Fo.Roo.GH 24356 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۹۰ آخییییییییییمنم بچه بودم خیلی تو جو فوتبالیستا بودم!این شوت چرخشیای سوبا بود پاشو میبرد بالا زاویه اش میشد نزدیک 120 درجه بعد شوت میکرد،من هی فکر میکردم چون پام اونقد نمیره بالا شوتم چرخشی نمیشهانقد تمرین میکردم.حالا بیا به بچه بفهمون اون کارتونه که شوتش اونجوری میشه ولی بچه که بودم دلم خیلی اسکیت میخواست!هیچوقتم برام نخریدن یه مدتم دلم از این خونه های باربی هست همه چیز داره اینم واسم نخریدنخداییش چیز خزی بود دلم میخواست منم همینطور پریسا...کلا هر چی که مربوط به باربی میشد میخواستم...یه خانواده باربی دیده بودم زن و شوهر و دو تا بچه مامانم میواست بخره برام ولی وقتی عروسکا رو امتحان کرد دید فقط زن باربیه واقعا جنس باربیه بقیه شون تقلبی بودن...به جاش یه باربی حامله برام خرید که نی نیش از شکمش در میومد من الان بیشتر حسرت به دلم.....حسرت دوچرخه م رو میخورم من دوچرخه سواری میخوام 19 لینک به دیدگاه
Alireza Hashemi 33392 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۹۰ :there: از اینام که میمردم براش ما عشق حباب برفی داشتیم شما نداشتین....هنوزم دنبالشم :icon_razz: 14 لینک به دیدگاه
حانی 3371 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۹۰ الانشم که دست بچه مچها میبینم دلم آب میشهما حتی از اینام نداشتیم شما I PHON 4 داشتین یه چیزی تو همین مایه ها بود یه چرخ و فلکیای سیار هم بود می یومد تو کوچه ها مامانم هیچ وقت اجازه نداد می ترسید عاشق اونا بودم دوچرخه هم هیچ وقت نتونستم سوار شم یاد نگرفتم 8 لینک به دیدگاه
Alireza Hashemi 33392 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۹۰ تو کارتون زنان کوچک یه مدل شکلاتای خوشگل بود که سارا و دوستاش می خوردن خیلی دوست داشتم ازونا داشته باشم اسمش مارمالت بود آره منم عاشقش بودم 7 لینک به دیدگاه
panisa 12132 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۹۰ از اینام که میمردم براشما عشق حباب برفی داشتیم شما نداشتین....هنوزم دنبالشم :icon_razz: :there: ولی من داشتم گم کردم.:4chsmu1: 5 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۹۰ اسمش مارمالت بود آره منم عاشقش بودم عجب حافظه ای وای دلم می خواست همه لباسای خوشگل جودی ابوت رو داشته باشم از مدل میز تحریرشم خیلی خوشم می یمد که در داشت ازونم می خواستم 10 لینک به دیدگاه
Fo.Roo.GH 24356 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۹۰ الان که شما هی پست میدید میبینم منم حسرت خیلی چیزا رو داشتم 12 لینک به دیدگاه
panisa 12132 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۹۰ عجب حافظه ای وای دلم می خواست همه لباسای خوشگل جودی ابوت رو داشته باشم از مدل میز تحریرشم خیلی خوشم می یمد که در داشت ازونم می خواستم من عاشق لباسای اون دوست پولدارش بودم... جولیا پندلتون. 10 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۹۰ من عاشق لباسای اون دوست پولدارش بودم...جولیا پندلتون. وای خیلی خوشگل بودن ولی لباسای جودی خیلی بانمک بود. لباسای جولیا خانومانه بود. علیرضا الان که خوب فک می کنم می بینم دلم می خواست با بابالنگ درازم ازدواج کنم 9 لینک به دیدگاه
حانی 3371 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۹۰ عجب حافظه ای وای دلم می خواست همه لباسای خوشگل جودی ابوت رو داشته باشم از مدل میز تحریرشم خیلی خوشم می یمد که در داشت ازونم می خواستم ای وای اره منم عاشق این بشر بودم یه همزاد پنداری خاصی داشتم باهاش با اینکه هیچ ربطی هم به من نداشت ولی کلا انقد روم تاثیر داشت عشق می کردم بنویسم مثل اون یه مدت هم با خواهرام به مامانم گیر میدادیم از این لباس استین پف دارا می خوایم مامانم هم یم دوخت برامون طفلی چی می کشید از دستمون 8 لینک به دیدگاه
panisa 12132 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۹۰ وای خیلی خوشگل بودن ولی لباسای جودی خیلی بانمک بود. لباسای جولیا خانومانه بود. علیرضا الان که خوب فک می کنم می بینم دلم می خواست با بابالنگ درازم ازدواج کنم منم از اینایی بودم که یکیو میدیدم شب خواب ازدواج باهاشو میدیدم. دییوونه ی لباس عروس بودم... 3تا لباس عروس از بچگیام دارم. 8 لینک به دیدگاه
حانی 3371 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۹۰ من بین دوران کودکیم پیری رو هم تجربه کردم یه مدت 6/7 سال بود خیلی احساس خستگی می کردم دوست داشتم از این صندلیایی که عقب جلو میره داشتم بشینم روش اهنگ گوش کنم نوه هام هم دورم باشن منم از خاطرات بچگیم بگم براشون 13 لینک به دیدگاه
soheiiil 24251 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۹۰ چه وعده وعید هایی که برای معدل بالای 19 میدادن و عمل نمیکردن...همیشه روزی که کارنامه میگرفتم بدترین شب زندگیم بود:icon_pf (34): همیشه خدا در حسرت یه گیتار بودم الان آدم میتونه ده تا گیتار بخره ولی دیگه علاقه ای نیست.... 20 لینک به دیدگاه
MechJJ 11368 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۹۰ دوچرخه کوهستان دنده ای یادش بخیر یه همسایه داشتیم خیلی مایه دار بودن،اون موقع که ما تو کف دوچرخه کوهستان دنده ای بودیم(70-80 تومن بود) این یه چرخ واسه پسرش خریده بود 300 تومن تا دو سه روز همه محل میفتادن دنبال چرخش دو سه روز بعدش بابام یه چرخ کوهستان خرید واسم آدامسای آیدین، 100 تا عکس جمع میکردیم میفرستادیم جایزه داشت.واسه پسر خالم یه ساعت فرستادن واسه ما هیچی همیشه حسرت یه دست لباس دروازبانی مث لباسای عابدزاده داشتم فوتبال که بازی میکردیم از بس ولو میشدیم تو خاک،لباسامون خاکی بود،مامانم همیشه با پستم مشکل داشت میگفت جلو بازی کن کفش نهرین بچه تر که بودم ازین خودکار چهاررنگا دوس داشتم واسم نخریدن تیله بازی،تیله دو پَر،سه پَر من قاقم... سریال جنگجویان کوهستان،عشق لینچانگ (لینچان) بودم 24 لینک به دیدگاه
Avenger 19333 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۹۰ بچگیام عاشق توپ چهل تیکه بودم ولی نشد که نشد بچگیام دلم تلویزیون رنگی میخواست ولی نشد که نشد 18 لینک به دیدگاه
*mini* 37778 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۹۰ اولا که آهنگه خیـــــــــــــــــــــلی باحاله حتما گوشش کنین من اول توو کَفِ اسکیت بودم...بعد خریدم...ایندفه توکَفِ اسکوتر بودم..ولی چون اسکیت خریدم دیده برام نخریدن.... 12 لینک به دیدگاه
goddess_s 16415 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۹۰ چیزایی که من حسرتشو دارم عکس نداره 8 لینک به دیدگاه
.Pa.Ri.Sa. 4116 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۹۰ الهییییی بگردمممممم!چه چیزای قشنگی دلتون میخواسته راسته به دهه شصتیا میگن نسل سوخته!الان یکی از اینا رو به بچه های الان بگو سوژه خنده میشی! منم همینطور پریسا...کلا هر چی که مربوط به باربی میشد میخواستم...یه خانواده باربی دیده بودم زن و شوهر و دو تا بچه مامانم میواست بخره برام ولی وقتی عروسکا رو امتحان کرد دید فقط زن باربیه واقعا جنس باربیه بقیه شون تقلبی بودن...به جاش یه باربی حامله برام خرید که نی نیش از شکمش در میومد من الان بیشتر حسرت به دلم.....حسرت دوچرخه م رو میخورم من دوچرخه سواری میخوام فرووووووغ!تو رو تو خونه خیلی تحویل میگرفتنا!!!!!! ما میرفتیم فروشگاه من اسم باربی میاوردم بابام کلا خریدو بیخیال میشد که ما کاری نداریم زودتر بریم ولی من یه روزی یکیشو واسه خودم میخرم فقط سوبااصن رفتم به اون دورانهمش نقاشی هام هم سوباسا بود چرخشی رو من کلی تمرین کرده بودم کپ خودش میزدم کاشیرو هم دوس داشتم چجوری کپ خودش میزدی؟ یعنی وسطش تغییر مسیر میداد؟ به منم یاد بدهههههههههههههههههههههه 12 لینک به دیدگاه
lorena 10304 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۹۰ من عاشق این بازی بودم همیشه تا خمیرامو میخریدم یه چیزی میساختم بعدش خمیرا قاطی میشد رنگش طوسی میشد و مو میرفت لاش:icon_pf (34): و من هر هفته دلم یکی نوشو میخواست اما سالی 1 بار بیشتر نمیخریدن 17 لینک به دیدگاه
**مهرناز** 374 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۹۰ مرسی خیلی جالب بود.(یاده بچگیم افتادم الان دیگه پیر شدیم)یادش بخیر 6 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده