archshaden 1168 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 تیر، ۱۳۹۲ من بچه كه بودم يدفعه رفتيم شيراز اونجا يه دونه عروسك ديدم خيلي دوستش داشتم ولي برام نخريدن. گفتن ميريم شهر خودمون برات ميخريم. امديم شهر خودمون اصلا عينش پيدا نشد.(بعدا فهميدم قيمتش گرون بوده نخريدن) منم از شدت عصبانيت عروسك دختر عمم كه فوق العاده زشت بود ازش گرفتم ديگه پسش ندادم. اونم نامردي نكرد آبرومو همه جا برد حتي تو مدرسه ام به بچه ها گفته بود. اين عروسك منو برده ديگه پسش نداده. منم وقتي شنيدم به همه گفته عروسك رو تو باغ پدربزرگم چال كردم. 12 لینک به دیدگاه
Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 تیر، ۱۳۹۲ من منتظر میموندم تو خونه مثلا ظرف خوردنیا که پلاستیکی بود تموم بشه تا بشه قابلمه ای چیزی برا من... الان دیگه بچه ها با این اسباب بازی های مارک دار هم حال نمیکنن فقط نت و نت و نت... 13 لینک به دیدگاه
رُز 563 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 تیر، ۱۳۹۲ یه هواپیمای چوبی... شبیه اونیکه برادران رایت ساختن! و ازون گوی های موزیکال که خیلیا گفتن! خیلی دوس داشتم داشته باشمشون ولی هیچوقت نگفتم! فک میکنم بچه های دوره ی ما خیلی قانع بودن! 12 لینک به دیدگاه
Javid Maleki 11668 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 تیر، ۱۳۹۲ آروزی من داشتن یه دوچرخه بود که بعد از یه مدتی در سنین 7 سالگی از پسر عموی بزرگم به من ارث رسید ای خدا جقدر باهاش حال میکردم ای رکاب میزدم ای رکاب میزدم و گاهی اوقات که مسیر باغها رو طی میکردم انقدر خسته می شدم می اومدم پایین و تو علفها یه چرت میخوابیدم همیشه آرزو داشتم کلکسیون تیله های رنگی داشتم که آخرشم نشد آره ما نداشتیم و داشتیم ولی خیلی از داشته هامون نداشته هامون بود که سوختیم و ساختیم اونم با آآآه کشیدن 14 لینک به دیدگاه
مجید بهره مند 43111 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 تیر، ۱۳۹۲ قدیما دورانی بود برای خودش من الان هم راضیم برگردم به قدیم باتمام امکانات قدیم حالی که ما پایین شهری ها می کردیم بالا شهریها هم خوابشو نمیدیدن ولی الان با دیدن زندگی بالا شهریها ما پایین شهریها جوانیمون را خوب و خوش گذروندیم :icon_razz: 10 لینک به دیدگاه
رُز 563 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 تیر، ۱۳۹۲ گل بازی(با کسره بخونین!) چه قابلمه ها که نساختم 8 لینک به دیدگاه
Alireza Hashemi 33392 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۹۲ اوه اوه ... پس هیچکدومتون جای من نبودید که بدونید بدبختی یعنی چی ... پدر من وضعش خوب بود بچگی تا 7 سالگی توی ناز و نعمت بودم .... اما کم آورد (رفت زیر بار قرض) (دهها میلیون به پول اون زمان) به جرم کلاهبرداری هم بردنش زندان یدفعه زندگیمون از این رو به اون رو شد ... دیگه حتی یه خونه هم برامون نموند... سالها توی خونه ی بابابزرگم زندگی کردیم ... بالا باشی یه دفعه با سر بخوری زمین خیلی تلخ تر از اونه که همیشه به یک روال باشی ... خیلی سخته ولی تا دنیا دنیا داری هیچ سختی نمیتونه بهت غلبه کنه چون سختریناشو تو بچگیت کشیدیو کهنه کردیش داستان زندگی ما و بچگیامون و نداشته ها وداشته هامون ادامه داره اما چیزی که مارو متفاوت میسازه اینه همه اینها میگزره ما باید ببینیم چند سال آینده کجا ایستادیم قطعا هر کمبودی که در آینده داشته باشیم از کم کاری همین الانمونه و بهونه ای نمیتونیم بیاریم پس نگاه رو عوض کنیم و پرتلاش باشیم 8 لینک به دیدگاه
hamid_shahrsaz 28920 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 آذر، ۱۳۹۲ یاد خاطرات قدیمی افتادم... 7 سنگ تو خیابونا بچه های الان شاید بشینن با لپ تاپ یا تبلت بازی کنن اما مطمئنن اون لذتی که یه دهه 60 ای از بازی با توپ پلاستیکی ، بازی 7 سنگ و بسیار بازی های دیگه نخواهند برد... 7 لینک به دیدگاه
Alireza Hashemi 33392 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 7 مرداد، ۱۳۹۳ آبمیوه گیریه توشیبا با صدای دل انگیزه وییییىژ..... اینم خوب بود 8 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۳ آبمیوه گیریه توشیبا با صدای دل انگیزه وییییىژ..... اینم خوب بود ما هنوز هم داریم آبمیوه گیری رو ولی خب از این خوشگل تره به قولی گفتنی باید یکی مواظبش میبود که راه نیفته اگرم بگیریش خودت دچار زلزله میشی . 3 لینک به دیدگاه
Eng.KouRosH 9176 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۳ درود بر همگی یکم این عکس هارو ببینید و به فکر فرو برید ببینم میتونم کودک درونتون رو تحریک کنم یا نه این آخری رو قشنگ یادمه میرفتم صف شیر اینو بعنوان اشانتیون همونجا سر میکشیدم 6 لینک به دیدگاه
Yaser.C 5059 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۳ ووووااااااااییییی کوروش با من چه کردی داداش!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!:icon_gol::icon_gol::icon_gol: یاد بازی خر دمپایی بخیر!!!!! چه دورانی بود.......وقتی بالا نشسته بودی حس مالکیت بهت دست میداد!!!!اونم وقتی که خرت بچه قلدر محل بود!!!! وووااااااایی!!!!!من رفتم تو یه حال و هوایی اصن....:5c6ipag2mnshmsf5ju3 البته اینا دمپایی رد و بدل نمی کنن یه کم سوسولن!!! 5 لینک به دیدگاه
Eng.KouRosH 9176 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۳ ووووااااااااییییی کوروش با من چه کردی داداش!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!:icon_gol::icon_gol::icon_gol:یاد بازی خر دمپایی بخیر!!!!! چه دورانی بود.......وقتی بالا نشسته بودی حس مالکیت بهت دست میداد!!!!اونم وقتی که خرت بچه قلدر محل بود!!!! وووااااااایی!!!!!من رفتم تو یه حال و هوایی اصن....:5c6ipag2mnshmsf5ju3 البته اینا دمپایی رد و بدل نمی کنن یه کم سوسولن!!! حیف تکنولوژی نبود زیاد وگرنه اونموقع از تمامی مراحش فیلم و عکس میگرفتم قلعه یادته؟3تا کوچه رو تعیین میکردیم آخرش میرفتیم یه محل اونورتر گل کوچیک صب تا شب گل کوچیک میزدیم کمبرند بازی رو دیگه............ 3 لینک به دیدگاه
استرالیا 2015 1460 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۳ اهل ضدحال نیستم ولی تاپیکت تکراریه ، زحمت نکش داداش یکی دیگه مثل این هست 2 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۳ اهل ضدحال نیستم ولی تاپیکت تکراریه ، زحمت نکش داداش یکی دیگه مثل این هست میتونم لینکشو داشته باشم دوست من؟؟؟ 3 لینک به دیدگاه
Yaser.C 5059 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۳ حیف تکنولوژی نبود زیاد وگرنه اونموقع از تمامی مراحش فیلم و عکس میگرفتم قلعه یادته؟3تا کوچه رو تعیین میکردیم آخرش میرفتیم یه محل اونورتر گل کوچیک صب تا شب گل کوچیک میزدیم کمبرند بازی رو دیگه............ وووواااہییی قلعه رو بگو ..آره هیچموقع این کوچه حریم نداشت....همیشه تو کوچه پشتی بودیم... این آخراشم از بالا پشتبوم ها رد میشدیم که برسیم قلعه.....ما یه بازی داشتیم به اسم تَبَرک!!! اون ورژن پیشفته تر بازی قایم موشک دخترونه بود!!!! یه سری رفتم کمربند بازی تا جایی که جا داشت کتک خوردم.....اومدم خونه مامانم گفت چرا پاهات کبوده یاسر؟؟؟؟؟کمربند بازی کردی؟؟؟؟؟اونم یه دست دیگه گرفت منو زد!!!! ولی یکی از بهترین خاطره هام بود...هنوزم بهش میخندم!! استپ هوایی رو بگو......هفتسنگ......دلم برای بچه های این دوره زمونه میسوزه.....بچگی نمیکنن که....۱۰ سالم بود از رو تانکر نفت خونمون میرفتم بالا از اونجا خودمو میکشیدم رو بالا پشت بوم...توپ بچه ها رو مینداختم پایین....اون حرکتام یه چی تو مایه های حرکت های پارکور الان بود خدایی 5 لینک به دیدگاه
استرالیا 2015 1460 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۳ میتونم لینکشو داشته باشم دوست من؟؟؟ اوه چه کتابی یکی دیگه هم قبلا به چشمم خورده بود. ولی این یکی نقد بوده شبیه این تاپیکه http://www.noandishaan.com/forums/thread81086-13.html 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده