H O P E 34652 ارسال شده در 3 خرداد، 2012 مامااااااااان :icon_pf (34): اگه جای دختره بودم می دویدم تو حموم دیگه بیرون نمی اومدم ... شایدم تو همون حموم با یه تیغ همه رو از شر خودم خلاص می کردم اگه جای داداش دختره بودم , دوستمو سریع می نداختم بیرون بعد پشت در حموم با یه تنفگ منتظر می شستم خواهره بیاد بیرون :icon_pf (34): اگه جای دوست داداش دختره بودم هم فرداش میرفتم خواستگاری دختره ( البته اگه هنوز زنده بود ) . . در کل در هیچکدوم از حالتا عکس العمل طبیعی ای از خودم نشون نمی دادم
nazfar 8746 ارسال شده در 3 خرداد، 2012 اممم خوب: 1. فکر کنم سکته میزدم! 2. خوب واقعاً جا میخوردم و چشمامو میبستم! 3. یه داد بلند میزدمممممممممم دوستمممممممممممممممم کلاً موقعیت جالبیه
dear.angel 1314 ارسال شده در 3 خرداد، 2012 وااااااااااااااي خيلي وحشتناك هست من اين داستان رو شنيده بودام كه دوست داداشه اخرش با دختره ازدواج ميكنه دختره :همونجا سكته رو ميزدام داداش دختره از دوستم ميخواستم قضيه رو نديد بگيره حرفي نزنه چون يه اتفاق بوده عمدي كه نبوده دوست داداش:خودام رو به اون راه ميزدام انگار اتفاقي نيفتاده و چيزيب نديدام فوري خونشون و ترك ميكردام
Cinderella 9897 ارسال شده در 4 خرداد، 2012 حالا شما خودتون رو جای هر کدوم از 3 شخصیت داستان بالا بذارید و بگید توی اون لحظه چیکار میکردید ؟؟؟ 1.دختره 2.داداش دختره 3.دوست داداش دختره اوووووووووووف چه وضعيتي!!! 1- لبخند ميزدم 2- غش ميكردم 3- لبخند ميزدم
mIn 2294 ارسال شده در 4 خرداد، 2012 منم معتقدم چه کاریه ، همه خودشون رو بزنن به اون راه که نه چیزی رفته نه چیزی اومده
Ehsan 112346 ارسال شده در 4 خرداد، 2012 اگر خود برادره رفته بود نانوایی نون بخره و دوستش فقط در خانه بود چی میشه؟
lorena 10304 ارسال شده در 4 خرداد، 2012 اگر خود برادره رفته بود نانوایی نون بخره و دوستش فقط در خانه بود چی میشه؟ واویلا لیلی :icon_pf (34):
Ehsan 112346 ارسال شده در 4 خرداد، 2012 واویلا لیلی :icon_pf (34): اکثر جواب هارو خوندم،نقش برادره به تنهایی خیلی این وسط مهم تره. در حالیکه به نظر میاد زیاد مهم نیست و همه روی خود دختره و رفیق برادره زوم کردن. اما برادره نباشه، کل جریانات گویا عوض میشه.
♥MitrA 138 ارسال شده در 4 خرداد، 2012 واسه یکی از دوستام همین اتفاق افتاده بود ولی نه به این شدت و وضوح دختره و داداشش سر رفتن به شمال با مامانشون بحث میکنن مامادر گرامی نمیذاشتن که این دوتا برن شمال تا این که یه بار که دوست داداشه خونشون بوده و توی اتاق داداشه (چه جمله ام از نظر آهنگ مشکل داره !!!) مامانه به دختره میگه باشه من اجازه میدم که شما برین دختره هم به سرعت با کم حجم ترین لباس ممکن میره تو اتاق داداش گرامی و شروع میکنه قر دادن و رقصیدن و داد زدن که آآآآآآآآآآآخ جووووووووووووون مامان قبول کرد اینم داداش و دوست داداش ولی به جالبی داستان شما نبود من جای دختره بودم کلا جمع میکردم میرفتم خیلی ضایعه که
lorena 10304 ارسال شده در 4 خرداد، 2012 اکثر جواب هارو خوندم،نقش برادره به تنهایی خیلی این وسط مهم تره. در حالیکه به نظر میاد زیاد مهم نیست و همه روی خود دختره و رفیق برادره زوم کردن. اما برادره نباشه، کل جریانات گویا عوض میشه. بله مخصوصا با جنبه های زیر صفر:icon_pf (34): تازه تو ایران هیچ برادری وقتی دوستش و خواهرش خونن نمیره نون بخره
Ehsan 112346 ارسال شده در 4 خرداد، 2012 بله مخصوصا با جنبه های زیر صفر:icon_pf (34): تازه تو ایران هیچ برادری وقتی دوستش و خواهرش خونن نمیره نون بخره بابا داستان میگه، کسی خبر نداره از حمام. یعنی دختره نمیدونه کسی بیرون از حمومه،برادره و رفیقش هم نمیدونن کسی داخل حمومه.
.Pa.Ri.Sa. 4116 ارسال شده در 4 خرداد، 2012 چرا همه فکر میکنین برادر دختره باید عکس العمل شدیداللحن نشون بده؟ دختره که خبر نداشته بنده خدا! به نظر من این جوریه: دختره:خجالت،سرخ شدن،فرار برادرش:دست و پاشو گم میکنه ولی سعی میکنه حواس دوستشو پرت کنه!دیگه هم با پسره در موردش نمیحرفه! دوست پسره هم سرشو میندازه پایین!(واااااااااااای پسرماااهی)
lorena 10304 ارسال شده در 4 خرداد، 2012 بابا داستان میگه، کسی خبر نداره از حمام. یعنی دختره نمیدونه کسی بیرون از حمومه،برادره و رفیقش هم نمیدونن کسی داخل حمومه. آخه مگه بیهوش شدن که انقدر از همه جا بیخبرن؟:icon_pf (34): اگرم ندونن و بره نون بخره دیگه باید تاوان بیهوشی خودش رو بده و دو بلبل عاشق رو نظاره کنه
ooraman 22216 ارسال شده در 4 خرداد، 2012 اگه جای دختره بودم اول یکی میزدم تو گوش دوست داداشم که انقدر بی شعوره که نمیفهمه باید بره یه گوشه ای گم و گور شه بعدم دو تا میزدم تو گوش داداش بی شعور ترم که نمیفهمه وقتی یکی و میاره تو خونه یه خبر بده اگر جای دوست داداشم بودم فورا از محل حادثه دور میشدم که اینجوری ابرو ریزی نشه جای داداشه ام بودم از خجالت میمردم ولی درس عبرت میشد که یه کم باشعور تر بشم
pme 3474 ارسال شده در 4 خرداد، 2012 دختره : وقتی برمیگشتم حداقل یه سکته ناقص میزدم داداش دختره : اگه چیزی اون دور بر بود مینداختم رو سر خواهرم در غیر این صورت دست دوستم میگرفتم از خونه خارج میشدم و آخرش باهاش قطع رابطه میکردم دوست داداش دختره : اول اینجوری بعد اینجوری ولی در نهایت سرمو مینداختم پایین:5c6ipag2mnshmsf5ju3 و رومو بر میگردوندم
haniye.a 5626 ارسال شده در 5 خرداد، 2012 اولش که داشتم میخوندم فک کردم واسه خودتون اتفاق افتاده اما وقتی فهمیدم طرف یکی دیگه بودو دختر بود مردم از خنده دختره:از هوش میرفتم داداش دختره:فقط میتونستم عصبانی بشم:icon_pf (34): دوست داداش دختره:سلام
anvil 5769 ارسال شده در 5 خرداد، 2012 برای دوست دوستم یه همچین اتفاقی افتاده بود البته نه به این فضاحت ( پوشیده تر بود) همونجا غش کرده بود (البته به نظر من یکمی کم داشت)
ارسال های توصیه شده