panisa 12132 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اسفند، ۱۳۹۰ دختره : :4chsmu1: داداشه : :brodkavelarg: پسره : :evilsmile: لینک به دیدگاه
H O P E 34652 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اسفند، ۱۳۹۰ مامااااااااان :icon_pf (34): اگه جای دختره بودم می دویدم تو حموم دیگه بیرون نمی اومدم ... شایدم تو همون حموم با یه تیغ همه رو از شر خودم خلاص می کردم اگه جای داداش دختره بودم , دوستمو سریع می نداختم بیرون بعد پشت در حموم با یه تنفگ منتظر می شستم خواهره بیاد بیرون :icon_pf (34): اگه جای دوست داداش دختره بودم هم فرداش میرفتم خواستگاری دختره ( البته اگه هنوز زنده بود ) . . در کل در هیچکدوم از حالتا عکس العمل طبیعی ای از خودم نشون نمی دادم لینک به دیدگاه
nazfar 8746 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اسفند، ۱۳۹۰ اممم خوب: 1. فکر کنم سکته میزدم! 2. خوب واقعاً جا میخوردم و چشمامو میبستم! 3. یه داد بلند میزدمممممممممم دوستمممممممممممممممم کلاً موقعیت جالبیه لینک به دیدگاه
dear.angel 1314 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اسفند، ۱۳۹۰ وااااااااااااااي خيلي وحشتناك هست من اين داستان رو شنيده بودام كه دوست داداشه اخرش با دختره ازدواج ميكنه دختره :همونجا سكته رو ميزدام داداش دختره از دوستم ميخواستم قضيه رو نديد بگيره حرفي نزنه چون يه اتفاق بوده عمدي كه نبوده دوست داداش:خودام رو به اون راه ميزدام انگار اتفاقي نيفتاده و چيزيب نديدام فوري خونشون و ترك ميكردام لینک به دیدگاه
Cinderella 9897 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اسفند، ۱۳۹۰ حالا شما خودتون رو جای هر کدوم از 3 شخصیت داستان بالا بذارید و بگید توی اون لحظه چیکار میکردید ؟؟؟ 1.دختره 2.داداش دختره 3.دوست داداش دختره اوووووووووووف چه وضعيتي!!! 1- لبخند ميزدم 2- غش ميكردم 3- لبخند ميزدم لینک به دیدگاه
mIn 2294 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اسفند، ۱۳۹۰ منم معتقدم چه کاریه ، همه خودشون رو بزنن به اون راه که نه چیزی رفته نه چیزی اومده لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اسفند، ۱۳۹۰ اگر خود برادره رفته بود نانوایی نون بخره و دوستش فقط در خانه بود چی میشه؟ لینک به دیدگاه
lorena 10304 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اسفند، ۱۳۹۰ اگر خود برادره رفته بود نانوایی نون بخره و دوستش فقط در خانه بود چی میشه؟ واویلا لیلی :icon_pf (34): لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اسفند، ۱۳۹۰ واویلا لیلی :icon_pf (34): اکثر جواب هارو خوندم،نقش برادره به تنهایی خیلی این وسط مهم تره. در حالیکه به نظر میاد زیاد مهم نیست و همه روی خود دختره و رفیق برادره زوم کردن. اما برادره نباشه، کل جریانات گویا عوض میشه. لینک به دیدگاه
♥MitrA 138 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اسفند، ۱۳۹۰ واسه یکی از دوستام همین اتفاق افتاده بود ولی نه به این شدت و وضوح دختره و داداشش سر رفتن به شمال با مامانشون بحث میکنن مامادر گرامی نمیذاشتن که این دوتا برن شمال تا این که یه بار که دوست داداشه خونشون بوده و توی اتاق داداشه (چه جمله ام از نظر آهنگ مشکل داره !!!) مامانه به دختره میگه باشه من اجازه میدم که شما برین دختره هم به سرعت با کم حجم ترین لباس ممکن میره تو اتاق داداش گرامی و شروع میکنه قر دادن و رقصیدن و داد زدن که آآآآآآآآآآآخ جووووووووووووون مامان قبول کرد اینم داداش و دوست داداش ولی به جالبی داستان شما نبود من جای دختره بودم کلا جمع میکردم میرفتم خیلی ضایعه که لینک به دیدگاه
lorena 10304 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اسفند، ۱۳۹۰ اکثر جواب هارو خوندم،نقش برادره به تنهایی خیلی این وسط مهم تره. در حالیکه به نظر میاد زیاد مهم نیست و همه روی خود دختره و رفیق برادره زوم کردن. اما برادره نباشه، کل جریانات گویا عوض میشه. بله مخصوصا با جنبه های زیر صفر:icon_pf (34): تازه تو ایران هیچ برادری وقتی دوستش و خواهرش خونن نمیره نون بخره لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اسفند، ۱۳۹۰ بله مخصوصا با جنبه های زیر صفر:icon_pf (34): تازه تو ایران هیچ برادری وقتی دوستش و خواهرش خونن نمیره نون بخره بابا داستان میگه، کسی خبر نداره از حمام. یعنی دختره نمیدونه کسی بیرون از حمومه،برادره و رفیقش هم نمیدونن کسی داخل حمومه. لینک به دیدگاه
.Pa.Ri.Sa. 4116 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اسفند، ۱۳۹۰ چرا همه فکر میکنین برادر دختره باید عکس العمل شدیداللحن نشون بده؟ دختره که خبر نداشته بنده خدا! به نظر من این جوریه: دختره:خجالت،سرخ شدن،فرار برادرش:دست و پاشو گم میکنه ولی سعی میکنه حواس دوستشو پرت کنه!دیگه هم با پسره در موردش نمیحرفه! دوست پسره هم سرشو میندازه پایین!(واااااااااااای پسرماااهی) لینک به دیدگاه
lorena 10304 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اسفند، ۱۳۹۰ بابا داستان میگه، کسی خبر نداره از حمام. یعنی دختره نمیدونه کسی بیرون از حمومه،برادره و رفیقش هم نمیدونن کسی داخل حمومه. آخه مگه بیهوش شدن که انقدر از همه جا بیخبرن؟:icon_pf (34): اگرم ندونن و بره نون بخره دیگه باید تاوان بیهوشی خودش رو بده و دو بلبل عاشق رو نظاره کنه لینک به دیدگاه
ooraman 22216 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اسفند، ۱۳۹۰ اگه جای دختره بودم اول یکی میزدم تو گوش دوست داداشم که انقدر بی شعوره که نمیفهمه باید بره یه گوشه ای گم و گور شه بعدم دو تا میزدم تو گوش داداش بی شعور ترم که نمیفهمه وقتی یکی و میاره تو خونه یه خبر بده اگر جای دوست داداشم بودم فورا از محل حادثه دور میشدم که اینجوری ابرو ریزی نشه جای داداشه ام بودم از خجالت میمردم ولی درس عبرت میشد که یه کم باشعور تر بشم لینک به دیدگاه
pme 3474 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اسفند، ۱۳۹۰ دختره : وقتی برمیگشتم حداقل یه سکته ناقص میزدم داداش دختره : اگه چیزی اون دور بر بود مینداختم رو سر خواهرم در غیر این صورت دست دوستم میگرفتم از خونه خارج میشدم و آخرش باهاش قطع رابطه میکردم دوست داداش دختره : اول اینجوری بعد اینجوری ولی در نهایت سرمو مینداختم پایین:5c6ipag2mnshmsf5ju3 و رومو بر میگردوندم لینک به دیدگاه
haniye.a 5626 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 اسفند، ۱۳۹۰ اولش که داشتم میخوندم فک کردم واسه خودتون اتفاق افتاده اما وقتی فهمیدم طرف یکی دیگه بودو دختر بود مردم از خنده دختره:از هوش میرفتم داداش دختره:فقط میتونستم عصبانی بشم:icon_pf (34): دوست داداش دختره:سلام لینک به دیدگاه
یاسر باقریان 27 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 اسفند، ۱۳۹۰ ای بابا مشکلی نیست بزرگ بشن یادشون میره لینک به دیدگاه
anvil 5769 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 اسفند، ۱۳۹۰ برای دوست دوستم یه همچین اتفاقی افتاده بود البته نه به این فضاحت ( پوشیده تر بود) همونجا غش کرده بود (البته به نظر من یکمی کم داشت) لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده