين نقاط تاريك و حتي گاهي هم رو نقاط روشن! مانور بدن و منفعت طلبانه قطعه هاي جديد و بيربط رو وارد پازل كنن، با نقش بيقواره و اگزجره اي مواجه خواهيم شد.. و كما اينكه روبرو شديم

 

در اين تاپيك سعي بر اين هست كه تحريفاتي كه وارد تاريخ شده (چه اينوري چه اونوري!) و بعضا بسيار هم مورد پذيرش قرار گرفته، عنوان بشه... به اميد روزي كه رو بياريم به راه راستي

 

راه در جهان يكي ست و آن راه راستي ست. «اشوزرتشت»

مزدا اين كشور را از دشمن، از خشكسالي، و از دروغ بپاياد. «داريوش»

دروغ آنك بيرنگ و زشت است و خوار / چه از نابكار و چه از شهريار «فردوسي»

  • Like 41
لینک به دیدگاه
تقديم به ميلاد عزيز :icon_gol:كه دقيقا دست گذاشت رو يكي از دغدغه هاي من پرداختن به تحريفات و دروغهايي كه در تاريخ ايران وارد شده و ميشه؛ و با توجه به انتشار گسترده ش و در كنارش فراهم بودن زمينه و بستر لازم، باور ميشه و هرچه بيشتر گستردهعدم وجود سيستم آموزشي خوب، كمبود مطالعه بطور عام و مطالعه در زمينه تاريخ بطور خاص، وجود مشكلات و دغدغه هاي مهمتر و روزمره كه جايي براي پرداختن به تاريخ نميذاره، اينكه هركسي خودش رو صاحبنظر در تاريخ و باستانشناسي و جامعه شناسي و زبان شناسي و سياست و ... ميدونه و حاضر نيست نظري مخالف خودش رو تحمل كنه، مطلق انديشي و جزم باوري، انتقاد ناپذيري، قديس سازي، نژادپرستي، تنبلي و بي توجهي و ارزش قائل نشدن براي مسائل فرهنگي و ملي و... هركدوم ميتونن اين ميون نقش خاص خودشون رو در فراهم كردن اين زمينه داشته باشنو البته اين دروغ و تحريف هميشه هم ناشي از خصومت و عناد نيست؛ گاهي برعكسش وجود داره و براي فرونشاندن حس كمبود يا نبود هويت ملي امروز با پرداختن به عظمت و شكوه ديروز و البته جهت تقابل با جرياني كه سعي در تخريب اين شكوه و زشت و كريه نشون دادن و يا حتي پاك كردن اون داره، دست به تحريفاتي زده ميشه كه متأسفانه علاوه بر دروغين بودن، بسيار مضحك هست و دست آويزي ميشه براي تمسخر و در نهايت سرخوردگي (و به قول آقاي رضا غياث آبادي : دردهاي خودزني)، مثل نامه هاي جعلي عمر به يزدگرد و يزدگرد به عمر، يا جملات قصاري كه به كورش منسوب ميشه بدون هيچ منبعي، اشعاري كه به حكيم طوس بسته ميشه ولي از آنِ فردوسي نيست... ريشه ها زيادن.. ولي يكي از مهمترين اونها بنظرم «جهل» هست.. جهل و در مقابلش هم سوء استفاده از اين جهل؛ اگر نسبت به داشته هامون آگاهي كافي و اشراف داشته باشيم، ميتونيم با مدرك مشخص، پاسخ درخور به هر دروغ پردازي بديم و با علم به اينكه برخوردار از يك تاريخ غني هستيم (فارغ از خودبزرگ بيني و نژادپرستي)، اجازه غلوهاي مضحك رو هم به خودمون و ديگران نخواهيم داد. پازل تاريخ پر هست از تكه هاي گمشده، براي پيدا كردن اين تكه ها، اين نقاط تاريك و مجهول، بايد پژوهش و تحقيق كامل و جامع صورت بگيره؛ و در نهايت واقعه اي هست كه صدها يا هزاران سال پيش اتفاق افتاده و ما بهش هيچ دسترسي نداريم جز اتكا به متون تاريخي و يافته هاي باستانشناسي و كنار هم گذاشتن اونها؛ پس در باب تاريخ اگر چيزي گفته ميشه بايد با استناد به اينها باشه و گرنه اعتباري نداره؛ و با پيدا شدن يافته هاي جديدتر و با پژوهش هاي بيشتر قطعات بيشتري از اين پازل پيدا خواهد شد و چه بسا برسيم به اينكه بعضي قطعه ها اشتباه گذاشته شدن.. و به تصوير روشن تري دست پيدا خواهيم كرد؛ ولي اينكه كساني بيان و دقيقا روي اين نقاط تاريك و حتي گاهي هم رو نقاط روشن! مانور بدن و منفعت طلبانه قطعه هاي جديد و بيربط رو وارد پازل كنن، با نقش بيقواره و اگزجره اي مواجه خواهيم شد.. و كما اينكه روبرو شديم در اين تاپيك سعي بر اين هست كه تحريفاتي كه وارد تاريخ شده (چه اينوري چه اونوري!) و بعضا بسيار هم مورد پذيرش قرار گرفته، عنوان بشه... به اميد روزي كه رو بياريم به راه راستي

راه در جهان يكي ست و آن راه راستي ست. «اشوزرتشت»مزدا اين كشور را از دشمن، از خشكسالي، و از دروغ بپاياد. «داريوش»دروغ آنك بيرنگ و زشت است و خوار / چه از نابكار و چه از شهريار «فردوسي»

تاريخ علمي نيست كه مبتني بر مستندات قابل اتكايي باشد بلكه مجموعه اي از دستاورد ها و حدسيات است.در برخي مواقع ما تاريخ نگار هاي بي طرفي داريم كه مطالب را براي ما به يادگار گذاشته اند اما در اكثر مواقع تاريخ نگار هاي ما افرادي از درون دربار هستند و تاريخ را انگونه كه خوشايند پادشاهان است مي نگارند.لذا ما جز ابنيه و انبوهي از نگارش هاي گاها متناقض چيزي براي قضاوت نداريم.همين كمبود منبع راه را براي تحريف و افسانه سرايي باز مي گذارد.در واقع چيزي كه بيشتر از تحريف تاريخ مهم است و نقش تحريف تاريخ را در كشوري مانند ايران پررنگ مي كند نوع نگاه به تاريخ است.در بسياري از جوامع از تاريخ به عنوان يك آموزگار ياد مي شود و آن را مانند راهي رفته مي دانند و در موارد مشابه سعي مي كنند از نتيجه ي روش هايي كه پيشتر استفاده شده بيشترين بهره را ببرند.اما در ايران تاريخ از هر جنبه اي نگاه مي شود جز اين نگاه.ما تاريخ را وسيله اي مي دانيم براي جبران كمبود هاي امروز(ملي گرا ها) تاريخ را وسيله اي مي دانيم براي اثبات حقانيت(مذهبيون) تاريخ را وسيله اي مي دانيم براي فخر فروشي و خود برتر بيني(نژادپرستها) و...اين ديدگاه ها باعث مي شود كه فقط آنچه را كه مد نظر ماست در تاريخ ببينيم و هر آنچه را كه با بينش ما متفاوت است در راستاي خواست خود تغيير دهيم.همين كردار منجر به كشمكش ميان ديدگاه هاي متفاوت مي شود و مردم عام را از تاريخ و بحث هاي تاريخي بيزار مي كند و منجر به كاهش شناخت جامعه از تاريخ مي شود و همين خلا راه را بري سود جويان و مخربين باز مي گذارد و تا جايي پيش مي رويم كه فردي تاريخ پيش از اسلام ايران را به كل منكر مي شود و عده ي زيادي هم به خاطر جهل در تاريخ و تاريخداني حرف هايش را باور مي كنند و يا كمي قبل از اين آقا و توسط دولت وقت تاريخ نه چندان قديمي مشروطه توسط عوامل محمد رضا شاه تحريف مي شود و ما حصل آن اين مي شود كه امروزه اكثريت مردم گمان مي كنند تهران توسط قباي تبريز فتح شد و فاجعه زماني رنگ اصلي خود را نشان مي دهد كه بدانيم تا همين اواخر بودند كساني كه خود در جريان فتح تهران حاضر بودند.تنها راه جلوگيري از اين تحريفات بالا بردن سطح دانش عمومي از تاريخ است.اگر ما يك شماي كلي از تاريخ در ذهن خود داشته باشيم ديگر كسي نمي تواند تاريخ را در ذهن ما پس و پيش كند .اما متاسفانه امروزه كمتر كسي حتي نام پدر پدر بزرگ خودش را مي داند چه برسد به تاريخ پر طمطراق كشور ايران را.
  • Like 21
لینک به دیدگاه

در کل خود برتر بینی در ما ایرانیان کم و بیش همیشه بوده است

خود را تافته جدا بافته می دانیم ، در حالی که از آفرینش با تمامی آدمیان یکی و قرین هستیم ،خدمت به تاریخ کرده ایم ، اکنون پس کجاییم در کدام دالان ها محبوس شده ایم خود خواستیم خود کردیم ، خرد جمعی ما این بود ، این روزگار و این احوال

وقتی پای سخن به میان بیاید کاسه داغتر از آشیم و نژاد پرستی را محکوم می کنیم ، اما در این سالها اثبات کردیم همیشه یا از آنور بام می افتیم و یا از اینور

تاریخ در برخی موارد بسیار مبین است ، خوب یا بد بودن یک شخص و یا اشخاص در تاریخ قابل بررسی و اعلام است ، اما اینکه ما خوبان را به شدت خوب جلوه می دهیم و بدان را بشدت می کوبیم نهفته در اخلاقی دارد که جز در افراط و تفریط های عقلانی ما نیست ، ما یا عادت به بت سازی کرده ایم یا به ما یاد داده اند ، مرگ بر مرگ بر بگوییم

با سپاس از آغازگر بحث

 

 

 

پ.ن: از انجا که در بخش های مجازی این دنیا با خود عهد کرده ام مباحثه نکنم ، اما این نظر صرفا و صرفا و همچنین صرفا یک نظر شخصیست که در دفاع از آن طومار طومار کلام دارم اما بخشیدم به زبان 010101010 ها

  • Like 18
لینک به دیدگاه
تاريخ علمي نيست كه مبتني بر مستندات قابل اتكايي باشد بلكه مجموعه اي از دستاورد ها و حدسيات است.در برخي مواقع ما تاريخ نگار هاي بي طرفي داريم كه مطالب را براي ما به يادگار گذاشته اند اما در اكثر مواقع تاريخ نگار هاي ما افرادي از درون دربار هستند و تاريخ را انگونه كه خوشايند پادشاهان است مي نگارند.لذا ما جز ابنيه و انبوهي از نگارش هاي گاها متناقض چيزي براي قضاوت نداريم.همين كمبود منبع راه را براي تحريف و افسانه سرايي باز مي گذارد.در واقع چيزي كه بيشتر از تحريف تاريخ مهم است و نقش تحريف تاريخ را در كشوري مانند ايران پررنگ مي كند نوع نگاه به تاريخ است.در بسياري از جوامع از تاريخ به عنوان يك آموزگار ياد مي شود و آن را مانند راهي رفته مي دانند و در موارد مشابه سعي مي كنند از نتيجه ي روش هايي كه پيشتر استفاده شده بيشترين بهره را ببرند.اما در ايران تاريخ از هر جنبه اي نگاه مي شود جز اين نگاه.ما تاريخ را وسيله اي مي دانيم براي جبران كمبود هاي امروز(ملي گرا ها) تاريخ را وسيله اي مي دانيم براي اثبات حقانيت(مذهبيون) تاريخ را وسيله اي مي دانيم براي فخر فروشي و خود برتر بيني(نژادپرستها) و...اين ديدگاه ها باعث مي شود كه فقط آنچه را كه مد نظر ماست در تاريخ ببينيم و هر آنچه را كه با بينش ما متفاوت است در راستاي خواست خود تغيير دهيم.همين كردار منجر به كشمكش ميان ديدگاه هاي متفاوت مي شود و مردم عام را از تاريخ و بحث هاي تاريخي بيزار مي كند و منجر به كاهش شناخت جامعه از تاريخ مي شود و همين خلا راه را بري سود جويان و مخربين باز مي گذارد و تا جايي پيش مي رويم كه فردي تاريخ پيش از اسلام ايران را به كل منكر مي شود و عده ي زيادي هم به خاطر جهل در تاريخ و تاريخداني حرف هايش را باور مي كنند و يا كمي قبل از اين آقا و توسط دولت وقت تاريخ نه چندان قديمي مشروطه توسط عوامل محمد رضا شاه تحريف مي شود و ما حصل آن اين مي شود كه امروزه اكثريت مردم گمان مي كنند تهران توسط قباي تبريز فتح شد و فاجعه زماني رنگ اصلي خود را نشان مي دهد كه بدانيم تا همين اواخر بودند كساني كه خود در جريان فتح تهران حاضر بودند.تنها راه جلوگيري از اين تحريفات بالا بردن سطح دانش عمومي از تاريخ است.اگر ما يك شماي كلي از تاريخ در ذهن خود داشته باشيم ديگر كسي نمي تواند تاريخ را در ذهن ما پس و پيش كند .اما متاسفانه امروزه كمتر كسي حتي نام پدر پدر بزرگ خودش را مي داند چه برسد به تاريخ پر طمطراق كشور ايران را.

سپاسگزارم از حضورتون :icon_gol:

بله همينطوره.. در واقع هر دانش و اطلاعي از تاريخ، دانشي غيرمستقيم و ناكامل هست؛ چيزي كه دسترسي و در نتيجه درك كامل نسبت بهش وجود نداره.. ناگزير قطعيتش هم با ترديد روبروست.. و در صورتيكه منابع مختلف و يافته هاي باستانشناسي همديگه رو تأييد كنن، ميشه اطمينان بيشتري در موردش پيدا كرد كه اين هم به تحقيق و مطالعه احتياج داره؛ و وضعيت «امروز» ما و منفعتي كه طالبش هستيم، اون نوع نگاه به «ديروز» رو كه فرمودين، رقم ميزنه.. و بعد هم كه ناآگاهي.. از بخش خصمانه قضيه كه بگذريم چيزايي مثل نامه نگاري يزدگرد و عمر، يا اينكه گفته بشه عهدنامه تركمانچاي زمان صدساله ش بسر رسيده، يا چيزايي از اين دست، براي هدفي كه دنبال ميكنن، دستاويزهاي قابل قبولي وجود داره.. در واقع براي رسيدن به همون هدف – حالا به درستي يا نادرستيش كاري نداريم – احتياجي به جعل نيست و اين باعث تعجب و تأسفه..

و به قول برنارد شاو «آنچه ما از تاريخ مي آموزيم، اينست كه انسان ها هيچگاه از تاريخ چيزي نمي آموزند.»

 

در کل خود برتر بینی در ما ایرانیان کم و بیش همیشه بوده استخود را تافته جدا بافته می دانیم ، در حالی که از آفرینش با تمامی آدمیان یکی و قرین هستیم ،خدمت به تاریخ کرده ایم ، اکنون پس کجاییم در کدام دالان ها محبوس شده ایم خود خواستیم خود کردیم ، خرد جمعی ما این بود ، این روزگار و این احوال وقتی پای سخن به میان بیاید کاسه داغتر از آشیم و نژاد پرستی را محکوم می کنیم ، اما در این سالها اثبات کردیم همیشه یا از آنور بام می افتیم و یا از اینورتاریخ در برخی موارد بسیار مبین است ، خوب یا بد بودن یک شخص و یا اشخاص در تاریخ قابل بررسی و اعلام است ، اما اینکه ما خوبان را به شدت خوب جلوه می دهیم و بدان را بشدت می کوبیم نهفته در اخلاقی دارد که جز در افراط و تفریط های عقلانی ما نیست ، ما یا عادت به بت سازی کرده ایم یا به ما یاد داده اند ، مرگ بر مرگ بر بگوییمبا سپاس از آغازگر بحث

پ.ن: از انجا که در بخش های مجازی این دنیا با خود عهد کرده ام مباحثه نکنم ، اما این نظر صرفا و صرفا و همچنین صرفا یک نظر شخصیست که در دفاع از آن طومار طومار کلام دارم اما بخشیدم به زبان 010101010 ها

سپاس از حضورتون :icon_gol:

بله؛ تعصب به افراط و تفريط گرايش پيدا ميكنه و باعث ميشه با آدمهايي سفيدِ سفيد يا سياهِ سياه مواجه باشيم و نگاهي فرابشري (+ يا -) به اشخاص مطرح تاريخ بوجود بياد

  • Like 18
لینک به دیدگاه

ميريم سراغ حكيم طوس، فردوسي..

هرجا كه صحبت از فردوسي و شاهنامه هست، معمولا پاي سلطان محمود غزنوي هم به ميان مياد و اين داستان كه سلطان محمود فردوسي رو تشويق به سرودن شاهنامه كرده و براش دستمزد تعيين كرده از قرار يك دينار طلا بابت هر بيت... متن زير به قلم محمدصادق نائبي هست در آغاز مقاله اي با عنوان توبه نامه فردوسي (كه در موردش تو پستهاي بعدي خواهم نوشت):

او (فردوسي) دهها سال در دربار سلاطین غزنوی مورد لطف دربار بود وسلطان محمود غزنوی بنا به ذوق شاعری وروح حماسی فردوسی، پیشنهاد سرودن دیوانی حماسی را به ایشان داد با این شرط که سلطان محمود به ازای هر بیتی از آن یک دینار طلا به فردوسی بدهد.

يه نيم نگاهي به تاريخ تولد سلطان محمود و تاريخ آغاز سرايش شاهنامه نشون ميده زماني كه فردوسي شاهنامه رو شروع كرد، سلطان محمود كه اون موقع هنوز سلطان نبود و بهتره اينجا بهش بگيم محمود بن سبكتكين، طفلي نهايتا ده ساله بود! محمود بن سبكتكين 18 سال بعد از شروع سرايش شاهنامه به پادشاهي رسيده! استارت شاهنامه مصادف با ده سالگي اين شاه بوده! حالا اينكه به فردوسي پيشنهاد سرودن شعر و دريافت دستمزد داده و اينها، و اينكه فردوسي ده ها سال تحت حمايت دربار غزنوي بوده، آيا منطقي هست؟!

سال ميلاد فردوسي : 329 ق

سال ميلاد محمود سبكتكين : 360 ق

سال آغاز سرايش شاهنامه : 370 ق

سال به سلطنت رسيدن محمود غزنوي : 387 ق

 

سال آغاز سرايش شاهنامه:

شاهنامه در سال ۴۰۰ ق به پایان رسیده:

ز هجرت شده پنج هشتاد بار / به نام جهان‌داور کردگار

و می‌دانیم که سرودن شاهنامه نزدیک ۳۰ سال طول کشیده است:

بسی رنج بردم در این سال سی / عجم زنده کردم بدین پارسی

با كم كردن سي سال از سال 400 هجري، به سال 370 ق ميرسيم

حالا بگذريم كه آيا سلطان محمود به فارسي تسلط داشته؟ و اصولا چرا بايد پيشنهاد سرودن يه اثر حماسي فارسي اون هم در مورد اسطوره ها و پادشاهان پارس رو بده؟ غارت ملتهاي ديگه به اسم جهاد في سبيل الله! اصلا براش فرصتي ميذاشته؛ و تعصب مذهبي بهش اجازه ميداده كه بخواد به احياي زبان پارسي و تاريخ و روايت پادشاهانِ احتمالا از نظر ايشون كافرِ پارس بپردازه؟!

فردوسي در زمان سامانيان شاهنامه رو شروع كرد و استارت شاهنامه و انگيزه فردوسي از آغاز اين كتاب ارتباطي با دربار غزنوي و سلطان محمود نداشته

 

 

امروز 25 اسفند 90، هزار و دوّمين سالگرد پايان سرايش شاهنامه هست

رحمت بر آن تربت پاك باد

  • Like 23
لینک به دیدگاه

و باز هم فردوسي

بارها شده كه اين شعر رو به نام فردوسي شنيديم و خونديم؛ شعري كه به فردوسي و حتي به زماني نزديك به دوره فردوسي تعلق نداره ولي بخاطر پخش شدنش به اسم اين شاعر شهير، شعري از فردوسي تلقي ميشه و شايد حتي اغراق نباشه اگه گفته بشه اولين شعري كه از فردوسي به ياد عده اي مياد، ظاهرا همين شعر هست!!!

(نشون به اون نشون كه

اينواينواينواين!)

در این خاک زرخیز ایران زمین / نبودند جز مردمی پاک دین

همه دینشان مردی و داد بود / وز آن کشور آزاد و آباد بود

چو مهر و وفا بود خود کیششان / گنه بود آزار کس پیششان

همه بنده ناب یزدان پاک / همه دل پر از مهر این آب و خاک

پدر در پدر آریایی نژاد / ز پشت فریدون نیکو نهاد

بزرگی به مردی و فرهنگ بود / گدایی در این بوم و بر ننگ بود

کجا رفت آن دانش و هوش ما / که شد مهر میهن فراموش ما

که انداخت آتش در این بوستان / کز آن سوخت جان و دل دوستان

چه کردیم کین گونه گشتیم خار؟ / خرد را فکندیم این سان زکار

نبود این چنین کشور و دین ما / کجا رفت آیین دیرین ما؟

به یزدان که این کشور آباد بود / همه جای مردان آزاد بود

در این کشور آزادگی ارز داشت / کشاورز خود خانه و مرز داشت

گرانمایه بود آنکه بودی دبیر / گرامی بدان کس که بودی دلیر

نه دشمن در این بوم و بر لانه داشت / نه بیگانه جایی در این خانه داشت

از آن روز دشمن به ما چیره گشت / که مارا روان و خرد تیره گشت

از آنروز این خانه ویرانه شد / که نان آورش مرد بیگانه شد

چو ناکس به ده کدخدایی کند / کشاورز باید گدایی کند

به یزدان که گر ما خرد داشتیم / کجا این سر انجام بد داشتیم

بسوزد در آتش گرت جان و تن / به از زندگی کردن و زیستن

اگر مایه زندگی بندگی است / دو صد بار مردن به از زندگی است

بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم / برون سر از این بار ننگ آوریم

 

شاعر اين شعر، آقاي «مصطفي سرخوش» هست

مصطفی سرخوش، شاعر و دبیر ادبیات دبيرستان البرز بود. شهرت وی به سبب سرودن شعرمهر میهن است. یکی از ابیات مشهور این شعر، بیت زیر است:

به يزدان كه گر ما خرد داشتيم / كجا اين سرانجام بد داشتيم

مصطفی سرخوش در آلمان کشاورزی خوانده بود و آنقدر به فارسي عشق می‌ورزید و آن را خوب می‌دانست که برای تدریس فارسی در دبیرستان البرز استخدام شد. از وی به عنوان یک ناسیونالیست و پان ايرانيست نام برده می‌شود که درباره ایران کهن دیدگاهی کاملاً ایده‌آلیستی داشت. همه شعرهای او از نوع مثنوي شاهنامه فردوسي بود و بیشتر آنها آکنده از تحسین احساساتی نسبت به ایران پیش از اسلام و مابقی اشعار به نقد شدید از ایران معاصر می‌پرداخت. سرخوش نیز همانند عارف و عشقي، شاعران ملی‌گرای پرشورِ اوایل سده بیستم، دوران کهن را می‌ستود و ایران معاصر را به دیده تحقیر می‌نگریست و همانند آن دو و دیگر همفکرانشان از عرب‌ها بیزار بود و فکر می‌کرد اگر به خاطر سلطه اعراب در قرن هفتم میلادی نبود ایران کشوری بسیار پیشرفته می‌شد. از کتابهای وی می‌توان به پیک مهر (چاپ ۱۳۳۱) و آتش دل (چاپ ۱۳۳۵) اشاره کرد.

 

و مطلب زير هم در مورد اين شعر هست از وبلاگ شهربراز

عبارت‌های نامناسب: خاک زرخیز، آریایی نژاد، نان‌آور: این ترکیب‌ها از ساخته‌های جدید زبان پارسی است و در گذشته، دست کم در زمان و زبان فردوسی، دیده نمی‌شده است.

عبارت‌های بی‌معنا: بنده‌ی ناب یزدان یعنی چه؟! لابد در برابر بنده‌ای است که «شیشه خرده» دارد؟

اشکال تاریخی: در شاهنامه «هوش» به معنای امروزی آن در عبارت «باهوش» به کار نرفته است بلکه به معنای زیرکی و تیزبینی و نیز مخالف مستی است. مانند:

هر آن کس که دارد هُش و رای و دین / پس از مرگ بر من کند آفرین

ز می خفته و دل ز هش رفته بود

البته بد نیست اشاره کنم هوش یکی دو بار هم در شاهنامه به معنای کاملا متفاوت یعنی به معنای مرگ به کار رفته است. مانند این بیت در داستان رستم و اسفندیار:

ورا هوش در زاولستان بُوَد / به دست تهم پور دستان بود

جمله‌های بی‌معنا: در این کشور آزادگی ارز داشت / کشاورز خود خانه و مرز داشت

کشاورز خانه و مرز داشت یعنی چه؟ کشاورز چگونه می‌تواند مرز داشته باشد؟ «ارز داشت» نیز عبارت بی‌معنایی است که به سبک فردوسی نمی‌خورد.

بسوزد در آتش گرت جان و تن / به از زندگی کردن و زیستن

لنگه‌ی دوم «به از زندگی کردن و زیستن؟» یعنی چه؟ فرق زندگی کردن و زیستن چیست؟

بیت آخر هم کم ایراد نیست: سر از بار ننگ بیرون آوردن یعنی چه؟ معمولا از زیر بار ننگ بیرون می‌آیند نه این که فقط سرشان را بیرون بیاورند.

غلط‌های املایی: این فردوسی فرق «خار» و «خوار» را نمی‌دانسته و گفته «گشتیم خار»! (تو بعضي نسخه ها انگار خار نوشته شده!w58.gif )

 

و

به يزدان كه گر ما خرد داشتيم / كجا اين سرانجام بد داشتيم..

  • Like 21
لینک به دیدگاه

استر، مردخاي، هامان، پوريم (فوريم)، ايراني كشي و باقي ماجرا... كه اين روزا زياد نقل ميشه...

 

در عهد عتيق، سفر استر، به ماجرايي اشاره ميشه كه در ايران - شوش اتفاق ميفته؛ در زمان شاهي به نام اخشورش؛ كه بطور خيلي خلاصه:

وزيري به نام هامان دستور قتل يهوديان رو صادر ميكنه كه با ميانجيگري مردخاي و همسر يهودي شاه، استر يا هدسه، اين توطئه خنثي ميشه و بعد تا سه روز بيشتر از 77 هزار نفر بدست يهوديان كشته ميشن (800 نفر در شوش+77هزار نفر در ساير مناطق) آرامگاه استر و مردخاي در همدان هست و از زيارتگاه هاي يهوديان... در سالگرد نجات يهوديان از دست دشمنانشون، جشن

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
برگزار ميشه كه از اعياد بزرگ يهوديان هست

 

استناد ، نشانه و مدرکی تاریخی بر صحت این داستان وجود ندارد ،در مورد اصل داستان و اتفاقات پیرامون آن و نوع نثر کتاب استر ، مستند و اشاره ی تاریخی در دسترس نیست و نثر کتاب رمان گونه و حاوی اغراق فراوان است .

 

سؤال اينجاست كه چرا بجز كتاب استر، كه نويسنده ش هم ناشناس هست، هيچ اشاره اي حتي بصورت تحريف شده به اين واقعه – كه واقعه كوچكي هم نبوده - نشده، اون هم همزمان با كسي مثل هرودوت. ضمن اينكه حتي بدرستي معلوم نيست كه اين ماجرا در زمان كدوم شاه پارس بوده! بيشتر صحبت از خشايارشا* هست ولي گاهي هم به اردشير درازدست و يا داريوش نسبت داده ميشه. يكي از تناقضاتي كه وجود داره هم اينه كه در كتاب استر گفته شده ايران صد و بيست و هفت ساتراپ داشته كه اين با تاريخ منطبق نيست و تعداد ساتراپها به گفته هرودوت كمتر از اين تعداد و بيست تا بوده! مقبره اي كه منسوب به استر و مردخاي هست هم قدمتش به قرن سوم هجري ميرسه. و ديگه اين كه پس از اين سه روز چه شد! خشايارشا متوجه نشد كه از اعتمادش سوء استفاده شد؟ آيا موافق كشتن مردم سرزمينش بود؟ عكس العملش؟ ماجرا ختم به خير شد و تموم شد و چند سال بعد هم استر و مردخاي در همدان دفن شدن و آرامگاه هم براشون ساخته شد؟!! بخش جالب تر قضيه مرتبط كردن سيزده بدر با پوريم هست؛ با چه استنادي؟ الله اعلم!

عده اي به همون متني كه در كتاب استر نوشته شده و تنها منبع محسوب ميشه هم وفادار نيستن و همون رو هم تغيير ميدن و شاخ و برگ بهش اضافه ميكنن... مثلا در عهد عتيق گفته شده فقط به كشتار پرداختن و هيچ غارتي صورت نگرفت (هدفشون حفظ جانشون بوده)؛ ولي گاها ديدم كه گفته ميشه ثروت ايرانيها غارت شد و به دست يهوديها افتاد.. يا تعداد كشته ها گاهي سير صعودي به خودش ميگيره! يا گاها ميگن بر اساس نوشته مورخان، ولي كدوم مورخان؟ باز هم الله اعلم!

و نتيجه ميشه قشون كشي و تهديد به تخريب مقبره استر و مردخاي، و مظلوم نمايي و.. !

 

* «خشايارشا» = خشاي + آرشا >> «خشايار شاه» اشتباه هست

  • Like 17
لینک به دیدگاه
جشن
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
برگزار ميشه كه از اعياد بزرگ يهوديان هست

 

درود آفرین عزیز

من پست ها رو نخوندم (خوابم میاد )فقط یه نگاه انداختم فردا میام میخونم

تو پست آخر اشاره کردی به پوریم

میشه یه لطفی بکنی تا فردا که میام بگی جریانش چیه ؟:icon_redface:

  • Like 6
لینک به دیدگاه
درود آفرین عزیز من پست ها رو نخوندم (خوابم میاد )فقط یه نگاه انداختم فردا میام میخونمتو پست آخر اشاره کردی به پوریم میشه یه لطفی بکنی تا فردا که میام بگی جریانش چیه ؟:icon_redface:

درود

لينكي كه از انجمن كليميان تهران گذاشتم تو پست قبل، در موردش توضيح داده (

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
)

اين هم :

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 8
لینک به دیدگاه
درود

لينكي كه از انجمن كليميان تهران گذاشتم تو پست قبل، در موردش توضيح داده (

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
)

اين هم :

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

پس با این حساب یه داستان خود ساخته قدیمی هست دیگه .... که هیچ سندی هم نداره و پر از تناقض هست

 

از وی به عنوان یک ناسیونالیست و پان ايرانيست نام برده می‌شود

خوب جریان این پان ایرانی چیه ؟:icon_redface:

  • Like 6
لینک به دیدگاه
سپاسگزارم از حضورتون :icon_gol: بله همينطوره.. در واقع هر دانش و اطلاعي از تاريخ، دانشي غيرمستقيم و ناكامل هست؛ چيزي كه دسترسي و در نتيجه درك كامل نسبت بهش وجود نداره.. ناگزير قطعيتش هم با ترديد روبروست.. و در صورتيكه منابع مختلف و يافته هاي باستانشناسي همديگه رو تأييد كنن، ميشه اطمينان بيشتري در موردش پيدا كرد كه اين هم به تحقيق و مطالعه احتياج داره؛ و وضعيت «امروز» ما و منفعتي كه طالبش هستيم، اون نوع نگاه به «ديروز» رو كه فرمودين، رقم ميزنه.. و بعد هم كه ناآگاهي.. از بخش خصمانه قضيه كه بگذريم چيزايي مثل نامه نگاري يزدگرد و عمر، يا اينكه گفته بشه عهدنامه تركمانچاي زمان صدساله ش بسر رسيده، يا چيزايي از اين دست، براي هدفي كه دنبال ميكنن، دستاويزهاي قابل قبولي وجود داره.. در واقع براي رسيدن به همون هدف – حالا به درستي يا نادرستيش كاري نداريم – احتياجي به جعل نيست و اين باعث تعجب و تأسفه.. و به قول برنارد شاو «آنچه ما از تاريخ مي آموزيم، اينست كه انسان ها هيچگاه از تاريخ چيزي نمي آموزند.» سپاس از حضورتون :icon_gol: بله؛ تعصب به افراط و تفريط گرايش پيدا ميكنه و باعث ميشه با آدمهايي سفيدِ سفيد يا سياهِ سياه مواجه باشيم و نگاهي فرابشري (+ يا -) به اشخاص مطرح تاريخ بوجود بياد

قداست برای فرد معتقد دو جلوه دارد یکی ایمانی یکی اسنادی آنچه او برایش تقدس است چیزیست که به ایمان قلبی بدان رسیده و با تحقیق به آن رسیده است اینکه ما قداست هایمان هرچند صحیح و عالی به شکل اتم و محض باشد به دیگران بخورانیم غلط و اینکه ما شعور و شخصیت و قداست دیگران را زیر سوال کم اعتقادی صرفا شخصیمان ببریم هم غلط

امید است در این تاپیک به مبنای صحیح به بود ها و نبود ها بپردازیم یادمان باشد تاریخ هیچگاه ملاک تاما" صحیحی نیست هیچگاه و هیچگاه این ماییم و عقل بشری با نقدی بلند بر تاریخ

بسم الله

  • Like 8
لینک به دیدگاه
پس با این حساب یه داستان خود ساخته قدیمی هست دیگه .... که هیچ سندی هم نداره و پر از تناقض هستخوب جریان این پان ایرانی چیه ؟:icon_redface:
شايدم از يه جايي نشأت گرفته و يه ما به ازايي داشته، ولي توش غلو شده و اونقدر بااهميت نبوده كه جايي ذكر شه...

پان ايرانيسم به معني اتحاد همه اقوام ايراني فلات ايران هست (پان=همه > پان تركيسم، پان عربيسم، پان فارسيسم، پان اسلاميسم، ...) و متكي به ناسيوناليسم ايراني

  • Like 8
لینک به دیدگاه

.

 

 

درود

 

بدترین دفاع از هر چیزی ، دفاع توسط یه آدم ناآگاه است.

من کارایی مثل نامه یزدگرد به عمر یا جملات نوشته شده و نسبت داده شده به کوروش که مستند نباشند را درمجموع تایید نمی کنم ؛ اما بنظرم بصورت مقطعی مفید بودن یعنی در یک برش زمانی بصورت سدی جلوی نابودی آثار و فرهنگ ایرانی را گرفته اند.

درست مثل کاری بزرگی که اون ایرانی شیرپاک خورده درمورد آرامگاه کوروش انجام داد.

بنظرم اگه اون موقع بدروغ نمی گفت که این آرامگاه مادرحضرت سلیمان است مسلما مهاجمین پیروز نابودش می کردن وهمین چیزی هم که الان وجود داره نداشتیم.

بگذریم ، این خودش می تونه به بحث طولانی باشه اما

جلوگیری از تحریف و دروغ در تاریخ هرکشوری وظیفه حکومت حاکم است ، که البته درمورد همه کشورها صادق نیست.

بنابراین درشرایط کنونی کاری رو که آفرین عزیز شروع کرده بسیارخوب ، و شایسته سپاسگزاری می دانم.

امیدوارم بتونم به سهم خودم مفید باشم:icon_gol:

  • Like 8
لینک به دیدگاه
استر، مردخاي، هامان، پوريم (فوريم)، ايراني كشي و باقي ماجرا... كه اين روزا زياد نقل ميشه...

 

در عهد عتيق، سفر استر، به ماجرايي اشاره ميشه كه در ايران - شوش اتفاق ميفته؛ در زمان شاهي به نام اخشورش؛ كه بطور خيلي خلاصه:

وزيري به نام هامان دستور قتل يهوديان رو صادر ميكنه كه با ميانجيگري مردخاي و همسر يهودي شاه، استر يا هدسه، اين توطئه خنثي ميشه و بعد تا سه روز بيشتر از 77 هزار نفر بدست يهوديان كشته ميشن (800 نفر در شوش+77هزار نفر در ساير مناطق) آرامگاه استر و مردخاي در همدان هست و از زيارتگاه هاي يهوديان... در سالگرد نجات يهوديان از دست دشمنانشون، جشن

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
برگزار ميشه كه از اعياد بزرگ يهوديان هست

 

استناد ، نشانه و مدرکی تاریخی بر صحت این داستان وجود ندارد ،در مورد اصل داستان و اتفاقات پیرامون آن و نوع نثر کتاب استر ، مستند و اشاره ی تاریخی در دسترس نیست و نثر کتاب رمان گونه و حاوی اغراق فراوان است .

 

سؤال اينجاست كه چرا بجز كتاب استر، كه نويسنده ش هم ناشناس هست، هيچ اشاره اي حتي بصورت تحريف شده به اين واقعه – كه واقعه كوچكي هم نبوده - نشده، اون هم همزمان با كسي مثل هرودوت. ضمن اينكه حتي بدرستي معلوم نيست كه اين ماجرا در زمان كدوم شاه پارس بوده! بيشتر صحبت از خشايارشا* هست ولي گاهي هم به اردشير درازدست و يا داريوش نسبت داده ميشه. يكي از تناقضاتي كه وجود داره هم اينه كه در كتاب استر گفته شده ايران صد و بيست و هفت ساتراپ داشته كه اين با تاريخ منطبق نيست و تعداد ساتراپها به گفته هرودوت كمتر از اين تعداد و بيست تا بوده! مقبره اي كه منسوب به استر و مردخاي هست هم قدمتش به قرن سوم هجري ميرسه. و ديگه اين كه پس از اين سه روز چه شد! خشايارشا متوجه نشد كه از اعتمادش سوء استفاده شد؟ آيا موافق كشتن مردم سرزمينش بود؟ عكس العملش؟ ماجرا ختم به خير شد و تموم شد و چند سال بعد هم استر و مردخاي در همدان دفن شدن و آرامگاه هم براشون ساخته شد؟!! بخش جالب تر قضيه مرتبط كردن سيزده بدر با پوريم هست؛ با چه استنادي؟ الله اعلم!

عده اي به همون متني كه در كتاب استر نوشته شده و تنها منبع محسوب ميشه هم وفادار نيستن و همون رو هم تغيير ميدن و شاخ و برگ بهش اضافه ميكنن... مثلا در عهد عتيق گفته شده فقط به كشتار پرداختن و هيچ غارتي صورت نگرفت (هدفشون حفظ جانشون بوده)؛ ولي گاها ديدم كه گفته ميشه ثروت ايرانيها غارت شد و به دست يهوديها افتاد.. يا تعداد كشته ها گاهي سير صعودي به خودش ميگيره! يا گاها ميگن بر اساس نوشته مورخان، ولي كدوم مورخان؟ باز هم الله اعلم!

و نتيجه ميشه قشون كشي و تهديد به تخريب مقبره استر و مردخاي، و مظلوم نمايي و.. !

 

* «خشايارشا» = خشاي + آرشا >> «خشايار شاه» اشتباه هست

 

یادم هست با استادی از اساتید تاریخ باستان در خصوص همین موضوع صحبت میکردم

ایشان به استناد چند کتاب به بنده اثبات کردند که حقیقت داستان چیز دیگری است

هامان وزیری عادل و دانا و همچنین میهن پرستی بود او که در آن دوران به مکر ها و حیله های مردخای آگاه شده بود قصد بر این داشت از نفوذ وی در دستگاه حکومتی جلوگیری کند

اما مردخای ضربه نهایی به پیکره ایشان وارد کرد ، استر که برادر زاده صاحب جمال و خوش سخن او بود را شبانه و به نیت سرودن شعر و خواندن داستان به اتاق خشایارشا می فرستاد تا در نهایت خشایارشا وی را به همسری پذیرفت و عاشق وی شد

هامان که از دسیسه های این دو یهودی در کاخ باخبر شده بود قصد بر این داشت تا این داستان را به خشایارشا عرض کند ، اما مردخای به واسطه استر (ستاره) از پادشاه در حالت مستی سندی برای نسل کشی ایرانیان متصل به هامان و خود هامان میگیرد

این اتفاق در شب سیزدهم فروردین می افتد ، لذا در روز 13 فروردین مردخای ، هامان و تمامی نسل و نزدیکان وی را کشته که در کتابی مقدار آن به 6000 هزار نفر می رسد

لذا ایرانیان پس از این واقعه سیزدهم فروردین ماه را نحس دانسته و بخاطر آنکه مانند اجدادشان ، در خانه بلایی و مرگی دامنگیرشان نشود ، از خانه ها به بیرون می رفتند تا به امروز

در یهودیت هم این جشن به هامان سوزی هم معروف است ، بخاطر خدمتی که مردخای خائن به قوم یهودیت در آن زمان کرد مزار این شخص بعد از دیوار ندبه در بین یهودیان افراطی دومین مکان مقدس این کیش محسوب می شود

با سپاس

  • Like 6
لینک به دیدگاه
یادم هست با استادی از اساتید تاریخ باستان در خصوص همین موضوع صحبت میکردم

ایشان به استناد چند کتاب به بنده اثبات کردند که حقیقت داستان چیز دیگری است

هامان وزیری عادل و دانا و همچنین میهن پرستی بود او که در آن دوران به مکر ها و حیله های مردخای آگاه شده بود قصد بر این داشت از نفوذ وی در دستگاه حکومتی جلوگیری کند

اما مردخای ضربه نهایی به پیکره ایشان وارد کرد ، استر که برادر زاده صاحب جمال و خوش سخن او بود را شبانه و به نیت سرودن شعر و خواندن داستان به اتاق خشایارشا می فرستاد تا در نهایت خشایارشا وی را به همسری پذیرفت و عاشق وی شد

هامان که از دسیسه های این دو یهودی در کاخ باخبر شده بود قصد بر این داشت تا این داستان را به خشایارشا عرض کند ، اما مردخای به واسطه استر (ستاره) از پادشاه در حالت مستی سندی برای نسل کشی ایرانیان متصل به هامان و خود هامان میگیرد

این اتفاق در شب سیزدهم فروردین می افتد ، لذا در روز 13 فروردین مردخای ، هامان و تمامی نسل و نزدیکان وی را کشته که در کتابی مقدار آن به 6000 هزار نفر می رسد

لذا ایرانیان پس از این واقعه سیزدهم فروردین ماه را نحس دانسته و بخاطر آنکه مانند اجدادشان ، در خانه بلایی و مرگی دامنگیرشان نشود ، از خانه ها به بیرون می رفتند تا به امروز

در یهودیت هم این جشن به هامان سوزی هم معروف است ، بخاطر خدمتی که مردخای خائن به قوم یهودیت در آن زمان کرد مزار این شخص بعد از دیوار ندبه در بین یهودیان افراطی دومین مکان مقدس این کیش محسوب می شود

با سپاس

 

البته من قصد جسارت به شما رو ندارم ولي اتفاقا يك نمونه از همين به اصطلاح استادها به پست ما هم خورده در دانشگاه كه او هم دقيقا همين اراجيف رو در مورد يهوديان و خشايارشاه و نسل كشي در ايران ابراز ميكردند ...

من اولا شخصيت اون استاد رو براتون ميگم تا بدونيد اينجور آدما كي هستن و با چه نيت و سياستي اين حرفا رو ميزنن:

1- به شدت طرفدار سياستهاي دولت و شخص آقاي رئيس جمهور فعلي بودند .

2- معتقد بودند كه در ايران قبل از اسلام اصلا هيچگونه تمدني وجود نداشته!!! و ايرانيها اقوامي بيابانگرد بودند كه اصلا با مفهوم شهرنشيني آشنايي نداشتند!!!! :w58::w58::w58:

3- ايشون معتقد بودند كه در طول تاريخ هيچ حمله‌اي به كشورمون ايران نه از سوي اعراب و نه از سوي مغولها و نه از سوي اسكندر مقدوني صورت نگرفته !!!!:w58:

4- جالبتر از همه اينكه ايشون معتقد بودند كه تخت جمشيد اصلا ساخته نشده و نيمه كاره رها شده چون يهوديها تمام ايرانيهايي رو كه مشغول ساختن تخت جمشيد بودند كشته‌اند!!!!!! :w58::w58::w58:

5- ايشون معتقد بودند كه يهوديها اكثر مردم ايران رو در زمان خشايارشاه كشتند تا جايي كه سرزمين ايران تقريبا خالي سكنه شد!!! و داستان حمله‌ي اسكندر به ايران رو يهوديها از خودشون درآوردند تا ميان دو ملت ايران و يونان دشمني ايجاد كنند!!!!:w58: همينطور به اعتقاد ايشون داستان حمله‌ي اعراب به ايران هم ساخته و پرداخته يهوديان است تا ميان امت اسلام تفرقه ايجاد كنند!!!!:w58: از نظر ايشون مغولها هم هيچگاه به ايران حمله نكردند بلكه اين قصه رو يهوديان درست كردند تا ميان ايران و مغولستان تفرقه بندازند!!!!!:w58:

 

از بيانات گهربار ايشون كه بعضي اوقات با ذكر آياتي از قرآن همراه مي‌شد :

ما هيچوقت تمدن نداشتيم ! ما كي تمدن داشتيم؟!!! ايرانيها هميشه وحشي بودند و اصلا هيچ شاهي در ايران عدالت نداشته و همه ي شاهان ايران مستبد و زروگو بودند و به مردم ستم ميكردند ! بهترين شاه ما كي بوده؟! همون نادرشاه بوده كه تنها افتخارش حمله به هندوستان و غارت و چپاول مردم بيگناه هند بوده!!!

 

من ازش پرسيدم گفتم : ببخشيد استاد! منبع و استنادات تاريخي شما براي اين اظهارات تاريخي چيه؟ از كجا به اين نتايج رسيدين؟ چطور شده كه برخلاف تمام كتابها و مستندات تاريخي صحبت ميكنين؟ چطوري بعد از 2500 سال كشف كردين كه تخت جمشيد اصلا ساخته نشده كه توسط اسكندر سوزونده بشه؟

 

و اينم پاسخ ايشون به سوالات بالاي من :

عزيزم تاريخ براي ما ملاك نيست! اصلا ميدونين تاريخ يعني چي؟! تاريخ يعني تاريك!:w58: يعني اصلا چيزي توش معلوم نيست و همه چي تاريكه!

 

منم گفتم : پس از توي اين وادي تاريك(!) شما اين چيزا رو از كجاش گير آوردين؟ بگين تا ما هم بدونيم:ws38:

 

اينم جواب ايشون كه منبع صحبتهاشون رو معرفي كردند:

يك تاريخ شناسي هست به نام ناصر پورپيرار كه ايشون با تحقيقاتي كه انجام دادن متوجه شدن كه هيچ گونه اثري از سوختگي بر روي آثار به جا مانده از تخت جمشيد وجود نداره و از اونجا به اين نتيجه رسيدن كه داستان حمله‌ي اسكندر به ايران و سوزاندن تخت جمشيد دروغ‌پردازي و جعل تاريخ توسط يهوديان است!!!! در مورد حمله ي اعراب هم دقيقا همين سناريو توسط يهوديها شروع شد و چون اونها از اعراب تنفر داشتند خواستند كه با داستان دروغين حمله ي اعراب به ايران ميان امت اسلام تفرقه بيافكنند!!!:w58:

 

من تا اون موقع اسم كسي بنام ناصر پورپيرار رو نشنيده بودم ولي كنجكاو شدم بدونم ايشون كيه كه ميخواد اين خزعولات رو به خورد مردم بده و اينم نتيجش بود كه اولا ايشون همزمان با دوران رياست جمهوري آقاي احمدي‌نژاد و انكار هولوكاست توسط ايشون ، مطرح شده‌اند و بيوگرافي و نظريات ايشون رو عينا از اين لينك

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
ميارم :

آقاي ناصر بناکننده معروف به ناصر پورپیرار عضو حزب توده پیش از انقلاب اسلامی، موسس نشر کارنگ، شریک انتشارات نیل و موسس انتشارات آلفا است و کتاب‌های خود را از این طریق منتشر کرده‌است. وی منکر وجود بخش اعظم تاریخ ایران و منکر وجود بسیاری از شخصیت‌های مستند تاریخی است.

 

و اين هم نظريات جناب پورپيرار كه از طرف هيچ مورخ و تاريخ شناسي پذيرفته نشده كه هيچ حتي يه بچه مدرسه اي هم ميتونه تشخيص بده كه نويسنده‌ي اين مطالب نميتونه عقل درست و حسابي داشته باشه :

 

1- وی مدعی است که این نسل کشی یهودیان پس از پایان پوریم، موجب پیدایش دوران طولانی بیش از ۲۰۰۰ هزار ساله سکوت تمدنی و تولیدی در ایران (و ۱۲۰۰ ساله در سراسر منطقهٔ خاور میانه) می‌شود.

 

2- پورپیرار ادعا نموده که از تا قرون اولیه اسلامی هیچ آثار قانع کننده ای از نشانه وجود حیاتی متمدن در سرزمین ایران یافت نشده است.:w58::w58::w58:

 

3- وی معتقد است که ابنیه کنونی موسوم به پاسارگاد تنها در چند دهه اخیر ساخته شده است.

 

4- به ادعای وی هر آنچه را که به اشكانيان نسبت می‌دهند یا مربوط به دولت تبعیدی کوچک يونان کهن است یا جعل جدید است.

 

5- او فردوسي و شاهنامه همچنین حافظ و ديوان حافظ را «جعلی» می‌نامد و منکر امامت

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
است.

 

6- او مدعی است که اگر ایران می خواهد رهبری جهان اسلام را داشته باشد باید زبان عربی را زبان رسمی ایران نماید.:w58:

 

7- وی مدعی شده است که نام خلیج فارس سندیت ندارد و این نام را به اشتباه بر خلیج اطلاق کرده اند و در دوره استعمار رایج شده است و زبان فارسی کلمه ای به زبان عربی صادر نکرده و زبان عقیم و نا کارآمد، خام، سترون و تازه ساز است و فرهنگستان زبان فارسی نیز نمی تواند این زبان سترون را از مرگ نجات دهد.:w58::w58::w58:

 

8- او بابك خرمدين را افسانه ای و جعلی می داند:w58:

و ...!

  • Like 9
لینک به دیدگاه
.درود بدترین دفاع از هر چیزی ، دفاع توسط یه آدم ناآگاه است.من کارایی مثل نامه یزدگرد به عمر یا جملات نوشته شده و نسبت داده شده به کوروش که مستند نباشند را درمجموع تایید نمی کنم ؛ اما بنظرم بصورت مقطعی مفید بودن یعنی در یک برش زمانی بصورت سدی جلوی نابودی آثار و فرهنگ ایرانی را گرفته اند.درست مثل کاری بزرگی که اون ایرانی شیرپاک خورده درمورد آرامگاه کوروش انجام داد.بنظرم اگه اون موقع بدروغ نمی گفت که این آرامگاه مادرحضرت سلیمان است مسلما مهاجمین پیروز نابودش می کردن وهمین چیزی هم که الان وجود داره نداشتیم.بگذریم ، این خودش می تونه به بحث طولانی باشه اما جلوگیری از تحریف و دروغ در تاریخ هرکشوری وظیفه حکومت حاکم است ، که البته درمورد همه کشورها صادق نیست.بنابراین درشرایط کنونی کاری رو که آفرین عزیز شروع کرده بسیارخوب ، و شایسته سپاسگزاری می دانم.امیدوارم بتونم به سهم خودم مفید باشم:icon_gol:

مرسي

بجاي نامه جديد نوشتن، ميشه نامه رستم فرخزاد به برادرش از شاهنامه رو پخش كرد؛ بجاي جملات قصار ميشه قسمتايي از منشور كورش رو پخش كرد (مگه كورش عارف يا شاعر بوده؟!)؛ 60 هزار بيت شاهنامه رو ول كرديم، شعر يه نفر ديگه رو به فردوسي ميبنديم؛ چيزي كه اصلش وجود داره، چرا جعل ميكنيم؟! ضمن اينكه الان شرايط زماني متفاوته، دسترسي به اطلاعات كار راحتيه، و همينها نه تنها سدي جلوي نابودي فرهنگ و آثار نيست، بلكه ميشه آتو و دستاويز براي كوبيدن از اون ور بوم افتاده ها و خودش ميشه يكي از اهرمهاي نابودكننده

تمام اينا بخاطر همين كوتاهي حكومت از وظايفشه، وقتي من نوعي ندونم چي دارم، و يا فكر كنم چيزي ندارم، وقتي تمام تاريخ و هويت من انكار بشه يا وارونه جلوه داده بشه و در كنار اينا علاقه و ميزان مطالعه م هم پايين باشه، يه حس خلأ بوجود مياد كه براي جبرانش...

یادم هست با استادی از اساتید تاریخ باستان در خصوص همین موضوع صحبت میکردمایشان به استناد چند کتاب به بنده اثبات کردند که حقیقت داستان چیز دیگری استهامان وزیری عادل و دانا و همچنین میهن پرستی بود او که در آن دوران به مکر ها و حیله های مردخای آگاه شده بود قصد بر این داشت از نفوذ وی در دستگاه حکومتی جلوگیری کنداما مردخای ضربه نهایی به پیکره ایشان وارد کرد ، استر که برادر زاده صاحب جمال و خوش سخن او بود را شبانه و به نیت سرودن شعر و خواندن داستان به اتاق خشایارشا می فرستاد تا در نهایت خشایارشا وی را به همسری پذیرفت و عاشق وی شدهامان که از دسیسه های این دو یهودی در کاخ باخبر شده بود قصد بر این داشت تا این داستان را به خشایارشا عرض کند ، اما مردخای به واسطه استر (ستاره) از پادشاه در حالت مستی سندی برای نسل کشی ایرانیان متصل به هامان و خود هامان میگیرد این اتفاق در شب سیزدهم فروردین می افتد ، لذا در روز 13 فروردین مردخای ، هامان و تمامی نسل و نزدیکان وی را کشته که در کتابی مقدار آن به 6000 هزار نفر می رسدلذا ایرانیان پس از این واقعه سیزدهم فروردین ماه را نحس دانسته و بخاطر آنکه مانند اجدادشان ، در خانه بلایی و مرگی دامنگیرشان نشود ، از خانه ها به بیرون می رفتند تا به امروزدر یهودیت هم این جشن به هامان سوزی هم معروف است ، بخاطر خدمتی که مردخای خائن به قوم یهودیت در آن زمان کرد مزار این شخص بعد از دیوار ندبه در بین یهودیان افراطی دومین مکان مقدس این کیش محسوب می شودبا سپاس

مرسي

مسئله دقيقاً اينجاست كه با استناد به چه كتابايي؟! يكي از اون كتابا رو هم به من معرفي بفرماييد ممنون ميشم؛ چون من تا جايي كه ميدونم، بجز كتاب استر منبع ديگه اي به اين رويداد اشاره نميكنه

اين روايت هم همون روايت عهد عتيقه منتها قطب + و - جاشون عوض شده

كتاب استر از كشتن 77هزار نفر اسم برده

در مورد جشن پوريم، بله به هامان سوزي هم معروفه + مجسمه هامان رو آتش ميزنن يا به دار ميكشن، شيرينيهاي سه گوش به اسم «گوش هامان» درست ميكنن، عكسا و فيلماشم تو نت ميشه پيدا كرد... بهرحال بر اساس عهد عتيق، روز رهايي از توطئه هامان هست و يكي از اعياد بزرگشونه... ولي با اين حال رخ دادنش با ترديد روبروست

  • Like 7
لینک به دیدگاه
4- جالبتر از همه اينكه ايشون معتقد بودند كه تخت جمشيد اصلا ساخته نشده و نيمه كاره رها شده چون يهوديها تمام ايرانيهايي رو كه مشغول ساختن تخت جمشيد بودند كشته‌اند!!!!!! :w58::w58::w58:5- ايشون معتقد بودند كه يهوديها اكثر مردم ايران رو در زمان خشايارشاه كشتند تا جايي كه سرزمين ايران تقريبا خالي سكنه شد!!! و داستان حمله‌ي اسكندر به ايران رو يهوديها از خودشون درآوردند تا ميان دو ملت ايران و يونان دشمني ايجاد كنند!!!!:w58:
مرسي :icon_gol: جاي پورپيرار واقعا خالي بود تو اين تاپيك

چيزي كه خودش پايه و اساس درست و حسابي نداره و در موردش ترديد هست، شده پايه و اساس يه سري فرضيات ديگه...

جور ديگه ش رو هم ديده م (اينجا) كه حمله اسكندر و روي كار اومدن سلوكيان رو از عواقب پوريم (كه باعث ضعيف شدن ايرانيها شده بود) ميدونست

  • Like 9
لینک به دیدگاه

عذر خواهی می کنم...من از مطالب تاپیک استفاده می کنم و نظرات متفاوت رو می خونم...:icon_redface:

بنده مطالعاتم در حد آماتور هست...

بنابراین اظهار نظر نمی کنم...فقط یک شنیده دارم....دوست دارم ببینم تا چه مقدار صحت داره...و تا چه مقدار کذب هست...

 

گفته می شه که بیشتر معماری ایران که در دوره ی هخامنشی با جلال و شکوه بوده توسط یونانیان و رومیان ساخته شده..و صرف کپی برداری بوده...

در راستای همین نظرات...گفته می شود..که کتیبه ی حقوق بشر کوروش هم تقلید بوده از کتیبه های یونانی....

 

بنده اصولا با بحث در این موارد مخالف نیستم...ولی خودم مایل به بحث نیستم....فقط دیدم...دوستان با دانشی در این تاپیک حضور دارن...و قصد سوال داشتم....و مطمئنا خودم به شنیده ها با دیده ی شک نگاه می کنم....

 

خوشحال می شم صحت یا کذب بودن اون رو با ارائه منبعی بدونم:icon_redface::icon_gol:

  • Like 8
لینک به دیدگاه
البته من قصد جسارت به شما رو ندارم ولي اتفاقا يك نمونه از همين به اصطلاح استادها به پست ما هم خورده در دانشگاه كه او هم دقيقا همين اراجيف رو در مورد يهوديان و خشايارشاه و نسل كشي در ايران ابراز ميكردند ...

من اولا شخصيت اون استاد رو براتون ميگم تا بدونيد اينجور آدما كي هستن و با چه نيت و سياستي اين حرفا رو ميزنن:

1- به شدت طرفدار سياستهاي دولت و شخص آقاي رئيس جمهور فعلي بودند .

2- معتقد بودند كه در ايران قبل از اسلام اصلا هيچگونه تمدني وجود نداشته!!! و ايرانيها اقوامي بيابانگرد بودند كه اصلا با مفهوم شهرنشيني آشنايي نداشتند!!!! :w58::w58::w58:

3- ايشون معتقد بودند كه در طول تاريخ هيچ حمله‌اي به كشورمون ايران نه از سوي اعراب و نه از سوي مغولها و نه از سوي اسكندر مقدوني صورت نگرفته !!!!:w58:

4- جالبتر از همه اينكه ايشون معتقد بودند كه تخت جمشيد اصلا ساخته نشده و نيمه كاره رها شده چون يهوديها تمام ايرانيهايي رو كه مشغول ساختن تخت جمشيد بودند كشته‌اند!!!!!! :w58::w58::w58:

5- ايشون معتقد بودند كه يهوديها اكثر مردم ايران رو در زمان خشايارشاه كشتند تا جايي كه سرزمين ايران تقريبا خالي سكنه شد!!! و داستان حمله‌ي اسكندر به ايران رو يهوديها از خودشون درآوردند تا ميان دو ملت ايران و يونان دشمني ايجاد كنند!!!!:w58: همينطور به اعتقاد ايشون داستان حمله‌ي اعراب به ايران هم ساخته و پرداخته يهوديان است تا ميان امت اسلام تفرقه ايجاد كنند!!!!:w58: از نظر ايشون مغولها هم هيچگاه به ايران حمله نكردند بلكه اين قصه رو يهوديان درست كردند تا ميان ايران و مغولستان تفرقه بندازند!!!!!:w58:

 

از بيانات گهربار ايشون كه بعضي اوقات با ذكر آياتي از قرآن همراه مي‌شد :

 

 

من ازش پرسيدم گفتم : ببخشيد استاد! منبع و استنادات تاريخي شما براي اين اظهارات تاريخي چيه؟ از كجا به اين نتايج رسيدين؟ چطور شده كه برخلاف تمام كتابها و مستندات تاريخي صحبت ميكنين؟ چطوري بعد از 2500 سال كشف كردين كه تخت جمشيد اصلا ساخته نشده كه توسط اسكندر سوزونده بشه؟

 

و اينم پاسخ ايشون به سوالات بالاي من :

 

 

منم گفتم : پس از توي اين وادي تاريك(!) شما اين چيزا رو از كجاش گير آوردين؟ بگين تا ما هم بدونيم:ws38:

 

اينم جواب ايشون كه منبع صحبتهاشون رو معرفي كردند:

 

 

:

 

درود و سپاس از اینکه مطالب بنده را مطالعه کردید

بنده منظورم اساتیدی که به زر و زور نام استادی برخود گرفته و مغز جوانان را در دانشگاه ها با چند کنفرانس میخورند و به تاراج می برند نبوده است

اینکه افراط و تفریط در ادیان همیشه خطر آفرین است یک امر عقلیست و نیاز به گفته چند آدم باج بگیر نیست

یهودیت افراطی ، فاحشه خانه هایی در اورشلیم ساختند و به کار خود می پرداختند ، کشیش های افراطی دانشمندان را بجرم عالم بودنشان میسوزاندند و از مسلمین هم که خود شما شاهد و ناظرید ، نگویم بهتر است

اینکه مغول و اعراب و اسکندر به ایران حمله نکرده اند یک خیانت بزرگ تاریخی است

بنده با این اشخاص که دست به تخریب یهودیت زده اند کاری ندارم ما حتی صهیونیزم اسلامی هم داریم همین که در من و در شما احساس و گمان توطئه را بوجود می آورد

ما در تاریخ افراد لایق زیاد داشتیم وزرایی که به جرم دفاع از حریم ایرانیت سوختند

بزرگمهر ، هامان، خواجه نصیر و دیگران در هر عصری

در کل بنده نمیدانم کدام به اصطلاح استاد را نام می برید

اما اینکه این بیانات را فرمودید خوشحالم زیرا با عقاید دیگران هم آشنا شدیم

حقیقت نسل کشی ایرانی بوده و هست ، حال برخی چماقش میکنند برخی هم پنهان ، من خود بشخصه آرمان ملیت و مذهب را جهت تعالی بشر میدانم نه تفاخر آنها ، ما هرچه داشتیم اکنون چه هستیم ، آیا به تعالی رسیدیم ؟ یا در افراط ملیت ماندیم یا مذهب

استادی که من میشناسم و از آن گفتم بخاطر عقایدشان حتی دیگر اجازه تدریس هم ندارند چه برسد به میتینگ های سیاسی به نفع حزب حاکم جامعه مان

حال هم با توجه به اطلاعات این حقیر

1- عرض کردم بنده این شخص را ندیده و نه میشناسم ، اعتقادشان برای خودشان محترم است اما بنده مخالف این شخص هستم

2- تمدن ایرانی به حدود 7000 سال برمیگردد بنده به عنوان یک متالورژ میتوانم اثبات کنم پیشدادیان حتی به صنعت و فناوری هم رسیده بودند

3- لطیفه زیباییست

4-پاسارگاد و تخت جمشید در متون تاریخ یونانی بوده است ، حتی در کتاب تاریخ و اصل و نصب ایرانیان ، مطالعه نمودم که خشایارشا در نامه ای به وجود این مقبره اشاره می کند و در الواحی به محاسبات مالی و مدیریتی تخت جمشید اشاره شده است

5-اعراب ، یونانی ها و مغول ها به گواه تاریخ صد در صد به ایران حمله کردند ، اینکه ایران خالی از سکنه شد هم از سند و هم عقل رد است ، تنها نسلی از اطرافیان هامان و خود شخص هامان نیست و نابود شدند

 

با سپاس

  • Like 8
لینک به دیدگاه
درود و سپاس از اینکه مطالب بنده را مطالعه کردید

بنده منظورم اساتیدی که به زر و زور نام استادی برخود گرفته و مغز جوانان را در دانشگاه ها با چند کنفرانس میخورند و به تاراج می برند نبوده است

اینکه افراط و تفریط در ادیان همیشه خطر آفرین است یک امر عقلیست و نیاز به گفته چند آدم باج بگیر نیست

یهودیت افراطی ، فاحشه خانه هایی در اورشلیم ساختند و به کار خود می پرداختند ، کشیش های افراطی دانشمندان را بجرم عالم بودنشان میسوزاندند و از مسلمین هم که خود شما شاهد و ناظرید ، نگویم بهتر است

اینکه مغول و اعراب و اسکندر به ایران حمله نکرده اند یک خیانت بزرگ تاریخی است

بنده با این اشخاص که دست به تخریب یهودیت زده اند کاری ندارم ما حتی صهیونیزم اسلامی هم داریم همین که در من و در شما احساس و گمان توطئه را بوجود می آورد

ما در تاریخ افراد لایق زیاد داشتیم وزرایی که به جرم دفاع از حریم ایرانیت سوختند

بزرگمهر ، هامان، خواجه نصیر و دیگران در هر عصری

در کل بنده نمیدانم کدام به اصطلاح استاد را نام می برید

اما اینکه این بیانات را فرمودید خوشحالم زیرا با عقاید دیگران هم آشنا شدیم

حقیقت نسل کشی ایرانی بوده و هست ، حال برخی چماقش میکنند برخی هم پنهان ، من خود بشخصه آرمان ملیت و مذهب را جهت تعالی بشر میدانم نه تفاخر آنها ، ما هرچه داشتیم اکنون چه هستیم ، آیا به تعالی رسیدیم ؟ یا در افراط ملیت ماندیم یا مذهب

استادی که من میشناسم و از آن گفتم بخاطر عقایدشان حتی دیگر اجازه تدریس هم ندارند چه برسد به میتینگ های سیاسی به نفع حزب حاکم جامعه مان

حال هم با توجه به اطلاعات این حقیر

1- عرض کردم بنده این شخص را ندیده و نه میشناسم ، اعتقادشان برای خودشان محترم است اما بنده مخالف این شخص هستم

2- تمدن ایرانی به حدود 7000 سال برمیگردد بنده به عنوان یک متالورژ میتوانم اثبات کنم پیشدادیان حتی به صنعت و فناوری هم رسیده بودند

3- لطیفه زیباییست

4-پاسارگاد و تخت جمشید در متون تاریخ یونانی بوده است ، حتی در کتاب تاریخ و اصل و نصب ایرانیان ، مطالعه نمودم که خشایارشا در نامه ای به وجود این مقبره اشاره می کند و در الواحی به محاسبات مالی و مدیریتی تخت جمشید اشاره شده است

5-اعراب ، یونانی ها و مغول ها به گواه تاریخ صد در صد به ایران حمله کردند ، اینکه ایران خالی از سکنه شد هم از سند و هم عقل رد است ، تنها نسلی از اطرافیان هامان و خود شخص هامان نیست و نابود شدند

 

با سپاس

 

با تشكر از شما دوست عزيز ... البته من هم قصد دفاع از يهوديان يا خشايارشاه رو نداشتم ، من فقط با اين سياست كه هدف وسيله را توجيه ميكنه مخالفم . ما اگر با عده‌اي دشمنيم حالا چه يهودي چه غير يهودي ، اين دليل نميشه كه به هر كس و ناكسي كه تنها وجه اشتراكش با ما دشمني با اون عده هست ، متوسل بشيم تا دشمنمون را بكوبيم. خوب اگه ما ميخواهيم هولوكاست را انكار كنيم چرا بايد به امثال پورپيرار كه سابقه اش معلومه متوسل بشيم؟

من با اين سياست كه دشمن دشمن ما دوست ماست كاملا مخالفم همين.:icon_gol:

  • Like 7
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...